0

مبحث 50 طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد (علیهم السلام)"

 
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

مبحث 50 طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد (علیهم السلام)"

http://www.nojavanha.com/media/2012/11/41-320x312.jpg

با عرض سلام خدمت دوستان گرامی در راسخون ، فرا رسیدن اعیاد شعبانیه را به همگی شما تبریک عرض میکنم.

 

تابان ز وجود جلوه چار تن است                 شعبان که مَهِ سُرور هر مرد و زن است

هم مولد پاک حجت بن الحسن است               هم مولد سجاد و اباالفضل و حسين       

   
فرا رسیدن  ایام ولادت امام حسین علیه السلام آزاد مرد تاریخ بشریت , حضرت عباس علیه السلام  تنها واژه زیبای وفاداری و امام سجاد علیه السلام امام العارفین و ساجدین را به محضر امام عصر حضرت حجة ابن الحسن عسکری علیه آلاف التحیة و السلام و دوستان عزیز تبریک عرض مینماییم .

 

تولد امام حسین,میلاد امام حسین,ولادت امام حسین

به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت  دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه‏ ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود.

 

ولادت حضرت ابوالفضل,میلاد حضرت ابوالفضل,تولد حضرت ابوالفضل

حضرت ابوالفضل العباس نخستين فرزند از ازدواج حضرت امير المؤمنين على(عليه السلام) و ام البنين بود ايشان در روز چهارم شعبان  سال 26 هجرى در مدينه چشم به جهان گشودند.

 

میلاد امام سجاد, ولادت امام سجاد, تولد امام سجاد

چهارمین اخترفروزان آسمان امامت و ولایت، حضرت علی بن الحسین علیه السلام معروف به سجاد پنجم شعبان سال 38 هجریدر مدينه ولادت يافت.

 

دوستان گرامی میتوانند با ارسال مطالب (شعر ، دلنوشته،احادیث و...)خود ما را در بهتر شدن این مبحث یاری کنند

پیشاپیش از همکاری شما سپاسگزارم

 

 

شنبه 10 خرداد 1393  12:00 AM
تشکرات از این پست
farnaz_s siryahya ravabet_rasekhoon nazaninfatemeh omiddeymi1368 rezajafarizadeh rozgol kamrantak majedshomous m_14537 zahra7720 abolfazl_785 yaskabod
farnaz_s
farnaz_s
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 7586
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

 

 

 
 
ماه رجب خداحافظ و سلام ماه شعبان ،
سلام بر مواليد بي نظير تو، سلام بر مهدي ،
سلام بر حسين، سلام بر زينت عبادت کنندگان
و سلام بر عباس .

سرآغاز تو ابالفضل است، باب ورود به حريم حسين
و نهضتي که به دست فرزندش ادامه يافت،
تا به دست مهدي رسيد !!


کليد غفران ماه رمضان تويي و پله کان عروج در مهماني الهي .
سلام بر اسرار تو که سر الاسرار عالم است .

مناجات امير مؤمنان را در شبهاي تو شنيده ام ،
از راز و نياز علي در شبهايت بزرگي تو را فهميدم ،


علي خدا را به تو قسم ميداد ، کسي که همه عالم
در شب قدر خدا را به او قسم ميدهند . الهي بعليٍ !!


بالهاي مهربانيت را براي من بگشا ،
بگذار زير پرو بال تو آرام بگيرم ، ماه شعبان !


اينجا سرد است، تاريک است و من از تارکي مي ترسم
ماه شعبان، بتاب، بتاب بر يخ هاي زمستانيمان


ماه شعبان، اينجا کوير است، تشنه ايم، تشنه خدا، پس ببار
ببار به زمينهاي خشک ساليمان، ما را براي شب قدري بهتر
مهماني زيباتر، آماده تر کن !


چه زيباست مهماني الهي، بعضي از اول رجب مهمانند ،
برخي با تو آغاز کرده اند و برخي با رمضان ،
خوشا به حال آناني که سه ماه مهمان خدايند .


عيد فطر براي رمضانيان زيباست،
براي شعبانيان زيباتر و براي رجبيون وصف ناشدني


رجب که از دستمان رفت، تو برايمان نور افشاني کن،
خوش آمدي، سلام ماه شعبان .






☆☆ خداوندا، اراده ام را به زمان کودکی بازگردان ☆☆

 

☆☆ همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم ☆☆

 

ツ وبلاگ لبخند زیبای زندگیツ

 

 ☆☆  مدیر تالار ادبیات ☆☆

 

شنبه 10 خرداد 1393  1:26 AM
تشکرات از این پست
siryahya ravabet_rasekhoon saeedakh abolfazl_785
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

" میلاد عشق"

 

امشب بهشت و گلشن رضوان مزین است ، امشب رواق منزل جانان مزین است.

امشب عرش وزمین برای جشن ، غرق زیور و جبرئیل درآسمان و زمین در حال صعود و نزول.

درهای آسمانی گشاده و بر بام عرش، پرچم رحمت در اهتراز.

ملائک کمر به خدمت بسته و در حال آمد ورفت.

شب است و زمین نور باران، گویا خورشید هم منتظر است.

چشم بود و افق بی انتهای آسمان ، گوش بود و نغمه بی پایان ملکوت .

خدایا ارض و سماء را چه شده که اینگونه در هیجانند ؟

بیا دل را به گلستان مدینه ، خانه فاطمه ببریم .

اینجا چه خبر است که همه اهل بیت جمع اند و منتظر؟

احمد و علی (علیهما السلام ) را بنگر که چگونه چشم به فاطمه دوخته اند.

آه گوش کن صدای دلنواز نوزادی را نمی شنوی ؟

آری انتظار به پایان رسید و دومین فرزند علی و فاطمه ( علیهما السلام )، نور چشم پیامبر به دنیا آمد ، ملائک را ببین که با آب کوثر شستشویش می دهند .

 آنطرف را بنگر حوران رضوان ، حریر بهشتی آورده اند تا فرزند فاطمه را با آن بپوشانند.

به راستی کدام دل است که از لبخند چشمان نازنین و نگاه عرشی آن نوزاد ، به تلاطم در نیاید ؟!

نبی کودک را به دامان گرفته ، از عرش ندا می رسد که نامش را" حسین " بگذار. او را به سینه می چسباند ومی بوید.

شادی و شعف خانه علی (ع) را پر نموده، ملائک ندا می دهند:

به به ازاین شکوفه باغ محمدی       به به ازاین چراغ فروزان احمدی

 

شنبه 10 خرداد 1393  11:15 AM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785 parisaexp
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

" قمر بنی هاشم "

 

عباس یعنی تا شهادت یکه تازی عباس یعنی عشق، یعنی پاکبازی

عباس یعنی رنگ سرخ پرچم عشق         یعنی مسیر سبز پر پیچ و خم عشق

جوشیدن بحر وفا ، معنای عباس  لب تشنه رفتن تا خدا، معنای عباس

بی لب نهادن لب به جام باده عشق          بی کام نوشیدن تمام باده عشق

این است مفهوم بلند نام عباس      در ساحل بی ساحلی، آرام عباس

چهارم شعبان است و خاندان نبی چشم به راه ومنتظر...

وناگاه عطر دلنشینی فضا را از شمیم آسمانی اش سرشار کرد ؛

مولودی قدم به گیتی نهاد که با گامهای کوچکش فردایی بزرگ را رقم می زد

پدر اورا در آغوش گرفت و بر دستانش بوسه زد، در حالیکه اشک از چشمان مبارکش جاری بود

و همه متعجب بودند از این رفتار امام

امام نگاهی به حسین (ع) کرد و فرمود : این دستها در راه امام خود و برای خدا قطع می شوند.

آری ! اولین مرثیه سرای" عباس " علی (ع) بود ، مرثیه ای که تا ابد بر زبانها جاری می ماند .

عباس در وجاهت چنان بود که مردم او را قمر بنی هاشم می خواندند ؛ به راستی از او چه می توان گفت که فرات نیز با تمامی وسعتش شرمسار دل دریایی اوست .

آری ! در عظمت حضرت ابوالفضل همین بس که در روزنبرد، خطاب برادر به وی چنین بود " جانم به فدایت "

و امام سجاد علیه السلام نیز درباره آن بزرگوار چنین می فرماید : " عباس نزد خداوند از مقام و منزلتی برخوردار است که در روز قیامت همه شهدا به آن غبطه خواهند خورد."

 

 

شنبه 10 خرداد 1393  11:16 AM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

کراماتی از حضرت ابوالفضل(ع)


حضرت اباالفضل (ع) فرمود: بگو یا صاحب الزمان!

جناب حجة الاسلام آقای مكارمی فرمودند:

نقل شده است در یكی از شهرهای شیراز شخصی همراه عمویش برای ماهی‌گیری به كنار ساحل می‌رود و در آنجا یكدفعه غرق می‌شود. عموی وی، نگران از مرگ برادرزاده ، ناگهان می‌بیند كه وی روی آب آمد! باری، شخص غرق شده كنار ساحل می‌آید و عمویش از او می‌پرسد: چگونه نجات یافتی؟ می‌گوید: در حال غرق شدن ، به یاد روضه‌ها افتادم، پس از آن عرض كردم: یا اباالفضل!

دیدم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تشریف آوردند و در گوشم فرمودند: بگو یا صاحب الزمان! من هم متوسل به حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) شدم و عرض كردم یا صاحب الزمان! آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آوردند و مرا نجات داده كنار ساحل آوردند.

? در قبر گفت: السلام علیك یا اباالفضل العباس (ع)

جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عبدالله مبلغی آبادانی نقل كردند:

در سال 1355 شمسی، یكی از وعاظ شهر یزد، به نام شیخ ذاكری، به بندرعباس می‌آید و از آنجا جهت تبلیغ به دهكده سیاهو، در اطراف این شهر، عازم می‌گردد و در روز 9 محرم الحرام در اثر سكته قلبی درمی‌گذرد. جنازه آن مرحوم را به بندرعباس منتقل می‌كنند و در جوار یكی از امامزاده‌ها به خاك می‌سپارند.

اینكه بقیه ماجرا را از زبان حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای مبلغی بشنوید:

ایشان می‌گوید:

من موقع تلقین خواندن، قسمت دست راست مرحوم ذاكری را تكان می‌دادم كه ناگاه چشم خود را باز كرد و با صدای بلند، به گونه‌ای كه همه شنیدند گفت: السلام علیك یا اباالفضل العباس علیه السلام! و سپس بست.

همزمان با این حادثه شگفت، بوی عطر خوشی به مشام من و حضار رسید كه بر اثر آن افراد حاضر شروع به صلوات بر پیامبر و خاندان معصوم وی سلام الله علیهم اجمعین نمودند. این بود مشاهدات این جانب كه خود در حال تلقین میت ، ناظر آن بودم.

? صد دینار حواله حضرت اباالفضل العباس (ع)

ثقة الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی ابهری زنجانی، شب 27 جمادی الثانیه سال 1416 هـ. ق. در حرم مطهر كریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام نقل كرد:

یكی از اهالی كربلا، عربی را می‌بیند كه در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كنار ضریح مطهر ایستاده و با حضرت سخن می‌گوید.

آقا جان، صد دینار از شما پول ‌می‌خواهم؛ می‌د‌هی كه بده و اگر نمی‌دهی می‌روم به حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام شكایت شما را به آن حضرت می‌كنم.

سپس سرش را به طرف ضریح مطهر برده و می‌گوید: فهمیدم، فهمیدم! و از حرم بیرون می‌رود. عرب مزبور به بازار رفته و به یكی از مغازه داران می‌گوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده. او می‌گوید: نشانی شما از آقا چیست؟ می‌گوید: به این نشان، كه پسر شما مریض شده و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كردی؛ بده! و او هم صد دینار را می‌دهد.

ناقل می‌گوید: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت كردی و نتیجه گرفتی. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، می روم شكایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام می‌كنم. اینجا بود كه دیدم حضرت، داخل ضریح ظاهر شد و در حالیكه روی صندلی نشسته بود، حواله‌ای به من داد. من هم رفتم و از بازار گرفتم.

? كفی از آب برداشت...

شب سی‌ام رمضان المبارك سال 1418 هـ ق در مسجد جواد الائمه علیه السلام در سادات محله(بابل) جناب آقای دكتر حاج سیدعلی طبری پور اظهار داشتند:

شخصی رفت كنار نهری وضو بگیرد؛ كفی از آب برداشت و نزدیك لبهایش آورد كه بخورد، به یاد سقای دشت كربلا، حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام افتاد و آب نخورد. آب را روی آب ریخت و همزمان، اشك زیادی هم در عزای آن حضرت از چشم جاری ساخت. همان شب، زن مریضش در خواب می‌بیند كه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد و وی را شفا داد. به این طریق كه، پایش را به پشت كمر خانم گذاشت. خانم پرسید: مگر شما دست نداری؟ فرمود: من دست ندارم . گفت: تو كی هستی؟ فرمود: شوهرت به چه كسی متوسل شده است؟ حالا شناختی كه شوهرت به چه كسی متوسل شده است؟!

? رشته سبز را از بازویت باز نكن

جناب حجة الاسلام ، خطیب فرزانه، آقای حاج سیدحسین معتمدی كاشانی گفتند:

نعمت الله واشهری قمصری از فرزندش محسن نقل كرد كه:

اواخر خدمت سربازی، مرا به ایستگاه قطار تهران آورده بودند. حضور من در ایستگاه راه آهن مصادف با زمانی بود كه اسرای عراقی و زخمیها را با قطار می‌آوردند. در آنجا یك اسیر عراقی را از قطار خارج كردند كه رشته سبزی بر بازویش بسته بود. با او مصاحبه كردند و ضمن مصاحبه از او پرسیدند: شما رشته سبزی به بازویت بسته‌ای ، آیا سیدی؟ گفت: نه، و توضیح داد:

چند روز قبل از آنكه ما را به جبهه ببرند تا به دستور صدام علیه ایرانیها جنگ بكنیم، مادرم مرا به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برد و یك رشته سبز رنگ را از یكی از خدام حرم گرفته، یك سر آن را به بازوی من بست و سر دیگرش را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام گره زد و شروع كرد به گریستن. در حین گریه حضرت را قسم داد و گفت: این بچه‌ام را میخواهند به جبهه ببرند، من از زخمی شدن و اسیر شدن او حرفی ندارم، اما نمی‌خواهم كشته شود یا ابوالفضل، شما یك نظری بفرمایید، هر چه به سر بچه من بیاید مسئله‌ای نیست، ولی كشته نشود و دوباره به سوی من برگردد. سپس به من گفت رشته را از بازویت باز نكن كه من از حضرت عباس علیه السلام خواسته‌ام تا محفوظ مانده و به من برگردی.

وقتی كه به جبهه آمدیم، با چند نفر در یك مكان به ایرانیها حمله كردیم. ایرانیها ما را محاصره كردند. وضع بسیار سختی داشتیم و از چهار طرف تیر به طرف ما می‌آمد. چند نفر از رفقای من در اثر تیر خوردن كشته شدند، ولی من كه دستها را روی سرگذاشته و برای تسلیم آماده شده بودم، به لطف خداوند متعال و نظر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و دعای مادرم از كشته شدن نجات پیدا كردم.

? بابا مرا بر زمین بگذار

جناب حجة‌الاسلام و المسلمین آقای سیداحمد قاضوی در تاریخ 26 صفر الخیر 1417 ق نقل كردند كه مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد ابراهیم نجفی بروجردی می‌فرمودند:

زمانی كه در عراق بودیم، یك روز در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با عده‌ای از رفقا نشسته بودیم، كه ناگهان دیدیم عربی وارد صحن مطهر شد. وی پسر بچه‌ای 6 - 7 ساله را بر روی دست حمل می‌كرد كه به نظر می‌رسید جان خود را از دست داده و مرده است. پدر بچه اشاره به ضریح مطهر حضرت كرده و گفت: ای عباس بن علی علیهما السلام، اگر شفای پسرم را از خداوند نگیری شكایت شما را به پدرت علی علیه السلام می‌كنم.

با دیدن این صحنه، به ذهن ما رسید كه به او بگوییم اگر درخواستی هم داری باید با حضرت مؤدبانه صحبت كنی و این گونه عتاب و خطاب با این بزرگوار درست نیست. هنوز در این فكر بودیم كه دیدیم بچه چشمانش را باز كرد و به پدر گفت: بابا مرا بر زمین بگذار!

همه ما از مشاهده این صحنه بسیار منقلب شدیم و به چشم خود دیدیم كه بچه شفا یافته است.

? یكی از كبوترهای حرم اباالفضل علیه السلام

ششم ذی الحجة الحرام سال 1417 ق مطابق با 25 فروردین 1376 ش در مدرسه آیة الله العظمی آقای حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی(ره) با جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سیدرسول مجیدی، مروج و حامی مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ملاقاتی دست داد. فرمودند:

جناب آقای حاج آقا رضا كرمانی صاحب فروشگاه گز عالی در اصفهان برای من نقل كرد كه، من بچه‌ای 10 - 12 ساله بودم. دیدم كودكی یكی از كبوترهای صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را گرفت. دم كبوتر كنده شده و كبوتر فرار كرد. كودك هم دم كبوتر را كه در دستش مانده بود، رها كرد؛ دم كبوتر پشت سرش به هوا رفت تا به دم اصلی چسبید. این هم یكی از كرامات آقا قمر بنی هاشم علیه السلام.

? بابا مگر اربابت باب الحوائج نیست؟!

سلالة السادات جناب آقای سیدعلی صفوی كاشانی، مداح اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از جناب آقای هارونی نقل كرد كه گفتند:

یكی از عزیزان سقای هیئتی كه در ایام محرم (عاشورا) دور می‌زد و آب به دست بچه‌ها می‌داد، نقل می‌كند خدا یك پسر به من داد كه یازده سال فلج بود. یكی از شبها كه مقارن با شب تاسوعا بود وقتی می‌خواستم از خانه بیرون بیایم، مشك آب روی دوشم بود؛ یكدفعه دیدم پسرم صدا زد: بابا كجا می‌روی؟ گفتم: عزیزم، امشب شب تاسوعاست و من در هیئت سمت سقایی دارم؛ باید بروم آب به دست هیئتیها بدهم. گفت: بابا، در این مدت عمری كه از خدا گرفتم، یك بار مرا با خودت به هیئت نبرده‌ای. بابا، مگر اربابت باب الحوائج نیست؟ مرا با خودت امشب بین هیئتیها ببر و شفای مرا از خدا بخواه و شفای مرا از اربابت بگیرد.

می‌گوید: خیلی پریشان شدم. مشك آب را روی یك دوشم، و عزیز فلجم را هم روی دوش دیگرم گذاشتم و از خانه بیرون آمدم. زمانی كه هیئت می‌خواست حركت كند، جلوی هیئت ایستادم و گفتم هیئتها بایستید! امشب پسرم جمله‌ای را به من گفته كه دلم را سوزانده است. اگر امشب اربابم بچه‌ام را شفا داد كه داد، والا فردا می‌آیم وسط هیئتها این مشك آب را پاره می‌كنم و سمت سقایی حضرت ابالفضل العباس علیه السلام را كنار می‌گذارم این را گفتم و هیئت حركت كرد.

نیمه‌های شب بود. هیئت عزاداریشان تمام شد، دیدم خبری نشد. پریشان و منقلب بودم، گفتم: خدایا، این چه حرفی بود كه من زدم؟ شاید خودشان دوست دارند بچه‌ام را به این حال ببینم، شاید مصلحت خدا بر این است. با خود گفتم: دیگر حرفی است كه زده‌ام، اگر عملی نشد فردا مشك را پاره می‌كنم. آمدم منزل وارد حجره شدیم و نشستیم. هم من گریه می‌كردم و هم پسرم.

می‌گوید: گریه بسیار كردم، یكدفعه پسرم صدا زد : بابا، بس است دیگر، بلند شو بابا! بابا، اگر دلت را سوزاندم من را ببخش بابا! بابا، هر چه رضای خدا باشد من هم راضیم!

من از حجره بلند شده، بیرون آمدم و رفتم اتاق بغلی نشستم. ولی مگر آرام داشتم؟! مستمرا گریه می‌كردم تا اینكه خواب چشمان من را فرا گرفت در آن هنگام ناگهان شنیدم كه پسرم مرا صدا می‌زند و می‌گوید: بابا، بیا اربابت كمكم كرد. بابا، بیا اربابت مرا شفا داد. بابا.

آمدم در را باز كردم، دیدم پسرم با پای خودش آمده است. گفتم : عزیزم، چه شد؟! صدا زد: بابا، وقتی تو از اتاق بیرون رفتی، داشتم گریه میكردم كه یك دفعه اتاق روشن شد دیدم یك نفر كنار من ایستاده به من می‌گوید بلند شو! گفتم : نمی‌توانم برخیزم. گفت: یك بار بگو یا اباالفضل و بلند شو! بابا، یك بار گفتم یا اباالفضل و بلند شدم،. بابا. بابا، ببین اربابت ناامیدم نكرد و شفایم داد! ناقل داستان می‌گوید: پسرم را بلند كرده، به دوش گرفتم و از خانه بیرون آمدم، در حالیكه با صدای بلند می‌گفتم : ای هیئتیها بیایید ببینید عباس علیه السلام بی‌وفا نیست، بچه‌ام را شفا داد!

شنبه 10 خرداد 1393  11:16 AM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
namebaran
namebaran
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1392 
تعداد پست ها : 4155
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

سه نور آمد به عالم پر ز احساس

معطر هر سه از عطر گل یاس

سه نور تابناک آسمانی

حسین بن علی ، سجاد و عباس

چشم برندار ازم می پاشه زندگیم

شنبه 10 خرداد 1393  1:44 PM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
amin5530
amin5530
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 1258
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

دانلود کلیپ شعر خوانی زیبای "صابر خراسانی " در وصف حضرت ابوالفضل (ع)

http://s5.picofile.com/file/8124975950/Saber_Khorasani.jpg
 

دانلود سخنرانی استاد رائفی پور   چرا امام زمان (عج)   خرمشهر 1 اردیبهشت 93 حجم : 15.8 مگا بایت

دانلود سخنرانی استاد رائفی پور   چرا امام زمان (عج)   خرمشهر 1 اردیبهشت 93دانلود :

 

YEMEN

تالار قرآن کریم

۩۩ ¤ هر روز آشنایی با یکی از سوره های قرآن کریم ¤ ۩۩

amin.bidar@gmail.com

من در پی تو هستم و مردم پی بهشت .... ایمان شهر ، کفر مرا در می آورد

شنبه 10 خرداد 1393  1:44 PM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
namebaran
namebaran
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1392 
تعداد پست ها : 4155
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

دامن علقمه را عطر گل یاس یکی است

قمر بنی هاشمیان در همه ناس یکی است

سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب

نام زیبای اباصالح و عباس یکی است

چشم برندار ازم می پاشه زندگیم

شنبه 10 خرداد 1393  1:45 PM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
adelmoh
adelmoh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 293
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

تولد امام حسين(ع)

تولدامام حسین - پس از گذشت مدتى از ولادت حضرت مجتبى عليه‏السلام علائم و نشانه‏ ها، نشانگر اين بود كه دومين فرزند گرانمايه‏ ى «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه كه پيامبر پيش از آن مژده‏ى آمدنش را داده بود، ديده به جهان گشود.در مورد ولادت امام حسين عليه‏السلام از امام صادق آورده‏اند كه: روزى همسايگان بانوى باايمان «ام‏ايمن» نزد پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شب گذشته «ام‏ايمن» تا سپيده‏دم بيدار بود و می ‏گريست و همه‏ى ما را نيز ناراحت ساخته است.

پيامبر كسى را به خانه‏ ى او گسيل داشت و او به محضر پيامبر شرفياب شد. آن حضرت به او فرمود: «ام‏ايمن»! خداى چشمانت را نگرياند! همسايگانت به من گزارش كرده‏اند كه تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گريان بوده‏اى، چرا؟پاسخ داد: اى پيامبر خدا! خوابى سخت و سهمگين ديدم و بخاطر آن تا سپيده‏ دم گريه كردم. پيامبر فرمود: خوابت را برايم بازنمی ‏گويى؟ بگو كه خدا و پيامبرش به پيام آن داناترند. «ام‏ايمن» گفت: اى پيامبر خدا! بيان آن برايم گران است.پيامبر فرمود: آنگونه كه تو فكر می كنى نيست، روياى خويش را بازگو.آن بانوى باايمان گفت: «ديشب در عالم رويا ديدم كه برخى از اعضاء پيكر مقدس شما در خانه‏ ى من افتاده است...»

پيامبر فرمود: خواب خوشى رفته ‏اى و خواب نيكويى ديده ‏اى. پيام خواب تو اين است كه دخت گرانمايه ‏ام «فاطمه»، «حسين» را به دنيا خواهد آورد و تو هستى كه او را پرستارى و نگهدارى خواهى كرد و «حسين» همان پاره‏اى از وجود من است كه در خانه‏ ى شما قرار می ‏گيرد.

آفرين خدا بر اين كودك نورسيده،اين جريان گذشت و پس از مدتى حسين عليه‏السلام از افق‏سراى امامت و رسالت طلوع كرد. «ام‏ايمن» حسين (ع) را در آغوش گرفت و نزد نياى گرانقدرش پيامبر آورد. آن حضرت حسين عليه‏السلام را از او گرفت و فرمود:«آفرين خدا بر اين كودك نورسيده و بر او كه او را در آغوش فشرده و بسوى من آورده است.»آنگاه فرمود: ام‏ايمن اين پيام آن رؤياى توست.

علاوه بر خواب «ام‏ايمن» همسر «عباس»، عموى پيامبر نيز خوابى نظير اين خواب ديده بود و پيامبر گرامى نيز پيشگويى فرموده بود.

لحظات ولادت حسين عليه‏السلام گروهى از بانوان مسلمان، از جمله صفيه، دختر عبدالمطلب و عمه‏ ى پيامبر و نيز «اسماء بنت عميس» و «ام‏سلمه»... حضور داشتند. پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجود حسين عليه‏السلام پيامبر فرمود: عمه! فرزندم را بياور!صفيه عرض كرد: اى پيامبر خدا! تازه به دنيا آمده است و هنوز آماده نشده است...پيامبر فرمود: خداوند او را پاك و پاكيزه ساخته است، بياور...

تولد امام حسين, ولادت حسين عليه‏السلام, درباره امام حسین

تولد امام حسين (ع)

آنگاه فرشته ‏ى وحى فرود آمد و به آن حضرت پيام خداى را تقديم داشت و خواست كه نام پسر دوم «هارون» را- كه به زبان عبرى «شبير» و به زبان عرب «حسين» گفته می‏شد براى نوزاد مبارك برگزيند.

و از پى آن انبوهى از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشيد وجود حسين عليه‏السلام را به نياى گرانقدرش تبريك گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نيز به پيامبر خدا تسليت عرض كردند.

پيامبر گرامى فرزند دلبند خويش را گرفت، زبان مبارك را در كام او نهاد و او زبان وحى و رسالت را مكيد، به گونه‏ اى گوشت بدنش از آن رويش كرد و استخوانهايش استوارى و استحكام يافت. و آورده‏اند كه حسين عليه‏السلام نه از مادر شير نوشيد و نه از هيچكس ديگر. علامه «بحرالعلوم» در اين مورد اينگونه سروده است:

لله مرتضع لم يرتضع ابدا

من ثدى انثى و من «طه» مراضعة

يعطيه ابهامه آنا فاونة...

خداى را! خداى را! كودك شيرخوارى كه هرگز از پستان بانويى شير ننوشيد و شيردهنده‏ى او به خواست خدا پيامبر خدا بود.او گاهى انگشت شست و زمانى، زبان خويش را در كام حسين (ع) می نهاد و از اين راه بود كه سازمان وجود امام حسين (ع) به اوج كمال رسيد.درست هفتمين روز طلوع دومين اختر تابناك از افق سراى «فاطمه» بود كه پيامبر دستور داد، سر كودك (امام حسين (ع))را تراشيدند و به وزن موهاى سرش نقره در راه خدا انفاق گرديد و براى سلامتى او و سپاس به بارگاه خدا، قربانى شد.(1)

ـ بحارالانوار، ج 43  منبع:yazahra.net

شنبه 10 خرداد 1393  2:02 PM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
adelmoh
adelmoh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 293
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

ولادت حضرت ابوالفضل(عليه السلام)

ولادت حضرت ابوالفضل,میلاد حضرت ابوالفضل,تولد حضرت ابوالفضل

حضرت ابوالفضل العباس نخستين فرزند از ازدواج حضرت امير المؤمنين على(عليه السلام) و ام البنين بود ايشان در روز چهارم شعبان  سال 26 هجرى در مدينه چشم به جهان گشودند.

ماجراى ازدواج على(عليه السلام) با ام البنين

قضيه ازدوادج مادر مكرمه اش ام البنين با حضرت على(عليه السلام) بدين گونه بود كه پس از شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) على(عليه السلام) برادرش عقيل كه در علم نسب شناسى آگاهى كامل داشت و قبايل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبيد و از وى خواست كه براى آن حضرت همسرى شايسته و از قبيله اى كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند پيدا كند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشيد باشند پس از مدتى عقيل زنى از طايفه بنى كلاب را به حضرت معرفى كرد كه داراى آن ويژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نياكانش همه از دليرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نيز وظيفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(عليها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلكه بيشتر از فرزندانش دوست مى داشت گويند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نكنيد زيرا فرزندان با شنيدن نام فاطمه به ياد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلكه مرا خادم خود بناميد. و حضرت على(عليه السلام) ولى را ام البنين يعنى مادر پسران ناميد و به اين نام شهرت يافت.

تولد حضرت عباس:حضرت ابوالفضل نخستين فرزند از چنين بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(عليه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى كه به دنيا آمد حضرت على(عليه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.با آن كه اين نوزاد بسيار خوش منظر و زيبا بود به طورى كه وى را قمر بنى هاشم ناميده اند و به ماه شب چهارده تشبيه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به اين علت بود كه عباس هم به معناى شير شرزه و خشمگين است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زيرا كه ايشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگين داشتند.

در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

با آن كه هنگام تولد پدر خوشحالى مى كند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستين دست هاى كوچك او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشك مى ريخت حضرت در پاسخ ام البنين نسبت به اين كار فرمود اين دست ها براى كمك و يارى به برادرش حسين قطع خواهد شد.

حضرت عباس در خانه على(عليه السلام) و در دامان مادر با ايمان وفادارش و در كنار امام حسين رشد كرد و درس هاى بزرگ انسانيت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربيت خاص امام على(عليه السلام) بى شك در شكل دادن به شخصيت فكرى و روحى اين نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(عليه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زينب(عليها السلام) هم حضور داشت امام به اين كودك عزيز گفت به بگو يك عباس گفت يك فرمود بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت شرم دارم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ام دو بگويم حضرت از معرفت اين فرزند خوشحال شد و پيشانى عباس را بوسيد.

شجاعت و شهامت عباس:دلاورى هاى اين نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفين نمودار بود كه برخى جلوه هايى از شجاعت اين نوجوان را در جنگ صفين در تاريخ ثبت كرده اند. گويند: در يكى از روزهاى نبرد صفين نوجوانى از سپاه على(عليه السلام) بيرون امد كه نقاب بر چهره داشت و از حركات او نشانه هاى شجاعت، هيبت و قدرت هويدا بود از سپاه شام كسى جرأت نكرد به ميدان بيايد معاويه يكى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء كه دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ اين جوان برو وى گفت اى امير شأن بالاتر از آن است كه جنگ وى بروم بلكه من هفت پسر دارم و يكى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى يكى از پسرانش را فرستاد كه از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد كه او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا اين كه هر هفت پسر در نبرد با او كشته شدند و در اين هنگام پدر خود به ميدان كارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نيز بمانند فرزندانش به هلاكت رسيد كه اين موجب تعجب حاضران شد حضرت على(عليه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پيشانى اش را بوسيد و در اين هنگام همگان ديدند كه اين نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.

و همچنين نقل كرده اند در جنگ صفين هنگامى كه سپاه معاويه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در ركاب امام حسين(عليه السلام) فرستاد كه شريعه فرات را از سپاه دشمن پس بگيرند كه در اين جمع كه موفق به باز كردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نيز حضور داشت.

پس از مرگ معاويه كه حاكم مدينه مى خواست از امام حسين(عليه السلام) براى خلافت يزيد بيعت بگيرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشيرهاى برهنه بيرون خانه و پشت در ايستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند كه اگر نيازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اينان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.

فضائل عباس:حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرمايد: خداوند عمويم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ايثار و فداكارى كرد و از جان خود گذشت چنان فداكارى كرد كه دو دستش قلم شد خداوند نيز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى كند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسيار بزرگ دارد كه همه شهيدان در قيامت به او غبطه مى خورد.

چنانچه شاعر نيز در اين باب مى گويد:

چون اقتدا به جعفر طيار كرده ايم    برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست

در پيروى زخط علمدار كربلاست    دوستى كه داده ايم به راه رضاى درست

امام صادق نيز در ستايش از حضرت عباس مى فرمايد:

عموى ما عباس داراى بصيرة نافذ و ايمانى استوار بود همراه امام حسين جهاد كرد و آزمايش خوبى داد و به شهادت رسيد.

علم عباس:وى تنها به عنوان يك قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلكه فضائل علمى، تقوايى او و دانش رفيع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روايات اشاره به اين نكته دارند كه وى از زمان كودكى شروع به تغذيه علمى نموده است.مقام فقهى او بسيار بالا بوده است و در نزد راويان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسايى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجاليون درباره ايشان گفته اند: عباس از فقيهان و دين شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود و ديگران نيز وى را اين گونه تعريف نموده اند كه عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بيت بود بلكه وى عالم استاد نديده بود.

حضرت عباس و امام حسين(عليهم السلام):حضرت عباس همان جايگاه را نسبت به امام حسين(عليه السلام) داشت كه حضرت على نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله)داشت ايشان پشتوانه و تكيه گاهى براى امام حسين بودند چنانچه امير المؤمنين چنين جايگاهى را نسبت به پيامبر داشت.عباس همان طور كه على(عليه السلام) هميان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نيز به اتفاق برادرش حسين(عليه السلام) بسيارى از گرسنگان مدينه را سير مى كرد عباس همچنانكه على كه باب حوائج دربار پيامبر بود و هر كس رو به ساحت ايشان مى كرد اول على(عليه السلام) را مى خواند وى نيز باب حوائج آستان امام حسين بود و هر كس براى رفع حوائج به دربار حسين مى شتافت عباس را مى خواند.عباس مانند پدر كه در بستر پيغمبر خوابيد و فداكارى كرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداكارى كرد.

القاب حضرت عباس

براى ايشان 16 لقب شمرده اند كه هر كدام جلوه اى از فضائل، كرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمريم.

1 ـ عباس: چون مثل شير حمله مى كرد دلير بود ترس در دل دشمن مى ريخت و فريادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حريفان مى افكند.

2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم اين كه وى پدر فضيلت و خوبى ها بود و فضل و نيكى زاده او و مولود سرشت پاكش بود.

3 ـ ابوالقربه: (پدر مشك) به خاطر مشك آبى كه بر دوش مى گرفت و از كودكى ميان بنى هاشم سقايى مى كرد.

4 ـ سقا: به خاطر اين كه آب آور تشنگان بخصوص در سفر كربلا بود.

5 ـ قمر بنى هاشم: وى در ميان بنى هاشم زيباترين و جذاب ترين چهره را داشت و چنين ماه درخشان در شب تار مى درخشيد.

6 ـ باب الحوائج: آستان رفيعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نياز دردمندان است.

منبع:lankarani.com



شنبه 10 خرداد 1393  2:06 PM
تشکرات از این پست
saeedakh abolfazl_785
agayempor
agayempor
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1389 
تعداد پست ها : 271
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

دومين فرزند برومند حضرت علي  در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد  (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون  که به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.براي  موسي بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي . و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي  کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او  فرزندش به عنوان عقيقه  نقره صدقه داد.

حسين (ع ) و پيامبر (ص )

از ولادت حسين بن علي (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي که پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز مي داشت ، به بزرگواري  و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي گويد: ديدم که رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوي  خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاي خدايي که نه نفرند و خاتم ايشان ، قائم ايشان (امام زمان "عج ") مي باشد.

انس بن مالک روايت مي کند: وقتي از پيامبر پرسيدند کدام يک از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:

بارها رسول گرامي حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وحسن و حسين را،  آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره که از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي کند که : "رسول اکرم را ديدم که حسن و حسين را بر شانه هاي  خويش نشانده بود و به سوي ما مي آمد، وقتي به ما رسيد فرمود هر کس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته ، و هر که با آنان دشمني ورزد با من دشمني نموده است .

عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملکوتي بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامي  اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسين از من و من از  حسينم

حسين (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپري شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاي پروردگار شتافت ، مدت سي سال با پدر زيست . پدري که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگي  نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدري که در زمان حکومتش لحظه اي او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي کرد، و در چند سالي که حضرت علي (ع ) متصدي خلافت ظاهري شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش مي کوشيد، و در جنگهاي  "جمل "، "صفين " و "نهروان " شرکت و به اين ترتيب ، از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت کرد و داشت . حتي گاهي در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي کرد.در زمان حکومت عمر، امام حسين (ع ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن مي گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر  پدرم فرود آي ....
 

امام حسين (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت علي (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع )مامت و رهبري شيعيان به حسن بن علي (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) که دست پرورد وحي محمدي و ولايت علوي بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتي بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاويه صلح کند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريک رنجهاي برادر بود و چون مي دانست که اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويي  نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوي  معاويه بشکند و سزاي ناهنجاريش را به کنارش بگذارد، ولي امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشي فراخواند، امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه  برآمد، و با بياني رسا و کوبنده خاموشش ساخت .

 

امام حسين (ع ) در زمان معاويه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي  و قوانين خداوند است ، و از اين حکومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامي پايين بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه کشته مي شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهي محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار مي ساخت که اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي  که معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي   سخناني  تند به معاويه گفت و يا نامه اي کوبنده براي او نوشت .معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نکرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
 

قيام حسيني

يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامي تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:

"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل  يزيد آن گاه که افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتي  ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.).امام حسين (ع ) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر مي برد دعوت کردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفي را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه اي  به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي  و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوي کوفه حرکت کند.با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي  که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه  برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است .

يزيد که حرکت مسلم را به سوي کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بني اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايي رسيد که عده اي از همان کساني که براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسين (ع ) از همان شبي که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منکر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .و اين مأموريتي بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به  رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.

علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او کسي نبود که در برابر دستور آسماني  و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي  به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .

خبر "شهادت حسين (ع ) در کربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته  و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.

غافل از اين که فرزند علي  بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد.باري امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچکترين خللي در تصميمش راه نيافت .

سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي  گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي  فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني  در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي  ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .

از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي  و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند.

غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان که صداي گريه از خانه برخاست .بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام  حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابي کردن در هيچ مصيبتي شايسته  نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايي گرانمايه دارد.

باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد.

امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است . زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي  روح را به سوي ملکوت خوبيها و پاکدامنيها و فداکاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياري والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداکاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.

اخلاق و رفتار امام حسين (ع )

با نگاهي  اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي  حسين (ع )، درمي يابيم که هماره وقت او به پاکدامني  و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درک و ديد ما گذشته است . اکنون مروري  کوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، که پيش روي ما است :

جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري  و حتي در آخرين شب  داشت . گاهي در شبانه روز صدها رکعت نماز مي گزاشت .

زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند که من نماز و تلاوت  قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم  حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.

ابن اثير در کتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "کان الحسين رضي الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه کارهاي پسنديده را انجام مي داد. شخصيت حسين بن علي  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به کعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به  احترامشان از مرکب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.احترامي که جامعه براي  حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگي  مي کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.

و گرنه ،او نه کاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي کردند... اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشکي  مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت که تعارفش کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتکبرين "، خداوند متکبران را دوست نمي دارد. پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد.

آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي  هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .شعيب بن عبدالرحمن خزاعي  مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه هاي  غذايي است که پدرم شبها به دوش مي کشيد و به خانه  زنهاي  شوهرمرده و کودکان يتيم و فقرا مي رسانيد.

شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان مي توان در داستان "ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام " دريافت ، که اجمال و فشرده اش را در اين جا متذکر مي شويم : يزيد به زمان ولايت عهدي ، با اين که همه نوع وسايل شهوتراني و کام جويي و کامروايي از قبيل پول ، مقام ، کنيزان رقاصه و... در اختيار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوي شوهردار عفيفي دوخته بود.

پدرش معاويه به جاي اين که در برابر اين رفتار زشت و ننگين عکس العمل کوبنده اي  نشان دهد، با حيله گري  و دروغ پردازي و فريبکاري ، مقدماتي فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بکشاند. حسين بن علي (ع ) از قضيه باخبر شد، در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يکي از قوانين اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدي و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاکيزه اي قطع نمود و با اين کار همت و غيرت الهي اش را نمايان و علاقه مندي خود را به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و اين رفتار داستاني شد که در مفاخر آل علي (ع ) و دناءت و ستمگري بني اميه ، براي هميشه در تاريخ به يادگار ماند.

علائلي در کتاب "سمو المعني " مي نويسد:"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي کنيم که هر کدام در جبهه و جهتي  عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يکي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است که ابعاد بي نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه  والاييها و فرازمنديها است .

 آري ، مردي که وارث بي کرانگي  نبوت محمدي است ، مردي که وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم .امام حسين (ع ) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداکاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي  مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.

شنبه 10 خرداد 1393  2:15 PM
تشکرات از این پست
abolfazl_785 saeedakh
maryamr
maryamr
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 321
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

 

 

تاریخ ولادت امام حسین علیه السلام

 

 

 

 

 

 

 

مشهور است که امام حسین علیه السلام در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد، ولی اساسا در تاریخ ولادت او و فاصله سنی‌اش با برادرش امام حسن علیه السلام چندین نظر وجود دارد:

1 - آخر ربیع الاول سال سوم هجری.
2 - روز سه شنبه یا پنج شنبه سوم یا پنجم شعبان سال چهارم هجری؛ و ده ماه و بیست روز پس از تولد برادرش.
3 - پنجم شعبان سال چهارم هجری.
4 - پنج شنبه سوم شعبان سال چهارم هجری
5 - پنجم شعبان سال سوم هجری و 50 روز پس از ولادت امام حسن، نطفه‌ی مطهرش بسته شد.
6 ـ فاصله او و برادرش 7 ماه و 10 روز بود.
7 ـ آخر ربیع الاول سال سوم هجری و به روایتی پنج شنبه سیزدهم ماه رمضان .
8 ـ پنجم جمادی الاول، با اختلاف سنی مدت 6 ماه.

روایت شده است که حضرت امام حسن عسگری علیه السلام به مناسبت سالروز تولد امام حسین علیه السلام روزه می‌گرفت و نیز دعایی می‌خواند که در آن از عظمت این مولود شریف و ارزش شهادتش یاد شده بود.

منبع:
منتهی الآمال،‌ ص 163 ---------- مصباح شیخ طوسی
بحار الانوار، ج 43، ص 237، حدیث 1- مناقب ابن شهر آشوب.
منتهی الامال، ص 342- ارشاد شیخ مفید.

**به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه‏ ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود.چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید، به خانه‏ ى حضرت على و فاطمه (ع) آمد و اسماء  را فرمود تا كودكش را بیاورد.اسماء او را در پارچه‏ اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص) برد،آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت .

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش، امین وحى الهى، جبرئیل، فرود آمد و گفت:

سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا، این نوزاد را به نام ‏پسر كوچك هارون‏ «شبیر»  كه به عربى‏«حسین‏» خوانده مى‏شود، نام بگذار. چون على (ع) براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است جز آنكه تو خاتم پیغمبران هستى.و به این ترتیب نام پر عظمت ‏«حسین‏» از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش، فاطمه‏ زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه  كشت، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

حسین و پیامبر (ص)

از ولادت حسین بن على (ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز مى‏ داشت، به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى مى ‏گوید: دیدم كه رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را مى ‏بوسید و مى‏ فرمود:تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى، تو حجت‏ خدا و پسر حجت‏خدا و پدر حجت‏هاى خدایى كه نه نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان (امام زمان عج) مى ‏باشد.

انس بن مالك روایت مى ‏كند:وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت‏ خود را بیشتر دوست مى ‏دارى، فرمود:حسن و حسین را،بارها رسول گرامى حسن و حسین را به سینه مى ‏فشرد و آنان را مى‏ بویید و مى‏ بوسید.

ابو هریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف مى ‏كند كه:رسول اكرم (ص) را دیدم كه حسن و حسین (ع) را بر شانه‏ هاى خویش نشانده بود و به سوى ما مى‏ آمد، وقتى به ما رسید فرمود: هر كس این دو فرزندم را دوست‏ بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.

عالى ‏ترین، صمیمى‏ ترین و گویاترین رابطه‏ ى معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را مى‏ توان در این جمله‏ ى رسول گرامى اسلام (ص) خواند كه فرمود:حسین از من و من از حسینم.

پى‏ نوشت ها

- امالى شیخ طوسى ، ج 1، ص 377

-لسان العرب ، ج 6 ، ص 60.

- معانى الاخبار ، ص 57.

- وسائل الشیعه ، ج 15 ، ص 143 به بعد.

- كافى ، ج 6 ، ص 33.

- مقتل خوارزمى ، ج 1 ، ص 146- كمال الدین ، صدوق ، ص 152.

- سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 323.

- ذخائر العقبى ، ص 122.

- الاصابه ، ج 11 ، ص 330.

- سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 324-

كتاب: پیشواى سوم - حضرت امام حسین (علیه السلام)نویسنده: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق

 


 

شنبه 10 خرداد 1393  2:22 PM
تشکرات از این پست
abolfazl_785 saeedakh
maryamr
maryamr
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 321
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

ماه هاشمی / تولد حضرت عباس علیه السلام(پدید آورنده : راحله عطایی ، صفحه 98 )

اشاره:چهارم شعبان، یادآورِ خاطره ای شاد و به یادماندنی از تولد نوزادی با چهره ای زیبا و شأنی والاست؛ روزی که خانه کوچک علی علیه السلام بار دیگر ستاره باران شد و تحفه ای دیگر از سوی پروردگار بزرگ به ایشان ارزانی گشت. روز درخششِ ماهِ بنی هاشم، پسر امّ البنین علیهاالسلام بانوی فداکار علی علیه السلام روزِ شادمانی شهر مدینه و فرزندانِ علی بن ابی طالب علیه السلام .

عباس می آید...

عباس آمد تا حسین علیه السلام تنها نباشد. آمد تا درس جوان مردی به جهانیان بیاموزد. آمد تا برادری را معنا کند، وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد، شجاعت را تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد. عباس آمد تا یاد و خاطره پدر را برای همیشه در اذهان مردم زنده نگه دارد؛ دلاوری علی و حمایت او را ازدین، سال ها بعد از پدر احیا کند. عباس آمد تا یار و همراهِ حسین علیه السلام گردد و در کنار او بماند. عباس یعنی عشق، فداکاری، برادری و برادر یعنی عبّاس.

روز شور و صفا

جمعه، چهارمین روز شعبان سال 26 ق است که هلهله شیفته گان امیرمؤمنان علی علیه السلام کوچه های بنی هاشم را لبریز از شور و صفا کرد. خانه محقّر مولا و همسرش فاطمه کَلابیه، آغوش خود را به روی دیدارکنندگان سیمای طفل نورسیده باز کرد و یکایک آنان را در خود جای داد. امام فرزند دل بند خود را به سینه چسبانید و او را بوسه محبت زد. ابتدا در گوش راستش اذان و سپس در دیگر گوش کودک اقامه گفت و با این کار، در نخستین لحظه های حیات او، بذرهای پاک بندگی افشانده شد و در گلستان وجود او، شاخسار ایمان و عشق به «توحید» و «نبوت» نمایان گردید تا در همیشه تاریخ، همگان از سایه سار «ولایت» وی بهترین بهره ها را از آن خویش سازند.

نام گذاری

نوزادی زیبا؛ فضای خانه علی علیه السلام را عطرآگین ساخته و همه از زیبایی و روشنایی چهره او سخن می گویند. پدر، نگاهی مهربان و عمیق به چهره نوزاد دارد. فاطمه کَلابیه منتظر است تا سرور و مولایش علی علیه السلام ، نام کودک را برگزیند. سرانجام علی علیه السلام لب به سخن می گشاید و نام فرزند عزیزش را این گونه می گوید: «عباس». «عباس»، یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد؛ دلاوری دریادل از شجاعان اسلام، قهرمانی عبوس و خشمگین در برابر باطل و شادان و متبسّم در مقابل نیکی ها و خوبی ها».

هفتمین روز میلاد

هفتمین روز میلاد عباس کوچک فرارسیده بود که علی علیه السلام فرزند خود را طلبید، لبان خویش را به یاد خدا مترنّم ساخت و طبق سنت اسلام، موهای زیبای آن ماه رو را تراشید و هم وزن آن طلا یا نقره به مستمندان صدقه داد. سپس گوسفندی ذبح کرد تا به برکت آن صدقات و این قربانی، پیکر پاک عباس پابرجا و سالم مانده و روزهای زندگانی اش، سرشار از برکتی جاودان باشد.

انتخابی مناسب

سپیدی سیرت و زیبایی صورت کودک زیبای علی علیه السلام ، بسیاری را برآن داشت که بر بینش علی علیه السلام آفرین گفته و به انتخاب عقیل تبریک گویند. آن ها از روزی یاد می کردند که امام علیه السلام از برادرخود عقیل طلبید تا از بلندای «علم نسب شناسی» نگاهی به قبایل مختلف بیفکند و انگشت اشاره بر بانویی نهد که یارای مادری دلاورانی شجاع و قهرمانانی سرآمد باشد؛ فرزندانی قوی دل و پیل افکن که در عرصه های نبرد، استوار بوده و در فردای حوادثْ رزم آورانی نامور گردند.

بدین گونه، عقیل پس از مدّتی ژرف نگری؛ «فاطمه کَلابیه» یا «امّ البنین» را برگزید. هم او که از بانوان فرزانه و ارج مندی بود که معرفتی بس والا نسبت به اهل بیت علیهم السلام داشت وسراپرده وجودش، پرنور از روشنی عشق و محبت به فاطمه زهرا علیهاالسلام و فرزندان او بود. او خود را خدمت گزاری برای پرستاری حسن و حسین علیه السلام می دانست و عطوفتی بسیار نسبت به زینب و اُمُ کلثوم داشت.

مثلث شخصیت حضرت عباس علیه السلام

به گفته بسیاری از دانشمندان علم روان شناسی، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیّت انسان نقش به سزایی دارد این سه عامل درباره شخصیّت حضرت عباس در بالاترین و بهترین حدّ خود وجود داشت؛ زیرا ایشان عالی ترین ارزش ها را از پدر ارج مند و مادر پرفضیلتش به ارث برد و در محضر این دو بزرگ وار تربیت یافت و در خانه علی علیه السلام درکنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، از عالی ترین برنامه های تربیتی برخوردار بود. در مورد عامل محیط نیز، عباس در محیطی رشد یافت که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به وجود آورنده آن بودند؛ محیطی که سراسر نور و صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط، جز اخلاق نیک اسلامی و شیوه های ارج مند و ارزش های والای انسانی، چیز دیگری مطرح نبود.

پدر فضیلت ه

درباره علت نامیدن عباس علیه السلام به ابوالفضل، دو قول آمده است: عده ای گفته اند ایشان را بدان سبب که پسری به نام فضل داشته، ابوالفضل نامیده اند؛ ولی نظر صحیح تر آن است که چون سراسر زندگی درخشان آن حضرت، پر از فضل و فضیلت بود، او را بدین نام خواندند؛ زیرا ابوالفضل یعنی پدر فضیلت ها و ارزش ها.

ماه بنی هاشم

در میان عرب رسم بود که اگر کودکی زیبایی فوق العاده ای داشت و دارای قامتی بلند و چهره ای زیبا بود، او را با عنوان «قمر» یا همان «ماه» می خواندند، مثلاً عبدمناف جدّسوم پیامبر صلی الله علیه و آله را که چهره ای زیبا و نورانی داشت، قَمَر بَطْحاء (ماه سرزمین مکه) و عبداللّه پدر ارجمند پیامبر صلی الله علیه و آله را که سیمای نورانی و چشم گیر داشت، قَمَر حَرَم (ماه حَرَم) می خواندند. به حضرت عباس علیه السلام نیز که از زیبایی ویژه ای برخوردار بود و قامتی رشید هم چون سرو داشت، قَمَر بنی هاشم (ماه دودمان هاشم) می گفتند. نکته قابل توجه آن است که همه بنی هاشم مردمانی زیبا رو و خوش سیما بودند، ولی عباس چنان سیمای زیبایی داشت که چنین لقب و عنوانی را یافت.

آمد آن ماه که خوانند مَهِ انجمنش

جلوه گر نور خدا از رُخ پرتوفکنش

آیت صولت و مردانگی و شرم و وقار

روشن از جلوه تابنده ز وَجْهِ حَسَنش

همراه حسن علیه السلام ؛ همراز حسین علیه السلام

با غروب غم انگیز حیات امیرالمؤمنین علیه السلام ، صبح صادق امامت امام حسن علیه السلام و سپس دوران امامت امام حسین علیه السلام آغاز شد. این فصل از زندگانی عباس علیه السلام که بیست سال به طول انجامید، دفتری از فضایل و صفات آسمانی وی بود. در این دوران، همگان او را فردی فروتن، یاری مهربان و سربازی دل سوز می دیدند.

پس از شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ، عباس علیه السلام مشاوری امین و معاونی قابل اعتماد شناخته می شد و همیشه با امام حسین علیه السلام هم راز بود. این صفات چشم گیر با مرگ معاویه و روی کارآمدن یزید، جلوه ای دیگر یافت که سرانجام به کربلا و آن همه رشادت های اشک برانگیز عباس، این دلاور مرد بزرگ عرصه جهاد و شهادت انجامید.

علم و دانش ماه هاشمی

حضرت ابوالفضل علیه السلام که برخوردار از استعدادی شگرف و قابلیتی عظیم برای گرفتن معارف الهی بود، نزد استادی درس آموخت که منبع علم الهی، وارث علوم حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و نیز یگانه روزگار در نشر معارف ربانی و تعلیم اخلاق نیکو و احکام اسلام بود. بعد از امیرمؤمنان علیه السلام نیز به امام حسن و امام حسین علیه السلام که بنگریم، آنان را منبع علوم الهی و معلّمان الهی جامعه اسلامی در نشر معارف دین می یابیم، عبّاس بعد از پدر، لحظه ای از این دو برادر جدا نبود. ابوالفضل علیه السلام زورق نشین دریای علم این دو امام هُمام بوده و از بی کرانه معارف الهی آنانْ بسا دُرّهای شاه وار که برچیده بود.

دلاور نوجوان

در یکی از روزهای جنگ صفیّن، نوجوانی که به صورتش نقاب زده و هیبت و شجاعت از آن آشکار بود، وارد میدان مبارزه گشت و همآورد طلبید. کسی حاضر به مبارزه با او نشد تا این که یکی از شامیان که دلاوری های بسیار از خود نشان داده بود، به میدان آمد. وی نخست پسران خود را برای مبارزه فرستاد و هر هفت نفر آنان به دست نوجوان نقابدار شکست را پذیرا شدند و سپس خود او به مصاف رفته و سرنوشتی مشابه پسران یافت. سپاه حضرت علی علیه السلام نیز از این نوجوان رشید که احتمال بسیار می دادند به دلیل دلاوری شایانش از بنی هاشم باشد، در شگفت شدند، ولی به لحاظ نقابِ چهره موفق به شناخت او نشدند. وقتی کار نوجوان دلاور به پایان رسید و به محل استقرار خود برگشت، پدرش امیرمؤمنان علیه السلام او را فراخواند و نقاب از سیمایش برگرفت و همگان دیدند که آن نوجوانِ دلاور، کسی غیر از قمر بنی هاشم نیست.

القاب زیب

لقب، عنوانی است که در اثر ظهور ویژگی هایی از انسان ها به ایشان نسبت داده می شود تا نشان دهنده ویژگی هایشان باشد. با توجه به ابعاد مختلف زندگی حضرت عباس علیه السلام ، به تدریج لقب های متعددی برای ایشان گذاشته شد و مردم با ذکر آن القاب، عظمت اخلاقی آن حضرت را بازگو می کردند؛ القابی مانند مُؤثِر (ایثارگر)، فادِی (فداکار)، سقّا(ساقی تشنگان)، الشّهید، پرچم دار، السّاعی (تلاش گر)، الصّدیق (راستین)، سپهسالار، ظَهْرُ الوِلایَه (پشتیبان ولایت و امامت)، باب الحوائج (دروازه حاجات)، عبدصالح (بنده نیک)، حامِی (حمایت گر)، ضَیْغَم و ضَرغام (شیر ژیان و چابک) و نیز لقب هایی دیگر که عدد آن ها به 21 لقب می رسد.

ازدواج و فرزندان

تاریخ ازدواج حضرت عباس علیه السلام روشن نیست، ولی با توجه به این که آن حضرت هنگام شهادت پدر، حدود چهارده سال داشته اند، می توان حدس زد که ازدواج ایشان در عصر امامت امام حسن مجتبی علیه السلام بوده است. ایشان با «لُبابه» دختر عبیداللّه بن عباس که پسرعموی پیامبر صلی الله علیه و آله بود، ازدواج کرد. لُبابه از بانوان ارج مند بود و از حضرت عباس علیه السلام دارای دو فرزندبه نام های فضل اللّه و عبیداللّه شد. عبیداللّه از عالمان بزرگ به شمار می رفت و در جمال و کمال، گوی سبقت از امثال خود ربوده بود. او در سال 155 ق درگذشت. عالمان علم نسب شناسی اتفاق نظر دارند که نسل حضرت ابوالفضل علیه السلام منحصر در عبیداللّه است. فرزند دیگر ایشان نیز به نام فضل اللّه ، سخن وری فصیح، دین دار و باتقوا، و نیز دلاوری قهرمان و مورد بزرگ داشت بزرگان جامعه اسلامی آن زمان بود.

یادگاری از عباس علیه السلام در ایران

حضرت عباس علیه السلام از لُبابه و دیگر همسرانش، پنج فرزند به نام های عبیداللّه ، فضل اللّه ، حَسَن، قاسم و یک دختر داشت و نسل ایشان از جانب عبیداللّه ادامه یافت. در این نسل، رادمردان بزرگ و عالمان و فقیهان برجسته ای به وجود آمدند که یکی از آن ها به نام علی بن ابراهیم که نوه آن حضرت است و در قم مدفون می باشد. گنبد و بارگاه این عزیز، با عنوان شاه زاده سیدعلی یا شاه سیدعلی معروف و هر روزه، پذیرای مشتاقان و ارادت مندان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است.

ماه هاشمی از نگاه معصومان

از راه های شناخت منزلت والای حضرت ابوالفضل علیه السلام و صفات گران قدر ایشان، احادیث و سخنان پیشوایان دین و ائمّه اطهار علیهم السلام است. امام صادق علیه السلام در بیان شخصیت والای عموی بزرگ وار خویش، حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «عموی ما عباس بن علی علیه السلام ، بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی شدید داشت. در محضر امام حسین علیه السلام به جهاد برخاست و در راه حضرتش جانبازی و ایثاری تمام نمود و به شهادت رسید».

حضرت عباس علیه السلام در بیان امام سجاد علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام ، درباره مقام والای حضرت عباس علیه السلام در بیانی رسا می فرمایند: «در روز قیامت، حضرت عباس علیه السلام چنان مقامی در راه خدا خواهد داشت که تمامی شهیدان به آن غبطه می خورند». این تعبیر، به خوبی حکایت از والا مقامی سردار بی همتای کربلا دارد؛ چرا که هر شهید را مقامی بلند و رفیع است و کسب افتخاری دو چندان در مقابل چنین رقیبان بلندمرتبه ای، به معنای برخورداری از افتخاری سترگ و شأنی بسیار بالا به شمار می رود.

عباس علیه السلام در کلام سیره نویسان

سیره نویسان، مقام و منزلت پسر ام البنین علیهاالسلام را چنین نوشته اند: «عباس چون کوهی بلند و قلبش همانند کوه مستحکم بود، چرا که او یکّه سواری بلند همّت و قهرمانی سلحشور بود و در میدان پیکار و جنگ با دشمنان، با جرأت بی بدیلی، سنگین ترین ضربه ها را بر آن ها وارد می ساخت و با بی باکی شگفت آوری، آن ها را سرکوب می کرد».

گوشه ای از زیارت نامه حضرت عباس علیه السلام

امام صادق علیه السلام در زیارت نامه ای خطاب به حضرت ابوالفضل علیه السلام ، فضایل آن حضرت را برمی شمرد که قسمتی از آن چنین است: «سلام خدا، فرشتگان مقرّب، پیامبران، بندگان شایسته، شهیدان، راستگویان و درودهای پاکیزه و پاک در هر بامداد و پسینْ بر تو ای فرزند امیرمؤمنان. گواهی می دهم براین که تو تسلیم بودی و تصدیق نمودی و نسبت به یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله و نوه برگزیده او وفاداری خود را ثابت کردی. تو همان راهی را رفتی که جنگجویان بدر و پیکارکنندگان در راه خدا و خیرخواهان او در پیکار دشمنانش و کوشایان در یاری دوستانش رفتند. تو هیچ گاه سستی نورزیدی و سرنتافتی و به راهی که رفتی، آگاهی و بینایی کامل داشتی. سلام بر تو و رحمت خدا و برکات و آمرزش و خشنودی اش بر روح و جسم پاکت باد».

ماه درخشان

ای حرمت قبله حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما

تاج شهیدانِ همه عالمی

دست علی ماه بنی هاشمی

ماه کجا، روی دل آرای تو

سرو کجا، قامت رعنای تو

ماه و درخشنده تر از آفتاب

مشرق تو جان و تن بوتراب

هم قدم قافله سالار عشق

ساقی عشّاق و علمدار عشق

مکتب تو مکتب عشق و وفاست

درس الفبای تو صدق و صفاست

سید محمد علی ریاضی

ادب تولد

یکی از شاعران نکته سنج، با نگاهی به سال روز تولد حضرت عباس علیه السلام که در چهارم شعبان و مقایسه آن با تولد امام حسین علیه السلام که در روزسوم شعبان است، آن را نشانی از ادب عباس علیه السلام دانسته و چنین سروده است:

مطلع شعبانِ همایون اثر

بر ادب توست گواهی دگر

سوم این ماه که نور امید

شعشعه صبح حسینی دمید

چارُم این مَه که پر از عطر و بوست

نوبت میلاد علمدار اوست

ای به فدای تو و جان و تنت

این ادبِ آمدن و رفتنت

روز شهادت قدمی پیش تر

وقت ولادت قدمی پُشت سر

سید محمد علی ریاضی

سلام بر فرمانده

سلام بر عباس پسرعلی علیه السلام ، دلاورمردِ بی همتا. سلام بر آن که همگان را درس وفا و ایثار آموخت. سلام بر حامی ولایت ومدافع امامت. سلام بر ماه مدینه و صفحه درخشانِ کتاب تاریخ. سلام بر فرمانده سپاه حسین علیه السلام . سلام بر آن که امام زمانش ندای«فدایت گردم» را ارزانی او داشت. سلام بر او که امانْ از امان نامه دشمن برید و هیچ گاه حسین را تنها نگذاشت، مگر آن هنگام که به مولایِ حسین علیه السلام پیوست.

عباس علیه السلام اسوه وفا

«عباس اسوه فرماندهان و الگوی پرچمداران است، در وفا و اخلاص، در ایمان و جهاد، در استقامت و پایمردی، در فتوّت و جوانمردی، در اطاعت از امام خویش، و در هر خصلت نیک و صفت ارزشمندی که کرامت یک انسان به آن بسته است.

آموزگار عشق و وفاست، و الهام بخش صبوری و ایثارگری و بزرگواری. نمونه بارز روح بلند و خدایی، یک جان برکف عاشورایی است، که نگاه علی بر نگاهش گِره خورده و روح علوی و شور حسینی در جان و سر و سینه اوست».

 

شنبه 10 خرداد 1393  2:25 PM
تشکرات از این پست
abolfazl_785 saeedakh
leilamm
leilamm
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 144
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

  حضرت ابالفضل از زبان اهلبیت علیهم السلام:

 



حضرت عباس(ع) در نگاه امام صادق (ع):
امام صادق (علیه السلام) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام و چهره بى‏مانند دانش بشرى، همواره از عمویش عباس (علیه السلام) تجلیل به عمل مى‏آورد و با درود و ستایشهاى عطرآگین از او یاد مى‏كرد و مواضع قهرمانانه‏اش در روز عاشورا را بزرگ مى‏داشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنى‏هاشم(ع) فرموده است، بیان زیر مى‏باشد:
«عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت..
امام صادق (علیه السلام) از برترین صفات مجسم در عمویش كه مورد شگفتى اوست چنین نام مى‏برد:
الف: «تیزبینى»:
تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فكر است و كسى بدان دست پیدا نمى‏كند، مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى.
تیز بینى از آشكارترین ویژگیهاى ابوالفضل العباس بود. از تیزبینى و تفكر عمیق بود كه حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام) برخاست و بدین گونه به قله شرف و كرامت دست یافت و خود رابر صفحات تاریخ، جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى‏شمارد، در برابر شخصیت بى‏مانند حضرت كه بر قله‏هاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مى‏ساید و كرنش مى‏كند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت.
ب: «ایمان استوار»:
 یكى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانهاى استوارى ایمان حضرت، جهاد در كنار برادرش، ریحانه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) بود كه هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى‏رفت. و همانطور كه در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى كمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت.
ج: «جهاد با حسین (علیه السلام)»:
فضیلت دیگرى كه امام صادق (علیه السلام) براى عمویش، قهرمان كربلا، عباس (علیه السلام) نام مى‏برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود كه حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیك از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانیهایى از خود نشان داد كه در دنیاى دلاورى و شجاعت بى‏مانند است ...

عباس علیه السلام در نگاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‏گوید:
«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیكم بن طفیل طایى» را لعنت كند...»
امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى‏هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى‏شمارد و مى‏ستاید:
1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت‏ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا كه این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.
2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.
3- فدا كردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).
4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.
5- كوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى كه نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطره‏اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده ‏بودند.
**مدایح میلاد با سعادت قمر بنی هاشم
نقطه پرگار عشق
 
امشب است آن شب كه شادى بر در دربار عشق         حلقه مى‌كوبد كه عقل آمد پى دیدار عشق
ساقیا لبریز كن امشب ز مى پیمانه را                         تا به مستى پرده بردارم من از اسرار عشق
سینه زن‌ها، سینه چاكان، سینه سرخان را بگو              دست افشانى كنید آمد سپه‌سالار عشق
تا كه سازد پرچم خودكامگى را سرنگون                        زد قدم در ملك عالم میر و پرچمدار عشق
نقطه پرگار هستى گر حسین بن على است                          آمد از ره پاسدار نقطه پرگار عشق
تا دهد سرمشق جانبازى به جانبازى ما                          آمد آن جانبازى قطعه قطعه پیكار عشق
آن كه با تیغ كجش شد قامت اسلام راست                         آمد از ره تا ببوسد سنگر ایثار عشق
تشنه لب رفت و برون شد تشنه و لب تشنه كرد                 جان شیرین را نثار مقدم دلدار عشق
بر سر پیمان نشست و با عدو پیمان نبست               داد سر با سرفرازى تا كه شد سردار عشق
دست داد و دست از فرزند زهرا بر نداشت                       كز مقام و مرتبت شد جعفر طیار عشق
چشم داد و چشم بر خوان ستمكاران ندوخت         تا كه شد سیراب از سرچشمه سرشار عشق
می‌شود مستور زیر ابر تا روز معاد                             ماه بیند روى ماهش تا كه نگردد خار عشق
از على باید چنین فرزند تا روز مصاف                          همچو گل پرپر شود تا كه نگردد خار عشق
شیر حق را شرزه شیرى داد حق، كز هیبتش                روبهان را مى‌كند در دهر تار و مار عشق
اى بنازم بر چنین آزاد مردى كز شرف                              گوى سبقت برده در ایثار با اقرار عشق
آفرین بر همت مردانه‌اش كز یك نگه                          چون على وا مى‌كند صدها گره از كار عشق
رحمت حق باد بر شیر تو اى ام البنین                     این چنین شیرى نمودى هدیه بر دادار عشق
تا كه او باب الحوائج هست دست حاجتى                             شاعر ژولیده را نبود بر اغیار عشق
                                                                                                                         " ژولیده نیشابوری"
 

شنبه 10 خرداد 1393  2:30 PM
تشکرات از این پست
abolfazl_785 saeedakh
onlygod260
onlygod260
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 86
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"

میلاد حضرت امام حسین ، حضرت ابولفضل و حضرت امام سجاد علیهم السلام گرامی باد
مردانی می آيند که دستانشان بوی کرامت، پيشانی اشان بوی بندگی و گام هايشان، ندای ايستادگی سر می دهند.بهار به حيرت می ايستد، باد سجده می کند و خورشيد، شکرانه می دهد.


میلاد حضرت امام حسین ، حضرت ابولفضل و حضرت امام سجاد علیهم السلام گرامی باد


حضرت امام حسين (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجري در مدينه به دنيا آمد. رسول خدا (ع) نام اين فرزند زهرا (س) را حسين نهاد وي مورد علاقه شديد پيامبر خدا(ص) بود و آن حضرت دربارة او فرمود: حسين مني و انا من حسين.... و در آغوش پيامبر بزرگ شد.

هنگام رحلت رسول خدا، شش ساله بود در دوران پدرش علي بن ابي طالب (ع) نيز از موقعيت والايي برخوردار بود، علم، بخشش، بزرگواري، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگيري از بينوايان، عفو و حلم و .... از صفات برجسته اين حجت الهي بود. در دوران خلافت پدرش در كنار آن حضرت بود و در سه جنگ جمل، صفين و نهروان شركت داشت.پس از شهادت پدرش كه امامت به حسن بن علي (ع) رسيد همچون سربازي مطيع رهبر و مولاي خويش و همراه برادر بود پس از انعقاد پيمان صلح (صلح امام حسن (ع) با معاويه حاكم شام) با برادرش و بقيه اهل بيت (ع) از كوفه به مدينه آمدند. با شهادت امام مجتبي (ع) در سال 49 يا 50 هجري (كه به دست همسرش جعده، دختر اشعث بن قيس الكندي مسموم شد و پس از چهل روز به شهادت رسيد. معاويه با توطئه به ازدواج درآوردن يزيد با جعده اين كار را تدارك ديد). بار امامت به دوش سيدالشهدا قرار گرفت. در آن دوران ده ساله كه معاويه بر حكومت مسلط بود، امام حسين (ع) همواره يكي از معترضين سرسخت نسبت به سياستهاي معاويه و دستگيريها و قتلهاي او بود و نامه هاي متعددي در انتقاد از رويه معاويه در كشتن حجربن عدي و يارانش و عمروبن حمق خزاعي كه از وفاداران به علي (ع) بودند و اعمال ناپسند ديگر او نوشت. در عين حال حسين بن علي (ع) يكي از محورهاي وحدت شيعه و از چهره هاي برجسته و شاخصي بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموي (حكومتي كه از سال 41 هجري با معاويه اولين خليفه اموي شروع مي شود و تا سال 132 هجري ادامه مي يابد) از نفوذ شخصيت او بيم داشت با مرگ معاويه در سال 60 هجري يزيد به والي مدينه نوشت كه از امام حسين (ع) به نفع او بيعت بگيرد اما سيدالشهداء كه فساد يزيد و بي لياقتي او را مي دانست، از بيعت امتناع كرد و براي نجات اسلام از بليه سلطه يزيد كه به زوال و محو دين مي انجاميد، راه مبارزه را پيش گرفت از مدينه به مكه هجرت كرد و در پي نامه نگاريهاي كوفيان و شيعيان عراق با آن حضرت و دعوت براي آمدن به كوفه آن امام ابتدا مسلم بن عقيل را فرستاد و نامه هايي براي شيعيان كوفه و بصره نوشت و با دريافت پاسخ كوفيان در بيعتشان با مسلم بن عقيل در روز هشتم ذيحجه سال 60 هجري از مكه به سوي عراق حركت كرد.

میلاد حضرت امام حسین ، حضرت ابولفضل و حضرت امام سجاد علیهم السلام گرامی باد


پيمان شكني كوفيان و شهادت مسلم بن عقيل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت سيدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و ياران به سوي كوفه مي رفت، پيش از رسيدن به كوفه در سرزمين كربلا در محاصره سپاه كوفه قرار گرفت. تسليم نيروهاي يزيد نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمين، مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسيد. از آن پس كربلا كانون الهام و عاشورا سرچشمه قيام و آزادگي شد و كشته شدن وي سبب زنده شدن اسلام و بيدار شدن وجدانهاي خفته گرديد.
خون او تفسيراين اسرار كرد ملت خوابيده را بيدار كرد
ـ اصحاب شهادت طلب و با وفاي سيدالشهداء‌(ع) نمونه بارز آگاهي، ايمان، شجاعت و فداكاري بودند .... آنان كه در ركاب سيدالشهداء به فيض شهادت رسيدند جمعي از بني هاشم بودند. جمعي از مدينه با آن حضرت آمده بودند، ‌برخي در مكه در طول راه به وي پيوستند. برخي هم از كوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهيد بپيوندند. كساني هم در راه نهضت حسيني، پيش از عاشورا شهيد شدند،‌كه آنان نيز جزء اصحاب او به شمار مي آيند. (چون مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر صيداوي و ...)
ـ مدت قيام امام حسين (ع) از روز امتناع از بيعت با يزيد تا روز عاشورا 175 روز طول كشيد (12 روز در مدينه، 4 ماه 10 روز در مكه، 23 روز در بين راه مكه تا كربلا و 8 روز در كربلا از 2 تا 10 محرم)

چهارم شعبان سالروز ولادت پرچمدار كربلا حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ماه بني هاشم ، دنياي فضايل و كمالات سردار لشكر اباعبدالله الحسين بر عاشقان صديق آن حضرت مباركباد


حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشورا مكرر بخدمت حسين بن علي (ع) شرفياب گرديده و اجازه ميدان ميخواست، ولي به مناسبت شهادت و شجاعت و به علت اينكه پرچم پر افتخار سپاه حق در دست وي به اهتزاز بود امام (ع) به وي اجازۀ ميدان نمي داد و هر باراو را از تصميمش منصرف مي كرد و مي فرمود:


أنت صاحب لوائي تو پرچمدار من هستي و شهادت تو دليل هزيمت و شكست جندالله و علامت پيروزي جند شيطان است و بالاخره چون تمامي ياران آنحضرت به شهادت رسيدند و براي چندمين بار كه حضرت ابوالفضل اجازه خواست امام (ع) با درخواست وي موافقت فرمود آنحضرت آنگاه كه پس از تشنگي شديد به آب دسترسي پيدا كرد و هنگاميكه در مقابل صفوف دشمن قرار گرفت و يا دستش بوسيله دشمن قطع ميگرديد اشعار حماسه اي را كه بيانگر ايمان و عقيده و دور نمائي از ايده و هدف وي ميباشد مي خواند:


در ابصار العين ميگويد: عباس بن علي (ع) پس از مراجعه مكرر چون از برادرش جواب منفي شنيد، چنين گفت: لَقَد ضاقَ صَدري وَ سمتُ الحَيوهَ ديگر سينه ام تنگ شده و از زندگي سير گشته ام.


امام (ع) فرمود: حال كه تصميم به جنگ گرفته اي مقداري آب تهيه كن . عباس حركت نمود و پس از در هم ريختن صفوف دشمن وارد فرات گرديد و چون مشك را پر كرد خواست خود نيز آب بُخورد مشت پر از آب را به نزديك لبهاي خشك شده اش رسانيد ولي بلافاصله آب را به فرات ريخت وخود را اين چنين مورد خطاب قرار داد:





میلاد حضرت امام حسین ، حضرت ابولفضل و حضرت امام سجاد علیهم السلام گرامی باد



يا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسينِ هُوني وَ بَعدَهُ لا كُنتِ اَن تَكوُني


هذَا الحُسينُ وارِد المَنُونِ وَ تَشرَبينَ بارَدَ المَعينِ


تاللهِ ما هذا فِعالُ ديني


اي نفس پس از حسين ذلت و خواري بر تو باد ، و پس از وي زنده نباشي گر چه زندگي را خواهاني.

اينك حسين وارد ميدان جنگ شده است و تو آب سرد و گوارا مينوشي. به خدا سوگند آئين من چنين اجازه را نمي دهد. و چون با مشك پر ، بسوي خيمه ها بر مي گشت وخود را در مقابل سيلي خروشان از دشمن ميديد اين شعر حماسي را ميخواند:




لا اَرهَبُ المَوتَ اِذِا المَوتُ زَقا حَتّي اوُاري فيِ الَمصاليتِ َلقي


نَفسي لِسِبط المُصطَفي الطُّهرِ وَقي اِنّي اَنَا العَبّاسُ اَغدوُ بِالسَّقا وَلا اَخافُ الشَرَّ يَومَ اَلمُلتَقي


من از مرگ ترسي ندارم آنگاه كه صداي مرگ بگوشم برسد تا آنجا كه بدنم در ميدان جنگ و در ميان شمشيرها پنهان شود. جان من فداي فرزند پاك مصطفي باد، منم عباس كه اين مشك را بسوي خيمه ها ميبرم .

و در اين روز جنگ ترسي از مرگ ندارم او كه با عشق فراوان و علاقه شديد به رسانيدن آب بسوي خيمه ها روان بود مردي از دشمن بنام زيد بن رقاد از پشت درخت خرمائي كمينش كرد و توانست با يك روش ناجوانمرانه بر وي حمله نموده و دست راستش را قطع كند. فرزند حيدر كرار(ع) چون از دست راست مأيوس گرديد باز هم برنامه و هدف خود را در قالب دو بيت حماسي چنين بيان نمود:

وَلله اِن قَطَعتُم يَميني اِنّي اُحامي اَبَداً عَن ديني
وَعَن اِمامِ صادِقِ اليَقينِ نَجلِ النَّبيِّ الطّاهِرِ الامينِ

به خدا سوگند گر چه دست راست مرا قطع نموديد ولي من تا آنجا كه زنده هستم از آئين خود دفاع و از امام و پيشوايم كه در ايمان خود صادق است و فرزند پيامبر پاك و منزه و امين، دفاع خواهم نمود. آري ، او به قطع شدن دستش اعتنا ننموده و به مسير خود ادامه ميداد كه شخص ديگري بنام حكيم بن طفيل با همان روش غير انساني �زيدبن رقاد� از كمين برجست و دست چپ آنحضرت را قطع نمود و در اين هنگام تيرها مانند قطرات باران از طرف دشمن بسوي آنحضرت سرازير گرديد كه تيري به مشك و تير ديگر به سينه اش اصابت نموده و از حركت بازمانده در اينجا بود كه يكي از افراد دشمن توانست از نزديك بر وي حمله كند و جمجه آن حضرت را با عمودي بشكافد و آنگاه كه در روي زمين قرار گرفت عرضه داشت : عَلَيكَ مِنيِ السّلامُ يا اَبا عَبدِالله. امام (ع) با شنيدن صداي برادر، خود را به بالين وي رسانيده و در رثاي او خطاب به مردم كوفه اين چهار بيت را انشاء نمود:

تَعَدَّيتم يا شَرَّقومٍ بِبَغيكُم وَخالَفتُموُا فينَا الَّنبِيَّ مُحَمدَّاً
اَما كانَ خَيرُ الخَلقِ اَوصيكُم بِنا اَما كانَ جَدّي خِيَرَهُ اللهِ اَحمَدا
اَما كانَتِ الزَّهرا اُمّي وَ والدِي عَلِيُ اَخا خَير الَانامِ مُسَدُّدا
لُعِنتُم وَ اُخزيتُم بِما قَد جَنَيتُم سَتُصتَونَ ناراً حَرُّها قَد تَوَقَّدا

شما اي بدترين مردم، از راه دشمني و ستم تجاوز كرديد و درباره ما خاندان با فرمان پيامبر مخالفت نموديد. آيا پيامبران آن بهترين موجودات ، ما را به شما توصيه ننموده بود؟ آيا جد من احمد منتخب شده و رسول خدا نبود؟ آيا فاطمه زهرا مادر من نبود و علي آن برادر نيكوترين مردم و برادر پيامبر خدا پدر من نبود؟
شما مردم در اثر جنايتي كه مرتكب شديد مورد لعنت و ذلت قرار گرفتيد و به زودي به سوي آتشي كه حرارتش شديد است كشانده خواهيد شد.

از حسين بن علي(ع)به هنگام شهادت حضرت ابوالفضل(ع) جملات و كلمات زيادي و از ابوالفضل(ع) نيز اشعار فراواني در بعضي از كتب مقاتل مانند مقتل طريحي نقل گرديده است ولي ما چون در مدارك مورد اعتماد اين نوع جملات و اشعار را بدست نياورديم از آنها خودداري نموديم.
اما همين چند بيت و همين نمونه كوتاه مي تواند بيانگر ايده و هدف و عقيده و ايمان ابوالفضل(ع) و نشانگر قدرت معنوي و عاطفه و رأفت مقام ولايت باشد كه ابوالفضل(ع) با لب تشنه آب را دور ميريزد و ميگويد : تالله ماهذا فعال ديني ... به خدا سوگند آئين من چنين علمي را امضاء نمي كند و به هنگام جنگ شديد و در مقابل امواج شمشيرها و نيزه ها فرياد مي زند: نفسي لِسبِطِ المُصطَفَََي الطّهرِ وَ قي "جانم به قربان فرزند رسول خدا.
و آنگاه كه به دست از تن بريده اش تماشا مي كند ميگويد : اِنّي اُحامي اَبَداً عَن من از آئينم دفاع خواهم نمود و از امام و پيشوايم گرچه دستم از تنم جدا شود.
و حسين بن علي(ع) هم چون در بالين بدن قطعه قطعه و پيكر به خون آغشته چنين برادري بس عزيز و با وفا مي نشيند دشمن را مورد خطاب قرار داده است و مي گويد:
لعُنتُم وَ اُخزيتُم بما قَد جَنَيتُم سَتُصلَونَ ناراً حَرُّهُ قَد تَرَقَدَّا.
� اي واي كه با اين جنايت بزرگ از رحمت خدا دور افتاديد و خود را طعمه آتشي بس سوزان قرار داديد. آري حسين(ع) براي بدبختي ملت مي سوزد و ابوالفضل(ع) خود را پروانه شمع دين و پيشوايش ميداند.


به مناسبت فرا رسيدن پنجم شعبان سالروز ولادت امام سجاد عليه السلام
دوراني كه امام سجاد(ع) در آن زندگي مي كرد، همه ارزش هاي ديني دستخوش تحريف و تغيير امويان قرار گرفته بود و احكام اسلامي بازيچه دست افرادي چون ابن زياد، حجاج و عبدالملك بن مروان بود. حجاج عبدالملك را مهم تر و برتر از رسول خدا(ص) مي شمرد و برخلاف نصوص ديني ازمسلمانان جزيه مي گرفت و با اندك تهمت و افترايي مردم را به دست جلادان مي سپرد.
در سايه چنين حكومتي آشكار بود كه تربيت ديني مردم تا چه اندازه تنزل كرده و ارزش هاي جاهلي چگونه احيا شده است(1)؛ به طوري كه دو خطر بزرگ جامعه اسلامي را تهديد مي كرد:
فرهنگ هاي متنوع بيگانه
خطر تجمل پرستي
از اين رو لازم بود در زمينه علمي كاري انجام شود تامسلمانان به اصالت فكري و شخصيت قانون گذاري ويژه خود كه از كتاب و سنت در اسلام الهام مي گيرد، واقف گردند. در اينجا ضرورت يك حركت اجتهادي (اطلاع رساني قوي) به نظر مي رسيد تا در چهارچوب تعاليم اسلامي، افق فكري مسلمانان گسترش يابد و بذر اجتهاد و تلاش ازبراي يافتن راه حق در دل آن ها افشانده شود و اين كاري بود كه امام سجاد(ع) بدان دست يافت
خطر دوم ناشي از پيشامد امواج رفاه و آسايش در جامعه اسلامي بود كه عشق سوزاني راكه از ارزش هاي اخلاقي و پيوندهاي روحي در مسلمانان پديد آمده بود را خاموش مي كرد
امام علي بن الحسين(ع) اين خطر را احساس كرد و فهميد كه جامعه دچار انحراف شده و روحيه رفاه طلبي و فساد سياسي و اخلاقي و اجتماعي آن را در محاصره قرار داده و از نظر سياسي هيچ روزنه اي براي تنفس وجود ندارد، بنابراين امام سجاد(ع) توانست از دعا براي بيان بخشي از عقايد خود استفاده كند و بار ديگر تحركي در جامعه براي توجه به معرفت و عبادت و بندگي ايجاد كند. امام(ع) در اين سنگر قدرت بس شگرف تصويرهاي روشني ازجامعه اسلامي و وظيفه مسلمانان را در برابر كفرگويان معين مي كند و مبارزه آنان را با منكرات مطرح مي سازد
دعاي او نشان دهنده اين مطالب است كه در هر حال ولو اين كه همه امكانات مبارزه از يك نفر گرفته شود و به فرض اين كه تنها هم باشد، باز هم مسئوليت تلاش و كوشش از او سلب نمي گردد و بايد از دعا به عنوان حربه مبارزه در راه حق استفاده شود

انجيل اهل بيت
صحيفه سجاديه از گنجينه هاي ارزشمند دعاهاي امامان(ع) است كه در بردارنده برخي از دعاهاي حضرت سجاد(ع) است.
صحيفه سجاديه كانوني از معارف بلند الهي در ابواب مختلف است و در يك ارزيابي واقع بينانه مي توان آن را ابزار رساي فرهنگي براي مقابله با هجوم فرهنگي دانست كه خلفاي ناشايست باب آن را گشوده بودند. بي ترديد اگر اين حركت ارزشمند فرهنگي در كنار گستره فرهنگي ديگر امامان نبود، اين مهاجمان فرهنگي اثري از اسلام ناب محمدي(ص) باقي نمي گذارند. اهل دانش اذعان دارند كه كتاب صحيفه سجاديه از نظر جايگاه ارزشي سومين كتابي است كه در صدر اسلام پس از قرآن كريم و نهج البلاغه پديد آمده و مانند نسيم صبا در اطراف و اكناف عالم منتشر شده و از اين رو مردم آن را مورد اهتمام و توجه قرار داده اند. سراسر اين كتاب پر ازحقايقي است كه خداوند سبحان هنگام خلوت آن را بر زبان آن حضرت(ع) روان ساخته است و هر كتاب ديگري كه در اين فن تنظيم يافته از اين كتاب بهره و نصيبي برده است. به طوري كه ديگر دانشمندان كتب ادعيه خود را بر مبناي دعاهاي اين صحيفه به رشته تحرير درآورده اند


میلاد حضرت امام حسین ، حضرت ابولفضل و حضرت امام سجاد علیهم السلام گرامی باد

دعاهاي صحيفه علاوه بر حسن بلاغت و كمال فصاحت بر عالي ترين مضامين و عبارات و علوم الهي مشتمل است. زيبايي، شكوه وقدرت روحي كه در تعبيرات روح پرور آن به كار رفته و طرق مختلفي كه در اوقات گوناگون در مقام فروتني و توسل در پيشگاه الهي و درود وثنا برخداوند انتخاب شده، خود بالاترين شاهد و دليل است بر اين كه صدور آن از مقام امام معصوم(ع) قطعي است و احدي دست رد و انكار بر آن ننهاده و نام آن شهره آفاق است و فروغش بر اكناف جهان گسترده تا آنجا كه هرگز شك و ترديد در آن راه ندارد وگوهري است از معدن علوم امام سجاد(ع). بنابراين به خاطر جايگاه والايش بزرگان علم و ادب سه نام بر آن گذارده اند كه گوياي جايگاه رفيع اين كتاب عظيم الشأن است: 1- اخت القرآن 2-انجيل اهل بيت(ع) 3- زبور آل محمد(ص)صحيفه سجاديه هر چند سراسر دعا و نيايش است و تمام مطالب آن به عنوان راز و نياز انسان با پروردگار خويش ارائه شده، ولي تأمل و تحقيق در گستره مفاهيم و معارف آن به وضوح نشان مي دهد كه دعاهاي آن فراتر از مناجات هاي فردي و راز و نيازهايي است كه يك انسان در خلوت تنهايي خود و در بحران مشكلات زندگي، با خداي خويش دارد.
مناجات هاي صحيفه در حقيقت نجواي علم و اخلاق و عقيده وسياست است با روح موحدان و مناجاتياني كه در محراب عبادت و ميدان جهاد و صحنه مبارزه با شيطان هاي دروني و بروني حضور دارند
امام سجاد(ع) از محراب نيايش مكتبي سرشار ازآموزش و پرورش پديد آورد و با پست ترين خصلت ها و ارزنده ترين انديشه ها را با لطافت وعطر مناجات درهم آميخته و شيفتگان جمال حق را تا جايگاه شناخت حقايق اوج داده است.
صحيفه مدرسه اي است كه معلم آن امام چهارم(ع) است و اين معلم است كه با اين كتاب جهانيان را در تمام اعصار درس مي دهد و هر كس را در حد توان و قدرتش و به اندازه تكليف و استعدادش به مقامي كه بايد برسد مي رساند. صحيفه درياي پرخروش فيض الهي است كه لؤلؤ و مرجانش از شمار بيرون و اشياي پرقيمتش ازحد شمارش خارج است.
صحيفه آفتاب پر حرارت الهي است كه از مشرق وجود حضرت زين العابدين براي تربيت وجود انسان ها طلوع كرده و تا ابد از فروغ بخشي باز نخواهد ماند

هدايت و استراتژي در ارتباطات
تبليغ و رساندن پيام وحي به ژرفاي جان انسان ها و استراتژي در ارتباطات از آشكارترين وظايف هر امام وپيشواي الهي است. امام سجاد(ع) همان مسئوليتي را دارا بود كه اميرالمؤمنين(ع) برعهده داشت. رسالت ها و وظايف امامان در اصل و بنيان با هم برابر است ولي شرايط و مقتضيات زمان و نيازهاي مردم هر عصر متفاوت است. تفاوت شرايط و مقتضيات نمي تواند اصول را جابجا كند و آن ها را از ارزش و اعتبار ساقط نمايد، ولي مي بايد شيوه ها و روش ها را تغيير داد. به عنوان مثال علي بن ابي طالب(ع) وظيفه داشتند تا با ظلم و انحراف مبارزه كند و خلافت به حق خويش را به مردم بشناساند و رهبري امت اسلامي را به سوي نظام عقيدتي، سياسي واخلاقي اسلام ناب برعهده گيرد و همين رسالت ها را حسن بن علي(ع) و حسين بن علي(ع) نيز برعهده داشتند در حالي كه واقعيت اسناد و مدارك تاريخ نشان مي دهد كه هر يك ازاين امامان روش ويژه اي را در ايفاي رسالت و مسئوليت يگانه خود اتخاذ كردند. اين در حالي است كه عقيده و پيام وهدف آن ها كم ترين تمايزي با يكديگر نداشته است.
تاريخ نشان مي دهد كه شيعيان در عصر امامت امام سجاد(ع) با جراحت هاي سنگيني كه از روزگار غصب خلافت وجنگ صفين و نهروان و جمل و روزگار حاكميت معاويه و يزيد و نيز شهادت حسين بن علي(ع) و يارانش بر روح خويش احساس مي كردند، مجالي براي نبردي دوباره با دستگاه اموي نداشتند.


میلاد حضرت امام حسین ، حضرت ابولفضل و حضرت امام سجاد علیهم السلام گرامی باد



فشارهاي روزافزون دستگاه خلافت و نافرجامي قيام هاي توابين بذر يأس و نااميدي را در روح ها پراكنده بود. در چنين شرايطي امام سجاد(ع) اجازه نداشت كه به طور رسمي و علني مانند امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به تعليم و آموزش پيروان خود بپردازد و نه امكان آن را داشت تا مانند علي ابن ابي طالب(ع) قوايي را عليه دستگاه اموي گردآورد. اين دو مشكل در ميدان فرهنگ و سياست و جامعه مي توانست براي مدتي طولاني انديشه و معارف شيعي را مورد غفلت قرار دهد تا آن را به بن بست رسيده، معرفي كند
هنر رهبري در هدايت و تبليغ جامعه اقتضا مي كرد كه استراتژي امام سجاد(ع) در ارتباطات بايد عالي ترين نوع باشد(6) بنابراين روش مبارزه صحيح را انتخاب كرد و آن تشكيل و احداث مركز اطلاع رساني جهاني الهي بود كه بتواند از كانال آن چهره انقلاب كربلا وپيام اسلام الهي را به تصوير بكشد و گفتار امام(ع) در آن فريادي است به همه تاريخ كه در هر شرايط و باه هر شكل و هر امكاني كه در اختيار هست، حرف حق را بايد زد و نهضت و انقلاب را بايد پاسداري كرد ودر هيچ شرايطي اين مسئوليت سلب نخواهد شد.
والسلام...

خدایا

شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم

شنبه 10 خرداد 1393  2:35 PM
تشکرات از این پست
abolfazl_785 saeedakh
دسترسی سریع به انجمن ها