0

روز قسمت بود

 
AR_jalal
AR_jalal
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1389 
تعداد پست ها : 999
محل سکونت : فارس

روز قسمت بود

 روزی از روزها روز قسمت بود و خدا هستی را قسمت می كرد. خدا گفت : چیزی از من بخواهید. هر چه كه باشد‚ به شما عطا خواهم كرد. سهمتان را از هستی طلب كنید زیرا خدا بسیار بخشنده است.

و هر كه آمد چیزی خواست. یكی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن. یكی جثه ای بزرگ خواست و آن یكی چشمانی تیز. یكی دریا را انتخاب كرد و یكی آسمان را.

در این میان كرمی كوچك جلو آمد و به خدا گفت : من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ. نه بالی و نه پایی ، نه آسمانی ونه دریا. تنها كمی از خودت‚ تنها كمی از خودت را به من بده.

و خدا كمی نور به او داد. نام او كرم شب تاب شد.

خدا گفت: آن كه نوری با خود دارد، بزرگ است، حتی اگربه قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی كه گاهی زیر برگی كوچك پنهان می شوی و رو به دیگران گفت : كاش می دانستید كه این كرم كوچك ، بهترین را خواست. زیرا كه از خدا جز خدا نباید خواست.

هزاران سال است كه او می تابد. روی دامن هستی می تابد. وقتی ستاره ای نیست چراغ كرم شب تاب روشن است و كسی نمی داند كه این همان چراغی است كه روزی خدا آن را به كرمی كوچك بخشیده است !

 

                                      با حرمله جدید باید چه کنیم
                                      با مردم نا امید باید چه کنیم
                                     گیرم یزید پست را هم کشتیم
                                     با این همه بایزید باید چه کنیم

            جانم فدای رهبر

چهارشنبه 24 آذر 1389  9:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها