0

قرار شب پنجم ماه مبارک رمضان

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:قرار شب پنجم ماه مبارک رمضان

مراد قرآن از اينكه مى‏فرمايد: خداوند همه گناهان را مى‏بخشد، آن نيست كه انسان گناه كند و بگويد خدا مى‏آمرزد، بلكه مراد آن است كه همه گناهان هر قدر هم بزرگ باشند قابل آمرزش است و نبايد از رحمت الهى مأيوس بود و طبيعتاً راه دريافت آمرزش الهى، توبه و جبران گناه است كه در آيه بعد آمده است.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

پنج شنبه 12 تیر 1393  5:58 PM
تشکرات از این پست
fatemexry kuoroshss tahmores 09303495228 saeedakh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:قرار شب پنجم ماه مبارک رمضان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
آیه: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
ترجمه: بگو: «اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه ي گناهان را مي‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
تفسیر: خداوند همه گناهان را مي‏آمرزد
به دنبال تهديدهاي مکرري که در آيات گذشته در مورد مشرکان و ظالمان آمده بود در اين آيات راه بازگشت را توأم با اميدواري به روي همه گنهکاران
مي‏گشايد زيرا هدف اصلي از همه اين امور تربيت و هدايت است نه انتقامجوئي و خشونت، با لحني آکنده از نهايت لطف و محبت آغوش رحمتش را به روي همگان بازکرده و فرمان عفو آنها را صادر نموده، مي‏فرمايد: «به آنها بگو اي بندگان من که بر خودتان اسراف و ستم کرده‏ايد از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را مي‏بخشد» که او بخشنده و مهربان است (قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه ان اللَّه يغفر الذنوب جميعا).
دقت در تعبيرات اين آيه نشان مي‏دهد که از اميدبخش‏ترين آيات قرآن مجيد نسبت به همه گنهکاران است، شمول و گستردگي آن به حدي است که طبق روايتي امير مؤمنان علي عليه‏السلام فرمود: در تمام قرآن آيه‏اي وسيعتر از اين آيه نيست» (ما في القرآن آية اوسع من يا عبادي الذين اسرفوا...).
دليل آن نيز روشن است زيرا:
1- تعبير به «يا عبادي» (اي بندگان من!) آغازگر لطفي است از ناحيه پروردگار.
2- تعبير به «اسراف» به جاي «ظلم و گناه و جنايت» نيز لطف ديگري است.
3- تعبير به «علي انفسهم» که نشان مي‏دهد گناهان آدمي همه به خود او بازمي‏گردد نشانه ديگري از محبت پروردگار است همانگونه که يک پدر دلسوز به فرزند خويش مي‏گويد اينهمه بر خود ستم مکن!
4- تعبير به «لا تقنطوا» (مأيوس نشويد) با توجه به اينکه «قنوط» در اصل به معني مأيوس شدن از خير است به تنهائي دليل بر اين است که گنهکاران نبايد از «لطف الهي» نوميد گردند.
5- تعبير «من رحمة اللَّه» بعد از جمله «لا تقنطوا» تأکيد بيشتري بر اين
خير و محبت مي‏باشد.
6- هنگامي که به جمله «ان اللَّه يغفر الذنوب» مي‏رسيم که با حرف تأکيد آغاز شده و کلمه «الذنوب» (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثنا در برمي‏گيرد سخن اوج مي‏گيرد و درياي رحمت مواج مي‏شود.
7- هنگامي که «جميعا» به عنوان تأکيد ديگري بر آن افزوده مي‏شود اميدواري به آخرين مرحله مي‏رسد.
8 و 9- توصيف خداوند به «غفور» و «رحيم» که دو وصف از اوصاف اميدبخش پروردگار است در پايان آيه جائي براي کمترين ياس و نوميدي باقي نمي‏گذارد.
آري به همين دليل آيه فوق گسترده‏ترين آيات قرآن است که شمول آن هرگونه گناه را در برمي‏گيرد، و نيز به همين دليل از اميدبخش‏ترين آيات قرآن مجيد محسوب مي‏شود.
و به راستي از کسي که درياي لطفش بيکران و شعاع فيضش نامحدود است جز اين انتظاري نمي‏توان داشت.
از کسي که «رحمتش بر غضبش پيشي گرفته» و بندگان را براي رحمت آفريده، نه براي خشم و عذاب، غير از اين چشم‏داشتي نيست.
چه خداوند رحيم و مهرباني و چه پروردگار پرمهر و محبتي!!
در اينجا دو مسأله فکر مفسران را به خود مشغول ساخته که اتفاقا راه حل آن در خود آيه و آيات بعد نهفته است.
نخست اينکه: آيا عموميت آيه همه گناهان حتي شرک و گناهان کبيره ديگر را فرامي‏گيرد؟ اگر چنين است پس چرا در آيه 48 سوره نساء شرک از گناهان قابل بخشش استثناء شده است؟ «ان اللَّه لا يغفر أن يشرک به و يغفر ما دون ذلک لمن يشاء: «خداوند شرک را نمي‏بخشد، اما کمتر از آن را براي
هرکس که بخواهد مي‏بخشد».
ديگر اينکه: آيا اين وعده غفران که در آيه مورد بحث آمده است مطلق است يا مشروط به توبه و مانند آن؟
البته اين دو سؤال به هم مربوط است. و پاسخ آن را در آيات بعد به خوبي مي‏توان يافت زيرا سه دستور در آيات بعد داده شده که همه چيز را روشن مي‏سازد: انيبوا الي ربکم(به سوي پروردگارتان باز گرديد)و اسلموا له(در برابر فرمان او تسليم شويد)و اتبعوا احسن ما انزل اليکم من ربکم(پيروي کنيد از بهترين دستوراتي که از سوي پروردگارتان بر شما نازل شده). اين دستورهاي سه‏گانه مي‏گويد درهاي غفران و رحمت به روي همه بندگان بدون استثنا گشوده است مشروط بر اينکه بعد از ارتکاب گناه به خود آيند، و تغيير مسير دهند، رو به سوي درگاه خدا آورند، در برابر فرمانش تسليم باشند و با عمل، صداقت خود را در اين توبه و انابه نشان دهند، به اين ترتيب نه شرک از آن مستثناست و نه غير آن، و نيز مشروط بودن اين عفو عمومي و رحمت واسعه به شرائطي غير قابل انکار است. و اگر مي‏بينيم در آيه 48 سوره نساء بخشش و عفو مشرکان را استثنا کرده در مورد مشرکاني است که در حالت شرک از دنيا بروند، نه آنها که بيدار شوند و راه حق پيش گيرند، چرا که اکثريت قريب به اتفاق مسلمانان صدر اسلام چنين بوده‏اند.
اگر حال بسياري از مجرمان را در نظر بگيريم که بعد از انجام گناهان کبيره چنان ناراحت و پشيمان مي‏شوند که باور نمي‏کنند راه بازگشتي به روي آنها بازباشد و آنچنان خود را آلوده مي‏دانند که با هيچ آبي قابل شستشو نيستند مي‏پرسند آيا به راستي گناهان ما قابل بخشش است؟
آيا راهي به سوي خدا براي ما باز است؟ آيا پلي در پشت سر ما وجود دارد که ويران نشده باشد؟ مفهوم آيه را به خوبي درک مي‏کنيم، زيرا آنها آماده هرگونه توبه‏اند ولي گناه خود را قابل بخشش نمي‏دانند، مخصوصا اگر بارها توبه کرده باشند و شکسته باشند.
اين آيه به همه آنها نويد مي‏دهد که راه به روي همه شما باز است.
لذا «وحشي» جنايتکار معروف تاريخ اسلام و قاتل «حمزه سيدالشهداء» هنگامي که مي‏خواست مسلمان شود از اين مي‏ترسيد که توبه‏اش پذيرفته نگردد، زيرا به راستي گناه او بسيار سنگين بود، جمعي از مفسران مي‏گويند: آيه فوق نازل شد و درهاي رحمت الهي را به روي وحشي و وحشيهاي توبه‏کار گشود!
گرچه اين سوره از سوره‏هاي مکي است و آن روز که اين آيات نازل شد نه جنگ احد رخ داده بود و نه داستان شهادت حمزه و توبه وحشي، بنابراين اين ماجرا نمي‏تواند شأن نزولي براي آيه باشد، بلکه از قبيل تطبيق يک قانون کلي بر يکي از مصاديق آن است، اما به هر حال گستردگي مفهوم آيه را مي‏تواند مشخص کند.
از آنچه گفتيم روشن شد که اصرار بعضي از مفسران مانند «آلوسي» در «روح المعاني» بر اينکه وعده غفران در آيه فوق مشروط به چيزي نيست، و حتي هفده دليل براي آن ذکر کرده! مطلب نادرستي است، چرا که با آيات بعد تضاد روشني دارد، و ادله هفده‏گانه او که بسياري از آن قابل ادغام در يکديگر است چيزي بيش از اين نمي‏رساند که رحمت خدا وسيع و گسترده است که شامل همه گنهکاران مي‏شود و اين منافات با مشروط بودن اين وعده الهي به قرينه آيات بعد ندارد.
در مورد اين آيه مطالب ديگري است که به خواست خدا در بحث «نکات» خواهد آمد.
نکته‏ها:
1- راه توبه به روي همه باز است
از مشکلات مهمي که بر سر راه مسائل تربيتي وجود دارد احساس گناهکاري بر اثر اعمال بد پيشين است، مخصوصا زماني که اين گناهان سنگين باشد که اين فکر دائما در نظر انسان مجسم مي‏شود که اگر بخواهد مسير خود را به سوي پاکي و تقوا تغيير دهد، و به راه خدا بازگردد چگونه مي‏تواند از مسئوليت سنگين گذشته خود را برهاند، اين فکر مانند کابوسي وحشتناک بر روح او سايه مي‏افکند، و چه بسا او را از تغيير برنامه زندگي و گرايش به پاکي بازمي‏دارد به او مي‏گويد توبه کردن چه سود؟!
زنجير اعمال گذشته‏ات همچون يک طوق لعنت بر دست و پاي تو است، اصلا تو رنگ گناه پيدا کرده‏اي، رنگي ثابت و تغييرناپذير!
کساني که با مسائل تربيتي و گنهکاران توبه‏کار سر و کار دارند آنچه را گفتيم به خوبي آزموده‏اند، آنها مي‏دانند که اين چه مشکل بزرگي است؟
در فرهنگ اسلامي که از قرآن مجيد گرفته شده اين مشکل حل شده، و توبه و انابه را هرگاه با شرائط همراه باشد وسيله قاطعي براي جدا شدن از گذشته، و آغاز يک زندگي جديد، و حتي «تولد ثانوي» مي‏داند کرارا در روايات درباره‏ي بعضي از گنهکاران مي‏خوانيم کمن ولدته امه: «او همانند کسي است که از مادر متولد شده»!
به اين ترتيب قرآن درهاي لطف الهي را به روي هر انساني در هر شرائطي و با هرگونه بار مسؤليتي بازمي‏گذارد و نمونه زنده‏اش آيات فوق است که با انواع لطائف بيان مجرمان و گناهکاران را به سوي خدا دعوت مي‏کند و به آنها قول مي‏دهد که مي‏توانند خود را از زندگي گذشته به کلي جدا کنند.
در روايتي از پيامبر گرامي اسلام صلي اللَّه عليه و آله مي‏خوانيم التائب من الذنب کمن لا ذنب له: «کسي که از گناه توبه کند همانند کسي است که اصلا گناه نکرده است».
همين معني با اضافه‏اي از امام باقر عليه‏السلام نقل شده که فرمود: التائب من الذنب کمن لا ذنب له، و المقيم علي الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء: «کسي که از گناه توبه کند همچون کسي است که گناه نکرده، و کسي که استغفار مي‏کند و با اين حال به گناه ادامه مي‏دهد مانند کسي است که مسخره مي‏کند».
ولي بديهي است اين بازگشت به سوي رحمت الهي نمي‏تواند بي‏قيد و شرط باشد که او حکيم است و کاري بي‏حساب نمي‏کند، اگر آغوش رحمتش را به روي همگان گشوده و پيوسته آنها را به سوي خود مي‏خواند، وجود آمادگيهائي در بندگان نيز لازم است.
از يک سو بايد با تمام وجود خواهان بازگشت باشند و انقلاب دروني
و دگرگوني بنيادي پيدا کنند.
از سوي ديگر بايد بعد از بازگشت پايه‏هاي ايمان و اعتقاداتشان که بر اثر طوفان گناه فروريخته نوسازي و تجديد بنا شود.
و از سوي سوم بايد با اعمال صالح ناتواني روحي و ضعف اخلاقي خود را جبران نمايند، البته هر قدر گناهان سابق سنگينتر بوده بايد اعمال صالحتري انجام دهند، و اين دقيقا همانست که قرآن در سه آيه فوق تحت عنوان «انابه» و «اسلام» و «اتباع از احسن» بيان کرده است.
2- سنگين‏باران
بعضي از مفسران شأن نزولهائي براي آيات فوق ذکر کرده‏اند که احتمالا همه از قبيل «تطبيق» است، نه «شأن نزول».
از جمله داستان «وحشي» است که در ميدان احد بزرگترين جنايت را مرتکب شد، و عموي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله حمزه آن افسر شجاعي که جان خود را همه جا سپر براي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله مي‏ساخت به طرز ناجوانمردانه‏اي شهيد کرد، هنگامي که اسلام اوج گرفت مسلمانان در همه جا پيروز شدند وحشي مي‏خواست اسلام بياورد اما مي‏ترسيد اسلامش مورد قبول واقع نشود که آيه فوق نازل گرديد و او اسلام آورد، پيامبر صلي اللَّه عليه و آله از او پرسيد: «عمويم حمزه را چگونه کشتي»؟ وحشي ماجرا را شرح داد پيامبر صلي اللَّه عليه و آله سخت گريه کرد، توبه او را پذيرا شد ولي به او فرمود: غيب وجهک عني فاني لا استطيع النظر اليک فلحق بالشام فمات في الخمر «در برابر چشمان من هرگز ظاهر مشو چرا که نمي‏توانم به تو نگاه کنم، وحشي به سوي شام رفت و سرانجام در سرزمين خمر از دنيا رفت.
بعضي سؤال کردند آيا اين آيه تنها درباره‏ي او است يا همه مسلمين را شامل
مي‏شود فرمود همه را شامل مي‏شود.
ديگر داستان مرد «نباش» است (کسي که قبرها را مي‏شکافت و کفن مردگان را بازمي‏کرد و با خود مي‏برد) که فشرده‏اش چنين است:
«جواني گريان خدمت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله آمد و سخت ناراحت بود و مي‏گفت از خشم خدا مي‏ترسم.
فرمود: شرک آورده‏اي؟!
گفت: نه.
فرمود: خون ناحق ريخته‏اي؟
عرض کرد: نه.
فرمود: خدا گناه تو را مي‏آمرزد هر قدر زياد باشد.
عرض کرد: گناه من از آسمان و زمين و عرش و کرسي بزرگتر است.
فرمود: گناهت از خدا هم بزرگتر است؟!
عرض کرد: نه خدا از همه چيز بزرگتر است.
فرمود: برو (توبه کن) که خداي عظيم گناه عظيم را مي‏آمرزد.
بعد فرمود: بگو ببينم گناه تو چيست؟
عرض کرد: اي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله از روي تو شرم دارم که بازگو کنم.
فرمود: آخر بگو ببينم چه کرده‏اي؟!
عرض کرد: هفت سال نبش قبر مي‏کردم، و کفنهاي مردگان را برمي‏داشتم تا اينکه روزي به هنگام نبش قبر به جسد دختري از انصار برخورد کردم، بعد از آنکه او را برهنه کردم ديو نفس در درونم به هيجان درآمد... (سپس ماجراي تجاوز خود را شرح مي‏دهد).
هنگامي که سخنش به اينجا رسيد پيامبر صلي اللَّه عليه و آله سخت برآشفت و ناراحت شد فرمود: اين فاسق را بيرون کنيد، و رو به سوي او کرده اضافه نمود: تو چقدر به دوزخ نزديکي؟!
جوان بيرون آمد سخت گريه مي‏کرد، سر به بيابان گذاشت و عرض مي‏کرد: اي خداي محمد صلي الله عليه و آله! اگر توبه مرا مي‏پذيري پيامبرت را از آن باخبر کن و اگر نه آتشي از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان، اينجا بود که پيک وحي خدا بر پيامبر نازل شد و آيه «قل يا عبادي الذين اسرفوا...» را بر آن حضرت خواند».
تلاوت اين آيه از سوي جبرئيل در اينجا ممکن است به عنوان نخستين بار نباشد که جنبه شأن نزول پيدا کند، بلکه تکرار آيه‏اي باشد که قبلا نازل شده براي تأکيد و توجه بيشتر و اعلام قبول توبه آن مرد گنهکار.
باز تکرار مي‏کنيم که اينگونه اشخاص که بار سنگين از گناه را به دوش مي‏کشند مسؤليت سنگينتري در مقام جبران از طريق اعمال صالح خود دارند.
فخر رازي شأن نزول ديگري براي آيات فوق آورده است، نقل مي‏کند بعضي گفته‏اند: اين آيات درباره‏ي اهل مکه نازل شده، آنها مي‏گفتند: محمد صلي اللَّه عليه و آله چنين فکر مي‏کند که هرکس پرستش بت کند يا دستش به خون انساني آغشته شود هرگز بخشوده نخواهد شد، در عين حال به ما مي‏گويد اسلام بياوريد، ما چگونه اسلام بياوريم در حالي که هم بت پرستيده‏ايم و هم خون بي‏گناهان ريخته‏ايم؟! (آيات فوق نازل شد و درهاي توبه را به روي آنان گشود).

درسته خدا خیلی بخشنده و مهربانه ولی خدا خودش گفته اگر حقی از مردم بره گردن شما باشه من نمی بخشم خداوند فقط حق الله رو می بخشه نه حق الناس رو. بِلا تشبیه هیچ کس نمی تونه جای کس دیگه ببخشه یا نبخشه خدا هم رحمتشو شامل حال تمام بندگانش می کنه ولی در عین حال این حق رو هم به اون ها می ده که همدیگر رو ببخشن یا نبخشن. خداوند هزارتاراه گذاشته تا گناهان آمرزیده بشه هیچ دشمنی هم با بندگانی که خودش آفریده نداره چون با عقل هم جور در نمیاد که خداوند بندگانش رو خلق کنه بعد به اونها ستم کنه. این خود بندگان هستن که به خودشون ستم می کنن و خدا و رحمت بی اندازه او را فراموش می کنن.

همیشه از ته دل یادمون باشه که خدا خیلی بزرگه رحمتش هم بی اندازست اونقدر که شامل حال همه بندگانش میشه و کسی کم نمیاره.

التماس دعا

پنج شنبه 12 تیر 1393  6:46 PM
تشکرات از این پست
kuoroshss tahmores 09303495228 saeedakh nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها