وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1 زلفت دلهای بسیاری را به یک تار موی خود بست ؛ راه هزار آدم مکار را از چهار طرف بست.
تار: تار مو، تاریک، تیره؛ و در بیت معنایی میان این دو دارد: تار موی سیاه.
چاره گر: افسونگر و فریبگر، درمان کننده و یاری دهنده و در بیت کنایه از عقل است.
می گوید زلف تو با جاذبه ای که دارد دلهای بسیاری را به یک تار موی خود مقید کرد و راه گریز را از هر چهار طرف بر مردم هوشیار و با تدبیر بست، چنین بود که هیچ کس نتوانست از تٲثیر جاذبه آن بگریزد.
2 برای آنکه عاشقان به امید بوی خوشش جان بدهند؛ نافه مشکی باز کرد و در آرزوی را بست.
به بوی: به امید.
نسیمش: بویش.
نافه: کیسه کوچک مشک است با گلوی گره خورده و کنایه از پیچش زلف.
پس مجموعاً معنی اینکه : معشوق گره ای از رلف خود که مثل کیسه مشک معطر است گشود.
بوی زلفش منتشر شد و اهل ذوق را به سوی خود کشید اما راه رسیدن به آرزو را بر عاشقان بست تا در غم رسیدن به او جان دهند.
با منظور داشتن تعبیر عرفانی زلف که انبوهی تیرگی اسرار خلقت است، این معنی به دست می آید که بارقه ای از اسرار الهی بر عارف تابید، او را به این سو کشاند اما ابهام و پوشیدگی همچنان باقی ماند تا اهل عشق جان خود را در این راه فدا کنند.
3 به آن جهت شیفته و دیوانه شدم که معشوقم مانند هلال شب اول ماه ، با نشان داده ابرو جلوه گری کرد و روی خود را بست.
ماه شب اول هلال باریک و خوش حالتی است شبیه ابروی یار، که پس از طلوع به فاصله کمی نا پدید می شود و سیاهی شب جای آن را می گیرد. و رسم دلبری مه رویان چادر پوش چنان بوده که گوشه نقاب یا چادر سیاه را به کناری بزنند، هلال ابرو را نشان دهند و بلافاصله آن را زیر سیاهی چادر یا نقاب پنهان کنند.شاعر این دو کیفیت را با هم مقایسه کرده می گوید علت شیفتگی و شیدایی من این است که معشوق مثل ماه نو ابرو را نشان داده،عشوه گری کرده و روی خود را بسته است.
نیز اشاره به این عقیده ی قدما دارد که نگاه کردن به ماه نو در مزاج مردم شوریده حال اثری ناگوار داشته است. وبه این معنی در ادب فارسی پیش از حافظ آمده است ، چنانکه در مناظره خسرو با فرهاد، نظامی از زبان خسرو می گوید:
بگفتا گر نیابی سوی او راه
|
بگفت از دور شاید دید در ماه
|
بگفتا دوری از مه نیست درخور
|
بگفت آشفته از مه دور بهتر[1]
|
و در جای دیگر:
ملک چون جلوه دلخواه نو دید
|
نو گفتی دیو دیده ماه نو دید
|
چو دیوانه ز ماه نو بر آشفت
|
در آن مستی و آن آشفتگی خفت [2]
|
و ظهیر فاریابی :
ماه نو دید عدو بر علمش شیفته شد
|
ماه نو شیفته را بر سر سودا دارد[3]
|
کسی را که نسبت به ماه حساسیت داشته باشد در فرانسه Lunatique گویند. دیکسیونر [4]Robertاین کلمه را چنین توضیح می دهد : «آنکه تحت تٲثیر نفوذ ماه قرار می گیرد و بر اثر آن جنون ادواری پیدا می کند، کسی که مزاج متغیر و مشوش داشته باشد، مالیخولیایی،نا استوار.»
4 ساقی به چند رنگ می در پیاله ریخت ؛ و ببین که این نقش ها را چه زیباروی کدو تصویر کرده است.
چند رنگ را می توان چند لون معنی کرد: شراب سفید یا قرمز که از انگور سفید یا قرمز بدست می آید؛ یا چند حالت و روش.
از کدو مراد کدوی غلیان است که شکل صراحی دارد و روی آن نقوشی ترسیم می کردند و در آن می ریختند،چنانکه در تنگ می ریختند. آن را کدوی شراب یا کدوی صراحی می نامیدند و شراب کدو از بهترین انواع شراب بود.
می گوید ساقی به گونه های مختلف ،یا شراب های مختل اللون، می در پیاله ریخت و روی کدوی صراحی نقش های گوناگون ترسیم کرد.
5 یا رب تنگ شراب چه عشوه گری کرد که شراب با نغمه های قلقل در گلویش گره خورد.
صراحی: تنگ شراب که گاهی به شکل حیوانات از جمله مرغابی میساختهاند و شراب از چشم و دهان آن می ریخته است.
می گوید خدایا صراحی برای جلب مردم به میخوارگی چه عشوه گری ها کرده که به جرم این گناه، خون خم- شراب- مثل لقمه ای که در گلو گیر کند، در گلوی او گره خورده است.
تصور کرده که مرغ صراحی با شکل و شمایل جذاب خود عشوه گری کرده و مردم را به نوشیدن می دعوت کرده. پس شراب که خون خم است هنگام فرو ریختن از صراحی با قلقل در گلوی او گره خورده است – گلوی او را میفشارد تا دیگر عشوه گری نکند.
استاد فرزان غمزه را در اینجا به معنای خبر چینی گرفته به اعتبار آنکه صراحی آنچه را که در خم پنهان بوده آشکار ساخته و محتسب را از آن آگاه نموده است. می نویسند : «همین غمازی باعث می شود که محتسب با جمعی از عمال احتساب بر «خمخانه» حمله می برند و «خم ها» را میشکنند و خونها دهان بستههای بیدست و پا را ظالمانه میریزند»[5].
تعبیر ایشان نادلپذیر نیست، اما دو اشکال اساسی دارد: نخست اینکه در ادب فارسی مقارن عصر حافظ «غمزه» جز در معنای ناز و عشوه بکار نرفته است. و دوم اینکه این کلمه به شهادت کشف اللغات حافظ انجوی جمعاً سی و هشت بار در حافظ آمده. چگونه ممکن است سی و هفت بار آن در معنای معروف خود باشد و تنها یک بار در معنای مهجور غمازی و فتنه انگیزی؟
6 مطرب چه آهنگی نواخت که در پرده رقص و آواز؛ در های و هوی را بر اهل شور و حال بست.
پرده: رشتههایی است که بر دسته سازهای رشته ای بسته می شود.نیز معنی لحن و آهنگ و نغمه نیز می آید. و پرده ساختن به معنی نوازندگی کردن است.چنانکه در این بیت خواجو:
اکنون که مرغ پرده نوروز می زند
|
ای ماه پرده ساز خروش رباب کو[6]
|
(که ماه پرده ساز یعنی محبوب نوازنده) و پرده سماع پرده ای بوده که در مجلس بزرگان می کشیدند و عمله طرب پشت آن می نشستند و می خواندند و مینواختند، تا اهل مجلس در کار عیش و نوش خود آزاد باشند.
وجد در لغت به معنای شادی و شیفتگی است و در اصطلاح صوفیان «حالت شوریدگی و ذوق و شوقی است که در سماع بی اختیار دست دهد.»[7]
پس خلاصه معنی بیت اینکه مطرب در پشت پرده چه آهنگی نواخت که اهل شور و حال چنان مجذوب شدند که زبان از های و هوی بستند و ساکت شدند، که اهل شور و حال چنان مجذوب شدند که زبان از های و هوی بستند و ساکت شدند،سراپا گوش شدند.
در ضبط و معنی این بیت اختلاف نظرهایی وجود دارد که خلاصه ای از آن نقل می کنیم :
استاد خانلری در «چند نکته در تصحیح حافظ»[8] می گوید «مطرب چه زخمه ساخت» صحیح است و تکرار پرده را در یک مصراع مخل فصاحت دانستهاند.
استاد سید محمد فرزان معتقد است که«مطرب چه پرده ساخت» صحیح است و می نویسند «و اما در عبارت پرده سماع مراد همان «پرده» معهود و معمولی است که چون بخواهند شخصی یا شیئی و شغلی یا شٲنی را از انظار پنهان دارند آن را به میان می آورند: و تا این اواخر که همه کار را بی پرده نمیشد کرد و همه پرده ها دریده نشده بود رسم بزرگان از امراﺀ و اعیان و احیاناً داب بعضی از مشایخ تصوف و عرفان نیز، این بود که چون می خواستند عیش و نوشی به افراط و یا وجد و حالی به دلخواه کنند پرده ای به نام پرده سماع که در عصر خواجه متداول و مصطلح بوده است می آویختند و خود در پس پرده می نشستند و خواجه علیه الرحمه در این بیت یک چنین مجلسی را تصویر فرموده است.»[9]
آقای ملاح با «مطرب چه زخمه ساخت» موافق است و بیت را چنین معنی می کند :
«این موسیقی دان چه مضرابی ابداع کرد(یعنی چه تکنیکی در مضراب زدن بکار برد) که بر حاضران مجلس وجد و حال در های هوی را ببست…»[10] که این وجه هم بی معنی نیست.
7 حافظ هر کسی را که هنر عشق ورزی را ندانست و آرزوی وصل داشت ؛ مثل این است که بی وضو برای طواف کعبه دل احرام بسته است.
موقع احرام در کعبه باید پاک و با وضو باشند و بدون وضو احرام بستن کار باطل کردن است، زیرا بر خلاف حکم شرع است و اجری برای آن منظور نمی شود.
می گوید برای احرام کعبه دل – در عشق عارفانه – باید پاک بود. هر کس که ریاضت عشق را تحمل نکرد و وصل معشوق خواست کار بی حاصلی کرده، چنانکه برای زیارت کعبه بدون وضو، احرام بسته باشند.
——————————————————————–
[1] نظامی ،… کلیات خمسه… ص 269.
[2] نظامی ،… کلیات خمسه… ص 372.
[3] ظهیر فاریابی،…دیوان…ص74.
[4] Robert,…Dictionnaire
[5] فرزان،…مقالات فرزان…ص209-210؛ نیز رجوع شود به هروی،…«نظری به کلام و پیام حافظ».نشر دانش،س 5،ش1،ص250.
[6] خواجوی کرمانی،…دیوان…ص322.
[7] رجایی،…فرهنگ اشعار حافظ…ص 595.
[8] خانلری،…«چند نکته در تصحیح دیوان حافظ »،یغما،1،ش 6، ص 269.
[9] فرزان،…«چند نکته در تصحیح دیوان حافظ »،راهنمای کتاب، 3، ص 229-234.
[10] ملاح،… «تعبیری بر چند بیت از حافظ»، سخن، 20 ، ص 753-758.