0

غزل ۰۰۶- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۰۶- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 21 تیر 1393  10:54 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

صوت غزل ۰۰۶- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

۶. به ملازمان سلطان که رساند این دعا را 
• زمان : 01:20 
با صدای استاد موسوی گرمارودی 

 

 

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 21 تیر 1393  10:55 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۰۶- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

وزن غزل: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)

۱ چه کسی به آنها که ملازم خدمت سلطان هستند این دعا را می رساند؛ که به شکر اینکه پادشاه هستی با بیچارگان بی مهری مکن.

دعا: نیایش، مدح و ثنا ، سلام.

ملازمان: همراهان، نوکران، خدمتکاران.

برای اینکه من باب ادب، مستقیما به سلطان پیام نداده باشد به ملازمان سلطان پیام می دهد تا به سلطان بگویند که به شکر اینکه پادشاه هستی گدا را از پیش خود مران. این معنی که ملازمان به سلطان بگویند در زمینه سخن مستتر است. زیرا مسلما آنکه نباید به شکر پادشاهی گدا را از نظر براند سلطان است، ملازمان سلطان نیستند.

۲ از مدعی که چون دیو از عواطف انسانی عاریست به خدا پناه می برم؛ شاید آن شهاب ثاقب این ستاره کوچک را یاری دهد.

رقیب: نگاهبان، مراقب؛ چون دو شخص عاشق یک تن یا یک چیز باشند هر یک را رقیب دیگری نامند؛ و در حافظ غالبا به معنای مخالف، مدعی و بدخواه آمده است.

شهاب: درخش آتش، پاره ای از آتش؛ و مناسبت آن با دیو چنانکه در آیه ۱۸ از سوره حجر آمده، این است که چون شیطان از زمین قصد آسمان کند فرشتگان به تیر آتشین وی را بزنند و از صعود ممانعت کنند. پس شهاب ثاقب همان تیر آتشین است.

سها: ستاره کوچکی است در آسمان، نماد خردی بسیار و نور اندک، چنانکه در این بیت ناصر خسرو آمده :

معروف ناپدید سها بود بر فلک                 من بر زمین کنون به مثال سها شدم

سهیل و سها را شاعران از روی صنعت تضاد فراوان به کار برده اند. سهیل را به خاطر روشنی و سها را به خاطر نور اندک:

تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل              تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر

                                                                                          "فراخی"

شاعر رقیب را به دیو یا آن شیطان که به آسمان می رود تشبیه کرده و خود را به ستاره کوچک. می گوید هنگامی که دیو به آسمان می آید به خدا پناهنده می شوم تا با آذرخش شهاب او را بزند و مرا که ستاره ضعیفی هستم از شر او محفوظ دارد.

۳ نگار من، اگر مژه سیاهت با اشاره دستور قتل ما را داد؛ متوجه فریبکاری او باش و کار غلط مکن.

مقصود اینکه اگر چشم تو با عشوه گری قصد کشتن ما را داشت، تو سنگدل مباش، فریب مخور و ما را مکش که کار درستی نیست.

۴ وقتی گونه ها را بر افروخته می کنی دل خلق عالم را می سوزانی؛ برای تو چه فایده دارد که با مردم مدارا نمی کنی.

عذار: موی گونه است و همان خط سبز با خط چهره که در اشعار فارسی می آید؛ اما در حافظ و مجموعا در ادب فارسی، غالبا به معنای چهره، گونه به کار برده می شود؛ چنانکه در بیت مورد بحث جز گونه معنای دیگری نمی توان به آن داد، زیرا "عذار بر فروزی" کنایه از چهره را آرایش کنی است.

۵ تمامی شب را به این امید می گذرانم که نسیم صبح از آشنایی برایم پیام محبت بیاورد، تا مایه نوازش و تسلای خاطرم گردد.

همه شب: تمامی و سراسر شب، تمام آن شب، این تعبیر در نظم و نثر قرون پنجم تا نهم فراوان دیده می شود…مختاری غزنوی گوید:

شب همه شب کبک زعفران چرد از کوه                     روز همه روز از آن بخندد چندان

۶ محبوب من چه قیامتی براه انداختی که چهره مثل ماه روشن و قد و بالای مثل سرو دلربای خود را به عاشقان نشان دادی.

قیامت: روز رستاخیز، و قیامت کردن یعنی شور و غوغا و هنگامه برپا کردن.

مصراع دوم در نسخه خانلری و قزوینی و بدلهایشان "دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را" است که در این صورت معنی این می شود: چه شور و غوغایی به پا کردی که روی خود را به عاشفان نشان دادی، دل و جان فدای روی تو، چهره خود را به ما نشان بده. ضعف این ضبط این است که باید مفهوم رویت را پیش از نمودی در مصراع اول محذوف بدانیم، به علاوه از لحاظ معنی نیز شاعر خود را از عاشقان جدا می سازد. ضبط ما بر اساس حافظ قدسی است که روشن و بی نقص است.

۷ به خدا قسمت می دهم که به حافظ سحر خیز جرعه ای شراب بده؛ زیرا دعایی که صبحگاه در حق شما کند موثر و مستجاب خواهد شد.

مقصود اینکه حافظ صبح خیز و دعا خوان است و دعایی که به تو می کند به اجابت خواهد رسید.

*************************

به گفته دکتر غنی این غزل احتمالا در روزهای توقف شاه شجاع در میدان سعادت، بیرون دروازه شیراز و در روزگار ورود او به شهر سروده شده است. چنانکه حافظ لبرو می نویسد: "چون مردم شیراز از شاه محمود متنفر بودند از شاه شجاع که در آن موقع بر کرمان حکومت می کرد مخفیانه دعوت کردند که به شیراز بیاید.(مقارن ۷۶۷ ق)

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 27 شهریور 1393  7:33 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل ۰۰۶- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

معانی لغات غزل (6)


دُعا: خواهش، حاجت خواستن.
ملازم: مصاحب، همراه.
رقیب: مراقب، نگهبان.
پناهم: پناه می برم.
شِهاب: خط آتشین فلکی در شب ها که از سوختن ذرّات سماوی در جوّ پیدا می شود.
ثاقب: مشتعل و سوزان.
غلط: اشتباه.
خدا را: محض رضای خدا.
عالمی: با یاء وحدت به معنای جماعتی.
عذار: چهره، رُخ، آن قسمت از صورت که ریش روید.
نمودی: نشان دادی.
جُرعه: آن مقدار از مایعات که یکدم نوشند.

معنای ابیات غزل (6)


(1)آیا چه کسی این خواسته ما را به گوش نزدیکان پادشاه می رساند و بیان می دارد که به شکرانه مقام سلطنت این گدای درگاه را فراموش مکن.


(2)از دست مراقب دیوسیرت به آن خداوندگار و صاحب اختیار خود پناه می برم شاید که آن وجود پرتحرّک گرم پوی برای خاطر خدا مرا مددی رسانیده و مراقب را از میان بردارد.


(3)ای نگار من! اگر تیر مژگان سیاه تو برای ریختن خون من اشاره کرده گول او را مخور و چنین کار ناروایی را روا مدار.


(4)چون چهره از تندی بَر می تابی، به دل جماعتی آتش می افکنی. (برگو) از اینکه با مردم به مدارایی رفتار نمی کنی به تو چه سودی می رسد؟


(5)تمام شب را به این امید بیدار می مانم که شاید پیک سحری رسیده و دل این آشنای منتظر را با پیام محبوب گرم و امیدوار سازد.


(6)ای دل و جان فدای رویت که چگونه با عرض اندام چهره خود را به عاشقانت نمایاندی. بما نیز روی نشان ده.
(7)ترا به خدا سوگند که به حافظ سحرخیز گوشه چشمی داشته باش که دعاهای سحرگاهی او در پیشبرد کار شما مؤثر است.

 

شرح ابیات غزل (6)


وزن غزل: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن 
بحر غزل: رمل مثمّن مشکول
*
سلمان ساوجی:
ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را 
مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را 


عماد فقیه:
به معالجت چه حاجت دل دردمند ما را 
که مریض درد عشقت نکند طلب دوا را 


کمال خجند: 
چه رها کنی به شوخی سر زلف دلربا را 
که از او به هم براری همه وقت حلقه ها را 


1-این غزل در زمانی سروده شده که شاه شجاع جهت باز پس گیری شیراز از برادرش محمود در پشت دروازه شهر قصد حمله را دارد پیغام غزل این است: کیست که به گوش سلطان شاه شجاع این پیغام را برساند که در فکر توده مردم باشد؟ ما از شاه محمود مدّعی سلطنت و رقیب دیوسیرت تو به خدا پناه برده ایم تا آتش صاعقه تو بر سر او فرود آید. اگر خیال حمله به شیراز و کُشتار داری دست نگهدار و خونریزی مکن. مردم از خشم و غضب تو به وحشت افتاده اند و در این کار فایده یی نیست، با ما مدارایی کن. من همه شب بیدار و آرزوی ورود تو را به شهر دارم که عجیب قیامی کردی و ضرب شصتی به رقیب نشان دادی! حالی وارد شهر شو و در مراعات حال وظیفه حافظ بکوش که دعاهای سحری او در موفقیت شما تأثیر داشته است.


2-حافظ در بیت دوم دفع شرّ دیو را با شهاب ثاقب آرزو می کند و این اشاره به آیه شریفه «و لقد زینّا السّماء الدّنیا به مصابیح و جعلنا رجوماً للشّیاطین و اعتدنا لهم عذاب السّعیر» می باشد.


3-دکتر قاسم غنی در کتاب تاریخ عصر حافظ می نویسند در روز شانزدهم ذی القعده 767 دو برادر نزدیک پل فسا با هم جنگیدند و شاه شجاع فاتح و در میدان سعادت خارج دروازه فرود آمد. و می توان گفت که چند غزل از جمله غزل بالا در این ایام توقّف شاه شجاع در میدان سعادت بیرون دروازه شیراز، توسط حافظ سروده شده است.
***

http://jalalian.ir/

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

جمعه 4 اردیبهشت 1394  12:45 PM
تشکرات از این پست
ma23hasan
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل ۰۰۶- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

تعبیر :

در همه حال شکر خدا را به جا آورید. در این کار رقیبی دارید که باید او را از میدان به در کنید تا به دلربای خودتان برسید. نماز صبح را بجا آورید و دست به دعا بردارید. فکرهای شیطانی را برای رسیدن به مقصود فراموش کنید.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 5 اردیبهشت 1394  12:58 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها