0

کنار بالین پدر

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

کنار بالین پدر

کنار بالین پدر

اباصلت گوید:
هنگامی که امام رضا علیه‏السلام با حالت مسمومیت از خانه‏ی مأمون به منزل خویش بازگشت و رنجور و نالان در بستر افتاد به من فرمود: «در خانه را ببند.»
امر امام را اطاعت کردم و از شدت ناراحتی در حیاط منزل قدم می‏زدم، ناگاه دیدم نوجوانی بسیار زیبارو که موهای سرش مجعد بود و بسیار به حضرت رضا علیه‏السلام شباهت داشت وارد حیاط خانه شد! به سوی او شتافتم و عرض کردم: «با این که در بسته بود، از کجا وارد شدی؟»
فرمود: «ای اباصلت! آن خدایی که مرا به یک لحظه از مدینه به طوس آورد همو مرا از در بسته وارد خانه نمود.»
پرسیدم: «تو کیستی؟»
فرمود:
«انا حجة الله علیک یا اباالصلت، أنا محمد بن علی.»
«من حجت خدا بر تو می‏باشم ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد می‏باشم. اینک آمده‏ام پدر غریب و مظلومم را ببینم و با او وداع کنم.»
آنگاه دوان دوان به طرف بستر پدر حرکت کرد و به من نیز فرمود که با او بروم. همین که چشم امام رضا علیه‏السلام به چشمان فرزندش افتاد برخاست و گردن بر گردن او نهاد و او را به سینه‏اش چسبانید و میان دو چشمانش را بوسید و با او به راز و نیاز پرداخت و از اسرار ملک و ملکوت و خزائن علوم اولین و آخرین، پنهانی سخنانی گفت و عاقبت در حالی که سر بر دامن فرزندش امام جواد علیه‏السلام داشت طایر روحش به جانب روضه‏ی رضوان پرواز کرد. [1] .

پی نوشت:
[1] بحارالانوار، ج 50، ص 56 - کشف الغمه، ج 2، ص 344 - عیون اخبار الرضا (ع)، صدوق، ج 2، ص 243.

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
یک شنبه 28 اردیبهشت 1393  4:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها