دربارهی اهمیت آموزش در فوتبال وقتی تفریح تبدیل به کار میشود
یادداشتی دربارهی اهمیت آموزش در فوتبال. آنقدر عنواناش کلی است که پیدا کردن نقطهی شروع یادداشت دشوار است. از اینجا میتوان آغاز کرد که: فوتبال اگر از نظر اقتصادی خودبازده شود، بتدریج راههایی مییابد برای «به صرفه شدن». در فوتبال اروپا، موج فروش باشگاهها به مولتی میلیاردِها از اوایل دههی نخست هزارهی سوم آغاز شد. رومن آبراموویچ با خریدهای بزرگ کارش را آغاز کرد. اما هرچه از حضورش در چلسی گذشت، به سمت تعادل پیش رفت. چلسی همچنان یکی از باشگاههایی است که برای خریدهای تازه پول زیادی خرج میکند اما آبراموویچ از ۳ سال پیش توسعهی آکادمی چلسی را هم شروع کرده و هدفاش این است که در ۱۰ سال آینده یک «لاماسیا» در لندن، اغلب بازیکنان تیم بزرگسال چلسی را تشکیل دهد. باشگاه منچسترسیتی هم این تابستان مجموعهی تمرینی تازهی خود را گشایش کرد؛ مجموعهیی که بیش از ۲۰۰ میلیون یورو برای ساخت و تجهیز آن هزینه شده تا تیمهای ردههای سنی مختلف منسیتی در آن تمرین کنند و از امکانات مختلف آن بهرهمند شوند. منسیتی اگر در بازار نقل و انتقالات حدود ۱۰۰ میلیون یورو صرف جذب بازیکنان تراز اول میکند؛ از سوی دیگر دو برابر این مبلغ را میگذارد برای تقویت زیرساختها و آنچه در طرحهای بلندمدت باشگاه تعریف شده است. حتی مالکان مولتیمیلیار در باشگاهها هم در فوتبال خصوصی و خودبازده به سوی تقویت بخش آموزش و سرمایهگذاری روی زیرساختهای سختافزاری پیش میروند چه تنها با چنین رویکردی میتوان یک باشگاه را از سیستمای که فقط پول خرج میکند، بتدریج تبدیل کرد به یک سیستم سودآور.
اختلال در پروسهی آموزش؛ اتلاف سرمایه
در فوتبال دولتی «آموزش» در حد شعار میماند. از سبد بودجهی دولتی دارد در فوتبال هزینه میشود و از این رو هیچ مدیری ضرورت آموزش را درک نمیکند که آن را در یک برنامه و پروسهی مدون اجرا کند. در فوتبال اروپا آموزش «واقعی» از ۴ تا ۶ سالگی آغاز میشود؛ زمانی که کودک فقط میخواهد «بازی» کند. درواقع در فرآیند تبدیل شدن یک کودک به بازیکن، بتدریج «بازی/تفریح» هم تبدیل به «کار» میشود. در پروسهی آموزش حرفهیی و صحیح، هدف کودک از فوتبال، از لذتجویی به سمت «بازی برای تصمیمگیری» سوق پیدا میکند. از دست دادن زمان در هر یک از مراحل آموزش، میتواند بعدها در بازیکن، ایجاد اختلال در تصمیمگیری کند. در فوتبال اروپا سیستم آموزش در جهت قاعدهمند کردن پرورش بازیکن حرفهیی تدوین میشود و این که سرمایهی باشگاه تبدیل شود به ثروت مجموعه. در ساختار فوتبال ایران، هنوز این نحوهی آموزش، عمومی نشده و در اغلب باشگاههای لیگ برتر هم اجرا نمیشود. از این رو یک گپ اساسی ایجاد شده در پروسهی تبدیل بازی به کار، در ذهن و فرهنگ رفتاری بازیکنان و البته تمام اینها خود را در کیفیت فنی بازیکنان فوتبال ایران بروز میدهد. اختلال در پروسهی آموزش، معادل از دست رفتن فرصت تبدیل سرمایه به ثروت است. در فوتبال ایران تنوع ژنتیک مناسبی وجود دارد. ژن فوتبال جنوب و شمال و تهران با هم تقاوت اساسی دارند. تمام این سرمایههای بالقوه اما از یک کانال آموزش مناسب نمیگذرد و به همین دلیل بخش مهمی از این سرمایه تلف میشود.
تکرار ناگزیر کلیشهها
فوتبال دولتی با برنامههای کوتاه مدت، ناگزیر اهمیت آموزش در فوتبال را کمرنگ میکند. تا زمانی که بخش خصوصی وارد سیستم باشگاهداری نشود و برای سودده کردن فعالیت باشگاهها به آموزش مدون رو نیاورد؛ اتلاف انرژی و سرمایه در فوتبال ایران تداوم خواهد یافت. هرچند بخشی از نکات نوشته شده در این یادداشت، تکرار مکررات است اما گاهی راهی جز تکرار کلیشهها وجود ندارد. سالانه میلیاردها تومان در فوتبال ایران، بیانکه ارزش افزودهای برای فوتبال به همراه داشته باشد، هزینه میشود. اگر بخشای از این بودجه در قالب یک قانون مصوب، برای آموزش حرفهیی هزینه شود یا باشگاهها موظف باشند که استانداردهای خاصی را برای تیمهای پایهی خود ایجاد کنند، آن وقت در همین فوتبال دولتی هم پروسهی آموزش و از پس آن، کیفیت فوتبال ایران پیشرفت محسوس خواهد داشت