روز سیزده نوروز برای هر ایرانی یادآور خاطرات شیرینی است که حتی طعم تلخ"نحسی"های گاه و بیگاه آن هم نمیتواند از این شیرینی کم کند. البته برای عده ای ازبچههای بازیگوش، نحسی روز سیزده به شکل مشقهای ننوشته عید ظاهر میشد و گاهی بزرگترهادلشان به رحم می آمد و کمک میکردند تا مشقهای مفصل عید تمامشوند.
جالب است که در طی سالهای اخیر که بیشتر رسوم عید و سال نو به فراموشی سپرده شدهاند، هنوز هم روز سیزده بدر مانند گذشته به دور هم جمع شدن و شادمانی میگذرد و ادابآن تا حدی اجرا میشود. با این حال بد نیست با نگاهی به گذشته، با فلسفه ی وجودی اینروز و چگونگی آداب و رسوم آن بیشتر آشنا شویم.
نحوست سیزده
ریشه ی اعتقاد به شوم بودن و نحسی عدد سیزده مشخص نیستاما آنچه مسلم است این است که ایرانیان، به خلاف اروپائیان و اعراب سیزده را شومنمی دانسته اند و اتفاقاً روز سیزده هر ماه برایشان روزی گرامی بوده است. ابوریحانبیرونی در کتاب آثارالباقیه خود نوشته است: ایرانیان باستان هر روز از ماه را بهنامی می خوانند و سیزدهمین روز ماه ، « تیر » نامیده می شود و « تیر » نام فرشته ایعزیز و نام ستاره ای بزرگ و نورانی و خجسته است. بنا براین سیزده نمی تواند نحسباشد.
بر اساس اساطیر ایرانی در این روز، سرحد ایران و توران با تیر انداختن آرشمشخص می شود. به این معنا که میان افراسیاب که بر شهرهای ایران مسلط شده بود ومنوچهر که در قلعه ی ترکستان متحصن گردیده بود، صلح می افتد و این دو موافقت می کنندکه یک تن از لشکر منوچهر با همه ی توان خود تیری بیندازد و هرجا که آن تیر فرود آمدمرز دو کشور باشد ؛ وسرانجام، آرش تیری از قله ی دماوند می افکند که در کنار جیحونفرود می آید و به این ترتیب ، ایرانیان در” تیر” روز از تیرماه که آن را «تیرگان»می خوانند از محنت رهایی می یابند. به همین سبب در این روز جشنی برپا می داشتند کههمچون مهرگان و نوروز خجسته و مبارک است.
سیزدهم هر ماه ِ شمسی که تیر روز نامیده می شود مربوط به فرشتهً بزرگ وارجمندی است که ” تیر ” نام دارد و در پهلوی آن را تیشتر می گویند. فرشته ی مقدس تیردر کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد.
ایرانیان ِ قدیم نیز پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازدهماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ای است به باغ و صحرا می رفتند وشادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دوره ی نوروز را به پایانمی رسانیدند. (به نقل از خانم نسرین قاسم پورملکی، سایت تبیان)ظاهراً اعتقاد به نحوست سیزده از تبادلات فرهنگی بین ایران و اروپا به وجود آمدهاست و از آنجایی که علاقه به فرنگی شدن در تمام جنبه های زندگی رسوخ می کرد، یمن ومبارکی سیزده، به راحتی به شومی و نحسی مبدل شد.
گشت و گذار و شادی
روز سیزده برای خانواده ها روزآخر تعطیلات نوروزی به حساب می آمد و باید از فردای آن به سلامتی روانه ی کار شده وبه زندگی عادی خود بازگردند.این روز، مبارک یا شوم، در خارج از خانه و در دامن طبیعت سپری می شد و از یکی دوروز مانده به سیزده، خانم ها بساط خوردنی ها را فراهم می کردند، کاهوی مفصلی تهیهکرده، مقداری سکنجبین می پختند و اسباب غذا، از برنج و روغن و سایر مخلفات را جورمی کردند. علاقه ی مردم به این "پیک نیک” بهاری به قدری بود که حتی عده ای صبحانه راهم در خارج از خانه و در کنار جوی آب و دامن سبزه صرفمی کردند.
یکی ازمهمترین کارهای صبح روز سیزده، به آب سپردن سبزه ی عید بود. این سبزه که بنابه اعتقاد عامه، تمام شر و بدی را از خانه گرفته بود را به آب روان می انداختند ودو مرتبه از روی جوی آب می پریدند و اعتقاد داشتند که ناراحتی ها و مشکلات خانه بااین سبزه از آن ها دور می شود.
یکی از اعتقادات بی اساس سیزده این بود که تا ظهر سیزده، به خانه ی کسی نروند تابا سردی و بی حرمتی صاحبخانه روبرو نشوند، چرا که مهمان در این روز، نحوست سیزده یخودش را به خانه دیگران می برد.
محل مناسب برای اطراق کردن
مناسب ترین محل برای به در کردن سیزده،بیرون دروازه های شهر و در هر زمین سبز و سایه ی درختی که در نزدیکی آب باشد، بود. دراین میان عده ای از افراد نادرست، ناخنک های فراوانی هم به محصولات باغات می زدند کهگاهی به مرافعه شدید ختم می شد و خوشی را از بین می برد.
اما بیشتر روز، پس از رسیدن و نشستن، به ساز و آواز، بازی های دسته جمعی مانندالک-دولک، جفتک چارکش و چلتوپ می گذشت. هر دسته برای خود ساز و ضربی جور میکرد و یااز مطرب های اجرتی دعوت می کرد و خلاصه دشت و صحرا پر از آواز و ساز و رقص و شادیبود.
ناهار روز سیزده
غذای سیزده بدر به دو شکل تهیه می شد، یا آن را درخانه پخته و آماده می کردند، یا با صفای بیشتری در صحرا بار گذاشته می شد. محبوب ترینغذا، دمی باقلا، دمی بلغور و آش رشته بود که غالباً نخود و لوبیای آن را در خانهمی پختند و سبزی و رشته و مخلفات دیگرش را در صحرا اضافه می کردند تا جابیافتد.
کسانی که دست و دلباز بودند، هرگز هنگام کشیدن غذا "لقمه ی همسایه” را فراموشنمی کردند و حتی به اندازه ی یک نعلبکی هم شده از آش خود به همسایه ی صحرایی خود تعارفمی کردند و آن ها که خسیس بودند، حلقه وار می نشستند و بدون نگاه کردن به دیگران غذامی خوردند تا مجبور به تعارف نشوند.
سبزه گره زدن
گره زدن سبزه در روز سیزده بدر ازجمله رسومی بود که تقریباً تمام زنان و دختران، به خصوص دختران دم بخت و خانه ماندهرا در بر می گرفت و به این شکل انجام می شد که باید دو ساقه ی سبزه را به هم هفت گرهبزنند و نیت بکنند تا حاجتشان روا شود. به همین دلیل در اولین فرصت به میان سبزه هارفته، دو ساقه ی آن را در دست می گرفتند و با خواندن اشعاری، نیت خود را بر زبان میآوردند. در ابتدا واجب بود بگویند "سبزی تو از من- زردی من از تو” و بعد مناسب باحاجت خود اشعاری را زمزمه میکردند. خلاصه، با هر گره نیتی کرده و بزرگ تریندلهره ی آنها این بود که مبادا ساقه ی نازکسبزه پاره شود و حاجت شان روا نشود.
پایان یک روز خوش
یکی دو ساعت به غروب مانده، خوش گذران های روزسیزده کم کم بساط خود را جمع کرده و زرنگ ها کمی زودتر از غروب، به سمت خانه حرکتمی کردند. ساعات آخر روز که همه با شکم های پر، بچه های خسته و از حال رفته و بارهاییکه دیگر سنگین به نظر می رسید، از تمام روز سخت تر و کندتر می گذشت.
بالاخره خانواده ها به خانه رسیده، بچه ها معمولاً بعد از خوردن یک قاشق روغنزیتون یا روغن بادام (برای پاک شدن معده از پرخوری های روز سیزده) به خواب می رفتند وبزرگ ترها هم خود را آماده یروز چهارده ی فروردین و آغاز کسب و کار می کردند و با امیدسالی پر برکت و شاد به استراحت می پرداختند.برای شما هم سالی پر از موفقیت و سلامتی آرزو می کنیم.