امام بسیار مهربان بود و همواره در رفع مشکلات اطرافیان تلاش میکرد و حتی گاه خود را به مشقت میانداخت. آن هم در دورانی که شدت سختگیریهای حکومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت میکند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشکی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز کرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشک دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیمتر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاوردهام، ناامیدانه از خانهام بیرون رفت.
اندکی بعد فرستادهی امام هادی (ع) به خانهام آمد. او کیسهای در دست داشت که همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت:
ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد.
دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به کلی بهبود یافتم».[1] .
پی نوشت ها:
[1] الارشاد، ج 2، ص 433.