شهید بزرگوار، جناب «یحیی ابن امالطویل» که فرزند دایه حضرت سجاد -علیهالسلام- میباشد، از شخصیتهای برجستهای است که به برکت ارتباط عاطفی و نزدیک با امام زین العابدین -علیهالسلام- و استفاده از تربیتها و معارف حضرت، از صلابت و استقامت کم نظیری در دفاع از حق و حقیقت و مبارزه با حاکمیت فرهنگ طاغوت برخوردار گردیده است.
این بزرگوار در تمام نصوصی که از حواریون و اصحاب خاص حضرت سجاد -علیهالسلام-یاد کرده است، وجود دارد و بزرگان علماء اهل رجال نیز از او به نیکی تمام یاد کردهاند.
«کشی» از حضرت امام باقر -علیهالسلام- نقل میکند که فرمود: اما «یحیی ابن امالطویل» او جوانمردی خود را اظهار کرد و هر گاه در طریق پیاده راه میرفت، بوی خوشی (خلوق) را بر سر میگذاشت و کندر (سقز) میجوید و دامن پیراهن خود را بلند میکرد. «حجاج» او را دستگیر نمود و به او گفت باید «اباتراب» (حضرت امیرالمؤمنین علی -علیهالسلام-) را لعنت کنی و امر کرد تا دست و پای او را قطع کنند و سپس او را کشت.» [1] . باید توجه داشت این برخورد «حجاج» با این شیعه آزاد مرد، از آن رو بود که در اوج حاکمیت نظام خبیث اموی، به صورت علنی و صریح با آموزههای پلید اینحکومت و اساس باطل آن به مخالفت برمیخاست و بسیار رسا و گویا اعلام میکرد «خط» ما و شما دوتاست و ما به شما و معتقدات و عملکرد شما کافریم و شما را قبول نداریم. شیخ «مفید» از امام صادق -علیهالسلام- نقل میکند که حضرت فرمودند: «یحیی بن امالطویل» وارد مسجد پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - میشد و میگفت: «ما به شما کافر شدیم و بین ما و شما بغضاء و عداوت ظاهر شد.» [2] .
و جناب شیخ «کلینی» نیز از «سلیمان بن عبیدالله» نقل میکند که او میگوید: «یحیی بن امطویل» را در کناسه (یکی از محلههای) کوفه مشاهده کردم که ایستاده بود و با رساترین صدای خود، ندا داد که: «ای معشر اولیاء خدا! ما از آنچه شما میشنوید بیزار هستیم. هر کس به «علی» دشنام دهد پس لعنت خدا بر او باد و ما از «آل مروان» و آنچه از غیر خدا میپرستند، بیزار هستیم». سپس صدایش را پائین آورده و ادامه داد: «هر کس اولیاء خدا را دشنام دهد پس با آنها ننشینید و مجالست نکنید. و هر کس در راه و روش ما تردید دارد از او کمک نخواهید و باب مراوده با او را باز نکنید و هر کس از برادران شما که کارش به جایی برسد که مجبور شود به خاطر نیاز به شما رو بیندازد بدانید که به او خیانت کردهاید.» و سپس این آیه را تلاوت کرد که: «ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را دربر میگیرد و اگر فریادرسی جویند، به آبی چون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند، یاری میشوند. وه! چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است. [3] ». [4] .
آری، این عملکرد سرافرازانه و شجاعانه این حواری بزرگوار حضرت سجاد -علیهالسلام- بود و سرانجام به مقام عظمای شهادت در راه خدا به دست یک کارگزار پلید خونخوار نظام اموی (حجاج بن یوسف) نائل آمد.
پی نوشت ها:
[1] معجم رجال الحدیث، ج 20، ص 35.
[2] ر. ک: پیشین.
[3] بخشی از آیه 29، از سوره 18: الکهف.
[4] اصول کافی، ج، ص 379.