0

تفسير مختلف از آيات

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

تفسير مختلف از آيات

تفسير مختلف از آيات

علت دريافت نتايج متفاوت از تفسير آيه يا آيات قرآن توسط علما و فقهاء چيست؟

براي روشن شدن پاسخ توجه به نكات زير لازم مي نمايد :
1- تفسير قرآن كريم به زمان رسول الله «صلي الله عليه و آله» بر مي گردد .
2- استفاده از اجتهادات شخصي در تفسير قرآن از زمان تابعين آغاز شد .
3- روشهاي تفسيري با سليقه هاي تفسيري فرق دارد . روشهاي تفسيري يعني سبك هاي استخراج معاني قرآن و سلايق تفسيري يعني اهتمامات تفسيري يك مفسر در تفسير قرآن .
بنابر آنچه گفته شد اگر تفسير از آيه از آيات شرايط خود را درا باشد متفاوت بودن نتايج آن مانعي ندارد و قابل جمع مي باشد .
1- خلاف ظاهر كلمات قرآن نباشد .
2- خلاف ضرريات اعتقادي و فقهي و عقلي نباشد .
3- خلاف نظر معصومين «عليهم السلام» كه مفسر واقعي قرآن هستند نباشد .
4- تحميل نظر خود بر قرآن نباشد بلكه شاگردي قرآن باشد .
5- تفسير به راي نباشد .
6- قبل و بعد آن فريضه اي بر برداشت خلاف نداشته باشد .
در روشهاي تفسير و برداشت قرآن ضوابطي وجود دارد كه از جمله عبارتند از :
1- مراجعه به لغت .
2- مراجعه به وجوه و نظائر در قرآن .
3- مراجعه به روايات .
4- مراجعه به شان نزولها .
اگر روشها در برداشت قرآن ملاحظه گرديد و در تفسير تربيتي ، تفسير موضوعي آنچه لازم است ملاحظه گرديد و از تفسير به راي اجتناب شد ، اختلافات مختصر بين مفسرين امري طبيعي است زيرا ممكن است فردي روايتي را كه ذيل آيه است قبول نداشته باشد و آن را معتبر نداند لذا آن تفسير مربوط به آيه را مردود مي داند .
و يا كسي نسبت به شان نزول آيه اي ايراد مي گيرد و آن را قبول ندارد و ....
براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد .
1- روش بر داشت از قرآن ، علي ، صاد .
2- روش برداشت از قرآن ، محمد دشتي .
3- به كتب علوم قرآني مراجعه شود .
ضوابط تفسير قرآن و خطرات تفسير به راي
الفاظ قرآن را بايد بر همان مفاهيم عرفي و لغوي آن حمل كرد ، مگر اين كه قرينه اي از عقل يا نقل ، در درون يا بيرون آيات وجود داشته باشد كه دلالت بر معاني ديگري كند ، (ولي از تكيه كردن بر قرائن مشكوك بايد پرهيز كرد ، و آيات قرآن را با حدس و گمان تفسير ننمود )
مثلاً هنگامي كه قرآن مي گويد : ‹‹ و من كان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي ، كسي كه در اين جهان نابينا بوده است در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است ›› ! (1)
يقين داريم كه منظور از ‹‹ اعمي ›› در اين جا نابينايي ظاهري كه معني لغوي آن است نمي باشد ، چرا كه بسياري از نيكان و پاكان ظاهراً نابينا بوده اند ، بلكه منظور كور دلي و نابينايي باطن است .
در اين جا وجود قرينه عقليه سبب چنين تفسيري است .
همچنين قرآن درباره گروهي از دشمنان اسلامي مي گويد : ‹‹ صم بكم عمي فهم لا يعقلون ، آنها كر و لال و نابينا هستند ، و به همين دليل چيزي نمي فهمند ›› . (2) بديهي است آنها از نظر ظاهر ، كر و لال و نابينا نبودند بلكه اين صفات باطني آنها بود (اين تفسير را ما به خاطر قرائت حاليه اي كه در دست داريم براي اين آيه ذكر مي كنيم ) .
بنابر اين هنگامي كه قرآن درباره خدا مي گويد : ‹‹ بل يداه مبسوطتان ، هر دو دست خداوند گشاده است ›› . (3) يا مي فرمايد : ‹‹ و اصنع الفلك باعيننا، (اي نوح ) در برابر ديدگان ما كشتي بساز ›› .
هر گز مفهوم اين آيات ، وجود اعضاي جسماني چشم و گوش و دست براي خدا نيست ، چرا كه هر جسمي داراي اجزايي است و نياز به زمان و مكان و جهت دارد ، و سر انجام فاني مي شود ، و خداوند برتر از آن است كه اين صفات را دارا باشد ، پس منظور از ‹‹ يداه ›› (دستها ) از اعين (چشمها ) علم و آگاهي اوست نسبت به همه چيز .
بنابر اين ما هرگز جمود بر تعبيرات فوق – چه در باب صفات خدا و چه در غير آن – و ناديده گرفتن قرائن عقلي و نقلي را نمي پذيريم ، زيرا روش تمام سخنوران عالم تكيه به اين گونه قرائن است و قرآن اين روش را به رسميت شناخته : ‹‹ و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ، ما هيچ پيامبري را نفرساديم مگر به زبان قومش ›› . (5) ولي همان طور كه گفته شد قرائن بايد قطعي و روشن باشد .
خطرات تفسير به راي
تفسير به راي يكي از خطرناكترين برنامه ها در مورد قرآن مجيد است كه در روايات اسلامي ، يكي از گناهان كبيره شمرده شده ، و مايه سقوط از درگاه قرب پروردگار است ، در حديث آمده است كه خداوند مي فرمايد : آن كس سخن مرا به ميل خود (و بر طبق هواي نفس خويش ) تفسير كند به من ايمان نياورده است ›› . (6)
بديهي است اگر ايمان صحيحي داشت كلام خدا را آنچنان كه هست مي پذيرفت نه آن گونه كه مطابق ميل اوست .
در بسياري از كتب معروف (از جمله صحيح ترمذي و نسايي و ابي داود ) اين حديث از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است : ‹‹ من قال في القرآن برايه او بما لا يعلم فليتبوء مقعده من النار ، كسي كه قرآن را به ميل خويش تفسير كند يا نا آگاهانه چيزي درباره آن بگويد بايد آماده شود كه در جايگاه خويش در دوزخ قرار گيرد ›› . (7)
منظور از تفسير به راي آن است . قرآن را مطابق تمايلات و عقيده شخصي يا گروهي خويش معني كند ، و بر آن تطبيق نمايد ، بي آن كه قرينه و شاهدي بر آن باشد ، چنين كسي در واقع تابع قرآن نيست ، بلكه مي خواهد قرآن را تابع خويش گرداند ، و اگر ايمان كاملي به قرآن داشت هرگز چنين نميكرد . به يقين اگر باب ‹‹ تفسير به راي ›› در قرآن گشوده شود ، قرآن مجيد بكلي از اعتبار خواهد افتاد ، و هر كس آن را مطابق ميل خويش معني مي كند و هر عقيده باطلي را بر قرآن تطبيق مي نمايد .
بنابر اين تفسير به راي يعني تفسير قرآن بر خلاف موازين علم لغت و ادبيات عرب و فهم اهل زبان و تطبيق دادن آن بر پندارها و خيالات باطل و تمايلات شخصي و گروهي ، موجب تحريف معنوي قرآن است .
تفسير به راي شاخه هاي متعددي دارد ، از جمله برخورد گزينشي به آيات قرآن است ، به اين معني كه انسان مثلاً در بحث ‹‹ شفاعت و ‹‹ توحيد ›› و ‹‹ امامت ›› و غير آن ، تنها به سراغ آياتي برود كه در مسير پيشداوريهاي اوست ، و آيات ديگري را كه با افكار او هماهنگ نيست ، و مي تواند مفسر آيات ديگر باشد ، ناديده بگيرد ، و يا بي اعتنا از كنار آن به سادگي بگذرد .
سخن اين كه : همانطور كه جمود بر الفاظ قرآن مجيد و عدم توجه به قرائن عقلي و نقلي معتبر ، نوعي انحراف است ، تفسير به راي نيز انحراف ديگري محسوب مي شود ، و هر دو مايه دور افتادن از تعليمات والاي قرآن و ارزشهاي آن است – دقت كنيد .
پي نوشتتها :
1- سوره اسراء ، آيه 72.
2- سوره بقره ، آيه 171.
3- سوره مائده ، آيه 64.
4- سوره هود ، آيه 37.
5- سوره ابراهيم ، آيه 4.
6- وسايل ، جلد 18 ، صفحه 28، حديث 22.
7- كتاب مباحث في علوم القرآن ، نوشته مناع الخليل القطان از دانشمندان في علوم القرآن ، نوشته مناع الخليل القطان از دانشمندان معروف رياض ، صفحه 304.
اعتقاد ما صفحه 51 نويسنده : آيه الله شيرازي

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
شنبه 3 خرداد 1393  3:49 PM
تشکرات از این پست
delete
delete
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : خرداد 1388 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : تهران

پاسخ به:تفسير مختلف از آيات

روش های تفسیری قرآن
در اين شيوه تفسير چند‌گونه عمل شده است. (يا مي‌‌تواند عمل شود):
الف) استخدام علوم (مثل فلسفه، منطق، علوم تجربي، كامپيوتر) براي روشن كردن مطالب آيات قرآن و اثبات الهي بودن آن كه در نهايت منجر به اثبات اعجاز قرآن مي‌گردد.
براي مثال اگر آيه‌اي از قرآن كريم در هزار و چهار صد سال قبل سخن از حركت كوه‌ها و زمين و خورشيد مي‌گويد. و انسان بعد از قرن‌ها تجربه و آزمايش و مشاهده به وجود آن حركت پي مي‌برد و اين در حالي است كه گوينده قرآن شخصي امي (درس ناخوانده) است و در محيطي رشد كرده كه از علم و تمدن به دور بوده است و حتي در تمدن‌هان همزمان او مثل ايران و روم نظريات هيئت قديم (بطلميوسي) حاكم بوده كه آن را از يونانيان به ارث برده بودند و بر طبق آن نظرات زمين را ساكن مي‌دانستند.
پس با توجه به اين شرايط صادر شدن اين آيات از پيامبر اُمي چيزي جز وحي و اعجاز نمي‌تواند باشد. و بدين ترتيب كشفيات قطعي علوم پرده از صحت مطالب قرآن بر مي‌دارد. ما نمونه‌هاي ديگر اين نوع تفسير را با افرادي كه به دنبال آن رفته‌اند در بخش سوم خواهيم آورد.
ب) تطبيق آيات قرآن با علوم و تحميل علوم بر ظواهر قرآني:
در اين مورد بعضي سعي كرده‌اند، كشفيات و نتايج و تئوريهاي علمي را با آيات قرآن تطبيق دهند. و بدين ترتيب تفسيري علمي‌نما ارائه كنند و خود را روشنفكر و علم‌گرا نشان دهند.
كه اين افراد گاهي از چهارچوب تفسير معتبر و صحيح خارج مي‌شوند و هر جا يك نظريه و تئوري جديد (اثبات شده يا نشده) علمي پيدا كردند كه موافق با ظاهر آيه‌اي از قرآن بود به طور جزم و قطع آن را به قرآن نسبت مي‌دهند.
و يا اگر يك قانون علمي مورد پسند آنها واقع شد سعي مي‌كنند آيه‌اي از قرآن بيابند كه ظاهر آن با آن قانون علمي مطابقت داشته باشد و اگر چنين آيه‌اي نيافتند به دنبال توجيه و تأويل يا تفسير به رأي آيات مي‌روند و يك يا چند آيه را بر آن قانون علمي تطبيق مي‌كنند يا قانون را بر آن آيه تحميل مي‌كنند.
اين روش داراي آثار سوء فراوان است چون ممكن است با پيشرفت علم آن نظريه بي‌اعتبار شود و حيثيت قرآن به خطر اُفتد.
ما درباره نمونه‌هاي اين شيوه تفسيري و آثار و نتايج آن و تاريخچه آن در بخش سوم كتاب بطور تفصيل سخن خواهيم گفت.
ج) استخراج علوم از ظواهر قرآن: بعضي از مفسرين خصوصاً در گذشته سعي مي‌كردند كه تمام علوم را از آيات قرآن بدست آورند و لذا علومي مثل رياضي، تاريخ‌ها و ستاره‌شناسي و طب را به آيات قرآن نسبت مي‌دادند و يا با تكلف از آيات قرآن استخراج مي‌كردند كه به تأويل غيرمعتبر منتهي مي‌شد در بخش سوم كتاب نمونه‌هاي اين نوع از تفسير را ذكر خواهيم كرد.
تذكار اول: در اين قسمت هدف ما اين بود كه روشن كنيم تفسير علمي يا تطبيق قرآن با علوم تجربي در شمار روشهاي تفسيري است هر چند خود، روش كاملي نيست ولكن اقسامي دارد كه بعضي از انواع آن در تفسير آيات مفيد است و مي‌تواند در تفسير اجتهادي كامل، مؤثر باشد.
تذكار دوم: تطبيق يا تفسير علمي در دو معني اعم و اخص بكار مي‌رود كه بحث ما در اين نوشتار درقسمت اخص آن است.
الف) تطبيق به معني اعم يعني انطباق آيات قرآن با فلسفه و كلام و علوم تجربي و منطق و...
ب) تطبيق به معني اخص يعني انطباق علوم تجربي (مثل شيمي و فيزيك و ستاره‌شناسي) با آيات قرآن.
5 . روش تفسير موضوعي قرآن كريم:
در اين شيوه مجموعه آيات مربوط به يك موضوع جمع‌آوري مي‌شود و به جمع‌بندي و نتيجه‌گيري مي‌رسد تا نظر قرآن را در كل مشخص كند.
اين روش مزيت‌هايي دارد و بعضي از تفاسير مثل «منشور جاويد» و «پيام قرآن» كه در عصر حاضر اقدام به استفاده‌ از اين روش نموده‌اند موفقيت‌هايي نيز كسب كرده‌اند.
اين شيوه موجب مي‌شود از پراكنده‌گوئي و جزئي‌پردازي پرهيز شود، و در نهايت نظر و هدف كلي قرآن در هر موضوع مشخص شود.
ولي برخي به اين تفسير اشكال مي‌كنند كه براي تعلّم مفيد نيست و يا اصلاً اين روش تفسير نيست چون بحث موضوعي است وتوجهي به تك‌تك آيات و تفسير عميق و جداگانه هر كدام ندارد.
لكن اين اشكال ممكن است قابل جواب باشد، چون تفسير موضوعي مرتبه بالاتر تفسير است و كسي كه وارد آن مي‌شود از مرحله تفسير عادي (تفسير تك‌تك آيات) گذشته است و شايد براي تعلم هم مناسبت بيشتر از تفسير عادي داشته باشد چون شنونده را به يك جمع‌بندي از نظر قرآن مي‌رساند و او را در لابلاي اقوال و احتمالات آيات مجزا و پراكنده رها نمي‌كند.
6 . روش تفسير به رأي:
تفسير به رأي كلمه است كه در روايات اسلامي هميشه همراه مذمت و وعده عذاب آمده است و اين يك شيوه در تفسير قرآن است كه هر كسي مي‌‌تواند به آن دچار شود پس بهتر است معني آن را روشن كنيم و به طور اختصار به بررسي آن بپردازيم.
معنوي لغوي:
تفسير به معني آشكار كردن و پرده‌ برداشتن است (كه مقاصد گوينده را روشن مي‌كند) و رأي به معني عقيده و سليقه شخصي است يا به معني گمان و پندار و تخمين است و لذا راغب اصفهاني در مفردات مي‌گويد: رأي به معني عقيده‌اي است كه از غلبه يا گمان پيدا مي‌شود، ولي رأي در موارد استعمال آن در كتاب و سنت به معني درك عقلاني به كار نرفته است.[1]
معني باء در كلمه تفسير به رأي سه احتمال دارد:
الف) باء سببيت باشد (من فسر القرآن بسبب رأيه...)
ب‌) باء به معني استعانت باشد (من فسر القرآن بمعونة الرأي) در مقابل استعانت از قرآن يا روايت يا عقل.
ج) باء زايده باشد و رأي را به عنوان مصداق تفسير بگيريم. (من فسر القرآن و قال عوض تفسيره رأيه).
لكن اظهر معني دوم (استعانت) است چنانچه بعضي از بزرگان مي‌فرمايند.[2]
مذمت تفسير به رأي در روايات:
الف) روايات شيعه: در اينجا نمونه‌هائي ذكر مي‌شود:
قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ قال الله جل و جلاله ما آمن بي من فسر برأيه كلامي و ما عرفني من شبهني بخلقي[3] (پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند كه خداوند مي‌فرمايد كسي كه كلام مرا تفسير به رأي كند به من ايمان ندارد و كسي كه مرا به مخلوقات تشبيه كند مرا نشناخته است).
عن الصادق ـ عليه السّلام ـ : من حكم برأيه بين اثنين فقد كفر و من فسر برأيه آيه من كتاب الله فقد كفر[4] (از امام صادق ـ عليه السّلام ـ منقول است كه: هر كس طبق رأي خود بين دو تفسير حكم براند حتماً كافر گشته است و هر كس آيه‌اي از كتاب خدا را تفسير به رأي كند حتماً كافر گشته است.)
ب) روايات اهل سنت: در اينجا يك نمونه ذكر مي‌كنيم.
عن النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ من قال في القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار[5] (از پيامبر نقل مي‌كنند كه فرمودند: هر كس با رأي خود در مورد قرآن سخن بگويد جايگاهي از آتش در دوزخ براي خود آماده كند (جايگاه خود را در آتش دوزخ انتخاب كند).
جمع‌بندي و نتيجه‌گيري از معاني تفسير به رأي:
با توجه به معاني مذكور درباره تفسير به رأي، ظاهر مي شود كه تفسير صحيح آن است كه براساس دليل (عقلي ـ آيات محكم ـ روايات قطعي) باشد و تفسير به رأي آن است كه بر اين اساس نباشد.
پس تفسير به رأي آن است كه شخص در پي فهم معني آيه نباشد بلكه در صدد تحميل فكر و سليقه شخصي خود بر آيات باشد و به عبارت ديگر قرآن را تابع فكر خود سازد نه اين كه فكر مفسر تابع قرآن شود و بيشتر اين معاني كه از تفسير به رأي شده است ذكر مصاديق آن است.
چند تذكر در تفسير به رأي:
الف) تفسير به رأي از زمان پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ هم وجود داشته و تا زمان ما ادامه دارد و لذا روايات نهي آن از زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شروع مي‌شود.
ب) گاهي نهي از تفسير به رأي به خاطر كساني بوده كه مقابل ائمه ـ عليهم السلام ـ مي‌ايستادند و قرآن را تفسير مي‌كردند و به بيان قرآن (ثقل اصغر يعني اهل‌البيت) توجهي نمي‌كردند كه اين يكي از مصاديق تفسير به رأي است.
ج) تفسير به رأي يك روش تفسير غلط است نه اين كه نتيجه آن غلط باشد پس نكوهش روش است نه نكوهش نتيجه و لذا در بعضي روايات وارد شده است كه «من تكلم في القرآن «برأيه» فاصاب فقد اخطأ ـ هر كس در مورد قرآن براساس رأي خود سخن بگويد پس سخن او صحيح هم باشد خطاكار است».[6]
پس در تفسير به رأي و نكوهش آن نظر به نتيجه صحيح يا غلط تفسير نداريم و اين مطلب را علامه طباطبايي اين‌ طور بيان مي‌كند: « كه تفسير به رأي كه مورد نهي قرار گرفته است به طريق كشف برمي‌گردد و به مكشوف برنمي‌گردد».[7]
مثال‌هايي از تفسير به رأي: ما نمونه‌هايي از تفسير به رأي را در بخش سوم مي‌آوريم، لكن استاد شهيد مطهري(ره) در كتاب علل گرايش به ماديگري بعضي تفسير آيات را اين گونه نقل مي‌كند:
«در تفسير آيه كريم به: الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزّقناهم ينفقون[8] درباره ايمان به غيب اين چنين مي‌گوييد: مفسرين غيب را آنچه كه ديدني نيست اعم از خداوند يا فرشتگان و... از اين قبيل دانسته‌اند حال آنكه اولاً خداوند و فرشتگان و... غيب نيستند، ثانياً با طرح عنوان متقين مسأله ايمان به خدا مطرح شده و گذشته است منظور از غيب معهود و شناخته شده همان مراحل ابتدائي رشد انقلاب توحيدي و زمان انجام تحولات كمي است.[9]

[1] . كتاب تفسير به رأي استاد مكارم شيرازي دامت بركاته، ص 22.
[2] . در بحث‌ روش‌هاي تفسيري ما از سخنان استاد گرانقدر آيت الله استادي دامت بركاته استفاده كرده‌ايم كه در جلسات درس به طور شفاهي از حضور ايشان بهر‌مند شده‌ايم.
[3] . امالي صدوق، ص 6، حديث 3.
[4] . تفسير البرهان‌.ج 1، ص 19.
[5] . سنن ترمذي، ج 5، ص 199؛ تفسير قرطبي، ج 1، ص 27؛ كنزالعمال، ج دوم، ص 10.
[6] . الميزان، ج 3، ص 78.
[7] . همان.
[8] . سوره بقره، آيه 3.
[9] . مجموعه آثار شهيد مطهري(ره)، ج1، ص 465 (علل گرايش به ماديگري).
و باز نقل مي‌كند كه: شما جمله و يقيمون الصلوة را اين طور تفسير كرده‌ايد:
آنان براي تحقق ايمان خود آن پيوستگي را كه در زبان مذاهب نماز خوانده مي‌شود بر پاي مي‌دارند.
و باز مي‌گويد: شما هر جا كه نام دنيا آمده آن را با كلمه‌ «زندگي پست‌تر» ترجمه كرده‌ايد. كه اصل ترجمه درست است ولي مقصود از زندگي پست‌تر را منحصراً زندگي در نظام به اصطلاح سرمايه‌داري قرار داده‌ايد و آخرت را كه به نظام برتر ترجمه كرده‌ايد به معني نظام عادلانه سوسياليستي كه بعد از اين نظام برقرار خواهد شد، دانسته‌ايد».[1]
سپس استاد شهيد مطهري(ره) بر اين روش تفسير خرده مي‌گيرند و آن را ماترياليسم اغفال شده يا ماترياليسم منافق مي‌خوانند.[2]
7 . روش تفسير رمزي قرآن كريم:
تفسير رمزي يا بكارگيري زبان رمز و تمثيل در تفسير متون از دير باز در بين انسانها رايج بوده است و گاهي مطالب را به صورت اسطوره و سمبليك معني مي‌كردند.
الف) در يونان قديم از «ايليا و ادويسه همر» براي تعليم و تربيت جوانان خود استفاده مي‌كردند اما تمام متون آثار هُمر هميشه مناسب تعليم جوانان نبود بنابراين تفسير تمثيلي را اختراع كردند و مي‌گفتند حقايقي را بوسيله آن ابراز مي‌دارند، يعني همان‌طوري كه در متون يك معني ظاهري مي‌توان يافت و يك معني باطني هم وجود دارد.
ب‌) براي روميان نيز همين مسئله جهت تعليم جوانان پيش‌آمد و براي تربيت از متون كلاسيك مثل «انيئدويرزيل» استفاده مي‌كردند و براي اين تفسير لفظ allegoria (گفتن چيزي كه بوسيله چيز ديگر مي‌خواهند بگويند يا بفهمانند) بكار بردند.
ج) فيلون اسكندراني اين روش را براي تفسير كتاب مقدس يهود (تورات) بكار برد.
د) پولس و مسيحيان اين روش را از فليون به ارث بردند و تفسير باطني از شريعت يهود مي‌كردند و ظواهر آن را رد مي‌‌كردند و مي‌گفتند: «همه اين چيزها براي ايشان اتفاق افتاد تا براي ما عبرتي باشد».[3]
اين روش براي مسيحيان باب شد كه عهد عتيق را به عنوان رمز و علامتي از آنچه مسيحيان پس از تجسد عيسي خواهند بود تفسير كنند.
ه) متكلمين مسيحي كاتوليك چهار معني براي كتاب مقدس مي‌گويند:
1 . معناي لفظي يا تاريخي (شرح وقايع)
2 . معناي اخلاقي
3 . معناي تأويلي كه مربوط به وقايع آينده و آخرالزمان و شراط برگزيدگان آيين مسيح پس از پايان جهان است.
4 . معناي رمزي و تمثيلي كه حقايق ايمان به صورت رمز و تمثيل رمز و تمثيل به وسيله كلمات گفته شده است همين‌طور تفسير شخصيت‌ها و وقايع كتاب عهد عتيق نظير پيش‌گوئيهايي در مورد تجسد مسيح و اعمال او رمز گونه مطرح شده است. در قرون وسطي تفسير رمزي طرفداران زيادي داشت، و همراه با اخلاق و تأويل بيان مي‌شد و اساس تفسير كتاب مقدس بود.[4]
و) مرحوم علامه طباطبايي(ره) در اين مورد مي‌فرمايد:
«عده‌اي از متصوفه چون به سير باطني مشغول بودند بيشتر به آيات انفسي توجه كردند و به‌‌‌ آيات آفاقي و عالم ظاهر كمتر توجه مي‌كردند و لذا محصور در تأويل آيات شدند و حتي تنزيل آيات را كنار گذشتند، و اين موجب جرئت مردم به تأويل شد...
و حتي آيات را با حساب جمل (حساب نجومي كه در علم ستاره‌شناسي يوناني است) و كلمات را با حروف نورانيه و ظلمانيه و... برمي‌گرداندند».[5]
دكتر ذهبي در التفسير و المفسرون بعد از اين كه طنطاوي را براي تفسير قرآن با اعداد و رمزهاي مورد نكوهش قرار مي‌دهد مي‌گويد: «اين شيوه تفسيري را مسلمان از يهود اخذ كردند».[6]
طنطاوي در تفسير الجواهر در موارد متعدد از اين نوع تفسير استفاده مي‌كند[7] و در مواردي كه اين نوع تفسير به تفسير عددي منجر مي‌شود (كه كتابهاي مستقلي در اين باب نوشته شده و ما در كتابنامه تعدادي از آنها را ذكر خواهيم كرد) نوعي تفسير علمي مي‌شود.[8]
8 . روش تفسير اجتهادي (تفسير كامل):
همان‌طور كه در بحث تفسير به رأي متذكر شديم اجتهاد در تفسير دو معني دارد:
الف) اجتهاد به معني نظر و رأي شخصي بدون مراجعه به منابع تفسير و روايات و آيات.
ب) اجتهاد به معني استنباط و اعلام برداشت مفسر بعد از رجوع به آيات و روايات و قرائن عقلي و منابع ديگر تفسير و با توجه به اين اينكه مفسر داراي شرايط لازم است بعد از تأمل و دقت صورت مي‌گيرد.
و منظور ما از اجتهاد همان نوع دوم است چون اجتهاد به معني اول مردود است و به تفسير به رأي منتهي مي‌شود و اجتهاد به معني دوم لازمه كار يك مفسر است چون در شرايط مفسر بيان كرديم كه تقليد كردن مفسر از ديگران در مورد تفسير حرام است و نمي‌تواند با صرف سخن ديگري (حتي اگر از بزرگان تفسير باشد) آيه‌اي را تبيين و تفسير كند.
يك مفسر مجتهد لازم است مراحلي را بگذراند تا يك تفسير مطلوب بدست آورد كه ما به طور اختصار ذكر مي‌كنيم:
1 . بررسي معني مفردات هر آيه لازم است چون بعضي از لغات قرآن روشن است لكن بعضي لغات با مراجعه به كتابهاي لغت مثل «قاموس قرآن» و «صحاح» بدست مي‌آيد، و حتي بعضي لغات مشكل است و به اصطلاح غرايب القرآن است كه لازم است به منابع خاصي مراجعه شود مثل: كتابهاي غريب‌القرآن سجستاني، غريب‌القرآن غريبين، غريب‌القرآن طريحي و تفسير مجمع البيان (بحث لغة)، مفردات راغب اصفهاني، الدرالنظيم في لغات القرآن العظيم (شيخ عباس قمي) و مجمع البحرين (طريحي).
2 . بررسي قرائت‌هاي مختلف يك آيه قرآن براي مفسر لازم است كه:
اولاً بررسي گردد كه آيه قرائت ديگري دارد يا نه و اگر دارد در معني آيه مؤثر است يا خير (و قبل از هر چيز لازم است بررسي شود كه قرائت‌هاي مختلف حجت است) چنانچه در مورد كلمه يطهرون و يطهّرن در آيه شريفه اختلاف است و حتي در حكم فقهي آن مؤثر است.[9]
براي اين منظور مي‌توان به اين منابع رجوع كرد: تفسير مجمع‌البيان خصوصاً با حاشيه‌هاي مرحوم شعراني در چاپ اسلاميه، كتاب النشر في قرائات عشر (تأليف جزني) و كتاب حجة القرائات.
3 . بررسي تركيب هر آيه (بعد از بررسي مفردات آن) لازم است چون ممكن است تركيب يك آيه معنائي غير از مفردات داشته باشد و يا يك معناي كنائي و يا مجازي از جمله مراد باشد. و لذا مبتداء و خبر و صفت و موصوف و... بايد مشخص شود.
در اين مورد مي‌توان به منابع زير مراجعه كرد: كتاب املاء ما من به الرحمن و كتاب مجازات القرآن (سيد رضي«ره»).
4 . بررسي آيات قبل و بعد هر آيه لازم است چون ممكن است حتي يك سوره با سوره قبل يا بعد مرتبط باشد و گاهي دو سوره كه ظاهراً جداي از هم است لكن يك سوره شمرده مي‌شود (چنانچه در مورد سوره لايلاف و الفيل[10] اين طور فرموده‌اند) و اگر با مطالعه كل يك سوره آيات هر قسمت دسته‌بندي شود و يك‌جا بررسي شود مناسب‌تر است چنانچه روش الميزان اين گونه است.
5 . بررسي آيات مشابه آيه مورد تفسير لازم است (كه در حقيقت همان تفسير قرآن با قرآن است) و اين از دو طريق صورت مي‌گيرد:
الف) بررسي لفظ يا الفاظ آيه در آيات ديگر قرآن و معاني و مقاصدي كه از آنها اراده شده است.
ب) بررسي موضوع آيه مورد تفسير در آيات ديگر (ولو با لفظ ديگري بيان شده باشد).
براي اين منظور مي‌توان از كشف الايات و كشف‌المطالب يا معجم‌الفاظ قرآن بهره گرفت.
6 . بررسي شأن نزول هر آيه لازم است.
شأن نزول‌ها گاهي موجب انحصار يك آيه در مورد خاص مي‌شود (مثل آيه تطهير كه منحصر در اصحاب كساء است) و يا احتمال دارد ذكر مصداق آن آيه را مي‌كند و گاهي شأن نزول موجب روشن شدن لغات و معني آنها در آيه مي‌شود (اين مورد را در بحث منابع تفسير مفصل بررسي كرديم).
البته شأن نزول آيه بايد از طريق قطعي (خبر متواتر يا محفوف به قرائن) بدست ما رسيده باشد و در اين مورد بايد مواظبت كرد تا دچار اخبار جعلي و قصه‌هاي ساختگي نشويم.
منابعي كه مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد مثل: اسباب‌النزول (واقدي) كه در حاشيه الاتقان سيوطي آمده است و شأن نزول آيات (دكتر محقق) و تفسير مجمع البيان و نورالثقلين و برهان.
7 . بررسي آيات محكم و متشابه مورد توجه مفسر قرار گيرد تا معلوم گردد آيه مورد تفسير از محكمات است يا متشابهات تا بتواند بهتر به تفسير آن اقدام كند چون گاهي ظاهر يك ايه از متشابهات است و در پرتو محكمات قرآن در مي‌يابيم كه ظهور آيه مورد نظر خداوند نيست (و اين كه با لفظ مشابه آورده است به خاطر مقصودي ديگر يا قصور لفظ است).
مثال: آيه شريفه يد الله فوق ايديهم [11] (دست خداوند بالاي دست آنهاست) از ظاهر اين آيه دست داشتن خداوند سبحان استفاده مي‌شود لكن در پرتو آيات محكم مثل: ليس كمثله شيء[12] (هيچ چيز مثل و مانند خدا نيست) در مي‌يابيم كه خداوند سبحان دست و پا و چشم و گوش و جسم ندارد پس منظور از آيه قدرت الهي است.
در اين مورد مي‌توان به كتابهاي متشابهات القرآن (ابن شهر آشوب) و التمهيد جلد دوم (استاد گرامي آيت الله معرفت) مراجعه نمود.
8 . آيات ناسخ و منسوخ بررسي شود تا معلوم گردد آيه مورد تفسير نسخ شده است يا نه ـ البته بعضي در اين مورد راه افراط رفته و تا دويست آيه ناسخ و منسوخ برشمرده‌اند و بعضي هم منكر نسخ در قرآن شده‌اند[13] و لكن راه اعتدال آن است كه چند مورد معدود نسخ كه طبق روايات متواتر و قطعي ثابت شده است شناسائي شود و در تفسير قرآن مورد توجه قرار گيرد.

[1] . همان، ص 466.
[2] . همان، ص 460.
[3] . كتاب مقدس نامه اول به قرنتيان، باب 15، آيات 6-11.
[4] . در اين قسمت از جزوه كلام يهوديت و مسيحيت نوشته آقاي دكتر ايلخاني از انتشارات تربيت مدرس قم استفاده شد، ص 42.
[5] . الميزان، ج 1، ص 4.
[6] . التفسير و المفسرون، ج 2، ص 509.
[7] . تفسير الجواهر، ج اول، ص 4-14 (جزء دوم) نوشته طنطاوي، چاپ دارالفكر.
[8] . در اين مورد نام كتابهاي تفسير عددي را در كتابنامه در پايان همين كتاب مي‌آوريم و در فصل پاياني اين كتاب نيز نمونه‌هايي از اين گونه تفسير را ذكر مي‌كنيم.
[9] . سورة بقره، آيه 222.
[10] . مجمع البيان، ج 8، ص 544 (زير سوره ايلاف).
[11] . سوره فتح، آيه 10.
[12] . سوره شوري، آيه 11.
[13] . آيت الله خوئي(ره) در البيان، ص 304، نسخ را به سه نوع تقسيم مي‌كند (نسخ تلاوة دون حكم ـ نسخ تلاوة و الحكم ـ نسخ الحكم دون التلاوة) و سپس امكان نسخ را مي‌پذيرد ولي وقوع آن را در قرآن كريم منكر مي‌شوند و در آيات ناسخ و منسوخ خدشه مي‌كنند

در اين مورد به كتابهاي علوم قرآن و البيان مرحوم آيت الله خوئي(ره) مراجعه شود.
9 . مراجعه به كتابهاي تفسير گذشتگان از شيعيان و اهل سنت لازم است.
در اين مورد بعضي به افراط و تفريط دچار مي‌شوند چون گاهي آن‌ قدر بر اقوال مفسرين سلف اصرار مي‌شود كه به حد تقليد از آنها مي‌رسد و بعضي افراد ممكن است از مراجعه به تفسير سلف هم خودداري كنند.
ولي همان‌طور كه به طور مفصل در بحث منابع تفسير ذكر كرديم تقليد از مفسرين براي مفسر حرام است ولكن مراجعه به كتب تفسير قدماء (بعد از اين كه شخص مفسر دقت و تدبر لازم را در آيه انجام داد) لازم است تا از نظرات و دقت‌هاي آنها يا قرائن موجود در كلام آنها استفاده كند.
براي اين موضوع به كتابهايي مثل تفسير طبري از اهل سنت ومجمع‌البيان از شيعه مراجعه شود.
10 . مراجعه به عهد عتيق و جديد (تورات و انجيل)
اين كتابها در زمان حيات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ وجود داشته است و افراد مسيحي و يهودي در آن زمان اطلاعات خود را از اين منابع اخذ مي‌كرده‌اند و گاهي مسلمان مي‌شدند و كم‌كم معلومات خود را با معلومات اسلامي مخلوط مي‌كرده‌اند (عمداً يا سهواً) و گاهي در نقل هم جابجائي صورت مي‌گرفته و لذا اسرائيليات در مسلمانان پيدا شد.(اسرائيليات اخبار و رواياتي است كه ريشه‌ در عقايد يهود و مسيحيت دارد و در لابلاي روايات اسلامي نقل شده است).
پس بهترين منبع براي ارزيابي شأن نزول آيات و داستانها و قصص مذكور در تفاسير مراجعه به كتاب مقدس (تورات و انجيل) است تا صحت و اصالت مطالب مذكور روشن شود (هر چند به صرف مشابهت يك داستان در تورات و انجيل نمي‌توان حكم به جعلي بودن آن كرد).
11 . مراجعه به روايات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ كه در مورد هر آيه وارد شده، لازم است و اين امر مهم و لازم است خصوصاً در مورد آيات الاحكام كه بسياري از مخصصها و مقيدهاي آيات در روايات وارد شده است.
البته در مورد حجيت روايات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل‌البيت ـ عليهم السلام ـ در تفسير قرآن در مبحث منابع تفسير و روش تفسير با روايات مفصل سخن رانديم.
لكن متذكر مي‌شويم كه روايات متواتر و محفوف به قرينه كه قطعي هستند در تفسير قرآن معتبر است لكن روايات ضعيف اعتباري ندارد و در مورد روايات آحاد هم تفصيل قائل شديم كه فقط در مورد آيات الاحكام مفيد است.
پس بايد قبل از تفسير آيه به روايات اسلامي مراجعه كرد لكن صحت و قوت روايات بايد بررسي شود.
و از طرف ديگر بعضي روايات مفسر قرآن است و بعضي تأويل آيات را بيان مي‌كند و يا مصداق خاصي از آيه را مشخص مي‌كند و گاهي يك روايت تخصيص يا تقييد به عمومات و اطلاقات قرآن است.
براي بررسي روايات وارده در تفسير قرآن مي‌توان به تفسير برهان و نورالثقلين از شيعه و در المنثور (از اهل سنت) مراجعه نمود و در مورد آيات الاحكام هم مراجعه به وسائل‌الشيعه و صحاح شش گانه اهل سنت مفيد است.
12 . در نظر گرفتن قرائن عقلي و عقلائي و علمي قطعي براي تفسير يك آيه لازم است.
در بحث منابع تفسير و تفسير معتبر متذكر اين مطلب شديم كه در قرآن چيزي كه مخالف حكم قطعي عقل باشد وجود ندارد چون كلام خداوند حكيم و عاقل است پس در تفسير آن هم چيز مخالف عقل نداريم بلكه بعضي از آيات قرآن بدون مراجعه به دلايل عقلي به روشن تفسير نمي‌شود پس لازم است براي تفسير آيه قرائن عقلي و عقلائي را در نظر داشته باشيم.
(اين مورد را در بحث روش تفسير قرآن با عقل و تفسير علمي بيشتر بررسي كرديم).
13 . در تفسير اجتهادي مفسر از هر گونه پيش‌داوري و تفسير به رأي خودداري مي‌كند و فقط بعد از ملاحظه منابع تفسير و دقت در آيات به جمع‌بندي و استنباط مي‌پردازد.
جمع‌بندي و نتيجه‌گيري بحث روش هاي تفسير:
هر كدام از روشهاي تفسير قرآن به يك جنبه از تفسير توجه كرده‌اند لكن در روش اجتهادي در حد امكان تمام جوانب تفسير مورد ملاحظه قرار گرفته است و اين روشي است كه شامل تفسير قرآن به قرآن و قرآن به روايات و به عقل و... مي‌شود و حقيقت اين كه در تفسير قرآن نبايد خود را مقيد و محدود به يك روش خاص كنيم و خود را از قرائن عقلي يا نقلي در تفسير محروم سازيم بلكه در مورد هر آيه ممكن است يك يا چند روش به كار آيد و هر مورد به قرائن معتبر (عقلي، نقلي، قرآن) تمسك جوئيم. و اين روشي است كه مورد توجه بزرگان تفسير در عصر حاضر است

 

  دنیا برای من یعنی:

      پسرم مهدیار

سه شنبه 13 خرداد 1393  9:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها