آيا زيارت عاشورا زيارتى مستند و قابل اعتماد است و صدور آن از معصوم(عليه السلام) صحت دارد؟
يك. بررسى سند زيارت عاشورا در كامل الزيارات
آنچه كه دانش رجال در ميان شيعه و عامه درباره شخصيت ها آورده و رجال شناسان بدان پرداخته اند بحث ارزشمند و گسترده اى است كه ساليان دراز بايد تا قدر و منزلت اندكى از آنان را پى برد. امروزه اگر بر خوان گسترده حديث شناسى نشسته ايم، حاصل زحمات انديشه ورانى است كه روزگار سختى را گذراندند.
بررسى سند زيارت عاشورا، يكى از اين نمونه هاست كه ما به نقل آن پرداخته ايم.
شايد قديمى ترين نقل زيارت عاشورا در كتاب ارزشمند كامل الزيارات نوشته مرحوم «ابن قولويه قمى» آمده باشد كه به دو طريق نقل شده است: «حدثنى حكيم بن داودبن حكيم و غيره، عن محمدبن موسى الهمدانى، عن محمد بن خالد الطيالسى، عن سيف بن عميره و صالح بن عقبه، جميعاً، عن علقمه بن محمد الحضرمى، و محمدبن اسماعيل، عن صالح بن عقبه، عن مالك الجهنى، عن ابى جعفر الباقر(عليه السلام)».
نقل مذكور يك طريق متصل و مسند از مرحوم ابن قولويه تا به امام باقر(عليه السلام) است كه در ميانه سند محمدبن خالد الطيالسى از دو تن از راويان به نام، اين روايت را از علقمه بن محمد حضرمى نقل مى كند.
و طريق دوم كه مرسل مى باشد و آن نقل از محمدبن اسماعيل از صالح بن عقبه از مالك جهنمى از امام باقر(عليه السلام) است. كه ما طريق مرحوم ابن قولويه را به محمدبن اسماعيل بن بزيع به طور مستقل مورد بررسى و ارزيابى قرار داده ايم.
1-1. بررسى اسناد در طريق اول كامل الزيارات
حكيم بن داودبن حكيم
وى يكى از مشايخ جعفربن قولويه است كه در ابتداى كتاب خود اجمالاً آنها را توثيق كرده است قاموس الرجال، علامه محمد تقى شوشترى، ج 3، ص 632، شماره 2385.: «وى گفته است كه در كتاب خويش - كامل الزيارات - تنها افراد ثقه از اصحاب شيعه را ذكر كرده و از آنها روايت نموده است» «فقال: لايذكر فى كتاب الا ما وقع له من جهة الثقات من اصحابنا»، (مقدمه كامل الزيارات، ابن قولويه)..
صاحب معجم الرجال نيز آورده اند: «حكيم بن داود از مسلم بن خطاب روايت كرده و از مرحوم ابن قولويه نقل روايت كرده است كه در جلد ششم از كتاب التهذيب، باب فضيلت زيارت امام حسن بن على حديث شماره 85 را روايت كرده و در كامل الزيارات در پاداش زيارت پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) حديث شماره 11 و 12 و 13 و 14 را روايت كرده و در جلد ششم التهذيب در باب فضيلت امام حسين(عليه السلام) حديث شماره 92 و محدوده حرم امام حسين(عليه السلام) حديث شماره 132 را نقل كرده است» «روى عن سلمةبن خطاب و روى عنه ابوالقاسم جعفربن محمد، (التهذيب: الجزء 6، باب فضل زيارة ابى محمد الحسن بن على(عليه السلام) الحديث 85) و كامل الزيارات: الباب 2، فى ثواب زيارة رسول اللَّه(صلى الله عليه و آله)، الحديث 11 و 12 و 13 و 14 و فى التهذيب: الجزء 6، باب فضل زيارة ابى عبداللَّه الحسين(عليه السلام) الحديث 92، و باب حد حرم الحسين(عليه السلام)، الحديث 132»، (معجم رجال الحديث، خويى، ج 7، ص 196)..
با توجه به شهادت مرحوم ابن قولويه به ثقه بودن مشايخ خويش در آغاز كامل الزيارات و نيز عدم جرح و ضعف وى در كتاب هاى رجالى و نقل مرحوم شيخ طوسى در التهذيب از وى، مى توان او را ممدوح دانست و به تعبير يكى از شارحان زيارت عاشورا «درباره حكيم بن داود در كتاب هاى رجالى مدح يا ذمى ذكر نشده است اما روايت كردن شخصيت ممتازى همچون ابن قولويه از ايشان دلالت بر حسن حال و توثيق وى دارد» «حكيم بن داود مجهول لم اقف على حاله فى الرجال (مثل الطوسى و النجاشى) الاّ ان فى رواية مثل هذا الشيخ (ابن قولويه) عنه نوع دلالة عَلى حُسن حاله»، (شرح زيارت عاشورا، حبيب اللَّه كاشانى، ص 27)..
و استاد فرزانه ما آية اللَّه داورى نيز چنين آورده اند: «از كلام ابن قولويه در توثيق تمامى روايان در كتابش مى توان به شهادت ايشان در توثيق مشايخ ايشان اعتماد كرد و اين شهادت را پذيرفت پس حكيم بن داود كه از مشايخ ايشان است مورد توثيق است» «و على هذا فإن شهادة المؤلف على وثاقة جميع رواة كتابه غير تامّه غير أن مقتضى صون كلام ابن قولويه عن الاخبار على خلاف الواقع ان تحمل شهادته على ارادة مشايخه فقط»، (اصول علم الرجال، داورى، ج 1، ص 323)..
و آية اللَّه خويى نيز همين رأى را در معجم رجال الحديث برگزيده اند معجم رجال الحديث، ج 12، ص 50.. و با اين بررسى وثاقت حكيم بن داود تأييد مى شود.
محمدبن موسى الهمدانى السمان
در بيان شخصيت وى در كتاب هاى رجالى تعابيرى آمده است كه نوعى اتهام به غلو و ضعف است.
در رجال نجاشى آمده است: «قميون وى را تضعيف كرده اند و گفته اند وى متهم به غلو و جعل حديث بوده است» «ضعفه القميون بالغلو و كان ابن وليد يقول: إنه كان يضع الحديث واللَّه اعلم»، (رجال، نجاشى، ص 348).
.
و ابن غضائرى آورده اند: «وى فردى ضعيف است و از راويان ضعيف نقل كرده است و شاهد كلام اين كه قميون او را قبول نداشتند» «ضعيف يروى عن الضعفاء و يجوز أن يخرج شاهداً تكلم القميون فيه بالردّ و استثنوا من نوادر الحكمه ما رواه»، (الرجال، ابن غضائرى، ص 94، تحقيق سيد محمد رضا حسينى جلالى)..
و قال الصدوق: «درباره نماز روز غدير با توجه به روايت آن از محمدموسى صحيح نمى باشد و وى فردى غير ثقه است و در نزد ما حديث آن اعتبار ندارد» «و اما خبر صلاة يوم غدير خم و الثواب المذكور فيه لمن صامه فإن شيخنا محمدبن الحسن كان لا يصححه و يقول إنه من طريق محمدبن موسى الهمدانى و كان كذابا غير ثقه و كل ما لم يصححه ذلك الشيخ و لم يحكم بصحته من الاخبار فهو عندنا متروك غير صحيح»، (من لا يحضره الفقيه، الصدوق، تصحيح على اكبر غفارى، ج 2، ص 90، ذيل الحديث 1817)..
شيخ طوسى نيز از مرحوم شيخ صدوق از استادش ابن وليد نقل مى كند كه او نسبت وضع، غلو و تخليط به محمدبن موسى الهمدانى مى داد الفهرست، شيخ طوسى، صص 123، 130 و 222..
فقيه و رجالى معاصر بزرگ شيعه نيز در ترجمه وى آورده اند: «در بيان زندگى سعدبن عبداللَّه آورده است كه صدوق در كتاب منتخبات هر آنچه را كه محمدموسى روايت كرده را روايت نكرده است و تنها رواياتى را نقل كرده است كه طريق آن را از رجال مورد وثوق مى دانسته است...» «و تقدم فى ترجمه سعدبن عبداللَّه بن ابى خلف: إن الصدوق (ره) لم يرو من كتاب المنتخبات ما رواه محمدبن موسى الهمدانى و إنما روى عنه (الكتاب) مما عرف طريقه من الرجال الثقات. و تقدم فى ترجمه محمدبن احمديحيى ان ابن وليد استثنى من رواياته ما يرويه محمدبن موسى الهمدانى و تقدم فى ترجمه زيد النرسى و زيد الزراد: إن ابن الوليد قال ان كتابيهما من وضع محمدبن موسى الهمدانى»، (معجم الرجال الحديث، خويى، ج 18، ص 297)..
اما ترديدى در كلام نجاشى در بيان شخصيت محمدبن موسى الهمدانى وجود دارد كه مرحوم آية اللَّه خويى اشاره مى كنند: «ظاهر كلام نجاشى توقف در ضعف روايات محمدبن موسى دارد اما جمله آخر ايشان كه فرموده «واللَّه اعلم» معلوم مى شود كه ترديد دارد... . اينكه از مجموع نوشته هاى ايشان به دست مى آيد كه شيخ صدوق براساس نظر ابن وليد ايشان را تضعيف كرده است» «بقى هنا امور: الاول ان ظاهر كلام النجاشى التوقف فى ضعف محمدبن موسى و وضعه الحديث، حيث نسب ذلك إلى القميين و ابن الوليد ثم عقبه بقوله واللَّه أعلم و لكنه قد مرّ ترجمة محمدبن احمدبن يحيى حكايته عن ابن الوليد استثناؤه ما يرويه عن محمدبن موسى الهمدانى و ظاهر كلامه إنه ارتضاه و لا يخلوا الكلامان من التهافت. الثانى: الذى يظهر من مجموع الكلمات أن الاساس فى تضعيف الرجل هو ابن الوليد و قد تبعته على ذلك الصدوق و ابن نوح و غيرهما و هذا يكفى فى الحكم بضعفه»، (معجم رجال الحديث، خويى، ج 18، ص 298)..
ابن غضائرى از شيخ صدوق نقل كرده كه وى كتاب زيد زراد و زيد نرسى را از جعليات محمدبن موسى سمان (همدانى) مى دانسته است. سپس ابن غضائرى - كه خود به طعن و طرد افراد به كمترين اتهامى، شهره است - ابوجعفر (صدوق) را در اين قول تخطئه كرده و مى گويد «من خود كتاب آن دو را ديدم كه از محمدبن ابى عمير روايت شده بود» رجال، ابن غضائرى، ص 62..
آية اللَّه سبحانى نيز تضعيف هاى ابن وليد را قابل اعتنا ندانسته و آنها را از سر حدس و اختلاف عقيده با مخالفانش دانسته اند و از شيخ مفيد نيز مطالبى را در رد اتهامش به تقصير نقل كرده اند سيماى فرزانگان، ج 2، ص 504.
.
مى بينيم تضعيف محمدبن موسى الهمدانى در كتاب هاى رجالى، ناشى از گفته هاى ابن غضائرى و ابن وليد است و باقى رجاليون به تبعيت آنها نوشته اند.
محمدبن خالد الطيالسى
درباره ايشان نيز در كتاب هاى رجالى توثيق چندانى نيامده است:
نجاشى گفته است: «محمدبن خالدبن عمر صاحب كتابى به نام نوادر است» «محمدبن خالدبن عمر الطيالسى (منسوب به طيالس) التميمى، ابوعبداللَّه كان يسكن بالكوفه فى صحرا جرم، له كتاب نوادر»، (رجال، نجاشى، ص 340)..
شيخ طوسى نيز در دو كتاب خويش چنين گزارش داده است:
«از وى اصول بسيارى روايت شده است و ايشان كتابى از اصحاب امام صادق(عليه السلام) نيز داشته است» «يكنى ابوعبداللَّه روى عنه حُميد اصولاً كثيراً». «له كتاب من اصحاب ابى جعفر(عليه السلام)»، (رجال، شيخ طوسى، ص 441 ؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص 228)..
مرحوم آية اللَّه خويى نيز در ترجمه اش آورده اند:
«روايات او به 30 مورد رسد» معجم رجال الحديث، خويى، ج 17، ص 75..
يكى از شارحان زيارت عاشورا آورده اند:
«روايت كردن بزرگان حديثى از ايشان دليلى بر وثاقت و اعتماد بر ايشان است» «انّ الروايةالاجله عنه دليل الاعتماد»، (شرح زيارت عاشورا، حبيب اللَّه الكاشانى، ص 28)..
آية اللَّه داورى با بررسى دقيق رجالى خويش اسامى راويانى كه در نوادر الحكمه از آنان روايت نقل شده و مورد توثيق مى باشند را ذكر كرده اند كه از آن جمله محمدبن خالد است كه از ايشان در تهذيب الاحكام ج 1، ص 278 باب تطهير الثياب.، روايت شده است اصول علم الرجال، داورى، ج 1، ص 236..
و از مجموع كتاب هاى رجالى مى توان فهميد كه ايشان امامى مذهب بوده و جمعى از بزرگان ثقات از وى نقل حديث كرده اند. اگر چه صراحتاً توثيق نشده باشد اما تضعيفى هم نشده و بلكه تعريف از ايشان شده است كه فردى حَسَن شمرده مى شود.
سيف بن عميره
درباره ايشان در كتاب هاى رجالى توثيق آمده است:
شيخ طوسى آورده اند: «فردى ثقه است» «ثقه كوفى نخعى عربى»، (الفهرست، طوسى، ص 140).. «و داراى كتاب است كه از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است» «له كتاب، روى عن ابى عبداللَّه»، (الرجال، طوسى، ص 337)..
نجاشى هم ايشان را ثقه دانسته اند: «وى فردى ثقه است كه از امام صادق و امام كاظم(عليهم السلام) روايت كرده و كتابى دارد كه بسيارى از بزرگانى شيعه از ايشان روايت كرده اند» «كوفى، نخعى، عربى،ثقه، روى عن ابى عبداللَّه و ابى الحسن(عليه السلام) له كتاب يرويه جماعات من اصحابنا»، (الرجال، نجاشى، ص 189)..
برخى به ايشان نسبت واقفى بودن داده اند فوائد الرجاليه، سيد بحرالعلوم، ج 3، ص 40..
فقيه و رجالى بزرگ معاصر درباره ايشان نوشته اند: «با وجود توثيقات متعدد درباره سيف، صرف واقفى بودن، قدحى در صحت سند وارد نمى كند به خصوص كه ابن شهر آشوب با آن كه به وى نسبت وقف داد ولى توثيق اش كرد و در صحت سند روايت، وثاقت راوى در جهت اعتماد به صدق گفتارش كافى است».
آية اللَّه خويى تصريح به عدم واقفى بودن وى دارد و آنچه ابن شهر آشوب در معالم العلما آورده را سهوالقلم وى شمرده يا از اشتباه نساخ مى داند معجم رجال الحديث، خويى، ج 8، ص 365.
.
و نيز هيچ يك از اركان رجال به ويژه اصول هشتگانه رجالى مذمتى درباره سيف ذكر نكرده اند بلكه برخى از اين اصول هشتگانه به وثاقت وى تصريح كرده اند از اين صبح روشن، سيد محمد حسن مؤمنى، ص 193. و اين كه افرادى مانند محمدبن ابى عمير از سيف بن عميره روايت نقل كرده اند تأييدى محكم بر وثاقت سيف است زيرا شيخ طوسى تصريح فرموده كه ابن ابى عمير از ثقاتى كه از غير شخص ثقه نه به صورت مرسل و نه به صورت غيرمرسل، روايت نقل نمى كند پس سيف قطعاً ثقه است.
و اينكه بزرگانى همچون يونس بن عبدالرحمن، حسن بن محبوب، حمادبن عيسى كه همگى از اجلاء (اصحاب اجماع) بوده اند از سيف روايت كرده اند كه خود قرينه و تأكيدى بر وثاقت سيف است. بلكه وى از كسانى به شمار مى رود كه كتابشان مشهور بوده است اصول علم الرجال، داورى، ج 1، ص 137. و نيز از بزرگانى شمرده مى شود كه روايتش از كس ديگر، دليلى بر وثاقت او مى شود همان، ج 2، ص 439..
صالح بن عقبةبن قيس
در كتاب هاى رجالى دو نام به عنوان صالح بن عقبه ترجمه شده است كه يكى صالح بن عقبةبن خالد و ديگرى صالح بن عقبةبن قيس است. و راوى سند زيارت عاشورا بنا به اتفاق نظر شارحان زيارت عاشورا صالح بن عقبةبن قيس مى باشد كه بلاواسطه محمدبن اسماعيل بن بزيع از ايشان نقل روايت مى كند به گفته يكى از معاصرين كه پژوهش شايسته اى در اين باره انجام داده اند از اين صبح روشن، سيد محمد حسن مؤمنى، ص 175. صالح بن عقبةبن قيس فردى است كه در سند زيارت عاشورا قرار دارد.
به نقل شيخ طوسى: «وى كتابى دارد» «له كتاب»، (الفهرست، طوسى، ص 147). ؛ «و از اصحاب امام صادق(عليه السلام) بوده است» «من اصحاب ابى عبداللَّه(عليه السلام)»، (الرجال، طوسى، ص 388)..
نجاشى: «وى از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده و كتابى دارد كه گروهى از ايشان نقل روايت كرده اند» «قيل إنه روى عن ابى عبداللَّه(عليه السلام) واللَّه اعلم، له كتاب يرويه جماعه»، (الرجال، نجاشى، ص 200)..
و آية اللَّه خويى آورده اند: «روايات او به 122 روايت مى رسد. او از عبداللَّه و امام كاظم(عليه السلام) نقل روايت كرده است، از طرفى ابن غضائرى او را تضعيف نموده است لكن اين تضعيف نمى تواند معارض توثيق على بن ابراهيم باشد چرا كه نسبت كتاب به ابن غضائرى ثابت نيست. پس او - صالح بن عقبةبن قيس از ثقات است» معجم رجال الحديث، خويى، ج 10، ص 84..
هر چند از ابن غضائرى مطلبى نقل شده كه مرحوم علامه حلى آن را پايه داورى خويش درباره صالح بن عقبه قرار داده است. «قال ابن الغضائرى: صالح بن عقبه روى عن ابى عبداللَّه(عليه السلام) غال كذاب لايلتف اليه». و مرحوم علامه حلى نيز به تبع از ابن غضائرى وى را كذاب غال لايلتفت اليه دانسته است كه با توجه به نقل مرحوم علامه حلى از اصول پنج گانه رجالى و اين كه در ميان اصول پنج گانه رجالى تنها ابن غضائرى از وى مذمتى روا داشته است.
داورى علامه حلى از روى داورى ابن غضائرى است كه نسبت كتاب به غضائرى مستند نيست و آية اللَّه ميرخانى در شرح زيارت عاشورا آورده اند: «صالح بن عقبه راوى دوم مسند زيارت است علماى رجالى وى را شخص ثقه اى دانسته اند و روايات او را قبول دارند... اين كه شيخ در فهرست او را ذكر كرده شهادت بر مذهب وى دارد زيرا شيخ ملتزم به ذكر علماى اماميه است مگر آنجا كه تصريح به خلاف كند تنها قدحى كه درباره او شده از طرف علامه است كه فرموده «كذاب غال لا يلتف إليه» مجلسى اول و «استاد كل» بهبهانى فرموده اند كه اين قدح از ابن غضائرى است زيرا اين شخص غالب روّات را غالى مى داند و نسبت غلو به آنها مى دهد و اين به جهت رواياتى است كه در مدح اهل بيت نقل مى كنند» شرح زيارت عاشورا، ميرخانى، مقدمه..
از مجموع ديدگاه هاى رجال پژوهان به دست مى آيد كه صالح بن عقبه بن قيس فردى ثقه است و اتهام غلو و كذب به ايشان نادرست است.
علقمةبن محمد الحضرمى الكوفى
شيخ طوسى درباره اش فرموده: «اسند عنه و از اصحاب امام صادق(عليه السلام) بوده است.» الرجال، طوسى، ص 262. ؛ «اخو ابى بكر الحضرمى و از اصحاب امام باقر(عليه السلام) است» الرجال، طوسى، ص 140..
اگرچه در دلالت «اسند عنه» بر وثاقت يا حسن بودن ميان علماى رجال اختلاف است اما عده اى از اعلام شيعه مانند علامه مجلسى، ميرزاى قمى و محقق سبزوارى قائل به دلالت آن بر وثاقت شده اند» اصول علم الرجال، داورى، ج 2، ص 323..
محقق كشى روايتى را از علقمه نقل كرده كه ايشان به اتفاق برادر كوچكترش ابوبكر بر زيدبن على وارد شدند و ابوبكر در حضور علقمه به محاجه با زيد پرداخت و در دفاع از امامت استدلال و احتجاج كرد؛ كه از آن مى توان حسن اعتقاد اين دو را نتيجه گرفت رجال، كشى، صص 417-416..
مرحوم ميرداماد (معلم ثالث) نيز علقمه را ممدوح و در حديث نيكو خوانده است كه اين تعبير حسن الحديث بودن تأييد بر اعتبار علقمه مى تواند باشد.
سند اول از كامل الزيارات گفته شد و در صحت سند يك روايت كافى است كه به صدور آن روايت علم پيدا كنيم و يا به صدق گفتار راوى يقين نمائيم؛ يعنى، اگر وثاقت همه افراد سند احراز نشود ولى بدانيم كه راوى در گفتارش صادق است براى صحت سند كافى است.
1-2. بررسى اسناد در طريق دوم كامل الزيارات
يكى از سؤالاتى كه درباره سند طريق دوم كامل الزيارات مطرح مى باشد اين است كه اين روايت مرسله مى باشد و فاصله ميان مرحوم ابن قولويه تا محمداسماعيل بن بزيع چگونه است و آيا در اين ميان افراد معتبرى وجود دارند يا نه؟ يا افراد ميانى متهم و ضعيف هستند؟
با بررسى به عمل آمده معلوم مى شود فاصله ميان مرحوم ابن قولويه تا محمد بن اسماعيل بن بزيع عبارتند از: «محمدبن الحسن بن احمدبن وليد عن محمدالحسن الصفار عن احمدبن محمدبن عيسى».
پس با بررسى راويان ميان مرحوم ابن قولويه تا مرحوم محمدبن اسماعيل مى توان به چگونگى سند حكم داد.
محمدبن حسن بن احمدبن وليد
وى استاد مرحوم شيخ صدوق و پدر مرحوم شيخ صدوق مى باشد كه جايگاه ويژه اى در رجال شيعه دارد: «نجاشى گفته: ابوجعفر محمدبن حسن بن وليد از فقها و بزرگان حديثى قم بوده و از شخصيت هاى ممتاز و برجسته آنها به شمار مى رود فردى مورد اعتماد، موثق و از كسانى است كه انسان در كنار وى آرامش مى گيرد وى صاحب كتابى در تفسير و جامع مى باشد» «قال النجاشى: محمدبن الحسن بن احمدبن وليد ابوجعفر شيخ القميين و فقيههم و متقدمهم و أوجههم و يقال إنه نزل قم و ما كان أصله منها، ثقة ثقة عين مسكون إليه، له كتب منها تفسير القرآن و كتاب الجامع»، (رجال، ج 2، شماره 1043)..
«شيخ طوسى نيز چنين گفت: ابن وليد قمى فردى رجال شناس و شخصيت ممتاز و موثق است كه چند كتاب تأليف كرده است. ابن وليد قمى شخصيت جليل القدر و آگاه به فقه و فردى موثق است وى از صفار روايت كرده و...» «قال الشيخ (708) محمدبن الحسن بن الوليد القمى جليل القدر عارف بالرجال موثوق به له كتب جماعه... و عدّه فى رجاله فيمن لم يروا عنهم عليهم السلام (23) قائلاً: محمدبن الحسن بن احمدبن الوليد القمى جليل القدر، بصير بالفقه ثقه، يروى عن الصفار و سعد روى عنه التعلكبرى و ذكر إنه لم يلقه لكن وردت عليه اجازته على يد صاحبه جعفربن الحسن المؤمن يجميع رواياته اخبرنا عنه ابوالحسين بن ابى جيد بجميع رواياته»، (معجم رجال الحديث، خويى، ج 16، ص 220)..
طبق آنچه نقل شد وى بسيار مورد توثيق مى باشد.
محمدبن الحسن بن احمد الصفار = محمدبن الحسن بن فروخ
وى نيز به شهادت رجاليان مورد توثيق بوده و جايگاه ويژه اى ميان عالمان و محدثان شيعى دارد: «نجاشى گفته: محمدبن حسن صفار از شخصيت هاى شيعى ممتاز و موثق و داراى جايگاهى ويژه است كه چندين كتاب دارد» «قال النجاشى: محمدبن الحسن بن فروخ الصفار مولى عيسى بن طلحه بن عبيداللَّه بن السائب بن مالك بن عامر الاشعرى، ابوجعفر الاعرج كان وجهاْ فى أصحابنا القميين ثقه، عظيم القدر راجحاً قليل السقط فى الرواية له كتب...»، (الرجال، النجاشى، ص 252، شماره 949)..
و مرحوم آية اللَّه خويى نيز با بررسى هر دو عنوان، آن دو را يك فرد دانسته و رواياتى كه از وى رسيده است او را توثيق مى كند معجم رجال الحديث، خويى، ج 16، ص 263..
احمدبن محمدبن عيسى الاشعرى القمى = احمدبن محمدبن عيسى الاشعرى = احمدبن محمدبن عيسى بن عبداللَّه الاشعرى
فقيه رجال شناس مرحوم آية اللَّه خويى اين سه عنوان را يك فرد مى دانند و وى را در كتاب هاى رجالى چنين گزارش نموده اند: «فردى موثق است كه كتابى دارد كه شيخ در اصحاب امام رضا(عليه السلام) آورده است و كشى ايشان را بزرگ قميون و چهره فقيه و برجسته آنان مى داند» «ثقة له كتاب ذكره الشيخ فى رجاله فى أصحاب الرضا(عليه السلام) (3) و قال النجاشى: احمدبن محمدبن عيسى... يكنى ابوجعفر و قال الكشى: ... ابوجعفر (ره) شيخ القميين و وجيههم و فقيههم غير مدافع و كان ايضاَ الرئيس الذى يلقى السلطان و لقى الرضا(عليه السلام)»، (الرجال، النجاشى، ج 1، ص 217 ؛ معجم رجال الحديث، خويى،3، ص 86)..
محمدبن اسماعيل بن بزيع
مرحوم شيخ طوسى در رجالى خود ايشان را جزء اصحاب امام كاظم، امام رضا و امام جواد(عليهم السلام) ذكر كرده اند و اين گونه گزارش كرده اند: «فردى موثق و صحيح الحديث است» «ثقه صحيح كوفى مولى المنصور»، (الرجال، طوسى، ص 364). ؛ «از اصحاب امام رضا(عليه السلام) است» «من اصحاب الرضا(عليه السلام)»، (همان، ص 377). ؛ «داراى كتابى در حج است» «له كتاب فى الحج»، (الفهرست، ص 20/215). ؛ «له كتاب، منها كتاب الحج» الفهرست، ص 121/236..
مرحوم نجاشى نيز او را ثقه دانسته، مى گويد: «از افراد صالح و شايسته شيعه و مورد اعتماد و وثوق بوده و...» «كان من صالحى هذه الطائفه و ثقاتهم، كثيرالعمل»، (الرجال، نجاشى، ص 330)..
صالح بن عقبه بن قيس
در بررسى سند اول ديدگاه رجاليان را مطرح كرده ايم و گفته ايم كه تنها اشكالى كه بر او وارد كرده بودند همان اتهامى بود كه از جانب ابن غضائرى نقل شده بود و باقى صاحبان رجال نه تنها قدحى نياورده اند كه مدح نيز كرده اند و به تعبير حضرت آية اللَّه خويى: «تضعيفى كه از جانب ابن غضائرى به وى نسبت داده شده با توثيقى كه از جانب على بن ابراهيم قمى درباره ايشان صادر شده قابل معارضه نيست چرا كه بارها گفته ايم نسبت كتاب رجال به ابن غضائرى معلوم نيست و ايشان (محمدبن صالح) از ثقات به شمار مى رود» «لايعارض التضعيف المنسوب إلى ابن الغضائرى توثيق على بن ابراهيم لماعرفت غير مرّة من ان نسبة الكتاب إلى ابن الغضائرى لم تثبت فالرجل من الثقات»، (معجم رجال الحديث، ج 8، ص 85)..
مالك بن اعين الجهنى
شيخ طوسى درباره او تنها فرموده: «از اهل كوفه بوده كه در زمان حيات امام صادق(عليه السلام) رحلت كرد» «الكوفى مات فى حياة ابى عبداللَّه(عليه السلام)»، (الرجال، طوسى، ص 302)..
مرحوم شيخ محمدبن اسماعيل مازندرانى در منتهى المقال آورده اند: «در تهذيب ج 1، 198/78. ابن مسكان از وى روايت كرده است و نيز در امالى ح 7، ص 219. ابن عمير از وى روايت كرد و در كتاب كافى در باب مصافحه از ايشان از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه: «يا مالك انتم شعيتنا...» كافى، ج 2، ص 144، حديث 6. و در آثار علامه حلى و شهيد نيز از ايشان روايت شده است» «يروى عنه ابن مسكان (التهذيب، ج 1، 198/78) و ابن ابى عمير (الامالى، 7/219) و فى الكافى باب المصافحه عنه عن الباقر(عليه السلام) يا مالك انتم شيعتنا (الكافى، ج 2، 6/144) هذا و عن العلامة و الشهيد فيما إذا مات الكافر و خلف اولاداً صغاراً و ابن أخ و ابن اخت و صف حديثه بالصحه (مختلف الشيعه، 740 و الدروس الشرعيه، 345/2»، (منتهى المقال، شيخ محمدبن اسماعيل مازندرانى، ج 5، صص 273-272)..
مرحوم علامه شوشترى نكته اى را تذكار مى آورند: «ظاهراً اين كه در سندش تحريفى روى داده است زيرا شيخ در رجال ايشان را در گذشته در زمان امام صادق(عليه السلام) مى داند پس چگونه ايشان از يونس بن عبداللَّه بن عبدالرحمن روايت كرده است... مى گويد در رجال كشى آمده مالك بن اعين جهنى كه به اختصار حروف، مالك الجهنى، ابن عين شمرده شده است...» «و الظاهر وقوع التحريف فى سنده فقد عرفت أن الشيخ فى الرجال قال: مات فى حياة الصادق(عليهم السلام) فكيف روى عن يونس؟ و رواه توحيد الصدوق عن الكلينى مثله... .
اقول أن ما فى الكشى «مالك بن اعين الجهنى هو ابن اعين» محرّف «مالك الجهنى هو ابن اعين» كما ان قوله «بصرى» محرّف «كوفى» كما عرفته من المشيخة»..
مرحوم آية اللَّه خويى مالك بن اعين الجهنى را همان مالك الجهنى مى شمارد و مى فرمايند: «مالك الجهنى همان مالك بن اعين جهنى است» «اقول هذا (مالك الجهنى) هو مالك بن اعين الجهنى المتقدم»..
«مالك بن اعين از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه روايات از ايشان در كتاب هاى كامل الزيارات،... آمده است...» «روى مالك بن اعين الجهنى عن ابى عبداللَّه(عليه السلام) و روى عنه حنان بن سدير كامل الزيارات: الباب 27 فى بكاء الملائكه على الحسين(عليه السلام) الحديث 15، و عدّه البرقى فى اصحاب الباقر(عليه السلام) و اخرى فى اصحاب الصادق(عليه السلام) مضيفاً على العنوان فى الثانى قوله «عربى، كوفى»..
«و به عنوان مالك الجهنى در اسناد روايات بسيارى آمده كه بيش از 14 مورد از آن از امام باقر و امام صادق(عليهم السلام) آمده است» «و وقع بهذا العنوان (مالك الجهنى(فى اسناد جمله من الروايات تبلغ اربعة عشر مورداً فقد روى عن ابى جعفر و ابى عبداللَّه(عليهما السلام) و عن الحارث بن المغيره و روى عن ابن اذنيه و ابن مسكان و ثعلبه بن ميمون و القاسم بريد و يحيى الحلبى و يونس».. و مى فرمايد: «خلاصه اين كه آنچه درباره مالك بن اعين جهنى گفته شد، شكى نيست كه ايشان از شيعيان امامى مذهب و داراى اعتقادى درست بوده است اگر چه نمى توان حكم به وثاقت ايشان داد زيرا شهادتى وارد نشده است» «المتخلص مما ذكرنا أن مالك بن اعين الجهنى لاينبغى الشك فى كونه شيعياً امامياً، حسن العقيده و مع ذلك لا يحكم بوثاقته لعدم الشهادة على ذلك»، (معجم رجال الحديث، خويى، ج 15، صص 165-161)..
ليكن مشايخ ثقات از ايشان روايت نموده اند و اين خود دليل بر وثاقت ايشان نزد مشهور علماى شيعه به شمار مى آيد اصول علم الرجال بين النظرية والتطبيق، داورى، ج 2، ص 207..
از مجموع افراد سلسله سند دوم، همگى افرادى ثقه و شيعى امامى، مورد اعتماد بوده و روايات زيادى از آنان توسط بزرگان حديثى ما نقل شده است.
پس سند طريق دوم تا به امام باقر(عليه السلام) صحيح مى باشد و اين براى اثبات صحت سند زيارت عاشورا كافى است. و اين خود ضعف سند اول را هم جبران مى كند.
دو. بررسى اسناد زيارت عاشورا در كتاب مصباح المتهجد
يكى از كتاب هاى معتبرى كه روايت زيارت عاشورا را نقل كرده است كتاب مصباح المتهجد شيخ طوسى است. شيخ طوسى خود رجال شناس و حديث پژوه و فقيه و مفسر بزرگ عالم تشيع مى باشد و صاحب 2 كتاب از كتب اربعه شيعه مى باشند و ما در اين بخش به بررسى طريق هاى نقل زيارت عاشورا از آن جناب مى باشيم:
طريق اول: محمدبن اسماعيل بن بزيع عن صالح بن عقبة عن أبيه عن ابى جعفر(عليه السلام).
طريق دوم: صالح بن عقبة و سيف بن عميره قال علقمةبن محمد الحضرمى... .
طريق سوم: محمدبن خالد الطيالسى عن سيف بن عميره قال خرجت مع صفوان بن مهران... عن الصادق(عليه السلام).
2-1. بررسى سند طريق اول: محمدبن اسماعيل بن بزيع عن صالح بن عقبه عن أبيه عن ابى جعفر
محمدبن اسماعيل بن بزيع
در بررسى روات طريق ابن قولويه معرفى ايشان را از ديدگاه رجال پژوهان آورده ايم كه از نيكان و صالحان شيعه اماميه و از ثقات به شمار مى رود: «فردى ثقه و صحيح الحديث است» «ثقه صحيح، كوفى، مولى المنصور»، (الرجال، طوسى، ص 377).؛ «از دانشمندان برجسته و مورد وثوق شيعه به شمار مى رود» «كان من صالحى هذه الطائفه وثقاتهم، كثيرالعمل»، (الرجال، نجاشى، ص 200)..
وى مورد وثوق و صحيح الحديث و از بزرگان شيعه به شمار مى رود.
صالح بن عقبه بن قيس
وثاقت ايشان نيز در بررسى طريق ابن قولويه به تفصيل بيان شد خلاصه اين كه از نگاه رجاليان وى مورد وثوق مى باشد: «روايات وى به 122 روايت مى رسد او از ابى عبداللَّه و امام كاظم(عليهم السلام) نقل روايت كرده است از طرفى ابن غضائرى او را تضعيف نموده است لكن اين تضعيف نمى تواند معارض با توثيق على بن ابراهيم باشد چرا كه نسبت كتاب به ابن غضائرى ثابت نيست، پس صالح بن عقبة از ثقات است»معجم رجال الحديث، خويى، ج 10، صص 85-84..
تأكيد مى كنم كه از ديدگاه رجال شناسان صالح بن عقبه فردى ثقه است و اتهام كذب و غلو به ايشان نادرست است.
عن ابيه (عقبةبن قيس)
شيخ طوسى چنين گزارش كرده است: «پدر صالح بن عقبه از اصحاب امام باقر(عليه السلام) به شمار مى روند» «والد صالح بن عقبه كوفى من اصحاب الباقر(عليه السلام)»، (الرجال، طوسى، ص 74). ؛ «برقى نيز ايشان را از اصحاب امام باقر(عليه السلام) به شمار آورده اند» «و عدّ البرقى ايضاً فى اصحاب الباقر(عليه السلام)» ؛ (معجم رجال الحديث، خويى، ج 12، ص 172)..
مرحوم شوشترى نيز نكته اى را آورده اند كه قابل توجه است: «شيخ ايشان را در رجال خود از زمره اصحاب امام باقر(عليه السلام) شمرده است در حالى كه گفته وى مجهول است. من مى گويم در حالى كه ابن داود ايشان را در شمار مجهول نياورده است» «قال عدّه الشيخ فى رجاله فى اصحاب الباقر(عليه السلام) قائلاً مجهول، اقول و غفل ابن داود عنه فى فصل مجهوليه»، (قاموس الرجال، علامه شوشترى، ج 7، ص 223)..
به شهادت مرحوم شيخ طوسى و ديگران وى شيعه امامى مى باشد و قدحى از ايشان نرسيده است.
2-2. بررسى سند طريق دوم: صالح بن عقبة و سيف بن عميرة عن علقمةبن محمد الحضرمى
سيف بن عميره
به تفصيل از نگاه رجاليان شخصيت وى مورد دقت قرار گرفت كه در طريق مرحوم ابن قولويه ذكر كرده ايم و خلاصه آن چنين است: «هم مرحوم شيخ طوسى و هم مرحوم نجاشى و هم آية اللَّه خويى و هم ابن شهر آشوب وى را توثيق كرده اند و سند وى را صحيح شمرده اند و نسبت واقفى سهوالقلم بوده يا اشتباه نساخ است».
علقمةبن محمد الحضرمى
بحث وى نيز در طريق ابن قولويه گذشت و خلاصه آن كه وى از اصحاب امام باقر(عليه السلام) و اصحاب امام صادق(عليه السلام) و امامى ممدوح به شمار مى رود و قدحى از ايشان نرسيده است.
2-3. بررسى سند طريق سوم: محمدبن خالد الطيالسى عن سيف بن عميره قال خرجت مع صفوان بن مهران... عن الصادق(عليه السلام)
محمدبن خالد الطيالسى
شيخ طوسى گزارش كرده اند: «كنيه وى اباعبداللَّه بوده كه حميد اصول بسيارى را از ايشان نقل كرده است. ايشان داراى كتاب بوده، و از اصحاب امام باقر(عليه السلام) به شمار مى رود» «يكنى اباعبداللَّه(عليه السلام) روى عنه حميد اصولاً كثيراً ؛ له كتاب، من اصحاب الباقر(عليه السلام)»، (الرجال، طوسى،54/441 ؛ الفهرست، طوسى، ص 63/228)..
نجاشى مى گويد: «محمدبن خالد... صاحب كتاب نوادر است» محمدبن خالد الطيالسى (منسوب به طيالس) التميميمى ابوعبداللَّه كان يسكن بالكوفه فى صحرا جرم، له كتاب نوادر»، (الرجال، نجاشى، ص 90/340)..
آية اللَّه خويى نيز آورده اند: «روايات او به 30 مورد مى رسد» معجم رجال الحديث، خويى، ج 17، ص 75..
از مجموع كتاب هاى رجالى مى توان چنين فهميد كه وى امامى مذهب بوده و برخى از بزرگان ثقات از وى نقل حديث كرده اند و قدحى از ايشان در كتاب هاى رجالى نيامده بلكه تعريف نيز شده و فردى حَسَن و قابل اعتماد است.
سيف بن عميره
درباره ايشان هم در طريق مرحوم ابن قولويه و هم در طريق مرحوم شيخ طوسى گزارش مفصل ارائه شد كه فردى موثق و صحيح السند مى باشد.
صفوان بن مهران
نجاشى او را ثقه مى داند و درباره او مى گويد: «كنيه وى ابومحمد و وى فردى موثق و مورد اعتماد است كه از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كرده و صاحب كتاب است از آن گروهى نقل كرده اند» «كوفى، ثقه، يكنى ابامحمد... روى عن ابى عبداللَّه(عليه السلام) له كتاب يرويه جماعة»، (الرجال، نجاشى، ص 348)..
شيخ طوسى درباره او فرموده است: «له كتاب» الفهرست، طوسى، 123، 122، 130..
«شيخ مفيد در ارشاد و در فصل «نص بر امامت امام كاظم(عليه السلام)» از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده و گفته صفوان شتردار از بزرگان اصحاب امام صادق(عليه السلام) بوده و از فقهاى صالح و بزرگوار و مورد وثوق به شمار مى رود «و عدّ الشيخ المفيد فى ارشاده فى فصل فى النص على امامه الكاظم من ابى عبداللَّه(عليهما السلام): صفوان الجمال من شيوخ اصحاب ابى عبداللَّه(عليه السلام) و خاصته و بطانته و ثقاته الفقهاء الصالحين»، (معجم رجال الحديث،10،132)..
«وى به عنوان صفوان بن مهران در بسيارى از روايات آمده است كه تعداد آن بيش از 12 مورد است... و به عنوان صفوان الجمال در سند بيش از 71 مورد روايت آمده است... .
از ايشان، بزرگانى هم چون ابومحمد جمال، ابن ابى نصر، ابن فضال، حسن بن محبوب، احمدبن محمد و احمدبن محمدبن ابى نصر و اسماعيل بن مهران و حسن بن محبوب و... روايت كرده اند» «وقع بعنوان صفوان بن مهران الجمال فى اسناد جملة من الروايات تبلغ اثنى عشر مورداً. و قد روى فى جميعها عن ابى عبداللَّه(عليه السلام) و روى عنه ابن ابى نجران و احمدبن محمدبن ابى نصر و سعدان بن مسلم و النضرسويد.
و وقع بعنوان صفوان الجمال فى اسناد عدّة من الروايات تبلغ واحداً و سبعين مورداً. فقد روى عن ابى عبداللَّه والحسن الاول(عليهما السلام) و عن ابى حمزه و ابى حمزه الثمالى و ابى عبيده الحذاء و ابى عزّه الخراسانى و عامرسمط.
و روى عنه ابومحمد الحجّال و ابن ابى نجران و ابن ابى نصر و ابن فضال و ابن محبوب و احمدبن محمد، و احمد بن محمدبن ابى نصر و اسماعيل بن مهران و الحسن بن محبوب و السندى بن محمد و صالح بن خالد و صالح عقبه و عبدالرحمن بن ابى نجران و عبداللَّه بن القاسم و على بن الحسن و على بن الحكم و القاسم بن محمد و يونس و البزنطى و الحجال.
... و لايعبد صحته ما فى التهذيب اما عن بعض نسخ الكافى كما فى جامع الرواة»، (معجم رجال الحديث، خويى، ج 10، صص 151-150)..
مرحوم شوشترى به نقل از مرحوم كشى داستان كرايه دادن شتران به هارون الرشيد و نهى از اين كار را چنين گزارش مى كند:
«... بر امام كاظم(عليه السلام) وارد شدم ايشان فرمود: صفوان، همه كارهاى تو زيباست مگر يك كار. گفتم فدايتان شوم، آن يك كار چيست؟ فرمود: كرايه دادن شتران به اين مرد (هارون الرشيد). گفتم فدايتان شوم من از روى هوى و هوس و خوش گذرانى و سركشى و طغيان كرايه نداده ام ليكن آن را براى مسافرت مردمان به حج (مكه) كرايه داده ام و خودم بدان هيچ علاقه اى ندارم و افراد خود را به همراهش مى فرستم. فرمود: آيا به كرايه آن نياز ندارى؟! گفتم: آرى. آيا علاقه ندارى زنده بمانند تا تو كرايه ات را از آنان بگيرى؟! گفتم: آرى. فرمود: كسى كه علاقه دارد آنان زنده بمانند پس از آنان شمرده مى شود و كسى كه از آنان باشد وارد جهنم مى شود. صفوان گفت پس رفتم و شترانم را فروختم تا...» «و عدّه فى ترتيب الكشى من اصحاب الكاظم(عليه السلام) قائلاً: حمدويه عن محمدبن اسماعيل الرازى عن بن فضال عنه قال: دخلت على ابن الحسن الاول(عليه السلام) فقال لى يا صفوان كل شى منك جميل ما خلا شيئاً واحداً قلت جعلت فداك اى شى ء؟ قال: اكراؤك جمالك من هذا الرجل يعنى هارون قلت واللَّه ما اكريته اشراً و لابطراً و لا لصيد و لا للهواء و لكنى اكريته لهذا الطريق يعنى طريق مكه و لا اتولاه بنفسى و لكن ابعث معه غلمانى فقال لى: يا صفوان ايقع كراؤك عليهم؟ قلت: نعم جعلت فداك! قال لى: أتحب بقاءهم حتى يخرج كراك؟ قلت: نعم، قال: فمن احب بقاءهم فهو منهم و من كان منهم كان ورد النار. قال صفوان، فذهبت و بعت جمالى عن آخرها...»، (قاموس الرجال، علامه شوشترى، ج 5، صص 504-502)..
بايد گفت صفوان بن مهران اسدى كوفى فردى ثقه و جليل القدر بوده، از اصحاب امام صادق(عليه السلام) و امام كاظم(عليه السلام) به شمار مى رفته است. وى زيارت روز اربعين، دعاى علقمه و زيارت وارث را از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است.
به تعبير مرحوم آية اللَّه خويى طريق مرحوم شيخ طوسى به محمدبن اسماعيل طريق صحيحى است و روايت از طريق وى صحيح شمرده مى شود:
«و طريق صدوق به ايشان محمدبن حسن بن وليد از محمدبن حسن صفار از احمدبن محمد از محمدبن اسماعيل است كه اين طريق مانند طريق شيخ صحيح به شمار مى رود» «و طريق الصدوق إليه محمدبن الحسن (ره) عن محمدبن الحسن الصفار عن احمدبن محمدبن عيسى عن محمدبن اسماعيل بن بزيع». «و الطريق صحيح كطريق الشيخ و إن كان فى بعضها ابن ابى جيد»، (الرجال، النجاشى، ج 2، ص 214)..
درباره محمدبن الحسن بن احمدبن الوليد در طريق دوم كامل الزيارات گفته شد كه در كتاب هاى رجالى بسيار توثيق شده و در طريق مرحوم شيخ طوسى در نقل زيارت عاشورا نيز قرار دارد.
درباره محمدبن الحسن بن احمد الصفار نيز قبلا قول رجاليان گفته آمد ولى در معجم رجال الحديث مرحوم آية اللَّه خويى آورده اند:
«طريق شيخ طوسى به محمدبن حسن صفار در مشيخه شيخ مفيد و غضائرى و احمدبن عبدون همگى از احمدبن محمدبن وليد است و طريق صدوق به ايشان صحيح است همان گونه كه طريق شيخ طوسى به ايشان صحيح است...» «و طريقه (الشيخ الطوسى) إليه فى المشيخه ابوعبداللَّه محمدبن محمدبن النعمان و الحسين بن عبيداللَّه و أحمد بن عبدون كلهم عن أحمدبن محمدبن الحسن بن الوليد عن أبيه و طريقه (الصدوق) إليه صحيح كما أن طريق الشيخ إليه صحيح فى غير كتاب بصائر الدرجات بل فيه ايضاً على الاظهر فإن فى طريق ابن ابى جيد فإنه ثقة لانه من مشايخ النجاشى»، (معجم رجال الحديث، ج 16، ص 265)..
احمدبن محمدبن عيسى الاشعرى القمى
هر چند گزارش رجالى وى در طريق كامل الزيارات نيز آمده است كه مورد توثيق مرحوم شيخ طوسى در الرجال و مرحوم كشى و مرحوم نجاشى بوده اند و مرحوم آية اللَّه خويى درباره طريق شيخ طوسى به ايشان آورده اند:
«و طريق صدوق به ايشان، پدرش و ابن وليد است كه آن دو از سعدبن عبداللَّه بن حعفر روايت كرده اند و همگى از احمدبن محمد نقل كرده اند كه طريق صحيح به شمار مى رود» «و طريق الصدوق إليه ابوه و محمدبن الحسن رضى اللَّه عنهما عن سعدبن ابى عبداللَّه و عبداللَّه بن جعفر الحميرى جميعاً عن أحمدبن محمدبن عيسى الاشعرى و الطريق صحيح»، (معجم رجال الحديث، ج 3،90)..
در بررسى طريق شيخ به صالح بن عقبه، سيف بن عميره و محمدبن خالد الطيالسى، مرحوم آية اللَّه خويى هر سه طريق را تصحيح فرموده اند: «و طريق صدوق به سيف بن عميره مانند طريق شيخ طوسى صحيح است» «و طريق الصدوق (ره) إليه (صالح بن عقبه) و... و الطريق كطريق الشيخ إليه صحيح...»، (معجم رجال، ج 9، 74)..
و نيز در تصحيح طريق شيخ با بررسى هاى لازم به كتاب سيف فرموده اند: «و طريق الصدوق (ره) إليه (سيف بن عميره)... كطريق الشيخ (ره) إليه صحيح» همان، ج 8، ص 365.
.
و نيز در تصحيح طريق شيخ به محمدبن خالد دو نكته قابل ذكر است:
اولاً ؛ به اعتقاد بسيارى شيخ طوسى (ره) زيارت عاشورا را از كتاب محمدخالد كه در آن دوره به تواتر ثابت بود و نزد شيخ طوسى علماى آن عصر، قطعى و موجود بود نقل كرده است پس نيازى به بررسى طريق رجالى شيخ به كتاب محمدبن خالد نيست از اين صبح روشن، مؤمنى، ص 204.. و بررسى طريق رجالى شيخ طوسى به اين كتاب جنبه صورى و جهت تبرك و تيمن دارد.
ثانياً ؛ با بررسى طريق شيخ در الفهرست به كتاب محمدبن خالد معلوم مى شود كه اين طريق صحيح است.
شيخ در الفهرست طريقش را به كتاب محمدبن خالد اين گونه بيان مى كند: «محمدبن خالد كتابى دارد كه آن را از حسين بن عبيداللَّه از احمدبن محمد از پدرش از محمدبن على محبوب و... روايت كرده ايم» «محمدبن خالد الطيالسى له كتاب رويناه عن الحسين بن عبيداللَّه عن أحمدبن محمدبن يحيى عن أبيه عن محمد بن على بن محبوب عنه»، (الفهرست، طوسى، ص 149، منشورات شريف رضى، قم)..
1. حسين بن عبيداللَّه: سخن در وثاقت و جلالت قدرش ذيل طريق رجالى نجاشى به كتب محمدبن اسماعيل بن بزيع به تفصيل گذشت.
2. احمدبن محمدبن يحيى: شيخ بهايى به وثاقت وى تصريح دارد مشرق الشمسين، شيخ بهايى، ص 276.. علامه شوشترى نيز با همه سخت گيرى ها و شهرتش در جرح و تضعيف روّات بر اعتبار اخبار وى تصريح دارد قاموس، ج 1، ص 656..
البته در منابع هشتگانه رجالى هيچ توثيق صريحى از توثيقات خاصه در حق وى ذكر نشده است هر چند هيچ مذمت و جرحى نيز درباره اش مذكور نيست.
آية اللَّه خويى: «درباره احمدبن محمدبن يحيى اختلاف شده و قول أشهر بر اعتماد اوست». و در نهايت اين نتيجه را گرفته كه وى از جهت توثيق و مذمت مجهول است معجم رجال، ج 2، صص 330-328..
اما با توجه به ترضى مرحوم شيخ صدوق (ره) برايشان مى توان وثاقت ايشان را ثابت كرد.
آية اللَّه داورى درباره وثاقت و اعتماد به ايشان نزد بزرگان شيعه و نيز صحت روايات نقل شده از ايشان آورده اند: «هو احد مشايخ الصدوق (ره) و يروى كثيراً و ورد ذكره فى الكتب الاربعه فيما يقرب من مائه مورد، و اما فى غير الكتب الاربعه فكثير و لا سيما فى كتب الشيخ الصدوق... اذ يظهر منه ان احمدبن محمدبن يحيى العطار مورد اعتماد الاصحاب عليه فيحكم بوثاقته. و قد استظهرنا فى الفصل السابق ان الترضى كاشف عن الوثاقة و لااقل الحسن لغة و عرفاً و بناءً عليه فيكون احمدبن محمدبن يحيى معتبراً مضافاً الى هذا يمكن تصحيح كل ما يرويه احمدبن محمدبن يحيى عن ابيه فان للصدوق و للشيخ طرقا متعدده الى روايات ابيه» اصول علم الرجال، داورى، ج 2، ص 341..
از مجموع اين بحث روشن مى شود كه احمدبن محمدبن يحيى العطار مورد وثاقت و اعتماد بوده و روايات ايشان معتبر است بلكه مى توان به صحت روايات ايشان حكم كرد.
3. عن أبيه ((محمدبن يحيى)) نام برده: ابوجعفر محمدبن يحيى العطار قمى كثيرالحديث و از ثقات و عيون است وى شيخ أصحاب اماميه در عصر خود بود معجم رجال، ج 18، ص 30 ؛ الرجال نجاشى، ص 205، داورى، قم..
4. ابوجعفر محمدبن على بن محبوب الاشعرى القمى: در زمان شيخ قميين و ثقه و فقيه و از عيون بوده است الرجال نجاشى، ص 246 ؛ معجم رجال، ج 17، ص 8..
با بررسى اسناد زيارت عاشورا در مصباح المتهجد شيخ طوسى به دست مى آيد كه:
اولاً، اين روايت موثق و قابل اعتماد است بالاخص روايت طريق سوم.
ثانياً، طريق دوم سند مرحوم شيخ طوسى اگر به نقل از كتاب هاى صالح بن عقبه و سيف بن عميره باشد قابل اعتماد است. و بالاخره ترديدى در صحت صدور اين زيارت باقى نمى ماند.
سه. تناسب اتقان محتوا و صحت صدور
از نگاه محدثان از گذشته تا به امروز بحث از مفهوم روايات در كنار بررسى سند آن مهم بوده است و در بسيار موارد قوت متن و محتواى بلند يك روايت، موجب جبران ضعف سند آن روايت مى شده است اگر چه سند روايت زيارت عاشورا در دو كتاب ارزشمند كامل الزيارات و مصباح المتهجد صحيح است و قابل خدشه نيست ولى اين بحث نيز در ميان رجال پژوهان و حديث شناسان مطرح بوده و هست كه محتواى يك روايت چگونه است؟
علامه مامقانى (ره) اشاره دارند كه در برخى موارد روايات صحيح السند يا موثوق السند به دور افكنده مى شود و گاهى روايتى قوى يا ضعيف به خاطر قرائن خارجى مورد عمل قرار مى گيرد.
«تراهم مايطرحون الموثق بل الصحيح و يعملون بالقوى بل بالضعيف فقد يكون ذلك لقرائن خارجة منها لانجبار بالشهرة رواية أو عملاً...» مقباس الهدايه، ص 36..
اگر چه يكى از مقدمات رايج براى استنباط احكام شرعى فقهى، بحث سندى روايات منقول از معصومان است و بر اين اساس روايات را به دسته هاى صحيح، حسن، موثق، ضعيف و... دسته بندى مى كنند. ليكن چنان كه روشن است اصل اين بحث، موضوعيت و ارزش ذاتى ندارد بلكه طريقيت دارد و ارزش آن به اين است كه راهى براى اطمينان به صدور حديث از معصوم است از اين رو گفته اند از هر راهى كه اين اطمينان حاصل شود كفايت مى كند خواه به عدالت راوى باشد و يا به وثاقت وى، به علو متن روايت باشد يا به عمل كردن فقها به متن و اسناد به آن در مقام استدلال يا راه ديگر ادب فناى مقربان، جوادى آملى، ج 1، ص 87..
استاد على اكبر غفارى (ره)، حديث پژوه بزرگ معاصر در بيان محتواى كتاب كامل الزيارات و عظمت و اتقان آن نزد بزرگان حديثى شيعه و اشتمال آن بر زيارت هاى معتبره و دلالت و راهنمايى آن در شناخت هرچه بيشتر ائمه اطهار(عليهم السلام) و معارف بلند دين اسلام آورده اند: «و إنه كتاب عزيز نفيس و لايكون لطالب الحق عنه محيص وعدّ عند الاكابر من الاصول المعتبرة التى عليها المدار فى زيارة الائمه الاطهار(عليهم السلام) مهما غربت الشمس و طلع النهار... فكما قلنا محتوى الكتاب فى غاية الاتقان و الفاظه كشقائق النعمان لو تجسمت معارفه لكانت بدراً زاهراً و لو تسنمت مطالبه لكانت مسكاً ذافراً و لو قبست لكلماته لكانت شهاباً ثاقباً لانّه يهدى إلى عرفان الائمه الاعلام(عليهم السلام) و إلى دينهم الحق فى كل عصر و زمان و كل صقع و مكان» كامل الزيارات، مقدمه استاد غفارى، نشر صدوق، 1375 شمسى..
در هر صورت محتواى عالى اين زيارت شريفه و هماهنگى آن با ادبيات قرآن مجيد و روايات اهل بيت(عليهم السلام) ، خود دليلى مستقل در اثبات صحت صدور آن است كه صاحبان قلب سليم آن را به حقيقت در مى يابند.