ابوسعد ابان بن تغلب بن رباح بکری جریری، از بزرگان و از متفکران برجسته اسلامی است. وی از ائمه اهل بیت علیهمالسلام بهره زیادی برد و علوم و آثار ایشان را حفظ کرد و نگهبان امین برای فقه ایشان بود، اینک به اختصار برخی از احوال او را بیان میکنیم:
ولادت و رشد ابان
وی در کوفه به دنیا آمده است اما مصادری که در اختیار ماست سال ولادت او را تعیین نکرده و رشد او نیز در کوفه بوده است شهری که پایتخت اهل بیت علیهمالسلام بود و مجالس و محافلش پر از ذکر آثار و فضایل ایشان بود، از این رو ابان نیز به محبت و ولایت اهل بیت پرورده شد تا بدان جا که یکی از مبرزترین شیعیان و از علمای بزرگ مذهب گردید، وی علوم اسلامی را در جامع اعظم آموخت، آن جا که یکی از مهمترین دانشگاهها و مدارس دینی آن عصر بود.
مقام علمی ابان
ابان از برجستهترین علمای مسلمین و آگاهترین ایشان در آن زمان بود، نویسندگان شرح حال وی میگویند؛ او در هر فنی از علوم قرآن، حدیث، ادب، لغت و نحو بر دیگران مقدم بود. [1] .
و از جمله مطالبی که بر عظمت مقام علمی وی دلالت دارد آن است که
هرگاه به مدینه میرفت، حوزه درس به او واگذار میشد و اسطوانه (موضع خطابه) پیامبر - صلی الله علیه و آله - در اختیار او قرار میگرفت. [2] و فقها و علما برای استفاده از سرمایههای علمی او، اطراف او را میگرفتند.
روایات ابان از ائمه
ابان از جمله رازداران علوم ائمه علیهمالسلام بود، وی از امام زین العابدین علیهالسلام و از امام ابوجعفر باقر علیهالسلام و از امام صادق علیهالسلام روایت کرده است، [3] از این بزرگوار سه هزار حدیث نقل کرده است. امام صادق علیهالسلام به ابان بن عثمان فرمود: ابان بن تغلب از قول من سه هزار حدیث نقل کرده تو نیز آنها را از قول او نقل کن. [4] سلیم بن ابیحیه روایت کرده، میگوید: در محضر امام صادق علیهالسلام بودم، وقتی که خواستم خداحافظی کنم، عرض کردم دوست داشتم از محضر شما فیضی ببرم، فرمود: نزد ابان بن تغلب برو که او از من حدیث فراوان شنیده است و هر چه برای تو روایت کرد تو نیز آن را از قول من روایت کن. [5] .
بزرگداشت ائمه از ابان
ابان مورد احترام و افتخار ائمه علیهمالسلام بود و این بزرگداشت از آن جهت بود که وی علاوه بر سرمایههای علمی فراوانی که در اختیار داشت از تقوا و پرهیزگاری و احتیاط دینی فوق العاده برخوردار بود، چنان بود که هر وقت بر امام صادق وارد میشد با عنایت و تعظیم فراوان آن حضرت روبرو میشد، امام علیهالسلام با او مصافحه و معانقه میکرد و به او خوش آمد میگفت و دستور میداد پشتی برای او میآوردند. [6] و امام ابوجعفر باقر علیهالسلام درباره او میگفت: «در مسجد مدینه بنشین، و در مسائل دینی مردم فتوا بده که من دوست دارم نظیر تو را در میان شیعیانم ببینند.» [7] .
این حدیث دلیل بر اجتهاد ابان است و این که او برای فتوا دادن در بین مردم شایستگی داشت همچنان که بر احترام و بزرگداشت امام از وی دلالت دارد، امام ابوعبدالله صادق علیهالسلام به او فرمود: «با مردم مدینه مجالست کن که من دوست دارم، آنان نظیر تو را در میان شیعیان ما ببینند...» [8] . ائمه علیهمالسلام این عالم بزرگ را گرامی میداشتند زیرا دارای علوم ایشان بوده و به راه و روش ایشان میرفته و از ایشان پیروی میکرده است.
امانتداری ابان
نویسندگان احوال ابان، همگی بر وثاقت و امانت و راستگویی او در نقل حدیث متفقند و کسی از این جهت بر او خرده نگرفته است و لیکن گروهی به دلیل محبت وی به اهل بیت علیهمالسلام از او انتقاد کردهاند، جوزجانی میگوید: «او کجرو، نکوهیده مذهب بوده و آشکارا بر این مذهب بوده است.» [9] و ذهبی میگوید: وی شیعی نستوده بود و با این همه راستگو بوده است بنابراین راستگوییش به سود ماست و بدعتش به زیان او! و اضافه میکند: چگونه رواست که بدعتگزاری را توثیق کرد در حالی که حد امانتداری عدالت و استواری است؟ و چگونه ممکن است بدعتگزار عادل باشد؟ پاسخ ذهبی این است که بدعت دو نوع است: یکی بدعت کوچک مانند غلو تشیع و یا تشیع بدون غلو و انحراف که این نوع بدعت در میان تابعین و تابعان تابعین با وجود دینداری، پارسایی و راستگوییشان بسیار بود و اگر حدیث اینان رد شود تمام آثار نبوی از بین رفته است و این مفسدهای آشکار است، و سپس بدعت بزرگ مانند رفض کامل و غلو در آن باره و فروگذاردن ابوبکر و عمر و دعوت بر این روش که با این نوع از بدعت نه قابل استدلال است و نه کرامتی برای صاحب بدعت میباشد. [10] اما این نظر ذهبی حامل هیچ نوع انگیزه اصیلی نمیتواند باشد، زیرا که تحقیق علمی، بر پذیرش قول شخصی موثق راستگویی حکم میکند که از دروغ بر حذر است، و به خصوصیات عقیدتی در این مسأله هیچ دخالتی داده نمیشود.
دوستی اهل بیت
خداوند به ابان معرفت و ولایت اهل بیت علیهمالسلام را مرحمت کرده بود و او حافظ علوم و آداب ایشان و در فقه اهل بیت مجتهد بوده است و همواره در میان مردم فتوا میداد و در پرتو فتوایش مشکلات مردم را حل میکرد و همچنین در مجالس و محافل کوفه فضایل ایشان را میگفت و با دشمنان و مخالفانشان در زمانی محاجه و مناظره میفرمود که هر کس نام ایشان را به نیکی یاد میکرد در معرض سختترین نوع گرفتاریها و ناگواریها قرار میگرفت، زیرا که امویان برای سرکوبی و وارد ساختن سختترین مجازات نسبت به محبان و موالیان اهل بیت بسیار جدی بودند و لیکن ابان خودش را برای این مشکلات آماده کرده بود زیرا که محبت وی نسبت به اهل بیت علیهمالسلام تنها یک مسأله عاطفی نبود بلکه بر اساس تفکر و دلیل استوار بود؛ کتاب و سنت، دوستی اهل بیت را بر مسلمانان واجب دانسته و آن را جزئی غیر قابل انفکاک از اسلام شمردهاند.به هر حال ابان ولای اهل بیت را بشدت در دل داشت و معتقد بود که فضیلت صحابه پیامبر (ص) و علو مقام و مرتبهشان به میزان ارتباط آنان به عترت طاهره بستگی دارد زیرا عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده، میگوید: ما در مجلس ابان بن تغلب بودیم در آن میان جوانی وارد شد و رو به ابان کرد و گفت:
«ای ابوسعید، بگو ببینم چند تن از اصحاب پیامبر - صلی الله علیه و آله - با علی بن ابیطالب هم عقیده بودند؟...» ابان مقصود او را فهمید و در پاسخ او گفت: «گویا تو میخواهی فضل و برتری علی علیهالسلام را نسبت به کسانی از اصحاب رسول خدا - صلی الله علیه و آله -را که از او پیروی کردند، بدانی...» آن جوان فورا گفت: «همین طور است...» آنگاه ابان در حق امام علیهالسلام جوابی آگاهانه داد و فرمود: «به خدا سوگند که ما برای صحابه فضیلتی جز به پیروی ایشان از علی نمیشناسیم.» [11] . حقا که امام امیرالمؤمنین علیهالسلام رهبر حکمت و عدالت در جهان اسلام بود و او میزان و وسیله سنجشی است که ارزش افراد به او شناخته میشود، بنابراین هر کس صمیمانه او را دوست بدارد به فضیلت بزرگی دست یافته و هر که او را دشمن بدارد از حق و حقیقت منحرف گشته و بیراهه رفته است.
از جمله مظاهر دوستی ابان نسبت به ائمه اطهار و اهل بیت پیامبر - صلی الله علیه و آله - آن است که وی بر گروهی گذر کرد و آنها به خاطر این که از امام ابوجعفر باقر علیهالسلام روایت میکرد شروع به بدگویی او کردند و او به ایشان ریشخند زد و گفت:
«چگونه مرا به خاطر روایتم از مردی سرزنش میکنید که چیزی از او نپرسیدم مگر آن که میفرمود: رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چنین فرمود.» [12] . براستی روایت ابان از امام باقر علیهالسلام به روایت از پیامبر - صلی الله علیه و آله - میپیوندد و آن از نظر سند مطمئنترین و درستترین روایتهاست.
مؤلفات ابان
ابان مجموعهای از کتب را تألیف کرده که خود دلیل بر گستردگی علوم و معارف اوست و برخی از آن کتابها به شرح زیر است:
1- تفسیر غریب القرآن، ابان شواهدی از شعر در آن باره آورده و بعدها عبدالرحمن بن محمد ازدی کوفی آمده و از کتابهای ابان و محمد بن سایب کلبی و ابنرواق بن عطیه کتابی فراهم کرد.
2- الفضایل، [13] و شاید این کتابی بوده باشد که در آن فضایل اهل بیت علیهمالسلام را بیان کرده است.
3-الاصول درباره روایت براساس مذهب شیعه است. [14] .
وفات ابان
این شخصیت بزرگ، در سال 141 ه از دنیا رفت و مرگ او خسارت بسیار بزرگی برای جهان اسلام بود و امام صادق علیهالسلام بر مصیبت او غمگین شد و با تأسف و اندوه میفرمود:
«به خدا سوگند که مرگ ابان دل مرا به درد آورد.» [15] .
ابوالبلاد میگوید:
«مردی از شیعه در دورترین نقطه زمین، اگر از مرگ ابان سوگوار نشود، باید بسیار فرومایه و پست فطرت باشد.» [16] . خداوند ابان را بیامرزد که از حق حمایت کرد و همچون قهرمانان، در راه حق و برای اعلای کلمة الله مبارزه کرد و مرگش از جمله مصیبتهای بزرگی بود که دین مقدس اسلام در آن عصر سوگوار شد.
پی نوشت ها:
[1] معجم رجال الحدیث: 1 / 20.
[2] المعجم: 1 / 22.
[3] رجال طوسی.
[4] المعجم: 1 / 22.
[5] المعجم: 1 / 22.
[6] المعجم: 1 / 22.
[7] معجم الآداب: 1 / 108.
[8] معجم رجال الحدیث: 1 / 21.
[9] معجم رجال الحدیث: 1 / 21.
[10] میزان الاعتدال: 1 / 6 - 5.
[11] حیاة الامام محمد باقر: 2 / 192.
[12] حیاة الامام الباقر: 2 / 193.
[13] فهرست ابنندیم، فهرست طوسی: ص 42.
[14] فهرست ابنندیم.
[15] معجم الأدباء: 1 / 108.
[16] الامام الصادق و المذهب الأربعه: 3 / 57. عض ببظر ام رجل... (نک فرج مادرش را گاز گرفته مردی...) کنایه از فرومایگی است.