اوکراین و جنگ رسانهای غرب و روسیه
شیوه های زبانی و تصویری متفاوتی جهت بی اعتبار شدن پایگاه اطلاع رسانی آرتی به کار گرفته شده است به عنوان مثال، بی بی سی، در گزارشی مدعی شده است که آرتی ، بخشهای شرقی و جنوبی اوکراین را به عنوان بخشهایی از روسیه قلمداد کرده است.
به گزارش جنگ نرم و عملیات روانی؛ دولت ها و شرکت های بزرگ، با کمک رسانههای ارتباط جمعی، عقاید و استدلالهای عامه مردم را تحت کنترل خود قرار می دهند. آنها همچنین از طریق رسانه های جمعی، وارد جنگهای اطلاعاتی میشوند. همچون دیگر وقایع جغرافیایی سیاسی، تظاهرات ضد دولتی اوکراین و کودتای اخیر کیاف نیز از این دستکاریهای اطلاعاتی مصون نبوده است. در صورتی که روزنامه ها و شبکه های خبری بین المللی بزرگ، بر خطوطی مخالف گام بردارند، جنگ اطلاعاتی برپا می گردد.سلاحهای این جنگها، رسانه ها خواهند بود و فضای تعاملی که به عنوان حوزه ای عمومی شناخته می شود، خط مقدم این جنگ اطلاعاتی خواهد بود. فرکانس های رادیویی، امواج ، فید های ماهواره ای، شبکه های اجتماعی، تلفن های همراه، آپلودهای تلفنهای همراه، شبکه های ارتباطی و اینترنت نیز در این جنگ سهیم خواهند بود.
جنگ اطلاعاتی چیست؟
شیوه ها و فن آوریهای مختلف ارتباطی، موجبات ایجاد ناسازگاریها و کشمکشها هستند. زبان، کلمات انتخاب شده، تعبیرات ویژه، تصاویر خاص، محصولات چند رسانه ای، و ارتباطات، همه و همه مهمات جنگی محسوب می شوند.اهداف جنگهای اطلاعاتی، به کارگیری کلام در جهت تاثیرگذاری بر مردم سرتاسر جهان و انحصار تمامی جریانهای اطلاعاتی، ادراک شنوندگان و نیز انحصار فرایندهای گفتمانی جهان مدرن است. بر روی همرفته، قدرت و روابط، از طریق رسانه های جمعی شناخته می شوند.
پیامها و عقایدی که رسانه های جمعی از طریق رسانه های ارتباط جمعی منتقل می کنند، توسط افرادی ساخته می شوند که این رسانه ها را تحت کنترل خود داشته و از این طریق، درک شنوندگان را نیز تحت کنترل خود قرار می دهند. از آنجایی که بسیاری از اطلاعات مردم عامه از طریق رسانه های جمعی مهیا می شوند، رسانه های جمعی جهت هدایت افکار شنوندگان به سوی عقاید خاص و نتیجه گیریهای معین به کار گرفته می شوند. و این مهم، به طور ماهرانه و واضحی، از طریق تکرار مکرر پیامها صورت می گیرد.
پیامها، که از طریق رسانه های جمعی و شبکه های اطلاعاتی به آگاهی عموم مردم می رسند، عموما نوعی اقدام اجتماعی محسوب می شوند، چرا که انتقال اخبار به مردم از طریق این رسانه ها، پیش از انتشار هرگونه اطلاعاتی، در واقع بررسی کننده واکنش مردم هستند. واکنشهایی که مورد بررسی قرار می گیرند، شامل ؛ واکنشهای آشوب گرایانه به اطلاعات ارائه شده و مسائلی اقتصادی همچون برداشتهای سرمایه داران، کاهش ارزش پول و تغییرات بازار می شود.
به انحصار در آوردن اخباری که در اختیار مردم قرار می گیرد، و بی اعتبار جلوه دادن روایتهای جایگزین رقبا، که ممکن است درست یا غلط باشند، یکی از مهم ترین جنبه های جنگ اطلاعاتی محسوب می شود. اگرچه جنگهای اطلاعاتی، شیوه ای نوین محسوب نمی شوند؛ ولی به عنوان تاکتیک مهمی از جنگهای غیر متعارف که در قرن اخیر رواج یافته اند، بسیار پیچیده بوده و به طور روز افزونی تشدید یافته اند.
دانشمندان مسائل اجتماعی بر این باورند که؛ شیوه مدیریت اطلاعاتی، که شبکه های خبری بزرگ خصوصی و دولتی بر اساس آن عمل می کنند، موجب ایجاد “فرضیه حس مشترک” می گردد که بدین ترتیب، رفتارها و واکنشهای شنوندگان در مورد موضوعات و وضعیتهای ویژه، قابل پیش بینی می گردد. این فرضیه حس مشترک، بر اساس حقایق و واقعیتهای دنیای واقعی نیستند، ولی آنها بر پایه چیزهایی که مکررا به عنوان واقعیت و دانش متعارف ارائه می شوند، شکل می گیرند. در گزارش امور بین الملل، پیامهای سیاسی مهمی که به اطلاع شنوندگان رسانده می شوند، به سوی نگرشهای مشترکی هدایت می شوند که مسلمانان شیعه و سنی، دشمنان خونی هم بوده و هوگو چاوز، مستبد مطلق می باشد و صربها و کرواتها، به شدت از هم متنفر هستند. هیچ یک از این فرضیات بر پایه واقعیت نیستند، ولی فرضیات کذب، کم کم به عنوان مسائل بین الملل واقعی بر ذهن شنوندگان رسوخ می یابند. بعلاوه، در بسیاری از موارد، این پیامها، با ماهیت غیر سیاسی بی طرف، که از واکنش بسیاری از شنوندگان ممانعت به عمل می آورد، به اطلاع شنوندگان می رسد.
میدان اخیر جنگهای اطلاعاتی، اوکراین بوده است، چنانکه سوریه و ونزوئلا نیز میادین این جنگها هستند، و این جنگها از طریق شبکه های اطلاعاتی بین المللی هدایت می شوند. اهداف این جنگهای رسانه ای، حفظ و اداره عقاید مردم جهان و اوکراین است، مردمی که حامی و یا مخالف جریانات کیف و تغییرات اخیر دولت در کیف می باشند.
ایالات متحده آمریکا، حق انحصاری انتشار اطلاعات را در رسانه های بین المللی برعهده داشته است، ولی این مهم در سالهای اخیر در اختیار کشورهایی چون روسیه، ایران، چین و ونزوئلا و شبکه های خبری بین المللی راشا تودی، پرس تی وی، تلویزیون مرکزی چین و تلویزیون سراسری آمریکای لاتی (تله سر) قرار گرفته است که در رقابت با رسانه های آمریکایی و متحدانش هستند. این شبکه های رسانه ای بین المللی روسی، ایرانی، چینی و ونزوئلایی و .. در مبارزه با اوضاع فعلی رسانه های بین المللی هستند.
روایتهایی که از طریق شبکه های خبری بین المللی اصلی نقل می شوند، به ویژه شبکه خبر کابلی مستقر در آتلانتا (CNN) و بنگاه سخن پراکنی متعلق به دولت بریتانیا (BBC)، که در صحنه های بین المللی از حقوق انحصاری برخوردار هستند، مختل شده اند و رو به افول هستند. با توجه به سخنان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در بازدید از استودیوRT در ژوئن ۲۰۱۳، نقش شبکه های خبری بین المللی تازه تاسیسی چون استودیوRT، ” شکستن حق انحصاری جریانهای اطلاعاتی جهانی است.”
شبکه های خبری بین المللی جدیدتر، مانند پرس تی وی ایران و آرتی روسیه، در مبارزه با اخبار کذبی که از طریق شبکه های خبری بزرگی چون CNN, BBC, Fox News, and Sky News، منتشر می شود، موثر بوده اند؛ چونانکه، مقامات بریتانیایی و آمریکایی بر آنند که استراتژی های رسانه ای خود را مورد تجدید نظر قرار داده و به دنبال روشهایی جهت فلج کردن شبکه های خبری باشند که نظارت اطلاعاتی آنها را مورد مخاطره قرار داده اند. گامهایی که توسط ایالات متحده آمریکا و متحدانش برداشته شده است، شامل مسدود کردن شبکه خبری انگلیس زبان پرس تی وی، عربی زبان العالم، و دیگر پایگاههای ایرانی مستقر در اروپا و دیگر نقاط جهان است.
سال ۲۰۱۱، با تغییر یافتن منابع اطلاعاتی مخاطبان خبری، حق انحصاری آمریکا و بریتانیا در صحنه های بین المللی شکسته شد. پوشش جنگ ناتو و آمریکا با لبنان، پایگاههای خبری بی بی سی و سی ان ان را بی اعتبار کرد.
هیلاری کلینتون، که ۶۷ مین وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا بود، در مورد نقشی که شبکه های خبری بین المللی و رسانه های جمعی در موفقیت سیاست خارجی آمریکا داشته اند، اظهاراتی داشته است. وی، در سال ۲۰۱۱، در کمیته امور خارجه کنگره، اظهار داشت که واشنگتن در حال از دست دادن جنگ جهانی اطلاعاتی است. او خاطرنشان کرد که آمریکا نیازمند بازگشت به جنگ سرد رسانه ای و سرمایه گذاری بیشتر در عملیاتهای رسانه ای جهت راه اندازی جنگ رسانه ای علیه شبکه های رسانه ای و اطلاعاتی خارجی است،، شبکه های خبری که پیامهایی متفاوت منتشر می کنند. کلینتون، بدون آنکه نامی از پایگاه خبری آرتی ببرد، این رسانه اطلاعاتی را محکوم کرد.
وی از کاهش فعالیتهای رسانه های بین المللی ایالات متحده و بریتانیا اظهار تاسف کرد و گفت؛ واشنگتن نیازمند ” جاری شدن پیامهای آمریکایی در شبکه های رسانه ای و اطلاعاتی است.”
سخنان کلینتون در آژانس سخن پراکنی فدرال شورای حکام ایالات متحده، که رادیو اروپای آزاد، صدای آمریکا، الحره عراق، و تمامی بنگاههای سخن پراکنی دولتی آمریکا را در دست دارد، پخش شد. چند ماه قبل، والتر ایساکسون، مدیر این آژانس سخن پراکنی، مدعی شد که در حال راه اندازی جنگی اطلاعاتی است و ” اجازه نخواهد داد که دشمنان رسانه ای آمریکا، او را از صحنه خارج کنند.” ایساکسون، که مدیر اجرایی سابق سی ان ان بوده است، همچنین خاطرنشان شد که “نشر اخبار نیازمند شیوه های تکمیلی است، شیوه هایی که به شبکه های اجتماعی سرعت بخشند.” این نکته، با در نظر داشتن رابطه مبارزات ضد دولتی، رسانه های اجتماعی، و رسانه های جمعی، به طور حتم باید مورد توجه قرار گیرد.
با وجود اظهارات کلینتون در مورد شرکت ایالات متحده آمریکا در جنگ خبری جهانی، پوشش رسانه های جریان اصلی آمریکا در مورد بیانات وی گزینشی بود، این رسانه ها از دولت آمریکا، تمثالی بی گناه و دوستانه ساخته بودند که سعی در برقراری ارتباط با دیگر بخشهای جهان دارد. روزنامه های ایالات متحده، به جای بازتاب اظهارات هیلاری کلینتون و ارائه گزارشهایی تحلیلی که بازگوکننده وقایع کاپیتال هیل و گفتگوهای مقامات آمریکایی در مورد پروپاگاندای دولت آمریکا در خارج از مرزهای آمریکا و نیز دستکاری اطلاعاتی که در دسترس مردم سرتاسر جهان قرار می گیرد،بود؛ تنها بخشهایی از آن را منتشر کرده و یا کاملا از نشر آن چشم پوشی کردند.
به عنوان مثال، واشنگتن پست، تلاشی جهت گزارش و تحلیل آنچه کلینتون و سناتورهای ایالات متحده گفته بودند، نکرد. برای نمونه، زمانی که سناتور ریچارد لوگار، جنگ طلب و توسعه طلب نظامی مشهور ، اظهار داشت که اقدامات رسانه ای بنگاه سخن پراکنی شورای حکام، ” هنوز، دیپلماسی برتر آمریکا جهت سخن پراکنی محسوب می شود،” گزارشگر واشنگتن پست، جابی واریک، که برنده جایزه پولیتزر نیز می باشد، حتی به این مهم اشاره نکرد که آنچه لوگار بازگو کرده است، اعمال قدرت دولت ایالات متحده آمریکا بر دیگر ملتها از طریق رسانه های جمعی و نفوذ دولت آمریکا از طریق جریان اطلاعاتی آمریکا بر مردم جهان است.
عدم واکنش رسانه های جریان اصلی به پوشش اظهارات کلینتون، تنها نشان از بی طرفی کاذب دارد. این شیوه ای است که هرگاه پای مسائلی مربوط به دولتها، شرکتهای بزرگ، اشخاص، و افرادی که رسانه های جمعی تمایلی به نقد و واشکافی آنها ندارند، در میان باشد؛ مورد استفاده قرار می گیرد. مطالبات عمومی بر این است که حقایق بدون هیچ تعصب و یا جانبداری منعکس شوند.
اگر یک مقام روسی در مورد استفاده از رسانه های روسی جهت تحت تاثیر قرار دادن دیگر کشورهای جهان، در کمیته پارلمانی دوما سخنرانی کرده بود؛ پوشش رسانه های جریان اصلی ایالات متحده آمریکا از حوادث به گونه ای دیگر خواهد بود. زمانی که پای دولتهای رقیب در میان باشد، استانداردهای متفاوتی از سوی رسانه های آمریکایی در نظر گرفته می شود. این رسانه های، با نام خبرنگاری تحلیلی و تحلیلهای انتقادی، به جای گزارشهای قطعی که بیانگر رویدادهای واقعی می باشند، اخباری را منتشر می کنند که تصمیمات و اقدامات رقبا را محکوم می کند.
در حالی که جنگ اطلاعاتی پیش از این نیز وجود داشت، جنگ رسانه ای متفاوتی در سال ۲۰۱۱ نمایان شد. جنگ ناتو در لیبی، جایی که شبکه های رسانه ای بین المللی، نقش سازنده ای را در عملیاتهای جنگی داشتند، جنگ خبری را برجسته تر کرد. رسانه های خبری نوین، جهت مبارزه با پروپاگاندای آمریکا و تهیه روایتهای خبری جایگزین و زیر سوال بردن اخبار بی بی سی و سی ان ان، و آسیب زدن به اعتبار آنها و کاهش مخاطبان داخلی و بین المللی این رسانه ها، رشد و تکامل کافی یافته اند. لیبی نقطه آغاز این حرکت نوین بود، ولی سوریه موجبات درگیری شدیدی را میان این شبکه های خبری که اساسا به زبانهای عربی، انگلیسی و اسپانیایی هستند، ایجاد نمود. موفقیت شبکه های خبری نوین در مقابل اخبار رسانه هایی چون سی ان ان، بی بی سی، فاکس نیوز، و الجزیره، در مورد وقایع سوریه، حاکی از این مهم بود که روزهای فرمانروایی ایالات متحده آمریکا بر جریانهای خبری به اتمام رسیده است.
در آغاز سال ۲۰۱۲، رسانه های آمریکایی و انگلیسی، شبکه های خبری ایرانی، روسی و چینی را به موجب گزارشهایی که از سوریه منعکس کرده بودند، محکوم کردند. در ۶ فوریه ۲۰۱۲ بی بی سی در یکی از تیترهایش نوشت: ” حمایت رسانه های چینی و ایرانی از وتوی سوریه”، و ۱۰ فوریه ۲۰۱۲، رابرت مکی از نیویورک تایمز نوشت: ” بحران سوریه بر روی کانالهای ماهوره ای ایران و روسیه، متفاوت از دیگر رسانه ها و منابع خبری”. مطبوعات ایالات متحده آمریکا و انگلستان، از طریق نقد دیدگاههای رسانه های روسی، ایرانی و چینی؛ در واقع از انعکاس اخبار رسانه های آفرقایی، عربی، اروپایی، و آمریکای لاتین در کشورهایی هچون الجزایر، آرژانتین، بلاروس، بولیوی، برزیل، کوبا، اکوادور، السالوادور، هند، عراق، لبنان، نامیبیا، صربستان، آفریقای جنوبی، اوکراین، و ونزوئلا، که عقایدی مشابه با رسانه های ایرانی و روسی و چینی داشتند، چشم پوشی کردند. رسانه های آمریکایی و انگلیسی، با بی اهمیت جلوه دادن و عدم پوشش حمایتهای جوامع بین الملل از سوریه، ثابت کردند که برنامه های سیاسی مقامات ارشدی را که نظارت مستقیم بر اخبار رسانه ها داشتند، راه به جایی نبرده و در واقع خنثی شده است.
جنگ رسانه ای، رقابت عوامل قدرتمند جهان است. از اینرو، تعجبی ندارد که هیلاری کلینتون، در یک گردهمایی، نارضاییتی مقامات آمریکایی را از روسیه و چین بازگو کرد. او در جمع وزیران امور خارجه دیگر کشورهای جهان، و کنفرانسی بین المللی که جهت حمایت از تغییر دولت سوریه و عملیاتهای نظامی علیه سوریه، تشکلیل شده بود، به سخنرانی پرداخت. او به دیگر وزاری خارجه جهان اظهار داشت که روسیه و چین، باید ” هزینه مخالفت با عقاید پیشروی واشنگتن را بپردازند.”
نگاهی دوباره به اظهارات کلینتون در جولای ۲۰۱۲، خالی از لطف نیست. وی اظهار داشت: ” تصور هزینه ای که روسیه و چین، باید در قبال حمایت از دولت سوریه بپردازند، باور کردنی نیست.” آنها جلوی پیشروی آمریکا را گرفته اند، که این مهم غیرقابل تحمل است. پیشروی آمریکا، به معنای تغییرات در دولت دمشق و بمباران علیه مردم سوریه است. او از اینکه مسکو و پکن، از جنگ ایالات متحده و انگلیس و فرانسه و شورای امنیت سازمان ملل مشترک علیه سوریه ممانعت به عمل آوردند، اظهار خشم و نگرانی کرد.
پس از اظهار خشم واشنگتن از روسیه- جهت جلوگیری از تغییر دولت سوریه- ایالات متحده آمریکا، به شیوه هایی برای تحریم روسیه و آغاز جنگهای خبری علیه رسانه های خبری روسیه اندیشید. شروع بحران اوکراین، در واقع آغاز جنگهای رسانه ای آمریکا علیه روسیه است. تنها نتیجه بحران اوکراین، بحریم کردن روسیه نیست؛ بلکه تمایل واشنگتن جهت تضعیف معامله موفقیت آمیز کالا در برابر نفت روسیه و ایران است.
رسانه های جریان اصلی، پیامها و اخباری که باید منتشر شده و در اذهان عمومی حک شوند، را انتخاب می کنند. صداهای معینی به گوش مردم می رسد و مواردی که ممکن است رسانه های جریان اصلی را زیر سوال ببرند، بی اهمیت جلوه داده شده و غیرمعتبر تلقی می شوند.
رسانه های جمعی آمریکا و انگلیس، گزارشهای دستکاری شده ای که حامی گسترش ناتو و اتحادیه اروپا در اوکراین است، و وقایع تحریف شده ای از وقایع کیف را ارائه می دهند. رئیس جمهور ویکتور یانوکوویسک، فاسد و طرفدار روسیه خوانده می شود حال آنکه، مبارزان، بدون هیچ اشاره ای به گذشته رهبران مخالف، به عنوان فعالان آزادی خواه خوانده می شوند. سخنانی که در تظاهرات ضد دولت بازگو می شوند، بیان کننده حقایق هستند.
کلمات و عبارات، بیان کننده موقعیت سیاسی شبکه های رسانه ای هستند. این پیامها و توضیحات بر پایه قضاوتهای به ظاهر بی طرفانه منابع خبری منتشر می شوند. هجوم خبرهایی مشابه از شبکه های خبری متعدد به سوی شنوندگان اخبار، موجب تحمیل روانی وقایع موجود اوکراین در اذهان عمومی و پذیرش این اطلاعات نادرست به عنوان واقعیت می گردد.
روایت شکل گرفته بدین صورت است که رژیمی که حامی روسیه بود، توسط انقلاب آزادی خواهی به چالش کشیده شده است؛ که هیچ تطابقی با آنچه رخ داده است، ندارد. رسانه هایی که از یانوکوویسک، چهره ای فاسد و حریص ساخته اند، فراموش کرده اند که به ثروت و کاخ و دارایی، و هنرهای دستی گرانبها، کلکسیون ماشین رهبر مخالفان اشاره کنند! آنها همچنین عنوان نکرده اند که رهبر مخالفان، پیش از این، یکی از مقامات ارشد کشوری بوده است، ولی به دلیل فساد و عدم مدیریت صحیح، از مقام خود خلع شده است. اینکه رهبران مخالف بواسطه کودتا، به قدرت رسیده اند نیز دروغ محض می باشد. اتهام روسیه طلبی یانوکوویسک، نشان از عدم آگاهی رسانه ها از سیاستهای اوکراین است؛ حزب مناطق یانوکوویسک، همکاری نزدیکی با ناتو داشته و سعی در روابطی نزدیک با اتحادیه اروپا- ونه روسیه- داشته است.
زبان رسوا کننده ای که در این گزارشهای خبری در مورد روسیه و ولادمیر پوتین به کار گرفته شده، بازگو کننده حقایق بسیاری است. این زبان، حاکی از عقاید و تفکرات این رسانه های خبری در مورد روسیه و پوتین است. ولادمیر پوتین به عنوان اتو کرات، استبداد طلب و نظامی بیرحم به تصویر کشیده شده است. پیشینه پوتین به عنوان مقام سابق کا گ ب (KGB)، به عنوان دستمایه ای برای اهریمن جلوه دادن او به کار برده می شود، حال آنکه مامور سیا بودن جرج دبلیو بوش، به عنوان رئیس جمهوری از آمریکا، به عنوان پیشنه رسواگر و بدنام کننده ای محسوب نمی گردد. زبانی که در وصف حمله ولادمیر پوتین به کریمه به کار گرفته می شود، هرگز توسط شبکه های خبری سی ان ان و بی بی سی در شرح همکاری نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در حمله به عراق و افغانستان و لیبی به کار گرفته نشد!
گرایشهایی که ادبیات رسانه ها را در قبال پوتین و روسیه تعیین می کنند، بر پایه جهت گیریهای خصمانه ای هستند که از سوی رقیبان اقتصادی و سیاسی – جغرافیایی روسیه، یعنی صاحبان قدرتی که بر رسانه های جمعی شمال آمریکا و اتحادیه اروپا نظارت دارند، اتخاذ می شوند. خبرنگاران و اهالی رسانه، آگاهانه و نیمه آگاهانه، بر اساس خط قرمزهای آنها حرکت کرده و دانسته و ندانسته، بر اساس اهداف آنها که بدنام کردن روسیه و دشمن جلوه دادن روسیه است، گام بر می دارند.
با شروع بحرانهای لیبی و سوریه، ایالات متحده آمریکا، منکر حمایتهای خود از شبه نظامیانی که به عقیده بسیاری نیروهای القاعده و یا همکاران القاعده بودند، شد. با گذشت زمان، ایالات متحده آمریکا و متحدانش، مجبور به پذیرش حضور نیروهای انحرافی و متعصب القاعده در لیبی و سوریه شدند. اعتراف آمریکا و متحدانش، نتیجه کمپین اطلاعاتی موفقیت آمیزی بود که توسط رسانه های جمعی ایران، چین و روسیه راه اندازی شده بود. به دنبال پوشش خبری بحران سوریه توسط شبکه های خبری المنار، المیادین و الیوم روسیه، شهرت شبکه خبری مستقر در قطر الجزیره لکه دار شد.
در مورد اوکراین نیز همین مهم صدق می کند. ایالات متحده و متحدانش سعی داشتند که منکر شرکت ملی گرایان افراط گرا و متعصب شده و روایتی را منتشر کنند که حافظ منافع آنها در اوکراین باشد. اگرچه، رسانه های روسی، روایتهای آنها را به چالش می کشیدند. بنابراین کمپینی از سوی ایالات متحده آمریکا و متحدانش علیه رسانه های روسی آغاز گردید. همچون انتقادهایی که علیه شبکه های رسانه ای بین المللی روسی، در مورد پوشش بحران سوریه، صورت گرفت؛ هدف رسانه های جریان اصلی آمریکای شمالی و اتحادیه اروپا، غیر قابل اعتماد جلوه دادن رسانه های جریان اصلی روسی و ارائه تصویری دسیسه برانگیز از رسانه های روسی است. چنانچه کلیر بیگ Claire Bigg ، نویسنده رادیو آزدی در دسامبر ۲۰۱۳ اظهار داشت: ” شبکه تلویزیونی روسیه، مشهور به بی طرفی و عدم جانبداری نیست.”
کمپینی که علیه رسانه های روسی آغاز شده است، به طور ویژه ای بخش انگلیسی و بین المللی- با نام آرتی آمریکا و آرتی بین المللی- را هدف قرار داده است؛ شبکه هایی که روایتهای واشنگتن و بروکسل را از کودتای اوکراین منعکس می کنند. سخنان دو تن از کارمندان آرتی بین المللی و موضوع استقلال کریمه، علیه شبکه های آرتی به کار گرفته شده اند. در مورد استقلال کریمه، زمانی که احتمال شکست کودتا علیه دولت اوکراین شدت گرفت، ( چرا که آنها توقع داشتند؛ کودتا، ۲۰ فوریه، پس از کشتار مبارزان توسط تک تیراندازها به وقوع بپیوندد)، رسانه های آتلانتیک شمالی گزارشاتی مبنی بر چگونگی جدایی موفقیت آمیز بخش غربی اوکراین منتشر کردند.
۲۱ فوریه ۲۰۱۴، گاردین، نوشت: “در حالیکه تظاهرات همچنان در خیابانهای مرکز کیف ادامه دارد، شهرهای غربی اوکراین به کمک دولت و نیروهای امنیتی جدیدی که حامی مبارزان هستند، در حال دستیابی به استقلال هستند.” اگرچه، شایان ذکر است که گزارش یاد شده، به نقش شبه نظامیان ملی گرای متعصب در اشغال شهرهای غربی و مرعوب سیاست مداران این شهرها اشاره ای نکرده و نکته قابل توجه این است که با کریمه ای که به سوی استقلال گام برداشته است، در رسانه های آتلانتیک شمالی، بر اساس استانداردهای متفاوتی برخورد شده است. رسانه های جریان اصلی آتلانتیک شمالی و اتحادیه اروپا، مساله ای با استقلال نیمه غربی اوکراین ندارند، ولی با کریمه با استانداردهای متفاوتی برخورد می کنند و مخالف استقلال آن هستند. این رسانه ها، جنبشهای مردم کریمه را نادیده گرفته و استقلال آن را تصمیم کرملین قلمداد می کنند.
پایگاه خبری آرتی، بارها به عنوان بازوی پروپاگاندای کرملین معرفی شده و با این ادعا که این پایگاه برخلاف بی بی سی، سی ان ان، فاکس نیوز، و اسکای نیوز، “حقایق” را در مورد حمله روسیه به کریمه بازگو نمی کند، مورد هجوم رسانه های جریان اصلی آمریکای شمالی و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. حال آنکه، سی ان ان و این شبکه ها و رسانه های خبری هستند که به تحریف حقایق شهرت یافته اند. این رسانه ها، مردم کریمه را محکوم به طرفداری از روسیه می کنند. گزارش ۱۱ مارس ۲۰۱۴ تلگراف به نقل از پاتریک ریول و دیوید بلیر، اظهار داشت که رای گیری جمهوری مستقل کریمه تنها دو گزینه برای مردم کریمه داشت: پیوستن به روسیه “اکنون و یا بعداً”. روزنامه انگلیسی، با تعبیری که از گزینه های روی برگه های رای گیری داشت، عنوان کرد که همه پرسی، از مردم کریمه نظرخواهی خواهد کرد که آیا آنها خواستار الحاق مستقیم به اتحادیه روسیه هستند و یا خواهان الحاق پارلمانی به روسیه می باشند. روزنامه های انگلیسی، به جای اینکه مستقیما به اطلاع مردم برسانند که همه پرسی از مردم کریمه خواهد پرسید که آیا آنها خواهان ملحق شدن به روسیه هستند و یا بر اساس قانون ۱۹۹۴ کریمه، خواهان این هستند که به عنوان بخشی از اوکراین باقی بمانند- که در اینصورت، امکان اتصال به روسیه از طریق رای گیری پارلمانی وجود خواهد داشت- با استفاده از ادبیات گیج کننده و پیچیده، سعی کردند که همه پرسی را زیر سوال ببرند.
نمونه ای دیگر از این گزارشهای اهریمنی، مقاله ای است که توسط نیک پاتون واش، لارا اسمیت اسپارک، و بن برومفیلد Nick Paton Walsh, Laura Smith-Spark, and Ben Brumfield از سی ان ان به رشته تحریر در آمده است. در ابتدای این مقاله می خوانیم: “اگر با قطار سفر می کنید، منتظر تفحصهای شبه نظامیان روسیه طلب باشید. اگر در حمایت از دولت موقت غرب متمایل به اوکراین، گرد هم می آیید، منتظر محاصره طرفداران روسیه باشید.” در این گزارش، افرادی که سرکوب شده اند، مردمی هستند که حامی دولت کودتاگر هستند و در مقابل، طرفداران روسیه، متجاوز و بیرحم تلقی شده اند. این مقاله، نه تنها روسیه و مردمی را که خواستار الحاق به روسیه هستند را محکوم کرده است، بلکه کودتای کیف و این حقیقت را که تفتیشهای مرزی، جهت جلوگیری از ورود مهمات به داخل اوکراین و غیرثبات گشتن کریمه صورت می پذیرد، نادیده گرفته است.
شیوه های زبانی و تصویری متفاوتی جهت بی اعتبار شدن پایگاه اطلاع رسانی آرتی به کار گرفته شده است. به عنوان مثال، بی بی سی ، در گزارشی و بر اساس نقشه ای کذب که به تصویر کشیده بود، مدعی شده است که آرتی ، بخشهای شرقی و جنوبی اوکراین را به عنوان بخشهایی از روسیه قلمداد کرده است. اشخاصی که در بی بی سی و دیگر نقاط جهان، سعی در تولید تصاویری کذب از گزارش آرتی دارند، متقلب و غیر حرفه ای هستند. آنها این حقیقت را که نقشه مورد نظر، به عنوان بخشی از گزارش، نشان دهنده تجزیه جمعیت داخلی جغرافیای اوکراین بود و احتمالات مختلفی را که مردم کریمه با آن موجه خواهند بود را بازگو میکرده است؛ حذف کرده اند.
بی بی سی، تاریخی طولانی در به کارگیری از تصاویر و فیلمهای کذب دارد. در مقابل، هیچ گزارش مبنی بر جعل تصاویر توسط پایگاه اطلاع رسانی آرتی وجود ندارد. راهبه های تبتی که مورد هجوم نیروهای امنیتی هند قرار گرفتند، توسط بی بی سی، به عنوان تبتی هایی که در سال ۲۰۰۸ توسط دولت چین سرکوب شده بودند، به تصویر کشیده شدند. و یا برافراشته شدن پرچم هندیها به جای جشن اخراج دولت لیبی در سال ۲۰۱۱ به نمایش در آمد. اخیراً، بی بی سی در پوشش بحران ۲۰۱۳ سوریه، باری دیگر رسوا گردید. دیپلمات سابق انگلیس، کریج موری، در باره جعل اخبار سوریه توسط بی بی سی اظهار داشت: ” مساله نگران کننده این است که سخنان دکتر، در هر دو فیلم، دقیقا یکسان است. این فیلم، به گونه ای ویرایش شده است که این حس را به وجود آورد که دکتر مورد نظر با صدای واقعی خود، صحبت کرده است. ولی، حداقل، یکی از صداها- و احتمالا هر دوی آنها- صدای واقعی فرد نیستند.”
بدون در نظر گرفتن جدیت سوالات، آنها ناقص بوده و به منظور ویژه ای طرح شده اند. اول، سوالات، هدایتگر هستند؛ چرا که به منظور هدایت پاسخها در جهت خاصی و برای برآشفته نمودن و بی اعتبار کردن آرتی به عنوان یک شبکه خبری تعبیه شده اند. دوم، سوالات پر بار هستند؛ چرا که آنها شامل فرضیاتی در خود بوده و سعی در کوتاه نمودن پاسخها و سوق داده شدن جوابها به سوی برنامه های گزارشگر دارند. نمونه ای از سوالات پربار از این قرار است: ” آیا شما دست از تنبیه فرزندان خود برداشته اید؟” پیش فرض سوال، بر اساس فرضیه ای نادرست است. در بسیاری موارد، اهمیتی ندارد که چه جوابی گرفته می شود، سوال شوندگان در موقعیتی آشفته قرار گرفته و با پاسخ دادن به سوال، در واقع سوال را تائید می کنند. در مورد مثال بازگو شده، فرضیه مصاحبه کننده بر این است که سوال شونده، فرزندان خود را تنبیه می کند.
سوء استفاده های خطرناک رسانه های ارتباط جمعی در عصر اطلاعات
تفرقه هایی که میان روسیه و ایالات متحده وجود دارد، مادامی که اوضاع اوکراین در جوش و خروش باشد، ادامه خواهد داشت. انشعابهای این بحران، در سوریه، شبه جزیره کره، و نیز میز مذاکرات سازمان ملل متحد، که در مورد مسائل هسته ای ایران و میان تهران و گروه ۱+۵ خواهد بود، احساس خواهد شد.
در پایان، جنگ اطلاعاتی ایالات متحده و روسیه، ممکن است برای برحه ای از تاریخ که عصر اطلاعاتی معنا گرفته است، مناسب به نظر برسد. هرچند، نقش آن، تیره و نگران کننده است. نظارت و دستکاری اطلاعات توسط رسانه های جمعی، از دسترسی تمام و کمال اشخاص به وقایع سرتاسر جهان ممانعت به عمل می آورد. قدرت رسانه ها، به عنوان بازگو کننده تصمیمات گرفته شده، و تشکیل دهنده فرهنگ عامه، مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
جنگ اطلاعاتی، تنها در میان بلوکهای اقتصادی و رقبای قدرت صورت نمی گیرد. نظارت و دستکاری اطلاعات، توسط دولتها و شرکتهای بزرگ و علیه رده های پائین تر جامعه در داخل کشورهای متفاوت صورت می گیرد. در این شیوه، اطلاعات، جهت نادیده گرفته شدن واقعیتهای مربوط به توزیع نابرابر ثروت و قدرت و حق و مزیت انحصاری افرادی از جامعه، به نابودی کشیده می شوند.
حتی آنهایی که پشت جعل اخبار و روایتهای کذب هستند نیز ممکن است دستمایه دیدگاه غیر انسانی و غیرمعتبر جهان قرار گیرند. طراحان پروپاگاندا، ممکن است تحت تاثیر سخن پراکنی های خود قرار گیرند. سخن پراکنی در رابطه با قدرت پنتاگون، سیاست گذاران را بر آن می دارد که رویارویی ایالات متحده و روسیه و یا چین، عواقبی کوچک خواهد داشت و موجب جنگ هسته ای نخواهد شد. روسیه و چین، هر دو، صاحبین انبارهای مهمات هسته ای و نیروهای نظامی قدرتمندی هستند. درگیری آمریکا با روسیه و یا چین، می تواند عواقب وسیعی برای همه مردم جهان به دنبال داشته باشد.بر اساس گفته انیشتین، در صورتی که در عصر اطلاعات، اطلاعات به طور شایسته و درستی مورد استفاده قرار نگیرند، به سوی عصر حجر باز خواهیم گشت.