0

اشعار شهادت حضرت موسی کاظم (ع)

 
mansfa
mansfa
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 1216
محل سکونت : خراسان رضوی

اشعار شهادت حضرت موسی کاظم (ع)

شعر از علی اکبر لطیفیان

آه هر چند غل جامعه بر پیكر داشت

بر تنش باغ گل لاله و نیلوفر داشت

مثل گودال دچار كمی جا شده بود

فرقش این بود فقط سایه ی بالا سر داشت

زحمت چكمه ی سنگین كسی را نكشید

یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت

لطف زنجیر همین بود كه عریان نشود

هرچه هم بود ولی پیرهنی در بر داشت

دختری داشت ولی روسری اش دست نخورد

دختری داشت ولی دختر او معجر داشت

یك نفر كشته شد و هفت كفن آوردند

پاره هم میشد اگر، یك كفن دیگر داشت

السلام ای بدن بی كفن كربلا

سوره ی یوسف بی پیرهن كربلا

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مثل یك تكه عبا روی زمین است تنش

آن قدر حال ندارد كه نیفتد بدنش

جا به جا گر نشود سلسه بد می چسبد

آن چنانی كه محال است دگر وا شدنش

نفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت

زن بدكاره به یك باره عوض شد سخنش

آه مانند گلیمی چقدر پا خورده

بی سبب نیست اگر پاره شده پیرهنش

از كلیم اللهی حضرت ما كم نشود

گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش

به رگ غیرت این مرد فقط دست مزن

بعد از آن هر چه كه خواهی بزنی اش، بزنش

بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت

مدد سلسله ها بود نمی ریختنش

با چنین وضع كفن كردن او پس سخت است

آه آه از پسرش آه به وقت كفنش

 

یک شنبه 4 خرداد 1393  11:20 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها