در روایتی در نهج البلاغه آمده است : وقتی که على (علیه السلام) از بعضى حوادث آینده خبر مى داد، یکى از یاران عرض کرد:
اى امیرمؤمنان! از غیب سخن مى گوئى؟ و به علم غیب آشنائى؟ امام (علیه السلام) خندید ، و به آن مرد که از طایفه «بنى کلب» بود فرمود:
یَا أَخَا کَلْب! لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب، وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم، وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ إِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ
السّاعَةِ... فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الأَرْحَامِ، مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثَى، وَ قَبِیح أَوْ جَمِیل، وَ سَخِیّ أَوْ بَخِیل، وَ شَقِیّ أَوْ سَعِید، وَ مَنْ یَکُونُ فِی النَّارِ
حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً، فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لایَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلاَّ اللَّهُ، وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ
صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی:
«اى برادر کلبى! این علم غیب نیست، این فرا گرفته اى است از عالمى (یعنى پیامبر(صلى الله علیه وآله))، علم غیب تنها علم قیامت است،
و آنچه خداوند سبحان در این آیه بر شمرده... و بعد از ذکر آیه شریفه فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟
زشت است یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل؟ سعادتمند است یا شقى؟ چه کسى آتش گیره دوزخ است، و چه کسى در بهشت، دوست پیامبران؟...
اینها علوم غیبیه اى است، که غیر از خدا کسى نمى داند، و غیر از آن علومى است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده، و او به من آموخته است،
و برایم دعا نموده که خدا آن را در سینه ام جاى دهد، و اعضاى پیکرم را از آن مالامال سازد».«نهج البلاغه»، خطبه 128.
از این روایت، به خوبى بر مى آید، که: منظور از عدم آگاهى مردم از این امور پنج گانه، تمام خصوصیات آنها است، فى المثل،
اگر با وسائلى بشر بتواند از پسر یا دختر بودن جنین به طور قطع آگاه شود، باز این امر مسأله اى ایجاد نمى کند،
چرا که آگاهى از جنین به آن است که تمام خصوصیات جسمانى، زشتى و زیبائى، سلامت و بیمارى، استعدادهاى درونى،
ذوق علمى و فلسفى و ادبى، و سایر صفات و کیفیات روحى را بدانیم، و این امر براى غیر خدا امکان پذیر نیست!
همچنین این که: باران در چه موقع نازل مى شود؟ و کدام منطقه را زیر پوشش قرار مى دهد؟ و دقیقاً چه مقدار در دریا
و چه مقدار در صحرا و دره و کوه و بیابان مى بارد؟ جز خدا کسى نمى داند! در مورد حوادث فردا، و فرداها،
و خصوصیات و جزئیات آنها، نیز همین گونه است. و از اینجا پاسخ سؤالى که غالباً در اینجا مطرح مى شود، به خوبى روشن مى گردد،
که مى گویند:ما، در تواریخ و روایات متعددى مى خوانیم، ائمه اهلبیت(علیهم السلام) و حتى بعضى از اولیاء اللّه غیر از امامان،
از مرگ خود خبر دادند، و یا محل دفن خود را بیان کردند، از جمله، در حوادث مربوط به کربلا، بارها در روایات خوانده ایم،
که پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا امیرمؤمنان(علیه السلام) و انبیاى سلف از وقوع شهادت «امام حسین»(علیه السلام)
و یارانش در این سرزمین خبر داده اند.
پاسخ این است: آگاهى بر پاره اى از این امور به صورت علم اجمالى ـ آن هم از طریق تعلیم الهى ـ هیچ منافاتى با اختصاص علم تفصیلى
آنها به ذات پاک خداوند ندارد.و تازه همان گونه که گفتیم، همین اجمال نیز ذاتى و استقلالى نیست، بلکه جنبه عرضى و تعلیمى دارد،
و از طریق تعلیم الهى است، به مقدارى که خدا مى خواهد، و صلاح مى داند.
لذا در حدیثى مى خوانیم: یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) سؤال کرد: آیا امام علم غیب مى داند؟
قَالَ: لا، وَ لَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ الشَّیْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ:
« فرمود: نه، امام علم غیب را (ذاتاً) نمى داند، ولى هنگامى که اراده کند چیزى را بداند، خدا به او تعلیم مى دهد ».
«اصول کافى»، جلد 1، صفحه 201