0

حجاب آری ، حجاب خیر

 
gh_golpa
gh_golpa
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 1224
محل سکونت : اصفهان
سه شنبه 23 آذر 1389  12:02 AM
تشکرات از این پست
gh_golpa
gh_golpa
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 1224
محل سکونت : اصفهان

چرا حجاب !

حجاب در اسلام يک وظيفه اي است که بر عهدة زن نهاده شده است که بايد در معاشرت و برخورد با مرد، کيفيّت خاصي را در لباس پوشيدن مراعات کند. اين وظيفه نه از ناحية مرد بر او تحميل شده است و نه چيزي است که با حيثيّت و کرامت او منافات داشته باشد، و يا تجاوز به حقوق طبيعي او که خداوند برايش خلق کرده است محسوب شود. بلکه پوشيده بودن زن، در همان حدودي که اسلام تعيين کرده است، مي باشد.
داشتن حجاب موجب کرامت و احترام بيشتر زن است. زيرا او را از تعرض افراد فاقد اخلاق مصون مي دارد. شرافت زن اقتضاء مي کند که هنگامي که از خانه بيرون مي رود متين و سنگين و باوقار باشد. در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچگونه امري که باعث تحريک و تهيج شود به کار نبرد، عمداً مرد را به سوي خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، و معني دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنکه گاهي اوقات ژستها سخن مي گويند، راه رفتن انسان سخن مي گويد. مثلاً حالت يک افسر با نشانه هاي عالي افسري که به گردن مي افرازد، قدمها را محکم به زمين مي کوبد، باد به غبغب مي اندازد، صداي خود را موقع حرف زدن کلفت مي کند، او هم زباندار عمل مي کند. به زبان بي زباني مي‌گويد از من بترسيد، رعب من را در دلهاي خود جا دهيد. همينطور ممکن است زن يک طرز لباس بپوشد، يا راه برود که همة‌ افعالش حرف بزند، که به دنبال من بيا، سر به سر من بگذار، اظهار عشق و پرستش کن، و ... آيا حيثيّت زن ايجاب مي کند که اين چنين باشد؟ آيا اگر ساده و آرام بيايد و برود، حواس پرت کن نباشد، و نگاههاي شهوت‌آلود مردان را به سوي خود جلب نکند،‌بر خلاف حيثيّت زن است، يا بر خلاف حيثيّت مرد است، ويا بر خلاف مصالح اجتماعي و يا بر خلاف اصل آزادي فرد است؟
آري اگر کسي بگويد زن را بايد در خانه حبس، و در را به رويش قفل کرد،‌ و به هيچ وجه به او اجازة بيرون رفتن نداد،‌اين با آزادي طبيعي و حيثيّت انسان و حقوق خدا دادي زن منافات دارد. چنين چيزي در حجابهاي غير اسلام بوده است، ولي در اسلام نبوده و نيست.
امام‌صادق(از پيامبر) نقل مي کند که فرمودند : "هر زني که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود، مورد لعنت قرار مي‌گيرد تا به خانه مراجعت کند."
پس بايد گفت حجاب مصونيّت است نه محدوديت، آري گوهر پاک مهر و محبت و عطوفت و ساير استعدادهايي که خداوند به زن عنايت نموده است، بايد در صندوقچة مطمئني به نام حجاب حفظ شده، و از دست نامحرمان در امان باشد، تا لحظه اي که زن ازدواج کند، و اين گوهر گرانمايه در راه استحکام نهاد خانواده، کمک به همسر در راه تعالي معنوي او و تربيت فرزندان قرار گيرد.

سه شنبه 23 آذر 1389  12:15 AM
تشکرات از این پست
gh_golpa
gh_golpa
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 1224
محل سکونت : اصفهان

حجاب در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

 در قرآن مجيد بيش از ده آيه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
يکي از اين آيات، آيه 59 سوره احزاب است:« يا ايهاالنبي قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلک ادني ان يعرفن فلا يوذين و کان الله غفورا رحيما» (اي پيامبر، به زنان و دخترانت و نيز به زنان مومنين بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذيت قرار نگيرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معناي يک پوشش سراسري است؛ يعني زن بايد همه اندامش پوشيده باشد تا همچون گلي لطيف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آيه 31 نيز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به ميان آمده است.

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معناي مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال اين کلمه، بيش‎تر به معني پرده است. اين کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي‎دهد که پرده، وسيله‎ي پوشش است، ولي هر پوششي حجاب نيست؛ بلکه آن پوششي حجاب ناميده مي‎شود که از طريق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گيرد.
حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بُعد ايجابي و سلبي است. بُعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است؛ و اين دو بُعد بايد در کنار يکديگر باشد تا حجاب اسلامي محقق شود؛ گاهي ممکن است بُعد اول باشد، ولي بُعد دوم نباشد، در اين صورت نمي‎توان گفت که حجاب اسلامي محقق شده است.
اگر به معناي عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم، حجاب مي‎تواند اقسام و انواع متفاوتي داشته باشد. يک نوع آن حجاب ذهني، فکري و روحي است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامي، مانند توحيد و نبوت، از مصاديق حجاب ذهني، فکري و روحي صحيح است که مي‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎هاي روحي و فکري، مثل کفر و شرک جلوگيري نمايد.
علاوه بر اين، در قرآن از انواع ديگر حجاب که در رفتار خارجي انسان تجلي مي‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصيه شده‎اند.

هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلي تشريع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسيله‌ي تزکيه‌ي نفس و تقوا به دست مي‎آيد:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.

-=هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛
اوست خدايي که ميان عرب امّي (قومي که خواندن و نوشتن هم نمي‎دانستند) پيغمبري بزرگوار از همان قوم برانگيخت، تا بر آنان وحي خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوي و حکمت الهي بياموزد؛ با آن که پيش از اين، همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند.=-
از قرآن کريم استفاده مي‎شود که هدف از تشريع حکم الهي، وجوب حجاب اسلامي، دست‌يابي به تزکيه‌ي نفس، طهارت، عفت و پاکدامني است. آياتي هم‎چون:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ اي رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که اين بر پاکيزگي جسم و جان ايشان اصلح است.

 حجاب چشم
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) اي رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) اي رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.


حجاب در گفتار
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است:

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگوييد؛ مبادا آن که دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.


حجاب رفتاري
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎اي راه نروند که با نشان دادن زينت‎هاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند

وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پاي به زمين نزنند که خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود.

از مجموع مباحث طرح شده به روشني استفاده مي‎شود که مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاي مختلف رفتار، مثل نحوه‌ي پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.
بنابراين، حجاب و پوشش زن نيز به منزله‌ي يک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند. همين مفهوم منع و امتناع در ريشه‌ي لغوي عفت نيز وجود دارد؛

حجاب و عفت
دو واژه‌ي «حجاب» و «عفت» در اصل معناي منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتي که بين منع و بازداري حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر و باطن است؛ يعني منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است، ولي منع و بازداري در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت يک حالت دروني است، ولي با توجه به اين که تأثير ظاهر بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر، يکي از ويژگي‌هاي عمومي انسان است؛ بنابراين، بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و بازداري باطني انسان، تأثير و تأثّر متقابل است؛ بدين ترتيب که هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيه‌ي باطني و دروني عفت، تأثير بيش‌تري دارد؛ و بالعکس هر چه عفت دروني و باطني بيش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم مي‎گردد.

حجاب زنان سالمند
قرآن مجيد به شکل ظريفي به اين تأثير و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه مي‎دهد که بدون قصد تبرّج و خودنمايي، لباس‎هاي رويي خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولي در نهايت مي‎گويد: اگر عفت بورزند، يعني حتي لباس‎هايي مثل چادر را نيز بر ندارند، بهتر است.

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِکاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.(نور؛60)

علاوه بر رابطه‌ي قبل، بين پوشش ظاهري و عفت باطني، رابطه‌ي علامت و صاحب علامت نيز هست؛ به اين معنا که مقدار حجاب ظاهري، نشانه‎اي از مرحله‌ي خاصي از عفت باطني صاحب حجاب است. البته اين مطلب به اين معنا نيست که هر زني که حجاب و پوشش ظاهري داشت، لزوماً از همه‌ي مراتب عفت و پاکدامني نيز برخوردار است.

آيا حجاب مانع همه بزهکاري هاي اجتماعي است؟


با توجه به همين نکته، پاسخ اين اشکال و شبهه‌ي افرادي که براي ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهري، تخلفات بعضي از زنان با حجاب را بهانه قرار مي‎دهند آشکار مي‎گردد؛ زيرا مشکل اين عده از زنان، ضعف در حجاب باطني و فقدان ايمان و اعتقاد قوي به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهري است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامي ابعادي گسترده دارد و يکي از مهم‌ترين و اساسي‏ترين ابعاد آن، حجاب دروني و باطني و ذهني است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقايد و ايمان راسخ دروني برخوردار مي‌کند؛ و اساساً اين حجاب ذهني و عقيدتي، به منزله‎ي سنگ بناي ديگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهري است؛ زيرا افکار و عقايد انسان، شکل دهنده‌ي رفتارهاي اوست.


البته، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهري، لزوماً به معناي برخورداري از همه‌ي مراتب عفاف نيست، عفاف بدون رعايت پوشش ظاهري نيز قابل تصور نيست. نمي‎توان زن يا مردي را که عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر مي‎شود عفيف دانست؛ زيرا گفتيم که پوشش ظاهري يکي از علامت‎ها و نشانه‎هاي عفاف است، و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ي تأثير و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضي نيز رابطه‌ي عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ي ريشه و ميوه دانسته‌اند؛ با اين تعبير که حجاب، ميوه‌ي عفاف، و عفاف، ريشه‌ي حجاب است. برخي افراد ممکن است حجاب ظاهري داشته باشند، ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نکرده باشند. اين حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهري است. از سوي ديگر، افرادي ادعاي عفاف کرده و با تعابيري، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم مي‌کنند؛ چنين انسان‎هايي بايد در قاموس انديشه‌ي خود اين نکته‌ي اساسي را بنگارند که درون پاک، بيروني پاک مي‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن ميوه‌ي ناپاکِ بي‌حجابي نخواهد شد.

سه شنبه 23 آذر 1389  12:17 AM
تشکرات از این پست
gh_golpa
gh_golpa
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 1224
محل سکونت : اصفهان

حـجـاب یا پـوشـش?!

کلمه حجاب‏ هم به معنى «پوشیدن» است و هم به معنى «پرده» و «حاجب». بیشتر، کاربرد این کلمه به معنى «پرده» است. این کلمه از آن لحاظ مفهوم پوشش مى‏دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششى «حجاب» نیست، آن پوشش «حجاب» نامیده مى‏شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این‌طور توصیف مى‏کند: «حتى توارت بالحجاب» یعنى تا آن وقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد. معناى لغوى حجاب‏ در عصر ما براى پوشش زن بیان شده است. استفاده از کلمه حجاب‏ در مورد پوشش زن یک اصطلاح جدید است. در قدیم و به‌ویژه در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معنى پوشش است،‏ به کار رفته است اما بهتر بود که این کلمه عوض نمى‏شد و ما همان کلمه پوشش‏ را به کار مى‏بردیم، زیرا معنى شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده ‏شود، به معنی پشت پرده واقع شدن زن است و به همین دلیل عده زیادى گمان می‌کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. وظیفه پوشش که اسلام براى زنان قرار داده است‏ بدین معنى نیست که از خانه بیرون نروند. بلکه مطرح شدن پوشش مشخص و تعیین کردن حد و حدود کاملا مشخص برای آن برای ایجاد محیطی امن برای انجام فعالیت در بیرون از محیط خانه است. زندانى کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست در برخى از دوره‌ها مثل ایران باستان و هند، چنین چیزهایى وجود داشته است ولى در اسلام وجود ندارد.

«ویل دورانت» درباره زنان در دوره هخامنشیان می‌گوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان بدون روپوش‌ از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان اختلاط کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی اگر پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش‌هایی که در ایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به نظر نمی‌رسد.

از نظر اسلام زن در معاشرت با مردان باید خود را بپوشاند جلوه‏گرى و خودنمایى نکند. آیات مربوطه همین معنى را بیان مى‏کند و فتواى فقها هم بیان کننده همین مطلب است و حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت که به صورت واضح بیان شده است، می‌توان یافت. در آیات مربوط به پوشش زنان، لغت حجاب‏ به کار نرفته است. آیاتى که در این باره هست، چه در سوره مبارکه «نور» و چه در سوره مبارکه «احزاب»، حدود پوشش و تماس‌هاى زن و مرد را ذکر کرده است ‏بدون آن‌که کلمه حجاب‏ را به کار برده باشد. آیه‏اى که در آن کلمه حجاب‏ به کار رفته است مربوط ‏به زنان پیامبر اسلام (ص) است.

مى‏دانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیامبر دستورهاى خاصى وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیامبر با این جمله آغاز مى‏شود: «یا نساء النبى لستن کاحد من النساء» یعنى ای زنان پیامبر شما با سایر زنان فرق دارید. اسلام تاکید زیادی داشته است که زنان پیامبر، چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان، در خانه‏هاى خود بمانند، در مورد دلیل این امر دلایل اجتماعى و سیاسى در کار بوده است. قرآن کریم صریحا به زنان پیامبر مى‏گوید: «و قرن فى بیوتکن» یعنى در خانه‏هاى خود بمانید. اسلام مى‏خواسته است «امهات المؤمنین‏» که خواه ناخواه احترام زیادى در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسى و اجتماعى واقع نشوند. چنان‌که مى‏دانیم یکى از «امهات‌المؤمنین» که از این دستور تخلف کرد ماجراهاى سیاسى ناگوارى براى جهان اسلام به وجود آورد. خود او همیشه از کار خود اظهار تاسف مى‏کرد. بعضی از دستورات برای زنان پیامبر شدیدتر بوده است و دلیل آن هم حساسیت موضع آن‌ها بوده است.

آیه‏اى که در آن از کلمه «حجاب‏» استفاده شده است؛آیه ‏۵۳ از سوره احزاب است که مى‏فرماید: «و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب» یعنى اگر از آن‌ها متاع و کالاى مورد نیازى مطالبه مى‏کنید از پشت پرده از آن‌ها بخواهید، که این آیه مربوط به زنان پیامبر(ص) است.

درباره پوشش زنان و مردان نیز در «آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور» می‌فرماید: «به مردان مؤمن بگو دیدگان فرو خوابانند و دامنشان را حفظ کنند. این برای شما پاکیزه‌تر است. خدا بدان چه می‌کنید آگاه است.»

«به زنان مؤمن بگو دیدگان خویش فروخوابانند و دامن‌های خویش را حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آن‌چه پیداست، سرپوش‌های خویش را بر گریبان‌ها بزنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران یا پدران یا پدران شوهران یا پسران یا پسرشوهران یا برادران یا برادرزادگان یا خواهرزادگان یا زنان یا مملوکانشان یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند یا کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند (یا بر کام‌جویی از زنان توانا نیستند) و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفی‌شان آشکار شود. ای گروه مؤمنان! همگی به سوی خداوند توبه برید، باشد که رستگار شوید.»

۲ آیه مربوط به وظایف زن و مرد است. در معاشرت با یکدیگر که شامل چند قسمت است:

۱٫ هر مسلمان، چه مرد و چه زن، باید از چشم چرانی و نظربازی اجتناب کند.

۲٫ مسلمان، خواه مرد یا زن، باید پاک دامن باشد و خود را از دیگران بپوشد.

۳٫ زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.

۴٫ دو استثنا برای لزوم پوشش زن بیان شده که یکی با جمله «و زیور خویش را آشکار نکنند» بیان شده است و نسبت به عموم مردان است و دیگری «نداشتن پوشش» را برای زن نسبت به عد خاصی تجویز می‌کند.

چهارشنبه 24 آذر 1389  12:19 AM
تشکرات از این پست
gh_golpa
gh_golpa
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 1224
محل سکونت : اصفهان

حجاب آموزش است یا تربیت؟

اگر همه ما قرار باشد یک انشاء درباره حجاب بنویسیم، چه می‌نویسیم؟! مطمئن باشید که هیچ کس در انشایش نمی‌نویسد که حجاب خوب نیست و بد است، چون در حالت طبیعی همه آدم‌ها به داشتن حریم‌ علاقه دارند و ترجیح می‌دهند حریم خصوصی‌شان حفظ شود و با معنا و تعریف خودشان با حجاب باشند. حالا ما می‌خواهیم یک انشاء درباره حجاب بنویسیم، یک انشاء در مورد این‌که برای حجاب داشتن و با‌حجاب ماندن باید چطور عمل کرد و از کجا شروع کرد؟ می‌شود حجاب را آموزش داد؟ می‌شود با قانون گذاشتن آدم‌ها را با حجاب کرد؟ همه آدم‌ها را، نه فقط خانم‌ها، طوری که حتی مدل حرف زدن‌شان و زبان بدن‌شان و نوشته‌هایشان و کارهایشان با حجاب باشد. مهم‌ترین اصل برای با‌حجاب بودن «تربیت» است و بعد هم حس خوب با‌حجاب بودن من.

تا حالا فکر کرده‌‌اید که چه شد که مامان با‌حجاب من، دختر با‌حجابی مثل خودش ندارد؟! چه شد که مادر برای این‌که دخترش را راضی کند به این‌که مانتو و مقنعه یا چادرش را چطور انتخاب کند دچار معضل شد و نتوانست جواب سوال‌های کوچک و بزرگ دخترش را بدهد و جنگ خانوادگی بر سر حجاب شروع شد؟ هر مسئله‌ای برای این‌که درونی شود و تبدیل به یک مدل و سبک زندگی بشود باید مراحلی را پشت سر بگذارد، در مورد مسائل دینی مثل حجاب هم قضیه همین‌طور است. حجاب مثل تاریخ و ریاضی و جغرافی نیست که در مدرسه درس بدهند و تو یاد بگیری و یادت هم نرود! حجاب و مفاهیمی از این دست، یعنی معانی و تعریف‌ها و کارکردهای دینی را باید در یک فرد پرورش داد، پرورش هم اصول و قوانین خاص خودش را دارد. اولش فضاسازی است، بعدش شناخت یا همان علم به موضوع، بعدش محیط خوب و همراهی و بعد تشویق و تکرار و آخر سر هم حمایت اجتماعی، ولی نمی‌شود گفت مثلا اگر حمایت خانواده نباشد یا بقیه مردم حجاب را رعایت نکنند طرف بی‌خیال حجاب می‌شود، چون اگر در همان قسمت اول یعنی فضا‌سازی و شناخت خوب جا افتاده باشد حالا دستش را رها کنی و بفرستی‌اش هر جایی که دلت خواست، آن‌وقت آن حجاب درونی از حجاب بیرونی محافظت می‌کند.

مسئله این‌جاست که نسل مادر‌های ما، یک مرحله را میان‌بر زده‌اند و پریده‌اند وسط جامعه‌ای همراه و با‌حجاب. زن‌ها و دختر‌های نسل قبل با یک جامعه با‌حجاب مواجه شدند بدون این‌که بدانند و یا بپرسند که «چرا حجاب؟» و یا «حجاب خوب است یا بد؟» و حالا نمی‌توانند جواب سوال‌ها و شبهه‌های ساده دخترشان را بدهند و سعی می‌کنند از جایگاه مادرانه‌شان استفاده کنند و بتوانند دخترشان را به با‌حجاب بودن ترغیب کنند. امروز نمی‌شود انتظار داشت با گفتن «خدا چشم‌هایت را کور می‌کند» بچه از انجام دادن کاری پشیمان شود و درستش هم این است که پشیمان نشود چون به همین ساده ‌انگاری و سطحی‌نگری کار دیگری را انجام می‌دهد.

این دختر جوان امروزی هم بر خلاف مادر و مادر‌بزرگش در اجتماع (تحصیل و کار) بیشتر حضور دارد، بیشتر احساس محدودیت می‌کند، بیشتر با تنوع ظاهری مواجه می‌شود و جوابی برای سوال‌های اساسی‌اش نمی‌بیند و ترجیح می‌دهد فرافکنی کند و حجاب را یک مسئله سنتی بداند؛ نه یک مسئله دینی و با توجه به زندگی مدرن، از دستش خلاص شود!

دلیل اصلی بد‌حجابی یا بی‌حجابی این است که خانواده‌های مذهبی نتوانسته‌اند احساس و باور مذهبی را به بچه‌های‌شان منتقل کنند. این خانواده‌ها فقط اطلاعات دینی (آن هم در حالت بسیار خوبش) داده‌اند و بعد هم سعی کرده‌اند که نشان بدهند در حال زندگی مذهبی و دین‌دارانه هستند. تربیت دینی یک تربیت تحمیلی و بیرونی نیست که بشود با «نمازت را بخوان» یا «چادر سرت کن» بچه مذهبی تربیت کرد. تا یک نفر به انتخاب نرسد و حس خوبی از این انتخاب نداشته باشد نمی‌توان امیدوار بود که این شخص با‌حجاب و حریم‌دار خواهد بود. مسئله این‌جاست که دخترهای امروز جامعه ما مسائل دینی را می‌دانند ولی به آن باور و اعتقاد ندارند و همه این اطلاعات و آگاهی‌ها را هم به دلیل خانواده دینی و فضای دینی جامعه با یک حس گناه می‌گذارند روی دوش‌شان و تمام مدت با خودشان حمل می‌کنند! یعنی یک خانواده دین‌دار فقط یک حس گناه به فرزندش هدیه داده و او را رها کرده وسط دنیایی از اطلاعات جدید و به روز! در حالی که در گذشته مگر بچه‌ها چه‌قدر از دین اطلاع داشتند؟ پس چه می‌شود که با این همه اطلاعات نمی‌توانیم از پس شبهه‌های خودمان بربیاییم. این می‌شود که با یک کوله‌پشتی پر از کتاب دینی یک راه غیر دینی را انتخاب می‌کنیم؟ اطلاعات کافی نیست، من باید خودم راهم را، چادرم را و مقنعه‌ام را انتخاب کنم.

یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در مورد انتخاب در حجاب باید بیفتد این است که آدم‌ها حس خوب با‌حجاب بودن را داشته باشند این حس را خانواده با همراهی و عملی که انجام می‌دهد به وجود می‌آورد. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم خانواده الگوی فرزندانش است. وقتی در یک خانواده مذهبی مادر و پدر مذهبی حس دینی خوبی به بچه‌ها ندهند چطور می‌شود امیدوار بود که دختر و پسر با‌حجاب و دین‌داری از این خانواده بیرون بیاید. بعد از تربیت و شناخت دینی فقط در صورتی بچه‌ها شیفته پدر و مادر خودشان می‌شوند و شیفته انتخابی که انجام داده‌اند، که احساس دینی خوبی در آن‌ها به وجود بیاید. مادری که حجاب برتر دارد ولی اخلاق برتر ندارد؛ نمی‌تواند زمینه انتخاب این حجاب را برای دخترش ایجاد کند، پدری که شکل و ظاهر دینی دارد ولی احساس امنیت را در خانواده ایجاد نمی‌کند نمی‌تواند انتظار داشته باشد بچه‌های دین‌مداری داشته باشد. تشویق خانواده باید باشد تا همراهی اتفاق بیفتد. این حس خوب همراهی را فقط نمی‌توان با هدیه دادن برای روز «جشن تکلیف» و روسری و چادر خریدن ایجاد کرد، این تشویق‌ها زمانی موثر خواهند بود که در زندگی خانوادگی جریان داشته باشند، مادر خانواده به تمیزی و زیبایی ظاهر با‌حجابش هم اهمیت بدهد و فقط از گرمای چادرش نگوید و در مورد حس خوب حریم‌دار بودنش هم صحبت کند. اتفاقات خوبی که توسط یک آدم دین‌دار و محجبه سر می‌زند نه تنها برای خانواده‌اش که برای بقیه هم تأثیر گذارتر است و به همان اندازه کارکردهای بد یک فرد محجبه و دین‌دار تأثیر منفی‌تری خواهد گذاشت.

حالا فرض کنید من دختر امروزی حجاب را انتخاب کردم و اصلا از نوع خوبش را هم انتخاب کردم و برای تحصیل و کار وارد جامعه شدم. با اولین چیزی که مواجه می‌شوم تناقض‌هایی است که بین حریم‌دار بودن من و نوع فضای جاری در جامعه وجود دارد. من هم برای خودم هیچ برنامه‌ای ندارم، کسی هم برای من برنامه‌ای نریخته و فکری نکرده است. برنامه‌ای وجود ندارد که دختر امروز با‌حجاب را پشتیبانی کند و به او اطلاعات بدهد، تنها چیزی که وجود دارد مصداق‌ها است که باز هم جواب‌گوی سبک زندگی این دختر جوان نیست یعنی قضیه دختران «شعیب» تا کجای زندگی من را جواب می‌دهد و از آن به بعدش را باید چه کنم؟ یک راه این است که خود فرد با‌حجاب برود دنبال سبک زندگی‌اش و به یک مدل برسد و سعی کند این الگو را در زندگی‌اش پیاده کند، چون احتمالا مدل مادر و مادربزرگ و حتی مادر مادربزرگ در این موارد جواب نمی‌دهد و آموزش‌های موجود در خانواده هم به روزتر از این نیستند. ولی مسئله این‌جاست که هر کسی چطور می‌تواند یک برنامه با‌حجاب برای خودش طرح کند. این‌جاست که مسئله مهم تربیتی جامعه پیش می‌آید و این‌که جامعه هم باید مثل خانواده در روش‌های دینی‌اش از یک مدل پرورشی و تربیتی استفاده می‌کرد تا به تأثیرگذاری آن امید بیشتری می‌بود و حالا می‌توانست برای سبک زندگی دینی افرادش هم برنامه‌هایی محکم‌تر و مطمئن‌تر ارائه کند.

.
چهارشنبه 24 آذر 1389  12:20 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها