0

چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)

 
DRAGON333
DRAGON333
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 8083
محل سکونت : سیستان و بلوچستان خاش

چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)

بیوگرافی چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)

چارلز اسپنسر چاپلین، کمدین افسانه‌ای سینما، شانزدهم آوریل ۱۸۸۹ در لندن و در خانواده‌ای تئاتری به دنیا آمد. او بازیگری، کارگردانی، تهیه‌کنندگی، فیلمانه‌نویسی و حتی آهنگسازی فیلم‌هایش را شخصاً انجام می‌داد. زندگی حرفه‌ای او از کودکی در صحنه‌ی تئاترهای لندن تا زمان مرگش بیش از ۷۰ سال ادامه داشت. دوران کودکی او در فقر و تنهایی سپری شد چون که در دو سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند و پدرش که به سختی او را به یاد می‌آورد چند سال بعد مرد. مادرش که بازیگری پرکار بود، مبتلا به نوعی بیماری حنجره شد و چاره‌ای نداشت جز این که کار تئاتر را رها کند. اما قبل از آن، پسر ۵ ساله‌اش چارلی شانس بازی در نمایش را کنار او داشت که با خواندن آهنگ معروفی مورد تشویق زیادی قرار گرفت. 
مادر او خیاطی را در پیش گرفت تا مخارج زندگی چارلی و پسر دیگرش سیدنی را تأمین کند. در سال ۱۹۰۰ چارلی در یازده سالگی همراه برادرش در نمایش پانتومیمی بنام «سیندرلا» بازی کرد و از آن موقع تصمیم گرفته بود که بازیگری را حرفه‌ای دنبال کند

سیدنی چاپلین چند سال بعد برای پیوستن به نیروی دریایی آنها را ترک کرد. چارلی با مادرش که دچار بیماری روحی شدیدی شده بود در منطقه فقیرنشین لندن به وسیله درآمد اندک برادرش زندگی می‌کرد و برای مراقبت از مادرش درس را رها کرد چون نمی‌خواست کسی به بیماری روانی او پی ببرد ولی وقتی اطرافیان متوجه وضعیت وخیم او شدند، او را در بیمارستان بستری کردند که تا سی سال دیگر با همان شرایط به زندگی ادامه داد. چاپلین در هفده سالگی به عنوان دلقک به گروه طنز «فرد کارنو» (Fred Karno) پیوست و ستاره نمایش های آن شد. او و گروه کارنو برای اولین تور آمریکا در سال ۱۹۱۰ پا به آن کشور گذاشتند و در شهرهای مختلف نمایش اجرا کردند.
در این گروه، «استنلی جفرسون» (Stanly Jefferson) که بعدها با نام «استن لورل» معروف شد با چاپلین هم بازی بود. «استن لورل» به انگلستان برگشت اما چاپلین که شیفته‌ی آمریکا، پیشرفت سریع و محیط شادش شده بود در آن کشور ماند. سه سال بعد کارگردان جوانی به اسم «مک سنات» (Mack Sennat) بازی چاپلین را دید و به او پیشنهاد کرد با استودیوی فیلمسازی‌اش «کی استون» همکاری کند. چاپلین برخلاف میلی باطنی و ابتدا بیش تر به خاطر حقوقش قبول کرد و به این ترتیب وارد هالیوود شد.
مسیر حرفه‌ای او از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ در استودیوهای مختلف «کی استون» شروع شد، جایی که خیلی زود هنر و صنعت فیلمسازی را فرا گرفت. چارلی چاپلین در اولین فیلم هایش که توجه چندانی را جلب نکرد مثل همه بازیگرها، ظاهری معمولی داشت تا اینکه خیلی اتفاقی ترکیبی از شلوارهای گشاد و کفشهای بزرگ، کت تنگ و کلاه لبه‌دار را امتحان کرد که به نظرش عالی رسید و تبدیل به همان شخصیت دوست داشتنی شد که همه می‌شناسند و با آن به اوج شهرت رسید.
اولین سال فعالیتش برای «سنات» فیلم‌های کوتاه زیادی ساخت که بسیار موفق بودند. تصویری که امروز از چاپلین از یادها مانده، محصول همین دوره است. در سال ۱۹۱۶ او قراردادی با شرکت فیلمسازی Mutual بست تا دوازده فیلم کوتاه کمدی بسازد و تمام آنها را در طول یک دوره هجده ماهه تهیه کرد. چاپلین بعدها گفت که زمان فعالیتش در این شرکت شادترین دوره کاری‌اش بوده و تجربیات زیادی هم کسب کرده است.
به دنبال آن استودیوی اختصاصی و کمپانی تولید فیلم خودش را در هالیوود سال ۱۹۱۸ راه‌اندازی کرد و این باعث شد تا حد زیادی کنترل مالی و هنری محصولاتش را شخصاً به عهده بگیرد. با استفاده از همین استقلال که به تدریج بیش تر می‌شد، زیباترین صحنه‌ها را خلق کرد که خارج از محدودهٔ زمان همیشه تأثیر گذارند و پیامی که پشت ظاهر سرگرم کننده آنها نهفته است انگار در هیچ برهه‌ای از تاریخ کهنه نمی‌شود.
در سال ۱۹۱۵ او «ولگرد» افسانه‌ای‌اش را خلق کرد، اولین کمدی تلخ و شیرین او با پایانی باز که در آن قهرمان خانه به دوش قصه، تنها و ناکام در عشق به شیوهٔ مخصوص خودش قدم می‌زند. چنین شخصیتی با ویژگی‌های ظاهری و خصوصیات اخلاقی ویژه‌اش به نوعی در فیلم های بعدی چاپلین هم حضور دارد. آوراگی و دربدری که چاپلین هنگام کودکی تجربه کرده بود مایه اصلی فیلم های اجتماعی تند وتیز او را تشکیل می‌داد. او در سن کم علاوه بر این که زندگی در نوانخانه‌ها را تجربه کرده بود، بارها مجبور شد کنار خیابان بخوابد و در آشغالها دنبال غذا بگردد. شاید به خاطر همین تجربه‌های تلخ شخصی است که بازی او در این قالب تا این حد باورپذیر است.
در سال ۱۹۱۹ چاپلین همراه با همکارانش مثل «مری پیکفورد» (Mary Pickford)، «داگلاس فیربنکز» (Douglas Fairbanks) و «دی گریفیت» (D.Griffith)، اتحادیه هنرمندان را بنیانگذاری کرد که تا اوایل دهه پنجاه رئیس آن بود. این اتحادیه با این هدف تشکیل شد تا از افزایش قدرت سرمایه‌گذاران در توسعه استودیوهای هالیوود جلوگیری شود. این حرکت،آزادی چاپلین و فیلمسازان همفکر او را تثبیت می‌کرد. در آن دوران چاپلین دیگر ستاره بین‌المللی بود که فیلم هایش مثل «مهاجر»، (۱۹۱۷)، «کودک» (۱۹۲۱) و «روز دستمزد» (۱۹۲۲) موفقیت‌های تجاری شگرفی کسب کرده بودند.
چاپلین درباره فیلم مهاجر گفت «هیچ کدام از دیگر فیلم هایی که ساخته‌ام به اندازهٔ این یکی خودم را متأثر نکرده است». «مهاجر» کمدی فوق‌العاده‌ای است که احتمالاً بیشتر با صحنه‌ای از آن در یادها مانده است که در آن مهاجران به مجسمه آزادی خیره می‌شوند. از آن موقع تاکنون این صحنه بارها در فیلمهای مختلف تقلید شده است. یکی از این نمونه‌ها در فیلم «پدرخوانده ۲» (۱۹۷۲) ساختهٔ فرانسیس فورد کاپولا وجود دارد. هنر چاپلین هیچ جا بهتر و واضح‌تر از این صحنه مشخص نمی‌شود.
اولین کمدی بلند چاپلین و شاهکار او «کودک» بود؛ فیلمی به یاد ماندنی که در آن ولگردی، بچه گمشده‌ای را پیدا می‌کند و می‌خواهد او را بزرگ کند. واضح است که فیلم کودک از داغدیدگی خود چاپلین هم سرچشمه می‌گرفت چون اولین پسر او چند روز بعد از تولد و چند هفته قبل از شروع ساخت این فیلم مرده بود و شاید این موضوع روی تلخی فضای فیلم نادانسته تأثیر گذاشت ولی کمبود عواطف و نگرانی‌های اجتماعی را استادانه به تصویر می‌کشد. در این اپیزود، چاپلین ولگردی است که از بچهٔ بی‌خانمانی، با بازی حیرت‌آنگیز بازیگر چهارساله «جکی کوگان» (Jakie Coogan) مراقبت می‌کند.
در یکی از بهترین صحنه‌های ساختهٔ چاپلین و شاید حتی تمام دوران فیلم صامت، چارلی در تعقیب ماشینی که بچه را به پرورشگاه می‌برد، با تمام قدرت روی سقف خانه می‌دود و نمی‌خواهد از او جدا شود. پشت طنز سیاه این صحنه، احساسی لطیف پنهان است. در آن سال ها، کودکان مهاجر و آواره حاصل از جنگ جهانی اول در خاطره همه مردم بودند. همین طور کسانی که برای عزیزان از دست داده خود در جنگ داغدار بودند و یا به هر شکلی جنگ سرنوشتشان را وارد مسیر تازه‌ای کرده بود از فیلم «کودک» بسیار استقبال کردند.
زندگی افرادی مثل چاپلین، امروزه به وسیله دانشمندان علوم اجتماعی مطالعه می‌شود. آن ها دریافته‌اند کودکانی که در معرض بی‌خانمانی و به تبع آن، تنش‌های اجتماعی قرار می‌گیرند همگی به سرنوشت واحدی دچار نمی‌شوند.
در حالی که بعضی از آنها در آینده قشر آسیب‌پذیر جامعه را تشکیل می‌دهند، برخی دیگر از این بچه‌ها مثل چاپلین زیرک و مبتکر می‌شوند.
چارلی چاپلین با این که در کار حرفه‌ای خود روز به روز موفق‌تر می‌شد ولی زندگی خانوادگی‌اش دستخوش ناملایمات بود. دو ازدواج نخست او به جدایی ختم شد اولین بار با بازیگری بنام «میلدرد هریس» (Mildred Harris) و بار دوم با بازیگر دیگری، «لیتا گری» (Lita Grey) ازدواج کرد.
بعد از مدتی با «پائولتا گادارد» (Paulette Goddard) که در فیلم «عصر جدید» بازی می‌کند ازدواج کرد که بعد از آن که هر دو به موفقیت و شهرت بیشتری رسیدند از هم جدا شدند. چهارمین ازدواجش در سال ۱۹۴۳ با «اونا اونیل» (Oona Oneil) دختر نمایشنامه نویس معروف «ایگن اونیل» با ثبات‌ترین بود که تا زمان مرگش ادامه پیدا کرد. «اونا اونیل» بعد از مدتی هنرپیشگی را رها کرد و شاید همین، باعث دوام ازدواج آنها شد چون چاپلین برخلاف ازدواج های گذشته‌اش این بار همسرش را رقیب خودش نمی‌دید. چارلی چاپلین و اونا اونیل هشت فرزند داشتند. یکی از آنها «جرالدین چاپلین» است که حرفه والدینش را در پیش گرفت و مهم‌ترین نقشی که ایفا کرده در فیلم «دکتر ژیواگو» (۱۹۶۵) ساخته «دیوید لین» (David Lean) در نقش تانیا است.

پنج شنبه 11 اردیبهشت 1393  7:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها