علامَرودشت (Alamarvdasht) شهری است در جنوب استان فارس ایران. این شهر در بخش علامرودشت از توابع شهرستان لامرد این استان قرار گرفته است.
وجه تسمیه
نام علامرودشت طبق اسناد و سنگقبرهای بهجا مانده از سه-چهار قرن پیش به صورت «اعلامرودشت» ثبت شده است و اولین اثر مکتوب که نامی از علامرودشت آورده، آثار جعفری میباشد که در سال ۱۲۷۶ هجری قمری تالیف شده است. در مورد وجه تسمیه علامرودشت احمد اقتداری معتقد است که بخش اول آن (الا) مخفف «الار» نام قدیم لارستان است که تاریخ طبری ذکر کرده است و ممیزی برای مرودشت شمال شیراز از مرودشت الار (لارستان) میباشد. در میان عوام اعتقاد بر این است که اصلیت مردم این ناحیه از مرودشت شمال شیراز میباشد که با مهاجرت به این سرزمین، به یادبود سرزمین مادری خود آن را «اعلامرودشت» بهمعنای لارستان بهتر و اعلاتر نامگذاری کردند.
جمعیت
بر اساس سرشماری آبان ماه ۱۳۹۰ جمعیت شهر علامرودشت به ۴۰۵۲ نفر رسید که شامل ۹۶۹ خانوار، ۱۹۸۶ مرد و ۲۰۶۶ زن بوده است
سابقه تاریخی
آثار بهجا مانده از دوران پیش از اسلام در علامرودشت ناشناخته مانده و در گذر زمان دچار آسیبهای جدی شدهاند، اما با وجود همین آثار میتوان بهتقریب اطلاعاتی را بهدست آورد. اطلاعی این موضوع که قبل از اسلام چه کسانی و در چه نقاطی از این سرزمین سکونت داشتهاند، در دست نیست. آما آثاری که در بین مردم به گبرنشین یا «قلعهگوری» (قلعهگبری) مشهور است، میتواند مختصر نقاطی را برای ما مشخص نماید. همچنین اشاره باستانشناس اروپایی هینس گابه به یک زیارتگاه و آتشکده عصر ساسانی که در مسیر راه ارتباطی شیراز به سیراف بوده که از منطقه علامرودشت میگذشته، و تاکید واندنبرگ دیگر باستانشناس اروپایی که از این مناطق بازدید کرده بر این موضوع که در این نواحی آثار و توههای متعددی از دوره ساسانی و ابتدای عهد اسلام وجود دارد، روایت از سکونت در این دشت در پیش از اسلام دارد. قرار گرفتن در راههای تجاری شمال به جنوب در ادوار مختلف که جغرافینویسان متعدد به آن اشاره نمودهاند نیز نشان از آبادی و گذشتهی این منطقه دارد. محمدباقر وثوقی در این زمینه مینویسد: وجود راههای باستانی که از فیروزآباد و استخر از طریق خنج و علامرودشت و فال به طرف بندر باستانی سیراف و جنوب میرفته است و آثار برجا مانده در این مسیر، از نشانههای وجود فرهنگ و تمدن پیش از اسلام در این منطقه است.
هرچند که آثار مکتوبی از گدشته در مورد قدمت منطقه علامرودشت در دست نیست، اما با توجه به وجود آثار تاریخی در پیرامون شهر علامرودشت می توان گفت که قدمت این سکونتگاه به پیش از اسلام بر می گردد. وجود خرابه های منازل زرتشتیان در قسمت غربی سبزپوشان علامرودشت معروف به تل گوری، به جا ماندن ویرانه های تل علامرودشت و تل جت مربوط به زمان گبرها و کشف سرستونها و پایهای عمارتی بزرگ و سنگی در شمال غربی علامرودشت که به شکل سرستونهای تخت جمشید است، خود از قدمت دیرین علامرودشت حکایت دارد.
قدیمترین مأخدی که به اختصار از علامرودشت سخن گفته ، کتابی است از حقایق نگار خورموجی (۱۲۲۵-۱۳۰۱ق /۱۸۱۰ -۱۸۸۴م ) که نزدیک به ۱۵۰ سال پیش نگاشته شده است . خورموجی در مورد علامرودشت چنین نوشته است : «بلوک اسیر و علامرودشت: این بلوک گرمسیر ، مردمش فقیر ، از سمت جنوبی شیراز مسافت ۴۶ فرسخ (حدود ۲۵۰ کیلومتری راه آن روز شیراز به علامرودشت). حاصل این بلوک : خرما و غله و تنباکو ، و شکار این جلگه از وحوش آهو ، آبش از باران ، و اطواء هر قریه ، مشتمل بر سی خانوار الی ۲۵۰ خانوار». پس از وی میرزا حسن حسینی فسائی ، در چندین جای فارسنامه ناصری درباره علامرودشت مطالبی نوشته است که به این شرح است : «بلوک علامرودشت ، از گرمسیرات فارس جنوبی شیراز است و درازی آن از قریه خلیلی تا کهنوی علیا، هفت فرسخ ، پهنای آن از خشتی تا کلائی ، یک فرسخ و نیم، محدود از جانب مشرق به نواحی لارستان، و از شمال به بلوک خنج و از مغرب به بلوک اسیر، و از جنوب به نواحی بلوک گلهدار. محصولش گندم و جو دیمی و تنباکو که از آب چاه بهعمل آوردند. در زمان سابق ، بلوکی آباد و معمور بود و نخلستانهای دیمی فراوان داشت و هر درخت نخلی بیفتاد، به جایش نخلی نکاشتند. در اوایل دولت قاجاریه (دامت شوکتها) علیرضا خان علامرودشتی، ضابط و حاکم این بلوک بود و اکنون کسی از او باقی نیست و کلانتر این بلوک حاجی حسین است و قصبه بلوک را سبزپوشان گویند. ۵۲ فرسخ از شیراز دور افتاده و دویست درب خانه از خشت و گل و چوب دارد و این بلوک را شانزده قریه آباد باشد.»[۴].
هسته اولیه شهر علامرودشت مربوط به دو قلعه قدیمی به نام قلعه علامرودشت و قلعه جت و چند قلعه دیگر بوده است. پس از اقامت مردم آنجا به خارج از قلعه ها و منازل مستقل از یکدیگر گسترش یافته و به تدریج روستای قدیمی علامرودشت و روستای چاهعینی در اطراف این قلعهها شکل گرفته است. البته تاریخ این تغییر مکان به روشنی مشخص نیست هرچند سالها این تغییر و تحول به طول انجامیده تا به شکل کنونی درآمده است. با شروع اصلاحات ارضی و ورود تکنولوژی جدید آبیاری، بهتدریج حرکتهای جمعیتی موجب توسعه تدریجی روستاها شد. لذا مرحله دوم توسعه روستا مربوط به بعد از سال ۱۳۴۰ می شود که بر اساس نرخ رشد طبیعی جمعیت در اطراف قلعهها دو روستای چاهعینی و علامرودشت رشد و رونق بیشتری یافته و تقریباً از حدود ۴۰ سال پیش به این سو تعدادی از منارل مسکونی در حدفاصل چاهعینی و علامرودشت در سمت غربی ورودی علامرودشت به خنج ساخته شده و این توسعه تا سال ۱۳۵۸ بیشتر و بیشتر شده است به طوری که دو روستای چاهعینی و علامرودشت به هم متصل شده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۶۵ جهاد سازندگی اقدام به تهیه طرح هادی روستا مینماید و روستا در این مقطع معادل کل سطح روستا تا سال ۱۳۵۸ توسعه می یابد، یعنی تا سال ۱۳۷۰ وسعت روستا بیش از دو برابر میشود. در سال های دهه ۷۰ شمسی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی مقدار زیادی از اراضی منابع ملی واقع در طرح هادی با وسعت بیش از ۶۰ هکتار را تفکیک و به افراد واگذار نموده است، به همین دلیل در دهه ۷۰ باز هم وسعت شهر حدود دو برابر افزایش می یابد. در حالی که وسعت هسته روستا تا سال ۱۳۴۰ حدود ۵.۱ هکتار بوده است، بعد از دهه ۴۰ به ۲۵ هکتار افزایش یافته و در سال ۱۳۵۸ به ۴۵ هکتار افزایش می یابد و در سال ۱۳۷۰ به ۷۵ هکتار رسیده و در نهایت در سال ۱۳۸۰ وسعت شهر بیش از ۱۹۷ هکتار بوده است. در سال ۱۳۷۵ با مصوبه هیات وزیران مرکز بخش علامرودشت به شهر تبدیل گردید و نام مرکز این بخش از چاهعینی به علامرودشت تغییر یافت. شهرداری علامرودشت که مقدمات اولیه تأسیس آن پس از این سال آغاز شده بود، در خرداد ۱۳۷۷، رسماً افتتاح شد.[۵]
آب و هوا
علامرودشت از نظر هواشناسی جزء رژیم رطوبتی خشک و رژیم حرارتی حرارتی گرم طبقه بندی شده است. از ویژگیهای اقلیمی این منطقه، بارندگی سالیانه اندک همراه با توزیع و پراکنش نامنظم در طول سال و تفاوت زیاد مقدار باران هر سال نسبت به سال دیگر، درجه حرارت بالای سالانه، تغییرات زیاد درجه حرارت روزانه، ماهانه و سالانه و همچنین بالابودن پتانسیل تبخیر و تعرق است. در منطقه علامرودشت دو فصل زمستان کوتاه و تابستان طولانی حاکم است. فصل زمستان در این منطقه از اواسط آذر تا اواسط اسفند است. منطقه علامرودشت بیشترین مقدار بارش سالانه را در همین فاصله زمانی (ماههای سرد سال) دریافت میکند. میانگین بارندگی سالیانه معادل ۲۶۱ میلیمتر و میانگین درجه حرارت سالانه ۲۵ درجه سانتی گراد می باشد.
زبان
نوشتار اصلی: گویش علامرودشتی
مردم علامرودشت به زبان فارسی، با اندک تهلهجهای متمایل به لهجه فارسی شیرازی، سخن میگویند . برخی از زبانشناسان اعتقاد دارند که لهجه مردم منطقه علامرودشت ، چون در بعضی کلمات و ادای بعضی کلمات با لهجه لری مشابهت دارد، پس شاخهای از لهجه لری است ، اما جز شباهتهای اندک برخی کلمات که در خیلی از لهجههای دیگر نیز کم و بیش یافت میشود، هیچ سند و مدرکی که این موضوع را اثبات کند، وجود ندارد. بر این اساس ، به طور کلی می توان گفت که پایه و مایه اصلی لهجه علامرودشتی ریشه در لهجه اصیل فارسی جنوبی دارد. همچنین در روستاهای غرب بخش علامرودشت که عشایر قشقایی ساکن شدهاند، زبان ترکی قشقایی رواج دارد.
کشاورزی
تحت تاثیر عوامل جغرافیایی و اقلیمی، کشاورزی و اقتصاد شهر علامرودشت نیز شرایط خاص خود را داراست. عمده فعالیت مردم در بخش کشاورزی و دامداری به صورت سنتی مییاشد. محصولات کشاورزی علامرودشت عبارتانداز: غلات، خرما، تنباکو، کنجد، صیفی جات، کلزا، پیاز و… . آب مشروب و زراعتی کشاورزی از چاه تأمین میشود.
اقتصاد
عمده فعالیت مردم علامرودشت در بخشهای خدماتی، صنعتی، فعالیتهای کشاورزی و کار در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس میباشد. از نظر صنعتی جز چند مرکز نیمهصنعتی کوچک، فعالیت درخورتوجهی در علامرودشت وجود ندارد. صنایع دستی رایج در علامرودشت بیشتر در زمینهی گلیم و گبهبافی میباشد که عمدتاً در بخش غربی منطقه علامرودشت و بهویژه در میان عشایر دیده میشود. همچنین از عمده صنایع دستی در زمانهای گذشته که دیگر اثری از آنها دیده نمیشود انواع سبد و زنبیل که از برگ نخل درست میکردند و همچنین انواع کیسه و طناب که تحت عنوانهای جوال، خورجین، اوور و… نامیده میشد و از مو و پشم حیوانات درست میکردند را میتوان نام برد.
آداب و رسوم محلی
تعزیه یا شبیهخوانی
تاریخ تعزیه بدین شیوه و شمایل به دوره صفویان برمیگردد و در دوران قاجار به سبب علاقه بعضی از شاهان به اوج خود رسید. هرچند در دوران دودمان پهلوی و بهویژه به دلیل ماهیت ضد دینی رضاشاه، سختگیریهای شدیدی در این زمینه صورت گرفت، اما علاقهمندان به تعزیه ضمن صیانت از تعزیه بر غنای آن افزودند. تعزیه در زبان محلی مردم علامرودشت به شوی shavi که همان شبیهخوانی باشد معروف است و در علامرودشت قدمت بسیار دارد. بر اساس یک نسخه تعزیه که متأسفانه نام نویسنده آن نامعلوم است، قدمت آن به سال ۱۲۷۸ قمری برمیگردد و طبق آنچه افراد کهنسال میگویند به بیش از ۱۲۰ سال میرسد که نسخهای به خط محمود بن کمال که خود از ایفا کنندگان نقش در تعزیه بوده و در سال ۱۳۲۸ قمری به نگارش درآورده، موید این مطلب است. نسخههای خطی معمولاً توسط کاتبان محلی از روی کتابهای منظوم نوشته میشده و در پایان نسخه، کاتب ضمن التماس دعا و طلب فاتحه تاریخ کتابت را مینوشته است. علاوه بر شهر علامرودشت در دیگر نقاط این بخش، از جمله ملایی، خیرگو و کتک نیز اجرای تعزیه دارای سابقه بوده که به قول کهنسالان به بیش از ۱۰۰ سال میرسد. هماکنون در غرب روستای شرفآباد محدودهای معروف به زمینِوایحسینی میباشد که طبق اظهارنظر بزرگان در گذشته محل اجرای تعزیه بوده است.