انا نحن نتوارث الکمال. باقر العلوم علیهالسلام «ما برتری ها را ارث میبریم».
در زمان هشام برتریهای باقر العلوم علیهالسلام زبان زد خاص و عام بود. این موضوع سبب بغض و کینهتوزی هشام شده بود. هشام که بغض عترت در سینه وی موج می زد، هماره در صدد آسیب رساندن به موقعیت اجتماعی باقر العلوم علیهالسلام بود و به همین منظور حضرت را به شام، پایتخت رنگین و ننگین خویش فرا خواند. شرح بیشتر چگونگی فراخوانی و نحوه ی ورود امام بر هشام خواهد آمد. در این راستا اکنون یک اقدام هشام مورد توجه است.
در این فراخوانی برای آسیب رساندن به شخصیت اجتماعی امام، سه روز حضرت و همراهان را به حضور نپذیرفت. آن گاه دستور داد مجلس بزم آراستند. سران قبایل، هواداران حکومت به ویژه بنیامیه در مجلس حاضر شدند. در این مجلس برای تحقیر باقر العلوم علیهالسلام پیشبینی کرده بود که مسابقه تیراندازی دایر کنند. امام صادق علیهالسلام در این باره چنین اظهار میدارد: هنگامی که همراه پدرم وارد مجلس شدیم، هشام فریاد کشید، اعلام کرد یا محمد، با بزرگان قوم خویش مسابقه تیراندازی برگزار کن. باقر العلوم علیهالسلام فرمود، من سنم بالا رفته است. مرا از این کار معاف بدار، هشام سوگند یاد کرد؛ به خدایی که ما را به دین و پیامبرش عزیز کرد! معاف نمیدارم!
در این هنگام اشاره کرد به یکی از بزرگان بنیامیه که قوس و کمان خود را به دست باقر العلوم علیهالسلام دهد. وی نیز چنین کرد. آن گاه امام تیری در وسط کمان نهاد، هدف را نشانه گرفت، درست وسط خال (سیبل) زد. دومین تیر را در کمال نهاده، دوباره هدف گرفت، تیر دوم به گونه دقیق هدف گرفت که تیر اول را از وسط نصف کرد. امام تیراندازی را ادامه داد تا نه تیر؛ هر کدام را به وسط تیر قبلی هدف قرار گرفتند. هدفگیری که برای هیچ تیراندازی در دنیا سابقه نداشت!
هشام که عظمت کمال امام را در حضور حاضران دید، در حضور سران از موج بغض و کینه مضطرب و حیران شد. آن گونه که ناخودآگاه بر برتریهای عترت در حضور حاضران اعتراف کرد. گفت تو ماهرترین تیرانداز هستی، آن گاه از کردار خویش شرمنده و سرافکنده گردید. وی گفت تا همانند تو در میان قریش است، قریش بر تمام عرب و عجم برتری دارد و سیادت و آقایی مینماید، یا محمد لا تزال العرب و العجم تسودها قریش مادام فیها مثلک.
آن گاه رو کرد به امام و پرسید این مهارت در تیراندازی را در نزد چه کسی فرا گرفتهای. آیا جعفر هم همانند تو تیراندازی میداند، امام در پاسخ وی گفت: ما کمال را به ارث میبریم، انا نحن نتوارث الکمال. آن گاه طاغوت زمان گفت، ما نیز فرزندان عبد مناف میباشیم. نسب ما و شما یکی است، چگونه این کمالات نصیب ما نشده است. امام پاسخ داد، آری ما هم از نسل عبد مناف هستیم، لیکن خدای سبحان از اسرار خویش و دانش ویژه خویش ما را آن گونه بهرهمند ساخته است که هیچ کس را بهره نداده است، نحن کذلک ولکن الله اختصنا من مکنون سره و خالص علمه بما لم یخص به احدا غیرنا [1] . آری این گونه امام وارث کمال است. این گونه امام با تیراندازی حیرت آفرید! و طاغی زمان را شرمنده کردارش نمود و این گونه فرزند فاطمه (س) در هر فضیلت از فضایل انسانی برترین است.
پی نوشت ها:
[1] دلایل الامامه، ص 234.