صدوق با سند خود از محمد بن رجاء نقل میکند که گفت:
به امام هادی علیهالسلام نوشتم: من در مسجدالحرام بودم، دیناری دیدم، رفتم که بردارم یکی دیگر را دیدم، و ریگها را جستجو کردم، و سومی را پیدا کردم آنها را برداشتم، و اعلان کردم، کسی نیامد، اینک چه کنم؟ امام علیهالسلام در پاسخ نوشت: از مضمون نامهات آگاه شدم، اگر خود نیاز داری یک سوم آن را صدقه بده [، و دو سوم دیگر را خود بردار]، و اگر نیازی نداری همه را صدقه بده.
و روی أیضا:
عن محمد بن یحیی، عن محمد بن أحمد، عن محمد بن عیسی، عن محمد بن رجاء الأرجانی، قال: کتبت الی الطیب علیهالسلام: أنی کنت فی المسجد الحرام، فرأیت دینارا فأهویت الیه لآخذه، فاذا أنا بآخر، ثم بحثت الحصی فاذا أنا بثالث فأخذتها فعرفتها فلم یعرفها أحد، فما تری فی ذلک؟
فکتب: فهمت ما ذکرت من أمر الدنانیر فان کنت محتاجا فتصدق بثلثها، و ان کنت غنیا فتصدق بالکل [1] .
پی نوشت ها:
[1] الکافی 4: 239 ح 4، من لا یحضره الفقیه 3: 293 ح 4051، تهذیب الأحکام 6: 395 ح 28، وسائل الشیعة 9: 362 ح 7، و 17: 367 ح 2.