0

غزل ۰۱۱- ساقی به نور باده برافروز جام ما

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۱۱- ساقی به نور باده برافروز جام ما

 

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان

کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری

زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری

خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است

زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 22 تیر 1393  12:08 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

صوت غزل ۰۱۱- ساقی به نور باده برافروز جام ما

۱۱. ساقی به نور باده برافروز جام ما 
• زمان : 01:59 
با صدای استاد موسوی گرمارودی 

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 22 تیر 1393  12:10 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۱۱- ساقی به نور باده برافروز جام ما

معانى لغات غزل( ١١ )

نور باده:باده به نور تشبیه شده(اضافه تشبیهى).

برافروز:روشن و درخشان کن.

مطرب:سازنده و نوازنده و خواننده آواز.

مدام:شراب انگور،همیشه.

شرب مدام:شرب دائم،شرب همیشه،شرب شراب.

جریده:دفتر.

دوام:ثبات،جاودانگى.

کرشمه:ناز و غمزه و اشارات دلبرانه با چشم و ابرو.

سهى:موزون،راست و مستقیم.

سهى قدان:موزون قامتان،بلند بالایان.

صنوبر:از خانواده کاج و صنوبر خرام به معناى جلوه و خرامیدن صنوبرى.

گلشن احباب:(استعاره)مجلس دوستان.

زنهار:زینهار،امان،الأمان!،الحذر،خدا را،حتما و مؤکدا.

عرضه ده:عرض کن،برسان.

عمدا:از روى عمد،قصد.

شاهد دلبند:(استعاره)محبوب دوست داشتنى.

زمام:اختیار.

صرفه:نفع،فایده،بهره.

آب حرام:(استعاره)شراب‌مرغ وصل:(اضافه تشبیهى)وصل به مرغ تشبیه شده است.

( ١ )الف:اى ساقى با باده رخشان،پیاله ما را روشن و لبالب کن و اى مطرب بر

خوان و بگو:کار جهان به کام ما شد.

ب:اى ساقى با باده زلال و روشن پیاله ما را درخشان کن و اى مطرب بگو که‌کار جهان به کار ما شد…

( ٢ )الف:(بگو که)ما در پیاله عکس روى محبوب دیده‌ایم،اى بى‌خبر ز لذّت‌شراب خوارى ما.

ب:به بیخبران از لذّت شراب خوارى ما بگو که ما در پیاله شراب عکس روى‌محبوب خود را دیده‌ایم.

( ٣ )کسى که دلش با نیروى عشق مى‌تپد و زنده است هرگز نمى‌میرد(بدین سبب)در دفتر روزگار نام ما جاویدان و با ثبات است.

( ۴ )ناز و کرشمه دلبران بلند بالا تا زمانى خریدار دارد که محبوب سرو رفتار ماجلوه‌گرى نکرده است.

( ۵ )اى باد صبا اگر گذارت به مجلس دوستان افتاد از براى خدا این پیام ما را به‌گوش جانان برسان:

( ۶ )بگو چرا عمدا وانمود مى‌کنى که نام ما را فراموش کرده‌اى؟دیرى نمى‌گذرد که‌ما در مى‌گذریم و نام ما را از یاد خواهى برد.

( ٧ )الف:مستى زیبنده چشم محبوب دلبند ماست بدین سبب عنان اختیار ما را به‌دست چشم مستى داده‌اند.

ب:در چشم محبوب دلبند ما حالت مستى و بیخودى از شراب زیبنده است‌بدین سبب زمام عقل ما را به دست مستى سپرده‌اند.

( ٨ )از آن مى‌ترسم که به هنگام پرسش و پاسخ روز قیامت،نان حلالى را که شیخ‌(از محلّ جیره موقوفات مدرسه سهمیه طلاّب)خورده است امتیاز و فضیلتى‌از شراب حرامى که ما خورده‌ایم کسب نکند.

( ٩ )حافظ دانه‌هاى گوهر اشکت را(به پاى محبوب)نثار کن.شاید مرغ وصال‌جانان به خاطر این دانه‌ها به دام افتد.

 

( ١٠ )دریاى سبز سپهر گردون و کشتى هلال ماه آن،همگى در دریاى نعمت‌حاجى قوام غرقند.

میر کرمانى:اى روى دلفریب تو ماه تمام ماوى از نسیم زلف تو مشکین مشام ما*  ١ -این غزل یکى از غزلهاى متعارف حافظ است که مى‌شود گفت‌بدون هیچ انگیزه سیاسى و یا شرح رویدادى سروده شده است و با توجّه به بیت‌مقطع آن به نظر مى‌رسد شاعر در زمانى جز از زمان سرودن غزل با اضافه کردن این‌بیت،غزل را به نام حاجى قوام الدّین حسن تمغاچى نموده و به او هدیه کرده است.

 ٢ -حاجى قوام الدّین حسن تمغاچى مأمور مالیات و امور مالى دربارشیخ ابو اسحاق و از دوستان خواجه حافظ بوده است.او از اکابر فارس بود و درتاریخ ششم ربیع الاوّل سال  ٧۵۴  هجرى یعنى زمانى که شیراز در محاصره امیرمبارز الدّین بود فوت کرد و مرگ او ضربه بزرگى به شیخ ابو اسحاق و دوست اوحافظ وارد آورد.حافظ در پنج مورد در سراسر دیوان فعلى خود از او یاد کرده است‌که یکى از آنها قطعه‌یى در رحلت اوست و به جاى خود به آنها اشاره خواهد شد.

****

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 30 شهریور 1393  7:37 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل ۰۱۱- ساقی به نور باده برافروز جام ما

تعبیر :

دل خویش را به سراب و چیزهای زودگذر خوش نکن. عشق تو را جوان نگه می دارد از آینده نترس چون مثل آب روشن و پاک است. غصه نخور به وصال یار خواهی رسید. به زیارت می روید و به زودی غرق در نعمت می شوید.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 5 اردیبهشت 1394  7:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها