0

مقصود باطِلِ جريان نفاق در جامعه

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

مقصود باطِلِ جريان نفاق در جامعه

مقصود باطِلِ جريان نفاق در جامعه

اما جريان نفاق در جامعه، بعنوان يك جريان دشمن و مخاصم، مسأله‌اش اين نيست كه باطنش با ظاهرش يكي نيست، بلكه پشت سر اين يكي نبودن يك خدعه و نيرنگ و يك مقصود باطل است كه مي‌خواهد اجرا شود و آيه دوم اينرا گفته است. البته در همين آيه دوم: مسأله را براي مؤمنين و براي همه‌ي مردم روشن مي‌كند كه بدانيد اين خدعه بي‌فرجام است، يعني با خودشان خدعه مي‌كنند، نه با خدا، اگر چه ممكن است مؤمنين تا مدتي هم نفهمند كه اينها درصدد چه هستند، اما آنكه در يك جامعه‌ي ارزشي، ارزشها را نمي‌پذيرد و درصدد ضربه زدن به آن ارزشهاست اين با كسي جز خودش خدعه نمي‌كند و خود اوست كه خودش را از سفره‌‌ي رحمت الهي دور مي‌كند و خود را از خيرات جامعه‌ي اسلامي مبرّا و جدا مي‌سازد و در حقيقت، منافق ضرر عمده را به خودش مي‌زند.
اما آيه سوم لاز از بعد ديگري به مسأله‌ي منافق نگاه مي‌كند و مي‌گويد كه هرچه زمان بگذرد وضع اين بيچاره بدتر مي‌شود: في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ( 100 – بقره )
او يك بي‌اعتدالي و ناتندرستي از اول كار در خود دارد و يك مرضي در او هست كه اين مرض ممكن است معلول تربيت‌هاي خانوادگي باشد، يا ممكن است محصول تسلط يك فرهنگي بر ذهن او باشد، و يا ممكن است محصول بعضي از معاشرت‌ها و رفاقت‌ها و آموزش‌ها باشد و اين بيماري وجب شد تا او در مقابل حق مقاومت بكند. البته ممكن است كساني همين بيماري را داشته باشند، اما خودشان را نجات بدهند، چون فطرت صحيح انسانها اقتضا مي‌كند كه در مقابل دعوت حق تسليم بشوند و وقتي چيزي درست است و سخن برحق است و آنگاه كه حقيقتي به انسانها ارائه مي‌شود، طبيعت فطرت سليم حكم مي‌كند كه آنرا بپذيرد و بعضي‌ها كه در همان ابتداي امر آنرا مي‌پذيرند، اينها آن افراد سالمند، بعضي هم كه بيمار دلي دارند و در اول يك مقاومتي مي‌كنند و تعصبي بخرج مي‌دهند، حسدي مانع مي‌شود كه آن حقيقت را قبول كنند تربيت خانوادگي آنها را از اين حقيقت دورنگه مي‌دارد، اما بالاخره بر آن بيماري فائق مي‌آيند و در يك نقطه مرض را سركوب مي‌كنند، اينها همه نجات پيدا مي‌كنند، لكن يك عده هستند كه در مقابل اين بيماري و در مقابل اين اختلال دروني خود، هيچ حركت نجات بخشي را براي خودشان بعهده نمي‌گيرند و خودشان را رها مي‌كنند، عيناً مثل بيماريهاي جسمي، گاهي يك بنيه: ، بنيه سالمي است، و گاهي هم اين بنيه اختلال و بيماري و ناتندرستي دارد، انسان به طبيب مراجعه مي‌كند و طبيب به او داروئي را ارائه مي‌دهد و او آن داردو را مصرف مي‌كند، در مقابل كار طبيب و درمان او مقاومت نمي‌كند، اين هم خوب خواهد شد. اما آن كسي كه اين بيماري را دارد اگر به طبيب مراجعه بكند، و طبيب براي او چيزي تجويز بكند، وقتي او داروي شفابخش را مصرف نمي‌كند و پرهيز لازم را انجام نمي‌دهد، نتيجه‌اش عميق‌تر شدن مرض و لاعلاج شدن يا صعب العلاج شدن مرض است و مشكل كار منافق اينجاست كه به بيماري تن مي‌دهد و تسليم بيماري مي‌شود.

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
یک شنبه 21 اردیبهشت 1393  12:00 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها