معانی لغات غزل
رواق: پیشگاه خانه، ایوان جلوی عمارت که چشمانداز دارد، به کسر راء پردهیی که جلوی درآویزند.
رواق منظر چشم: کنایه از چشم به طور کامل.
لطف: نرمی در کار و کردار، خوشرفتاری و مهربانی.
خط: کرک روئیده گرداگرد لب.
لطیفه: نغز، به غایت نیکو، گفتار نرم و دلپسند، نکته و بذله مؤثر.
دام و دانه: کنایه از خط و خال چهره محبوب.
گلبانگ: آوای نرم و خوشآهنگ، آوازی به مانند گل نرم و لطیف.
مفرح: شادی آفرین.
مفرح یاقوت: شربتی که از شراب و قند و سائیده احجار کریمه بویژه یاقوت و مروارید تهیه و به منظور تقویت و خوش آب و رنگ کردن چهره به مصرف افراد متمکن می رسیده و معمولا در خزینه محفوظ نگهداری میشده است.
خزانه: خزینه، گنجینه.
به تن: جسماً.
مقصرم: قادر نیستم، کوتاهی و قصور میکنم.
خلاصهجان: روح خالص، جوهر روح.
شوخ: زیبارو، کنایه از زیبارویان سهلالحصول.
لعبت: عروسک، کنایه از معشوق دلبند.
شهسوار: سوارکار برگزیده، کنایه از شاه شجاع که به ابوالفوارس ملقب بود.
شیرین کار: ماهر و خوش عمل و ورزیدهکار.
توسن:اسب سرکش.
حیل: حیلهها و مکرهها و ترفندها.
ترانه: سرود، آواز.
معانی ابیات غزل
(۱) گردشگاه چشمان من قرارگاه و آشیانه تست.برمین منت گذارو پیاده شو و قدم به خانه خود نه.
(۲) باخوشرفتاری و مهربانی و زیبایی چهره خود،از دانایان و شناسندگان آگاه دل،دل بردی.وه که چه کشش دلپذیری درزیر دام خال و خط خود برای شکار دلها پنهان کرده ای.
(۳) ای بلبل سحری،امیدوارم که دلت در رسیدن به وصال گل،خوش و شادان باشد،چرا که فضای چمن ار آوای لطیف و نرم و عاشقانه توپرشده است.
(۴) ناتوانی و خستگی دل ما را با شربت مفرح یاقوتی که در خزانه لب خود داری مداواکن.
(۵) هر چند قادر نیستم که شخصا در خدمتت حضور به هم رسانم امافکر و ذکر و روح و روانم چون خاک درگاهت در اختیار تو است.
(۶) من از آن کسانی نیستم که مرغ دلم هر روز در هوای دلبری به پرواز آید.گنجینه دلم سربه مهر در اختیار تست.
(۷) شگفتا!تو چه شهسوار ورزیده و شیرین کاری که فلک،رام اراده و فرمانبردار تو شده است.
(۸) از این ترفند ها که دستاویز رفتار تو است نه من ساده دل که این سپهر حیله گر را هم می توانی فریفت.
(۹) ای محبوب من،حالیا سرود مجلس تو با این ترانه حافظ شیرین سخن،زهره را در آسمان به رقص وا می دارد.
شرح ابیات غزل
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور
*
عماد فقیه: تو حاکمی و مرا سر برآستانه تست مکن خرابی ملک دلم که خانه تست
*
بدون تردید این غزل در زمان شاه شجاع و درهنگامی که او ازشییراز به دور بوده است در پاسخ دعوت شاه به پیوستن به او سروده شده است. شاه شجاع که خود اهل شعر و ادب و مجالس شبانهاش از شعرا و سخنوران زینت مییافت در یکی از سفرها (اصفهان یا تبریز) به یاد شاعر شیراز افتاده و به نحوی او را دعوت به سفر و به حضور خود میکند. حافظ این غزل رندانه را در پاسخ شاه مؤدبانه سروده و عذر مسافرت میخواهد.
دربیت اول اشتیاق و آرزوی خود را برای دیدار شاه در شیراز بیان میدارد و میگوید که تو به خانه خودت برگرد و چشم من را روشن کن و در بیت دوم و سوم میگوید تو با لطف کلام و رفتار خود امثال مرا مسحور خویش کردهیی و هرکجا هستی خوش باشی که اینجا همه به یاد تو هستیم و دربیت چهارم و پنجم میفرماید که هرچند من قادر به سفر وفیض حضور تو نیستم، تو این دل مشتاق و آرزومند مرا درشیراز به دیدارت منور کن و در بیت ششم اظهار وفاداری کرده و در ابیات هفتم و هشتم پاسخی رندانه به شاه میدهد و میگوید تو چه آدم زرنگ و ورزیده و ماهری هستی و با این زبان چرب و نرم خود نه من ساده لوح که فلک را هم خواهی فریفت و دربیت نهم به شاه میگوید با ارسال این غزل که در مجلس تو توسط مطربان خوانده میشود یقیناً زهره را در آسمان به رقص خواهی کشاند.
لازم به ذکر است که مضمون بیت چهارم را نظامی در خسرو شیرین قبلا چنین سروده:
از آن یاقوت و آن در شکر خند
مفرح ساخته سودائیی چند
مفرح هم تو دانی کرد بر دست
که هم یاقوت و هم عنبر تو را هست
و یا مضمون بیت پنجم را پیش از او نظامی درلیلی و مجنون چنین پرورش داده است:
گر زانکه تن از تو هست مهجور
جانم ز تو نیست یکزمان دور
و از همه مهمتر مطلع غزل حافظ یعنی مضمون:
در بزن کاین در آستانه اوست
بیگمان شو که خانه خانه اوست
در زد آمد شکر لبی دلبند
باز کرد آن در رواق بلند
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان