0

اشعار میلاد

 
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

اشعار میلاد

برخیز که ماه انجمن پیدا شد

سیمای امام مُمْتَحَن پیدا شد

 در ماه خدا، تجلی حُسن ازل

 در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد

اين چه شور است عزيزان كه بهر انجمن است

شـاد و خـرم دل يـــاران و بـدور از مــحــن اسـت  

هــر طـرف مـيـگـذرم بـانـگ طـرب مـيـشــنـــوم

زانـكـه مـيـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت  

دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـري آورده اســـت

كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـويش حسن است

 ســروي آزاد عــيـــان گـشـتـه كــه از خـرميـش

جـلـوه ي بـاغ بـهـشـت است و صفاي چمن است  

شـهــر يـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـيــلاد حــســن

وز تـجـلـي رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است  

تـهـنــيـت گــوي مــلائــك بــزمــيــن آمـــده انـد

كه فضا خوش نفس از مشگ و عبير ختن است  

شـيــعــيــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن

شادمان خاطـر سرگشته ي هر مرد و زن است  

صـبــر ايــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره هــا

ديـده ي خـلـق جـهـان خـيره به صبر حسن است  

پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه يــاران نـظــري

ديـده هـا سـوي تـو اي دلـبـر شيرين سخن است  

تـو «حـياـتي» چه غـم از وحشت محشـر داري

كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مـحـن اسـت

او آمده تا نور به شب ها بخشد

روح شرف و عشق به دنيا بخشد  

او آمده تا باور وايمان و صفا

همراه دو صد عاطفه برما بخشد  

او آمده از صلح و محبت بي شك

جاني ز ولا برتن تنها بخشد  

آن سيد خوبان و بهشت آمده تا

برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد  

او آمده با نام حسن در حسنش

شوري به سرا پرده مولا بخشد  

او رود زلالي ست كه درفصل عطش

جود و كرم خويش به دريا بخشد  

از لطف ، كريم اهل بيت عصمت

ما را زكرم خدا به فردا بخشد  

ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است

شادي به حريم دل ما آمده است

تو گل مینویی و ریحانه باغ بهشت

از جلالت عرش را، زینت فزایی ای حسن

خو حَسن، طینت حسن، ظاهر حسن، باطن حسن

 در حقیقت رحمت بی‏منتهایی ای حسن  

قد حسن، قامت حسن، صورت حسن، سیرت حسن

حَبَّذا آینه ایزد نمایی ای حسن

یا حسن ای حسن خداوندگار

ای گل خوش رنگ و بوی کردگار  

ای به زمین داده نشاط و سرور

وی به سما تاج و وقار و غرور  

ای صلوات همه ی انبیاء

برتو نامت حسن مجتبی  

ای متوسل شده ادم به تو

مدح خداوند دم ادم به تو  

جنت از انفاس تو بستان شده

نار خلیل از تو گلستان شده  

دلبری و دل خوش و یوسف کشی

لیلی و مجنون همه را می کشی  

گل علی شبنم این گل توئی

در ارم فاطمه بلبل توئی  

جان به فدای تو و لبخند تو

جام عسل کنج لب قند تو  

خنده کن ای گلشن راز علی

ای لب تو مهر نماز علی

دگر ز نخل رسالت ، پديد شد ثمري

پديد شد ثمري ، از نکو ترين شجري  

به مرتضي پسري دادبي نظير ، خداي

خوشا چنين پدري ، خرّما چنين پسري  

از آن زمان که پديدار گشت باغ وجود

چو او نديد زمانه ، نهال باروري  

زبطن فاطمه و صلب ابن عمّ رسول

پديد شد به جهان ، وه چه نازنين گهري  

نمود مظهر ذات و صفات حق رخسار

خدا نهاد ز خود در زمانه خوش اثري  

دميد صبح سعادت نماند اثر از شام

مسلّم است که هر شام را بود سحري  

امير هر دو جهان را عيان شد اورنگي

براي تاج ولايت شد آشکار سري  

به بوستان ولايت گرفت سروي جاي

به پيش شمس نبوّت پديد شد قمري  

به ذيل دوستيش چنگ زن که در اين دور

ز تيغ حادثه بايد ز مهر او سپري  

نگشت راز الوهيّتش عيان آري

در اين جهان که ندارد اساس معتبري  

به روز حشر شود کبريائيش ظاهر

شود به نور خدائيش خيره هر بصري  

به خوان فضل و کمالش ، چو دسترس نبود

نهاده ام به بر اهل شوق ، ماحضري

سرشك ديده‏ ها مي ‏بارد امشب

محبت از شما مي ‏بارد امشب  

ولايت ، مغفرت ، بركت ، عنايت

ز عرش كبريا مي ‏بارد امشب  

شب وصل مناجاتي دلان شد

اجابت با دعا مي ‏بارد امشب  

كرامت مي ‏نوازد سائلان را

سپهر هل اتي مي ‏بارد امشب  

به شوق مجتبي در خلوت خود

ببين چشم خدا مي ‏بارد امشب  

گشا چشم و صفاي ياسمن بين

خدا را مست ذكر يا حسن بين

دوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم کايد از ره آن نگار دلنواز و نازنينم  

گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي؟ بگفتا شمس ايوان ولايت، عُروَة الوثقاي دينم  

من همان ماه تمامم، جلوه ي ماه صيامم شاهد صلح و قيامم، وجه رب العالمينم

در جود و کرم دست خدا هست حسن

 دست همه را وقت عطا بست حسن

نومید نگردد کسی از درگه او

زیرا که کریم اهل بیت است حسن

خورشيد حريم اهل بيت است حسن

مجموع شميم اهل بيت است حسن  

امشب تو از و هر آنچه خواهى بطلب

 زيرا که کريم اهل بيت است حسن

عشق حسن من به جهان ناز کنم

 افطار خود با نام حسن باز کنم  

صد شکر که درک شب قدر رمضان

 با جشن ولادت آغازکنم

من على مدح حسن مى ‏گويم

با تو اى شيعه سخن مى ‏گويم  

شب ميلاد حسن كوتاه است

آيت الكرسى شهر الله است  

سوره‏ ى نصر حسن مى ‏گويد

هم، شه بدر، حسن مى ‏گويد  

صورت ناز حسن قبله ‏ى من

سيرت سبز حسن كعبه ‏ى من  

هيچ كس نيست به زيبايى او

گر چه كس نيست به تنهايى او  

تا نفس هست به او مى ‏نازم

جان خود بر حسنم مى ‏بازم  

هر كه ماه رمضان را ديده

سوى او نور حسن تابيده  

هر كه احسان كند احسان شد

بر سر خان حسن مهمان شد  

هر كه ماه رمضان ماند به تن

شد سر سفره‏ ى احسان حسن

هر كه كنه رمضان را فهميد

رخت احسان حسن را پوشيد  

هر كسى آرزوى مردن كرد

رمضان رخت حسن بر تن كرد  

گر حسن نيمه كن ماه نبود

هيچ كس بيمه كن راه نبود  

گر حسن حاكم اين شهر نبود

هيچ كس قاسم اين دهر نبود  

حسن آن لطف رحيم است رحيم

حسن آن رزق كريم است كريم  

حسن آن قارى محزون آوا

آيه روضه نماند نجوا

روضه‏ ى قصه‏ى بنچاق فدك

روضه ‏ى سيلى و شلاق و كتك

روضه‏ هايى كه حسن مى ‏داند

فقط از بهر حسين مى ‏خواند

حال اينجا چه عجيب است سخن

مادرش گفته غريب است حسن

اگر يك تبسم، حسن مي شديم

مريد خصال حسن (ع) مي شديم

دل روشنش را ورق مي زديم

و با نور او هم سخن مي شديم

ز بوي كرامات او چون بهار

شكوفا و گل پيرهن مي شديم

به باغ جمالش، قدم مي زديم

شبي بلبل آن چمن مي شديم

براي پراكندن عطراو

جهانگرد، چون نسترن مي شديم

چو گيسوي عرفان، به دست حسن (ع)

شكن، درشكن، در شكن،مي شديم

براي تماشاي صبر خدا

به گرد حسن (ع)، انجمن مي شديم

ز اومي گرفتيم ، ما مشق نور

به تعليم او، شب شكن مي شديم

چو او، بر هوش بانگ "لا" مي زديم

"بلي" گوي عشق كهن مي شديم

حسن (ع)، فصل پيوند دل هاي ماست

بدون حسن (ع) ، " ما " و " من " مي شديم

نبوديم اگربسته مهر او

به مولا قسم ، ريشه كن مي شديم

حسن سيرتان وارث آدمند

چه خوب است ماهم ، حسن مي شديم

 از طلعت مجتبى جهان روشن شد

 وز عطر خوشش كون‏ و مكان گلشن شد

 در چهره‏ ى او نور محمد پيدا

 گوئى زدمش روح دگر بر تن شد 

او آمده تا نور به شب ها بخشد

روح شرف و عشق به دنيا بخشد

او آمده تا باور وايمان و صفا

همراه دو صد عاطفه برما بخشد

او آمده از صلح و محبت بي شك

جاني ز ولا برتن تنها بخشد

آن سيد خوبان و بهشت آمده تا

برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد

او آمده با نام حسن در حسنش

شوري به سرا پرده مولا بخشد

او رود زلالي ست كه درفصل عطش

جود و كرم خويش به دريا بخشد

از لطف ، كريم اهل بيت عصمت

ما را زكرم خدا به فردا بخشد

ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است

شادي به حريم دل ما آمده است

سرشك ديده‏ها مي‏بارد امشب

محبت از شما مي‏بارد امشب

ولايت، مغفرت، بركت، عنايت

ز عرش كبريا مي‏بارد امشب

شب وصل مناجاتي دلان شد

اجابت با دعا مي‏بارد امشب

كرامت مي‏نوازد سائلان را

سپهر هل اتي مي‏بارد امشب

به شوق مجتبي در خلوت خود

ببين چشم خدا مي‏بارد امشب

گشا چشم و صفاي ياسمن بين

خدا را مست ذكر يا حسن بين

خوش آن‏عشقي كز اسراروجوداست

جهان بي عشق تاريك و كبود است

تولّي و تبرّي اصل دين است

ملازم بودنش سر صعود است

ولايت جلوه در ماه خدا كرد

به لبهاي محبان اين سرود است

قسم بر ذات شهراللّه اعظم

حسن سر منشاء احسان وجود است

قسم بر صبر و مظلومي و غربت

حسن نشناس بدتر از يهود است

حسن مصباح راه متقين است

كه مي‏گويد مذّل المؤمنين است؟

جهان او را به غربت مي‏شناسد

فلك او را به رأفت مي‏شناسد

هواي نفس در صلحش نبوده

خدا او را به عصمت مي‏شناسد

سگي كه لقمه از دستش گرفته

وجودش را به رحمت مي‏شناسد

علي كه اشجع كرّار باشد

گلش را بر شجاعت مي‏شناسد

فضاي كوچه سرد مدينه

بحق او را به غيرت مي‏شناسد

ملائك صبر او را دوست دارند

طواف قبر او را دوست دارند

دل اين ايزد نما را مي‏پرستد

گل اين عطر وفا را مي‏پرستد

به خالش روزها در سجده هستند

شب اين ماه ولا را مي‏پرستد

اگر شرك است اين دل را بسوزيد

كه عمري مجتبي را مي‏پرستد

به دشنامي كه شامي عبد او شد

دعا نه ناسزا را مي‏پرستد

اگر باشد عذاب حق به دستش

دلم جُرم و خطا را مي‏پرستد

كه مي‏گويد كه او وجه خدا نيست؟

پرستيدن سزاي مجتبي نيست؟

من عبدم آن نگار بي بدل را

برم آن نام احلي من عسل را

به ياد آورده‏ام روزي كه بشكست

به دستان الهي‏اش هُبَل را

به برق خنجر حيدر نشانش

ادب آموخت آشوب جمل را

بحق آموخت درس حق شناسي

به روز امتحان امّ الدَّغل را

براي بغض او، اُمّ المعاصي

چرا كافي نداند اين علل را

دلش را خانه الحاد مي‏كرد

از آن مولا به زشتي ياد مي‏كرد

به خصم ساغر و پيمانه لعنت

به گلچين گل ريحانه لعنت

به آن هيزم به دستاني كه از كين

زدند آتش در ميخانه لعنت

به صيّاد قسي القلب بي رحم

كه صيدش را كشد در لانه لعنت

به آن دستي كه ياس فاطمي را

كند مسموم در كاشانه لعنت

به جسم لانه گونش خنده مي‏زد

به آن لبخند دژخيمانه لعنت

الهي دلبر دور از وطن، كو؟

شب جشن حسن، ابن الحسن كو؟

باآمدنت جهان گلستان شده است

چشم و دل ما شكوفه باران شده است

اي صبح بهاري ازصفاي قدمت

اين باغ پراز لاله و ريحان شده است

تومظهر نوري در آفاق وجود

خورشيد ز روي تو درخشان شده است

خورشيد كه ديده كه به شب جلوه كند؟

جزمهر تو كاين گونه نمايان شده است

لطفی که آن امام علیه السلام کرد

از بعد خویش حفظ وجود امام کرد

در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد

بابهترین وظیفه در این ره قیام کرد

از صلح خویش نهضت تف را اراده کرد

او نقشه طرح کرد و حسینش پیاده کرد

ای مظهر جمالو جلال خدا حسن

کز حق جدایی و نئی از حق جدا حسن

روح نبی توئی لک روحی فدا حسن

بعد از علی به کشتی دین ناخدا حسن

مستان عشق باده ز نام تو می زنند

در شهر حسن سکه به نام تو میزنند

امشب علی و فاطمه لبخند میزنند

پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند

این سبط مصطفی است به دامان دخترش

این زاده علی است فرا دست همسرش

این روح فاطمه است که بگرفته در برش

این طفل مجتبی است در آغوش مادرش

این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است

در یم ولایت و دریای عصمت است

 AsRaR
عضو كوشا

 

ای نور قدیم کردگاری

ایتازه تر از گل بهاری

گل با همه حسن پیش رویت

خاری بود از جمال، عاری

زان دیدة مست نرگس آموخت

خود شیوة مستی و خماری

در شام فراق عاشقانرا

گیسوی تو رمز بی قراری

ماه رمضان ز روی ماهت

شد چشمة مهر کردگاری

نور تو صفای طور سیناست

کوی تو حریم دلسپاری

بر سینة خاک مدفن تست

رخشنده مدال افتخاری

ای نور زمین و آسمانها

ای آینة جمال باری

بر لوح زمان بخط زرین

گفتار تو مانده یادگاری

از نور تو ایچراغ دانش

تاریکی جهل شد فراری

عید است شها گدای خود را

از بارگهت مران بخواری

خاموش (حسان) که خودشه دین

داند ره و رسم بنده داری

سلیلة الزهراء
همکار اجرایی انجمن فرهنگی

درب دل مى‏زنم به نام حسن

سائل تشنه‏ام به جام حسن

درب رحمت به روى دل وا شد

شد به كام دلم كلام حسن

مى‏رسانم به اهل صوم و صلاة

در بهار خدا، سلام حسن

در شب چارده نمایان بین

نه فلك جلوه تمام حسن

باز دلها شد نمك گیرش

این بود عادت مدام حسن

سفره دار مدینه را عشق است

بذل و جود و كرم مرام حسن

افتخار همین كه در خلقت

نام من ثبت شد غلام حسن

ذكر خیرش نه حرف امروزاست

از ازل شیعه شد به دام حسن

صلح او را قیام صبر بخوان

در سكوت و سكون قیام حسن

امشب کتاب حسن خدا باز می شود

چشم عزیز فاطمه، تا باز می شود

حسن ازل، تجلی زیباتری کند

تا پرده از جمال خدا باز می شود

آیات قدرت از همه سو جلوه می کند

درهای رحمت از همه جا باز می شود

نخلی ز نخل های امامت کتد قیام

رازی ز رازهای بقا باز می شود

تا دیدگان نور دل و دیده بتول

بر چهره رسول خدا باز می شود

فریاد می زنند زشادی، فرشتگان

کامشب در بهشت وفا باز می شود

امد حسَن که حُسن خدا را نمونه است

این در به آن مقام عُلا باز می شود

ریحانه رسول خدا، کز شمیم آن

گلهای عشق و صبر و رضا باز می شود

زیباترین شکوفه نخل مقاومت

در بوستان مهر و وفا باز می شود

چشم علیّ و فاطمه بیند چو ان جمال

لبهایشان به حمد و ثنا باز میشود

اینست آنکه از اثر حُسن رای او

بس پرده ا ز روی ریا باز می شود

هر عقده از معاویه در کار دین فتد

ار رای او به صلح و صفا باز می شود

از شعله های داغ دل آن امام صلح

راه قیام کرببلا باز می شود

ای یادگار ماه خدا کز فروغ تو

راز کمال ماه خدا باز می شود

تو بهترین کریمی و در عالم وجود

هر عقده ای به دست شما باز می شود

قدر تو ناشناخته ماند ای جمال صبر

وین راز بسته روز جزا باز می شود

امشب اگر عنایت خاصت به ما رسد

درهای فیض بر رخ ما باز می شود

من زنده ام به بوی تو و، از نگاه تو

گل از گل وجود مرا باز می شود

بر صفحه گناه موید قلم بکش

روزی که مهر نامه ما باز می شود

منبع : انجمن گفتگوي ديني

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

جمعه 20 تیر 1393  1:22 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:اشعار میلاد

خورشید رسول الله

در دست ولی الله

الله حمد لله

الله سبحان الله ...

خورشید رسول الله

در دست ولی الله

الله سبحان الله ...

شده وقت غزل خونی

شب نیمه ی مهمونی

زیر تابش سبز ماه

الله حمد لله

رنگ سبز رویایی

چه طلوع زیبایی

شده روشن شب سیاه

الله سبحان الله ...

خورشید رسول الله

در دست ولی الله

الله سبحان الله ...

فرشته عیدی می گیره

از نفس های پدرش

قنداقه را تا می کشه به بال و پرش

ملائکه از آسمون

پر میزنند دور سرش

بس که شلوغه از عاشق ها دور و برش

الله سبحان الله

الله حمد لله

خورشید رسول الله

در دست ولی الله

الله سبحان الله

الله حمد لله

حسن ..

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

شنبه 21 تیر 1393  3:59 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:اشعار میلاد

خونه سبزه

دل سرخ عاشق دیوونه سبزه

شراب اگه عوض شده پبمونه سبزه

در این میخونه سبزه

جامه سبزه

رو لب عاشق حسن زمزمه سبزه

زمین و آسمون به پیش همه سبزه

دامن فاطمه سبزه

عالم اگه به كام من،شد شد،نشد نشد

بخت اگه غلام من،شد شد،نشد نشد

من پیش پات می میرم

با یه دل پاره پاره

دلبر اگه تو باشی

كار تو نشد نداره

اگه برسه یه شبی پای من گدا

به در خونه ی علی و فاطمه

اول عاشقیمه

آقام امام حسن كریمه

دلدادگیم از قدیمه

آقام امام حسن كریمه

شب سحر شد

شب بخشش گناه بشر شد

قمر ماه رمضون جلوه گر شد

آقامون علی پدر شد

كی گفته عاشقت هلاك،شد شد،نشد نشد

كی گفته هر كی سینه چاك،شد شد،نشد نشد

حسن خدای عشقه

كسیه كه سینه چاكه

همینو بگم كه زهرا

برا پسرش هلاكه

اگه یه نگاهی كنه یه سری بزنه

به دل خراب من دیوونه

اون لحظه خوب خوب زندگیمه

آقام امام حسن كریمه

دلدادگیم از قدیمه

آقام امام حسن كریمه

اگه برسه یه شبی پای من گدا

به در خونه ی علی و فاطمه

اول عاشقیمه

آقام امام حسن كریمه

دلدادگیم از قدیمه

آقام امام حسن كریمه

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

شنبه 21 تیر 1393  3:59 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:اشعار میلاد

ای مدینه، ای مدینه، ماه زهرا، جلوه گر شد

ای مدینه، ای مدینه، شام درد و غم سحر شد

 

یا حبیبی یا حسن جان(2)

ای   گل   زهرا  مدد (8)

 

فاطمه شد مادر امروز، ای مدینه، ای مدینه

بابا گردید حیدر امروز، ای مدینه، ای مدینه

 

یا حبیبی یا حسن جان(2)

ای   گل   زهرا  مدد (8)

 

مجتبی است، سبط احمد، زاده مولی الموالی

او کریم است، کس نرفته، از بر او دست خالی

 

یا حبیبی یا حسن جان(2)

ای   گل   زهرا  مدد (8)

 

ای کریم، آل طــا ها، ای حسن جان، ای حسن جان

ای عزیز، آل طاها، کن نگاهی، ای حسن جان (2)

 

یا حبیبی یا حسن جان(2)

ای   گل   زهرا  مدد (8)

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

شنبه 21 تیر 1393  4:00 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها