تعامل عدالت و دولت در ایران باستان
همانطور که در مقاله عدالت در ایران باستان اشاره کردیم ایرانیان همیشه از دیرباز تشنه عدالت و دادگستری بودند و برای اجرای دقیق آن ، جدیت و تلاش فراوانی از خود نشان می دادند.
پادشاهان ایران از همان ابتدای تاریخ یكی از وظایف عمده خود را اجرای عدالت در بین اتباع خود می شمردند و در تمام دوران طویل تاریخ ایران ما با مسئله مكرری بر می خوریم كه مردم به پادشاهان كه قاضی نمایی در كشور مستند مراجعه و داد خواسته اند و پادشاهان بزرگ ایران نیز همواره سعی نموده اند كه قسمتی از وقت خود را صرف این كار سازند.اکنون در این مقاله به بررسی سایر موارد عدالت و قانونگذاری در ایران باستان می پردازیم و امید است که خوانندگان گرامی با مطالعهی آن شناختی هر چند اجمالی، از وضعیت داوری در آن دورهی تاریخی به دست آورند.
قانونگذاری
از همان ابتدا پادشاهان بزرگ پی به این مهم برده بودند كه اجرای عدالت بدون داشتن یك سلسله قوانین و مقررات اجتماعی میسر نیست و در واقع عدالت چیزی جز اجرای قوانین و تنبیه كسانی كه سرپیچی از قوانین می كنند نمی باشد همچنین پی برده بودند كه تا قانونی جنبه الوهی و ملكوتی نداشه باشد مردم به رضا و رغبت از آن تبعیت نخواهند كرد و هر جا بتوانند و راه گریزی داشته باشند از اطاعت آن شانه خالی می كنند لذا همه قانونگزاران اولیه تاریخ در ممالك قدیمه قوانین موضوعه خود را به خدایان نسبت داده و در واقع به صورت وحی و الهام جلوه می دادند .
تصمیمیات سلاطین ایران از قدیم در دفاتر خلود سلطنتی ثبت می شد و این قوانین و تصمیمات مادام كه توسط پادشاه دیگری ملغی و یا اصلاح نمی گردید برای سلاطین بعدی لازم الاجرا بود .
وضع قانون در تمام دوره باستانی با شاه بود و گر چه هر پادشاهی تمام قوانین و احكامی را كه توسط سلاطین سلف مقرر شده بود محترم می شمرد و در رعایت آنها می كوشید .
در ایران باستان کار داوری برعهده قضات بود و این قضات شرایطی داشتنداز جمله:
قاضی (داته برا)
شرایط قضات: «اغلب، داته برا از بین سران قوم، شاهزادگان (وسپوران)، ریش سفیدان خردمند و باتجربه انتخاب میشدند . یکی از شرایط انتخاب و انتصاب آنان، معروفیت به دیانت، صحت عمل و تقوی، پرهیز از رشوه خواری و اخاذی بوده است و انحراف از آنچه که قانون و داد شناخته میشد مجازات داشت.»
مسلم است که قانون فقط توسط کسانی می توانسته اجرا شودکه
ـ اولاً : ازقانون اطلاع کافی داشته باشند
ـ ثانیاً : دراجرای عدالت وقت کافی داشته باشند و اگر چنین نمیبود عمردولتهای ایران باستان چنان طولانی نمیشد .
عزل و نصب قضات: نصب قضات ، توسط شاه به عنوان قاضیالقضات انجام میشد و در مورد عزل قاضی هم آمده است: «قضات شاهی که از پارسیان انتخاب میشوند وظیفه خود را تا دم مرگ انجام میدهند مگر آنکه بر اثر عدم اجرای عدالت از کار برکنار شوند. آنان در محاکمه داوری میکنند، قوانین ملی را تعبیرو تفسیر مینمایند و در همه امور تصمیم میگیرند.»
همه قانونگزاران اولیه تاریخ در ممالك قدیمه قوانین موضوعه خود را به خدایان نسبت داده و در واقع به صورت وحی و الهام جلوه می دادند
انواع جرم و مجازات
الف) جرم سیاسی : یکی از شایعترین جرمها ـ و نیز مهمترین آنها ـ جرم سیاسی از قبیل: بیاحترامی به شاه ، شورش علیه حکومت و… ، بود که سختترین مجازاتها را نیز بدنبال داشت از جمله: «در موارد خیانت مهم بشاه و مملکت معمول بود که مقصر را به پایتخت آورده گوشها یا بینی او را بریده و بعد از نشان دادن به مردم او را به ولایتی که محل خیانت بود برده میکشتند.»
و نیز: یکی از مجازاتهای بسیار معمول آن زمان که خصوصاً درباره شاهزادگان عاصی مجری میشد، کوری بود، بدینترتیب که میل سرخ در چشم محکوم فرو میبردند یا روغن گداخته در دیده او میریختند.»
و یا: «مرتکبین بعضی از جرایم را از قبیل خیانت به دین و دولت مصلوب میکردند.»
بههرحال این چند نمونه از مجازات هایی بود که در مورد مجرمین سیاسی اعمال می شد.
ب) جرم مذهبی: از دیگر جرمهای مهم در ایران باستان جرم مذهبی بود و این جرم عبارت بود از جنایتی که: «اگر کسی از مذهب روبرمیگرداند و به دین دیگری میگروید، بلافاصله او را اعدام میکردند.»
پ) جرم نظامی: منظور از جرم نظامی بیشتر مسألهی فرار از جنگ است که این جرم در همهی ادوار تاریخ و در بیشتر جوامع، مجازات شدیدی را در پی داشته و دارد.
ت) جرم خانوادگی:
جنایاتی که در خانواده واقع میشد مانند قتل زن بدست شوهر و یا کشته شدن پسر و دختر به دست پدر و یا به قتل رسیدن خواهر بدست برادر و یا جنایات مابین پسران و برادران به عدلیه و دادگاه مراجعه نمیشد و قاعده و رسم بر این قرار داشت که در داخل خانواده محکمهای تشکیل گردد و به جنایت به وقوع پیوسته رسیدگی شود زیرا پارتها معتقد بودند که اینگونه جنایات هیچگونه ارتباطی به اجتماع و حقوق عمومی نداشته تنها به نظام و حقوق خانواده مربوط میشود.»
اهم عدالتدرایرانباستان
1- آزادی اندیشه :
پروردگارا ! کسی که اندیشه اش نیک یا بد«!» باشد،کردار و گفتار و وجدان او نیز به نیکی یا بدی خواهد گرایید .راهی که اندیشه به آزادی اختیار کند،اراده و ایمان نیز از آن پیروی خواهد کرد.
2-آزادی و بزرگداشت زنان :
هر مرد و زن راه نیک و بد را شخصاً برگزینند . چند سند از روایت های امید اشاوهیشتان است که چند پرستش و پاسخ دایتک «قانونی» را درباره زن و شوهر در بر می گیرد :اگر مردی،از زن خویش جدا شود ، و آن زن از زندگی با شوهرش خشنود و خرسند باشد، مرد گناهکار شناخته می شود و گناه او برابر با 5 تنافور است و اگر شوهر زنده باشد ، یا پس از مرگ وی،زنش به چنین جدایی تن در ندهد،قانون او را همچنان پادشاه زن می داند .انبوه گفتار درباره ی زن و آزادی و احترام او در فرهنگ ایرانی پایانی ندارد . ایرانیان باستان،ماه اسفند وبه ویژه روز اسفند از آن ماه را که اسفندگان نامیده می شد ، جشن زن می گرفتند .
3- پناه دادن به کودکان :
در بندهای یاد شده از وندیداد گذشت که از فرزندان ناخواسته می باید تا زمان بلوغ نگهبانی شود،و این فرمان زمانی در ایران روان بوده است که در همه ی فرهنگ های دیگر، این گونه فرزندان را حرامزاده می خواندند باز آن که آن کودکان برای هستی خود گناهی نکرده بوده اند . در بند بیست و هشتم مینوی خرد نیز درباره ی پشتیبانی از زن بی پناه و کودک نابالغ و نگهبانی از آتش و جانوران خانگی است. در ارداویراف نامه آمده است : زنانی که از برای مزد گیتی فرزند خویش را گریان هستند و شیر به کودکان دیگر دادند و فرگرد 78 از پادافره زنانی سخن می رود که کودک خویش را از زهدان افکندند،و گفتند که من آبستن نشدم .
تصمیمیات سلاطین ایران از قدیم در دفاتر خلود سلطنتی ثبت می شد و این قوانین و تصمیمات مادام كه توسط پادشاه دیگری ملغی و یا اصلاح نمی گردید برای سلاطین بعدی لازم الاجرا بود
4- خانواده،نخستین پایگاه و نهاد اجتماعی :
در بخش گزینش سران ایران و انجمن بزرگان ، زنجیره ای که مردمان را به کشور و جهان پیوند می دهد ، باز نموده می شود . این رشته از خانواده آغاز می شود،و به کشور و جهان می پیوندد .و در سرتاسر اوستا،هر جا که سخن از کشور یا جهان می رود، سخن درباره ی شهر و روستا و خانواده نیز فراموش نشده است ، و در نمازهای زرتشتی ،در نماز سپیده دم ، بزرگ خانواده،در نماز بامداد ، بزرگ ده ، در نماز پیشین ، بزرگ شهر ، در نماز پسین ، پادشاه کشور، در نماز شام ، آن کسان که همچون زرتشت در اندیشه ی نیکی جهانیان اند ستایش می شوند.و بر این بنیاد بزرگ خانواده نیکوکار می دانست که به هنگام نماز سپیده دم همه ی ایرانیان از شاه تا پایکار،وی را برای نیکوکاری اش می ستانید .هر آینه من مرد زن دار را از کسی که بی زن باشد برتری می دانم ، و مردخانه دار از بی خانه،و مرد فرزندار را از مرد بی فرزند ،و مالدار را از تهیدست .