به مناسبت 15 رمضان سالروز ولادت امام دوم هدايت صبر در سيره امام حسن(ع) ...
به نقل از کیهان، صبر و شكيبايي يكي از برجسته ترين فضايل انساني است. خداوند در آياتي بسيار، اهل صبر را مي ستايد و از مقام صابران سخن مي گويد.
بي گمان داستان هاي بسياري درباره صابران نوشته و گفته شده و در اين ميان صبر يعقوب(ع) و ايوب (ع) به عنوان ضرب المثل بارها از سوي ما و ديگران به كار رفته است. با اين همه، به نظر مي رسد نوعي بي مهري و بي توجهي به صبر اهل بيت عصمت و طهارت(ع) روا شده است؛ زيرا اين خاندان تنها براي وجه الله و ماموريت الهي خويش، بيشترين فشارها را متحمل شده اند و لذا هم چنان كه آنان را در امور ديگر سرمشق زندگي خويش قرار دهيم، در اين مسله نيز بايد آنها را الگوي برتر خود بدانيم، چنان كه اين فرمان الهي است.
همه اهل بيت(ع) در زندگي كوتاه و بلند خويش، براي انجام ماموريت الهي همانند پيامبر گرامي(ص) ناچار شدند كه انواع سختي ها، اذيت و آزارها را تحمل كنند و بگويند: ما اوذي نبي كما اوذينا، هيچ پيامبري چون ما اذيت و آزار نشده است. چنان كه اميرمومنان علي(ع) نزديك به سه دهه از عمر خويش را تنها براي حفظ امت پيامبر(ص) و وحدت كلمه ناچار شد در سكوت سپري كند و همه اذيت و آزارها را نسبت به اهل بيت(ع) تحمل كند. امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نيز ناچار شدند براي حفظ و اصلاح امت، بر بسياري از فشارهاي جانكاه، صبر و شكيبايي نمايند و صبر جميل را براي رضاي خداوند و وجه الهي به جان بخرند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگاهي كوتاه بر صبر امام حسن(ع) اندازد و زمينه بهره وري از آن را در زندگي، افزون بر شناخت به جنبه اي از جنبه هاي زندگي آن بزرگوار فراهم آورد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم:
اهل بيت(ع) در مقام صابران
بي گمان اهل بيت پيامبر(ع) مصداق اتم انسان هاي كاملي هستند كه مي بايست در زندگي خويش آنان را به عنوان الگو و سرمشق قرار دهيم و به فرموده خداوند، آنان را به عنوان الگو بپذيريم و در پيروي و اطاعت از سيره و سنت آنان كوتاهي نكنيم.
از آن جايي كه آنان در همه صفات و اسماي الهي به عنوان مظهر اتم و اكمل الهي مطرح مي باشند و در مقام قرب و تأله، در مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) نشسته اند، عقل و شريعت حكم مي كند كه انسان، آنان را به عنوان الگو بپذيرد و در مسير و سنت ايشان گام بردارد. آنان به سبب مظهريت اتم و اكمل خويش، در همه صفات و اسماي الهي به عنوان انسان هاي كامل مطرح مي باشند. بنابراين مي توان گفت كه در صفت و اسمي اگر بخواهيم انسان كامل و برتري را نشان دهيم، مي بايست به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اشاره داشته باشيم. آنان در همه صفات از جمله صفت صبر در برترين مقام نشسته اند. بنابراين مي توان گفت همه آن امتيازات و ويژگي هايي كه خداوند در قرآن براي اهل صبر و صابران بيان مي دارد، براي اهل بيت عصمت(ع) نيز به طور كامل تحقق دارد.
نكته قابل توجه و تامل در اين باره آن است كه اهل بيت عصمت و طهارت براي انجام ماموريت خويش و به عنوان خليفه الهي، متصف به صفت كمالي صبر بودند و همه انواع و اقسام صبر را در خود بروز داده اند. به اين معنا كه اگر براي صبر ويژگي و خصوصيتي گفته شده، آنان اين خصوصيات و ويژگي ها را دارا مي باشند. از جمله اين كه از اميرالمؤمنان علي(ع) تفسيري از صبر بيان شده كه مصداق آن، خود آن بزرگواران مي باشند.
انواع صبر
قال اميرالمؤمنين علي(ع): الصبر ثلاثه، الصبر علي المصيبه والصبر علي الطاعه و الصبر علي المعصيه، صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، صبر بر طاعت و صبر در برابر معصيت (تحف العقول، ص146)
صبر بر مصيب آن است كه خداوند براي امتحان و پرورش مؤمن، وي را گاهي به كمبودهايي در زندگي چون فقر، بيماري، فقدان دوستان و آشنايان و خويشان و مانند اين امور دچار مي كند تا افزون بر آزمون، او را در شرايطي قرار دهد تا استعدادها و توانمندي هاي سرشته در ذات خويش را به فعليت رساند و رنگ خدايي گيرد و در مسير متاله شدن گام بردارد. دراين شرايط است كه نقش توسل و توكل، خود را در زندگي به خوبي نشان مي دهد و انسان هاي مؤمن با بهره گيري و ياري حق مي كوشند تا مشكلات خويش را حل نمايند و بر پايه آموزه هاي وحياني عمل كنند.
صبر بر طاعت آن است كه انسان در برابر وسوسه هاي شيطاني مقاومت كند و اجازه ندهد تا وسوسه هاي ابليس او را از انجام كارهاي عبادي و نيك و صالح بازدارد. چنان كه مي بايست براي انجام عبادت و كارهاي نيك در برابر هرگونه فشار بيروني و دروني خود را حفظ كند و اجازه ندهد تا دلبستگي به دنيا و زن و فرزند و يا سختي انجام كار نيك، وي را از انجام آن بازدارد. صبر بر طاعت به ويژه در مسائل جهادي و انفاق مال بيشتر خودنمايي مي كند، زيرا انسان كمتر حاضر است تا از مال و جان خويش بگذرد. بنابراين با صبر در اطاعت خداوندي انسان مي تواند گام هاي بلندي را در خودسازي و تزكيه نفس از طريق انجام هاي فرمان هاي الهي و معصومان(ع) بردارد.
صبر در برابر معصيت به معناي آن است كه انسان در برابر وسوسه هاي انجام كارهاي زشت و گناهان، خود را حفظ كند و اجازه ندهد تا گناهان لذت آور و مورد كشش نفس، وي را به سوي انجام آن بكشاند. بنابراين مبارزه با خواسته هاي نفساني و هواهاي آن و مخالفت با وسوسه هاي گناه نيازمند صبر و شكيبايي است كه به آن صبر معصيت اطلاق مي شود.
انسان بايد در برابر اين اشتياق نفس به گناه، صبر و پايداري كند و از خود مقاومت نشان دهد. بي گمان مخالفت حضرت يوسف(ع) در برابر خواسته هاي زليخا، از نمونه هاي بارز و زيباي صبر در برابر معصيت و مخالفت با انجام آن است كه در آيات قرآني آمده است.
الگوهاي صبر
در قرآن اشخاصي به عنوان اسوه هاي صبر و شكيبايي معرفي شده اند كه از جمله مي توان به ادريس(ع)، اسماعيل ذبيح الله(ع)، ايوب(ع)، داود(ع) و ذوالكفل اشاره كرد. هريك از ايشان در مسير زندگي خويش با آزمون يا مصيبت و يا گرفتاري مواجه شدند كه به سبب درپيش گرفتن صبر و شكيبايي به مقام صابران رسيده و حتي ضرب المثل شده اند.
خداوند البته در آيات قرآني همه پيامبران و علماي رباني را به اين صفت بزرگ ستوده است ولي در اين ميان افراد پيش گفته به عللي به شكل خاص به صبر و شكيبايي توصيف شده و از آنان ياد گرديده است.
اگر به مواردي كه خداوند درباره ايشان اشاره مي كند، خوب دقت شود، به روشني معلوم مي شود كه آنان در موردي و يا مواردي صبر ورزيده اند. از اين رو، نمي توان گفت كه ايشان در همه زمينه ها و مسائل توانسته اند مصداق صبر و شكيبايي باشند. اما اهل بيت عصمت و طهارت(ع) درهمه عرصه ها و زمينه ها پيشتاز و سرآمد بودند؛ زيرا آنان براي خشنودي الهي از هيچ گونه تلاشي دريغ نكردند و تنها براي وجه الله صبر بر اطاعت و مصيبت و در برابر معصيت را به شكل كامل به نمايش گذاشتند.
بنابر اين بر ماست تا با مطالعه و تحقيق درباره روش هاي صبر ايشان در مسايل مختلف، خود را در مسيري قرار دهيم كه آنان گام برداشتند و روحيه خود و جامعه را با آشناشدن زندگي آنان، تقويت كنيم (آل عمران 146 تا 148 و انعام آيه 34 و انبياء آيات 83 و 85 و آيات ديگر)
امام حسن (ع) در مقام صبر جميل
امام حسن (ع) همانند جد و پدر بزرگوار خويش، همواره در همه امور زندگي خويش صبر را منش خويش قرار داده بود. از اين رو بسياري از سختي ها و رنج هاي جانكاه و توانفرسا را تحمل مي كرد. ايشان براي انجام ماموريت الهي خويش در حفظ وحدت امت و انجام اصلاحات درزندگي امت پيامبر (ص)، از تمام توان و استعداد و ظرفيت خويش بهره گرفت و رنج ها و مصيبت هاي بزرگي را حتي در خانه تحمل كرد.
آن حضرت (ع) در شرايطي زندگي كرد كه حتي در خانه نيز از اذيت و آزار همسر منافق خويش در امان نبود. بطوري كه جام زهر را به دست مباركشان مي دهند تا او را كه سد راه منافقان بود از ميان بردارند.
در سيره ايشان آمده است كه بسيار، از سوي دوستان و دشمنان تحت فشار قرار مي گرفت و حتي دوستان ديروز به وسوسه هاي شيطاني معاويه بر آن حضرت (ع) شوريدند و به خيمه وي حمله كرده حتي با شمشير، زخمي سخت برپاي مباركشان وارد كردند.
فشارهاي دروني و بيروني به اندازه اي بود كه آن حضرت (ع) ناچار مي شود تا صلح نامه اي با معاويه بنويسد كه معاويه با ترك انجام آن در نهايت چهره نفاق خويش را آشكار ساخت و نشان داد كه به هيچ عهد و پيماني وفادار نيست.
در روايات داستان هاي بسياري از صبر و شكيبايي آن حضرت (ع) در انجام ماموريت هاي الهي اش بيان شده است كه از جمله آن ها مي توان به داستان مرد شامي اشاره كرد.
داستان مرد شامي بسيار مشهور است. مبرد در كتاب كامل و ابن شهر آشوب نيز در مناقب از وي نقل نموده و دركتابهاي مقتل الحسين خوارزمي و مطالب السئول محمد بن طلحه شافعي و ديگران نيز آمده است.
مردي از اهل شام مي گويد: من هنگامي كه به مدينه رفتم، مردي را ديدم كه بر استري سوار است كه زيباتر و خوش لباستر از او نديده بودم و مركبي هم بهتر از مركب او مشاهده نكرده بودم، من از آن مرد خوشم آمد و از شخصي پرسيدم: اين مرد كيست؟ گفتند: حسن بن علي بن ابيطالب است!
در اين وقت سينه ام پر از كينه شد و نسبت به علي بن ابيطالب رشك و حسد بردم كه فرزندي اين گونه داشته باشد از اين رو به نزد او رفته و بدو گفتم: تو پسر ابوطالب هستي؟ فرمود: من پسر فرزند اويم!
در اين وقت من شروع كردم به دشنام او و پدرش تا جايي كه مي توانستم! و چون سخنم تمام شد، آن حضرت رو به من كرده، فرمود: «احسبك غريبا»؟» بگمانم تو غريب اين شهر هستي؟
گفتم:آري. فرمود: «فان احتجت الي منزل انزلناك، او الي مال آسيناك، او الي حاجه عاوناك»!، اگر نيازمند منزل هستي به تو منزل دهيم، و اگر نياز به مالي داري به تو بدهيم، و اگر نياز ديگري داري كمكت كنيم؟
مرد شامي گويد: «فانصرفت و ما علي الارض احد احب الي منه»، من از نزد آن حضرت رفتم درحالي كه احدي در روي زمين نزد من از وي محبوبتر نبود. (ملحقات احقاق الحق، ج 11، صص 119-117)
و در مناقب ابن شهر آشوب اين گونه است كه چون آن مرد از سخنان خود فراغت يافت، امام(ع) بدو سلام كرده و خنديد سپس فرمود: «ايها الشيخ اظنك غريبا و لعلك شبهت فرو استعتبتنا اعتبناك و لو سألتنا اعطيناك، و لو ا استرشدتنا ارشدناك، و لو استحملتنا حملناك، و ان كنت جائعا اشبعناك، و ان كنت عريانا كسوناك، و ان كنت محتاجا اغنيناك، و ان كنت طريدا آويناك، و ان كان لك حاجه قضيناها لك، فل حركت رحلك الينا و كنت ضيفنا الي وقت ارتحالك كان اعود عليك لان لنا موضعا رحبا و جاها عريضا و مالا كبيرا»؛ اي پيرمرد گمان دارم كه غريب اين شهر هستي، و شايد اشتباه كرده اي، پس اگر در صدد جلب رضايت ما هستي از تو راضي شويم! و اگر چيزي از ما بخواهي به تو مي دهيم، و اگر راهنمايي و ارشادخواهي ارشادت كنيم، و اگر براي برداشتن بارت از ما كمك خواهي بارت را برداريم. و اگر گرسنه اي سيرت كنيم و اگر برهنه اي بپوشانيمت، و اگرنيازمندي بي نيازت گردانيم، و اگر آواره اي، در پناه خويشت گيريم، و اگر خواسته اي داري، انجامش دهيم و اگر مركب و بار و بنه اي را به خانه ما انتقال دهي و تا وقتي كه قصد رفتن داري مهمان ما باشي براي ما آسانتر و محبوبتر است، كه ما را جايگاهي وسيع و مقامي منيع و مالي بسيار است.
و به دنبال آن نقل شده كه چون آن مرد سخن آن حضرت را شنيد گريست و آنگاه گفت: «اشهد انك خليفه الله في ارضه، الله اعلم حيث يجعل رسالاته، و كنت انت و ابوك ابغض خلق الله الي و الان انت احب خلق الله الي»؛ گواهي دهم كه براستي تويي خليفه خدا بر روي زمين و خدا خود داناتر است كه رسالتهاي خود را در چه جايي قرار دهد و تو و پدرت مبغوضترين خلق خدا نزد من بوديد و تو اكنون محبوبترين خلق خدا پيش مني!
و سپس آن مرد به خانه امام حسن(ع) رفت و تا وقتي كه در مدينه بود مهمان آن حضرت بود، و از دوستداران آن خاندان گرديد. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص91)
اين داستان همچنان كه منش صابرانه آن حضرت(ع) را نشان مي دهد، همچنين بيانگر فشارهايي است كه از همه جهت برايشان وارد مي آمده است. جامعه، تحت تاثير شايعات و تبليغات دروغين به جايي مي رسد كه سرور جوانان اهل بهشت(ع) كه خداوند در سوره دهر (انسان)، جايگاه بهشت را به ايشان نشان مي دهد و آنان را به صراحت از اهل بهشت مي شمارد، متهم به اموري مي شود كه از سوي هركسي مورد اهانت قرار مي گيرد.
امام حسن(ع) همانند حضرت نوح (ع) و حضرت لوط (ع) گرفتار زني بود كه از ايمان چيزي نداشت. تفاوت ميان امام(ع) با آن دو تن دراين است كه آن حضرت(ع) به دست همين همسر به شهادت مي رسد.
از امام صادق(ع) نقل شده كه امام مجتبي(ع) به اهل بيت خود فرمود: «با مسموم شدن از دنيا مي روم»، پرسيدند: چه كسي اين كار را انجام مي دهد؟ امام فرمود: همسرم جعده، دختر اشعث بن قيس. معاويه او را فريب داده و او را وادار مي كند كه اين عمل را انجام دهد.
به امام گفتند: او را از خانه ات بيرون كن و از خويشتن دورنما، امام فرمود: چگونه او را از خانه بيرون كنم، درحالي كه تاكنون كاري انجام نداده، افزون بر اين او نزد مردم داراي عذر و بهانه مي شود (مردم مي گويند: چرا امام مجتبي همسر خود را بدون اين كه كاري انجام دهد، از خانه بيرون نمود؟!)
بعد از مدت زماني معاويه مبلغ زيادي پول همراه با نوشيدني مسموم، براي جعده فرستاد و به او وعده داد كه اگر امام را مسموم نمايد، او را به عنوان همسر يزيد برمي گزيند. جعده امام مجتبي(ع) را مسموم كرد و معاويه هم به وعده خود عمل نكرد! (بحارالانوار، ج 44، ص 153-451)
در برخي از روايات آمده كه چون زمان شهادت امام مجتبي(ع) فرا رسيد، امام حسين(ع) بر بالين حضرت آمد و امام مجتبي(ع) فرمود: مرا مسموم كرده اند! امام حسين (ع) پرسيد: چه كسي تو را مسموم كرد؟ امام مجتبي(ع) با گفتن مطالبي، از بردن نام «جعده» يا اشاره به او خودداري نمود. در روايتي آمده كه امام مجتبي(ع) به امام حسين(ع) فرمود: مي دانم چه كسي مرا مسموم كرده و اين توطئه توسط چه فردي انجام شده است، ولي تو را به حقي كه بر تو دارم، سوگند مي دهم، كه در اين باره از من نپرسي (تحقيق و تفحص نكني كه توسط چه فردي مسموم شده ام». (همان، ص651؛ علامه طبرسي، تاج المواليد في مواليد الائمه ووفياتهم، ص 201؛ مصنفات، شيخ مفيد، ج 2، ص16-71.)
به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید ، شمعي روشن کنید.
پنج شنبه 12 شهریور 1388 4:58 PM
تشکرات از این پست