0

نقش اندیشه

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

نقش اندیشه

نقش اندیشه
اندیشه، پایه و بنیان هویت هر انسان را شکل می‏دهد. اندیشه بالنده، معیار امتیاز انسان از حیوان و سایرین است. اگر اندیشه به خمودی و ایستایی گرایید، انسان را در ردیف حیوان، بلکه پست‏تر از آن قرار خواهد داد. 
امتیاز انسان به اندیشیدن وی است. آن که راه‏های اندیشه را بر خویش می‏بندد، از هویت انسانی سقوط می‏کند. ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون، [1] «بدترین جانداران در پیش خدا انسان‏های کر و لالی که نمی‏اندیشند، می‏باشند!» آنان که راه‏های اندیشه را، گوش و چشم، و راه بالندگی اندیشه گفتگو را بر خویش می‏بندند، صم بکم عمی فهم لا یعقلون. [2] چون راه‏های اندیشیدن را بر خود بسته‏اند و توان اندیشیدن از آنان گرفته شده است. خمودی و ایستایی اندیشه نتیجه عناد و استکبار و خود بزرگ‏بینی آنان از حق است. نقش محوری اندیشه، شناخت خدا و باور زندگی بی‏پایان انسان است. اندیشه بالنده یعنی باور خدا. اندیشه‏ای که به خدا نیانجامد، پندار است نه اندیشه. آن که از دین رو برمی‏تابد، گرفتار پندار است و از اندیشه بهره‏ای ندارد، و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه، [3] «هیچ کس به جز افراد سفیه و بی‏اندیشه، از دین ابراهیم (معیار هر دین آسمانی است) رو برنمی‏تابد». دوزخیان که پایان کارشان به دوزخ انجامیده، این حقیقت را ابراز می‏دارند که اگر اندیشه داشتیم، دوزخی نمی‏شدیم، لو کنا نسمع او نعقل ما کنا من اصحاب السعیر. [4] «اگر راه اندیشه (شنوایی) را نمی‏بستیم و اگر می‏اندیشیدیم، از دوزخیان قرار نمی‏گرفتیم.» امام صادق علیه‏السلام در همین راستا می‏فرماید: اگر کسی اندیشمند باشد، دیندار خواهد بود، من کان عاقلا کان له دین. [5] . بر این اساس آنچه از آویخته‏ها و پندارها و خرافات و فرهنگ‏های ابتذال و حتی بت پرستی دامن گیر بشر شده است، به خاطر خمودی و ایستایی اندیشه است. اگر کسی می‏اندیشید، فرهنگ‏ها و آداب و رسوم‏های جاهلیت و آویخته‏ها و پندارها را نمی‏پذیرفت. به جای خدای مهربان که نورش سراسر هستی را فراگرفته است، بت نمی‏پرستید، اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون. [6] «اف بر شما و آن بت‏هایی که به جز خدا پرستش می‏کنید، آیا شما نمی‏اندیشید.». اگر اندیشه، بالنده می‏شد، بت پرستی دامن‏گیر نمی‏شد. که بت پرستی ثمره تلخ خمودی و ایستایی اندیشه است. اگر اندیشه بالنده شود، تقلیدهای چشم و گوش بسته رخت برمی‏بندد، او لو کان آباءهم لا یعقلون شیئا. [7] «با این که پدران آنان بدون اندیشه دنبال بت‏پرستی رفتند، اینان نیز با پیروی چشم و گوش بسته کژراهه‏ی آنان را می‏پیمایند»! از این روست که اندیشه در مبدأ هستی، نظام هستی، انجام هستی، اندیشه در آغاز و انجام خویشتن، اندیشه در خزانه‏ها و معارف وحیانی که قد جاءکم بصائر من ربکم، [8] معیار ارزش و قدر قیمت انسان قرار گرفته است. ان قیمة کل امرء و قدره معرفته. [9] «مقدار ارزش هر انسان به مقدار اندیشه‏ی وی می‏باشد». 
اندیشه در وحی الهی که خزاین بی‏پایان معرفت است، آیات القرآن خزائن [10] راه را شفاف و پیمودن راه را هموار می‏سازد، و هر رهرو را سریع به مقصد می‏رساند. اندیشه یعنی دیدن، و عمل و رفتار یعنی رفتن. اول دیدن آنگاه رفتن. که رفتن بدون دیدن نه تنها انسان را به مقصد نمی‏رساند، بلکه به مقدار سرعت خود انسان را از مقصد دور می‏سازد، العامل علی غیر بصیرة کالسایر علی غیر طریق فلا تزید سرعة السیر الا بعدا. [11] «رفتار بدون اندیشه همانند بی‏راهه راه پیمودن است، هر مقدار سرعت گیرد از مقصد دور می‏شود.» همان گونه که دیدن بدون رفتن نیز ایستایی و نیز گردش به عقب و ارتجاع خواهد بود. 

پی نوشت ها: 
[1] انفال، 22. 
[2] بقره، 171. 
[3] همان، 130. 
[4] ملک، 10. 
[5] کافی، باب وجوب طاعت العقل، ح 6. 
[6] انبیاء، 67. 
[7] بقره، 171. 
[8] انعام، 104. 
[9] معانی الاخبار، ج 1، ص 2. 
[10] وسائل، ج 4، ص 849. 
[11] تحف العقول، ص 266. 

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393  11:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها