0

آمدن اژدهايي خوفناک

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

آمدن اژدهايي خوفناک

آمدن اژدهايي خوفناک
مي‏گويند: روزي منصور داونقي حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام را طلبيد تا آن حضرت را به قتل برساند، پس دستور داد که شمشيري را حاضر کردند. سپس به ربيع، حاجب خود گفت که: «چون او حاضر شد و مشغول سخن گفتن شديم و من يک دست را بر دست ديگرم زدم، او را بکش.» 
چون ربيع امام صادق عليه‏السلام را آورد و نظر منصور بر او افتاد، گفت: «مرحبا خوش آمدي اي ابو عبدالله، براي اين شما را طلبيديم که قرض شما را ادا کنيم و حوائج شما را بر آوريم.» و عذر خواهي بسيار کرد و آن حضرت را روانه کرد. ربيع به منصور گفت: «چه چيزي، خشم عظيم ترا به خوشنودي مبدل کرد؟!» 
منصور گفت: «اي ربيع! چون او داخل خانه‏ي من شد، اژدهاي عظيمي را ديدم که نزديک من آمد و دندانش بر من سائيد و به زبان فصيح گفت: «اگر اندک آسيبي به امام زمان برساني، گوشتهاي ترا از استخوانهايت جدا مي‏کنم.» و من از ترس آن اژدها چنين کردم. [1] . 
در داستان ديگري که شبيه به قضيه‏ي قبلي است محمد بن عبدالله اسکندري مي‏گويد: من از نديمان منصور دوانقي و محرم اسرار او بودم. روزي به نزد او رفتم و او را بسيار مغموم و ناراحت يافتم. وي آه مي‏کشيد و اندوهناک بود، گفتم: «اي امير! سبب تفکر و اندوه شما چيست؟» 
گفت: «صد نفر از اولاد فاطمه را هلاک کردم ولي سيد و بزرگ ايشان مانده است و در مورد او چاره‏اي نمي‏توانم بکنم.» 
گفتم: «او کيست؟» گفت: «او جعفر بن محمد الصادق است.» 
گفتم: «اي امير! او مردي است که بسيار عبادت خداوند را مي‏کند و اشتغال او به قرب و محبت خدا، وي را از طلب ملک و خلافت غافل گردانده است.» گفت:«مي‏دانم که تو اعتقاد به امامت او داري، و بزرگي او را مي‏دانم و ليکن ملک و پادشاهي، عقيم است و من، سوگند ياد کرده‏ام که پيش از آنکه شب اين روز بيايد، خود را از اندوه او فارغ بنمايم.» 
چون اين سخن را از او شنيدم، زمين بر من تنگ شد و بسيار غمگين شدم. سپس منصور، جلادي را طلب کرد و به او گفت: «چون ابوعبدالله صادق را طلبيدم و با او مشغول سخن گفتن شدم و کلاه خود را از سر برداشته و بر زمين گذاشتم، گردن او را بزن، و اين علامت ميان من و تو است.» 
پس در همان ساعت، کسي را فرستاد و امام صادق عليه‏السلام را طلب کرد. چون حضرت داخل قصر آن ملعون شد، ديدم که قصر به حرکت در آمد مانند کشتي‏اي که در ميان درياي مواج مضطرب باشد. منصور بر خواست و با سر و پاي برهنه به استقبال آن حضرت دويد. بندهاي بدن منصور مي‏لرزيد و دندانهايش بر هم مي‏خورد، و ساعتي سرخ و ساعتي زرد مي‏شد، و آن حضرت را بسيار اعزاز و اکرام مي‏کرد. آن حضرت را بر روي تخت خود نشايد و دو زانو در خدمت او نشست مانند بنده‏اي که در خدمت آقاي خود مي‏نشيند. بعد گفت: «اي رسول خدا! به چه سبب در اين وقت تشريف آوردي؟» 
حضرت فرمود: «براي اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداري تو آمده‏ام.» 
گفت: «من شما را نطلبيده‏ام و اشتباهي شده است، اکنون که تشريف آورده‏اي هر خواسته‏اي که داري بخواه.» 
امام صادق عليه‏السلام فرمود: «خواسته‏ي من اين است بي ضرورت مرا طلب نکني.» منصور گفت: «باشد.» 
سپس حضرت برخاست و بيرون آمد، و من خدا را بسيار حمد کردم که آسيبي از آن ملعون به آن امام مبين نرسيد. بعد از آنکه امام صادق عليه‏السلام بيرون رفت،منصور لحاف طلبيد و خوابيد و تا نصف شب بيدار نشد. چون بيدار شد و ديد که من بر بالين او نشسته‏ام، گفت:«بيرون نرو تا من نمازهاي خود را قضا کنم و قصه‏اي را براي تو نقل کنم.» چون از نماز فارغ شد گفت: «چون امام صادق عليه‏السلام را براي کشتن طلبيدم و آن حضرت داخل قصر من شد، ديدم که اژدهاي عظيمي پيدا شد و دهان خود را گشود، و کام بالاي خود را بالاي قصر، و کام پائين خود را در زير قصر من گذاشت، دم خود را بر دور قصر من گرداند و به زبان عربي فصيح به من گفت: «اگر نسبت به امام صادق عليه‏السلام بدي اراده کني ترا و خانه‏ي تو فرو مي‏برم.» به اين سبب، عقل من پريشان شد و بدن من به لرزه در آمد به حدي که دندانهاي من بر هم مي‏خورد. 
من گفتم: «اين چيزها از آن حضرت عجيب نيست، زيرا که نزد او اسمها و دعاهايي است که اگر آنها را بر شب بخواند روز مي‏شود، و اگر بر روز بخواند شب مي‏شود، و اگر بر موج درياها بخواند ساکن مي‏شود.» 
سپس از او رخصت طلبيدم که به زيارت امام صادق عليه‏السلام بروم، پس اجازه داد و من رفتم. چون به خدمت امام صادق عليه‏السلام رسيدم به آن حضرت التماس کردم که آن دعا را که در وقت داخل به مجلس منصور خواند را به من تعليم نمايد. آن حضرت قبول کرد و آن دعا را به من ياد داد. [2] . 

پی نوشت ها:
[1] عيون اخبار الرضا عليه‏السلام. 
[2] مهج الدعوات. 

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1393  10:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها