چند نفر نزد عمر آمده گواهی دادند که فلان زن با مردی اجنبی در بیابانی زنا کرده است، آن زن شوهر داشت. عمر دستور داد او را سنگسار کنند.
زن به درگاه خدا عرضه داشت: خدایا! تو میدانی که من بیگناه هستم.
عمر از گفتارش خشمگین شده گفت: آیا شهود را تکذیب میکنی؟ امیرالمومنین علیهالسلام که ناظر قضیه بود فرمود: زن را برگردانید شاید در ارتکاب این عمل معذور بوده است. زن را برگرداندند و از حالش پرسش نمودند.
زن گفت: روزی من و مرد همسایه شتران خود را به چرا میبردیم و چون شتران من شیر نداشتند مقداری آب به همراه خود بردم، در بین راه آبم تمام شد و زیاد تشنه بودم، از مرد همسایه آشامیدنی خواستم وی تقاضایم را نپذیرفت، مگر این که با او زنا کنم، من از این کار ابا داشتم تا این که نزدیک بود از تشنگی هلاک شوم، پس با کراهت به زنای او تسلیم شدم.
امیرالمومنین علیهالسلام فرمود: الله اکبر! (فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فلا اثم علیه)؛ [1] کسی که مضطر شود اگر بدون نافرمانی و ستم مرتکب گردد گناهی بر او نیست.عمر چون این را شنید زن را آزاد نمود. [2] .
پی نوشت ها:
[1] سوره بقره، آیه 173.
[2] ارشاد، مفید، قضایاه (ع) فی خلافه عمر.