0

نقشه یک گنج بزرگ

 
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

نقشه یک گنج بزرگ

 

 ريش آبي غرغر مي كرد و مي گفت: ده قدم از ايوان و بيست قدم از بوته رز، اينجا . گنج اينجاست . اين خوابي بود كه اون شب جاويد ديد. روز بعد جاويد شروع به كندن زمين كرد او آنقدر زمين را كند كه يك گودال عميق بوجود آمد.

 

او به كندن ادامه داد. هر چه گودال عميق تر مي شود تله خاكي كه كنار آن بود بلندتر مي شد. او آنقدر زمين را كند كه حفره اي بسيار عميق و تله خاكي بسيار بلند درست شد. او نفسي تازه كرد و گفت: خيلي خسته شدم، ديگه نمي توانم ادامه دهم. ناگهان چيزي توجه او را جلب كرد.

 

اما بجاي گنج، فقط يك استخوان پيدا كرد. جاويد يك تكه استخوان و يك حفره و يك تل خاك بزرگ روبرويش بود . او پيش خودش فكر كرد " آن دزد دريايي به من دروغ گفت".

اماوقتي مادر جاويد مشاهده كرد كه پسرش چه كاري كرده است برايش دست زد و لبخند زد. اوه جاويد متشكرم. من هميشه مي خواستم بوته بزرگ گل در اينجا بكارم و از تو متشكرم كه اين گودال را برايم كندي. اين هم يك اسكناس براي كندن گودال!

 

کودکان دات ا ار جی/ 2006

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

پنج شنبه 8 خرداد 1393  6:08 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها