محمد بن ابیمسلم میگوید: با ابیجعفر امام محمد باقر علیهالسلام برای انجام کاری بیرون رفتیم. پس گرگی را دیدیم که از کوه پایین آمد. آن گرگ آمد و دستهایش را بلند کرد و به برآمدگی زین اسب حضرت نهاد و گردنش را بلند کرد. پس با آن حضرت صحبت نمود.
امام باقر علیهالسلام به او فرمود: «برگرد، به تحقیق که دعا کردم.» سپس آن گرگ برگشت. عرض کردم: «ای سید و آقای من! قضیه چه بود؟» آن حضرت فرمود: «آن گرگ گفت: جفت من با سختی و مشقت میزاید و زائیدن بر او سخت میباشد، دعا کن تا خدای تعالی فرجی اعطاء فرماید و به ما فرزندی بدهد که شیعیان تو را آزار نکند؛ من هم گفتم: برو که دعا کردم.» [1] .
پی نوشت ها:
[1] خلاصة الأخبار.
منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام باقر؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.