0

گریه مفسر قرآن

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

گریه مفسر قرآن

گریه مفسر قرآن

اعمش مفسر بزرگ قرآن و محدث معروف قرن دوم هجری قمری در حالِ مرگ بود. قاضی القضاة کوفه و ابوحنیفه به عیادتش رفتند. ابوحنیفه احوال او را پرسید، اعمش گفت: دستم از عمل خیر کوتاه است.
یک مرتبه اعمش گریه‏اش گرفت ابوحنیفه گفت: گویا فهمیده ای که روز آخر عمرت است و گناهان زیادی کرده ای. امّا بزرگترین گناه تو این است که در شاءن حضرت علی(ع)و اهل بیت او حرف‏های زیادی زده ای و از آنان تعریف بسیاری نموده‏ای.
حالا بیا و از حرفهایی که در مورد آنها گفتی توبه کن تا خداوند ترا بیامرزد. اعمش گفت: مگر من درباره آن حضرت چه گفته‏ام؟
ابوحنیفه گفت: تو گفته‏ای حضرت علی(ع)بهشت و جهنم را بین مردم تقسیم می‏کند اعمش از خانواده‏اش خواست که او را بلند کنند. او را بلند کردند و نشست رو به ابوحنیفه کرد و گفت: ای یهودی! آیا به من ایراد می‏گیری؟ قسم بخدای عالم، به چند واسطه از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: یا علی(ع)، تو کنار آتش جهنم می‏نشینی و آتش در اختیار توست. مردم از کنار تو رد می‏شوند، هر که را که تو دستور دهی آتش به او کاری ندارد وگرنه آتش جهنم او را خواهد گرفت و او را در دوزخ خواهد انداخت.

جبرئیل آمد بوحی عشق و بر خواند آفرینم 
گفت بر گو مدح شاه دین امیرالمؤمنینم‏

آفتاب از آسمان بر شد که بوسد آستانم 
دید چون یکذره در دل مهر آن سلطان دینم‏

بنده عشقم که بر شاهان عالم تاج بخشم 
تا گدای درگه آن خسرو ملک یقینم‏

عاشق روی نگارم مست آن چشم خُبارم 
و ز فراقش اشگبارم عاشقم زار و حزینم‏

چون ز عشق یار مستم سر خوش از جام اَلستم 
ساقیا جامی دگر زان طرفه آب آتشینم‏

تا بمستی فاش سازم سِر هشیاران عالم 
عالمی شیرین دهان گردد ز کلک شکرینم‏

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393  10:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها