0

غزل ۰۴۲- حال دل با تو گفتنم هوس است

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۴۲- حال دل با تو گفتنم هوس است

حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است

طمع خام بین که قصه فاش

از رقیبان نهفتنم هوس است

شب قدری چنین عزیز و شریف

با تو تا روز خفتنم هوس است

وه که دردانه‌ای چنین نازک

در شب تار سفتنم هوس است

ای صبا امشبم مدد فرمای

که سحرگه شکفتنم هوس است

از برای شرف به نوک مژه

خاک راه تو رفتنم هوس است

همچو حافظ به رغم مدعیان

شعر رندانه گفتنم هوس است

 

 

سه شنبه 24 تیر 1393  2:33 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۴۲- حال دل با تو گفتنم هوس است با صدای استاد گرمارودی

۴۲. حال دل با تو گفتنم هوس است 
• زمان : 00:55 
با صدای استاد موسوی گرمارودی 

 

 
 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 30 مهر 1393  6:07 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۴۲- حال دل با تو گفتنم هوس است

معانی لغات غزل (۴۲)

حال دل: سرگذشت دل، خبردل.
طمع خام: تقاضای بی‌مورد و ناممکن، توقع بیجا.
قصه فاش: راز آشکار شده.
رقیب: مراقب و دربان و در اینجا به معنای طرف و مدعی عشق است.
شب قدر: شبی که در نیمه سوم ماه رمضان واقع و در آن شب تمام قرآن یکجا بر سینة پیامبر نازل شد و در اصطلاح صوفیان شبی که در دل سالک وصال به حق تجلی می‌کند و معنای ظاهری آن شب شریف و گرانقدر.
دردانه: دانة‌در، دانه مروارید، کنایه از دلبری نازنین و شریف.
نازک: ظریف، خوش‌اندام.
سفتن: سوراخ کردن.
شکفتن: باز شدن گل، کنایه از شکوفا شدن، خندان و شادان شدن.
شرف: بلندی مقام و جاه.
رغم: برخلاف، به کوری چشم، در اصل لغت به معنای دماغ کسی را بر خاک مالیدن.
مدعی: داعیه‌دار بی‌مایه، کنایه از دشمن و رقیب عشق.
رندانه: زیرکانه، ایهام‌دار، دو پهلو.

معانی ابیات غزل(۴۲)

(۱) آرزو دارم سرگذشت دل را باتو درمیان نهاده و از دل تو خبری بشنوم.


(۲) خواهش بی‌جا را ببین که آرزو دارم داستان سرآوازه شده خود را از رقیبان پنهان نگاه دارم.


(۳) در شبی که چون شب قدر برای من عزیز و شریف است آرزو دارم که با تو تا روز دربستر به سر برم.


(۴) (و) در گوهر بکری چون پیکر ظریف و خوش‌اندام تو در دل شب تصرف و نفوذ حاصل کنم.

 

(۵) این نسیم صبا امشب به من کمک کن تا در کار خود موفق شده و سحرگاه خندان و شکوفا باشم.


(۶) آرزو دارم برای کسب شرف و افتخار خاک راه تو را با مژگان خود برویم.


(۷) حافظ!‌علی‌رغم‌دشمنان و‌حسودان آرزو دارم‌که‌همیشه مانند این‌غزل، اشعار‌رندانه بگویم.


شرح ابیات غزل (۴۲)

وزن غزل: فاعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
*
عمادفقیه‌کرمانی:
وصف‌حسن تو‌گفتنم هوس‌است

دُرّ مدح تو سفتنم هوس است

هوس شادیم نماند و لیک
غم دل با تو گفتنم هوس است

*
بدون شک حافظ این غزل را در پاسخ غزل عماد فقیه و به منظور سبقت از او سروده است و شروع مطلع غزل خود را با عبارتی عیناً چون جمله عماد آغاز نموده است. این غزل یکی از غزلهای دورة جوانی شاعر است. صراحتی که دراین غزل به کار رفته و و صف شب وصال و سفتن در و سرفراز بیرون آمدن از آن کار همه و همه دلیل بر خواسته‌های ایام شباب چنانکه افتد و دانی است که در یک رقابت غزلی توسط حافظ سروده شده است.و از آنجایی که در بیت مقطع، شاعر با عبارت (به رغم مدعیان) اشاره به رقیب دارد، بر می‌آید که این رقیب شعری و مدعی، همان عماد فقیه کرمانی است که در غزل ۳۷ نیز در پایان به او می‌گوید:
حسد چه می‌بری‌ای است نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
و از این دو غزل این کشمکش قلمی و رقابت فیمابین حافظ و عماد کاملاً مسلم و محرز می‌گردد.

***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394  8:22 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل ۰۴۲- حال دل با تو گفتنم هوس است

تعبیر :

بیش از این طمع نکن چون حریفان از تو پیشی می گیرند. بر مبنای هوی و هوس کاری را انجام نده چون عاقبت خوشی در پی ندارد. آن مرادی که مدت هاست دنبالش می گردی به زودی خواهی یافت. انسانیت و شرف خود را در گرو این کار نگذار.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394  8:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها