0

بخشندگی امام هادی

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

بخشندگی امام هادی

یکی از صفات امام هادی علیه‏السلام، بزرگواری و بخشندگی اوست، زیرا او بخشنده‏ترین مردم بود، به همان روالی که پدران بزرگوارش بودند که به خاطر خدا خوراک خودشان را به فقیر، یتیم و اسیر می‏دادند و آن قدر به دیگران می‏دادند که در خانواده خودشان خوراکی نمی‏ماند و به قدری به دیگران پوشاک می‏دادند که برای خودشان نمی‏ماند، و امام صادق علیه‏السلام خوراک و لباس آن قدر به مردم می‏داد که برای اعضای خانواده‏اش چیزی نمی‏ماند. [1] . 
مورخان موارد زیادی از احسان امام هادی علیه‏السلام به فقرا و درماندگان نقل کرده‏اند که ما به چند مورد اکتفا می‏کنیم: 
1- گروه از بزرگان شیعه به خدمت امام هادی علیه‏السلام آمدند، آنها عبارت بودند از: ابوعمرو عثمان بن سعید، احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر حمدانی. احمد بن اسحاق در حضور امام از وامی که داشت شکوه کرد، امام علیه‏السلام به وکیلش عمرو نگاهی کرد و فرمود: 
«سی هزار درهم به او، و سی هزار درهم به علی بن جعفر بده» به وکیل خود نیز همین مبلغ را پرداخت. 
ابن‏شهرآشوب در ذیل این بخشش علوی می‏گوید: «این معجزه‏ای است که جز از پادشاهان، دیگران از چنین بخششی عاجزند، و ما هرگز چنین بخشندگی را از کسی نشنیده‏ایم» [2] امام علیه‏السلام به زندگی این بزرگان گشایشی بخشید که برخوردار شدند و تنگدستی را از آنها برطرف ساخت و طبیعی است که بهترین بخشش آن است که دوام داشته باشد. 
2- از موارد بخشندگی امام علیه‏السلام، داستانی است که اسحاق جلاب نقل کرده، می‏گوید: برای ابوالحسن هادی علیه‏السلام در روز ترویه چندین گوسفند خریدم، و امام، همه را بین خویشاوندانش تقسیم کرد [3] . 
3- و از جمله بخشش امام علیه‏السلام، داستانی است که مورخان نقل کرده‏اند که آن بزرگوار از سامرا به قصد قریه‏ای که متعلق به آن حضرت بود بیرون شد، مرد عربی به قصد دیدار آن حضرت به خانه او رفت و او را ندید و اهل منزل گفتند امام به مزرعه رفته است و آن مرد راهی آن جا شد وقتی که به حضور امام شرفیاب شد، امام علیه‏السلام پرسید چه حاجتی داری؟ او با صدای آهسته، عرض کرد: «من مردی از عربهای کوفه و از متمسکین به ولایت جد شما علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام هستم و دینی به گردن دارم که بر من سنگینی می‏کند و کسی را نیافتم جز آن که به سراغ شما آمدم...» امام علیه‏السلام دلش به حال او سوخت و خواست او را مورد توجه قرار دهد ولی در مضیقه بود و چیزی در اختیار نداشت تا نیاز او را برآورده سازد، این بود که دست خطی نوشت که در آن آمده بود این عرب بادیه‏نشین، از من طلبی دارد - مبلغ وام را تعیین کرد - و فرمود این نوشته را بگیر وقتی که به شهر سامرا رسیدم و جماعتی نزد من بودند تو این مبلغ وامی را که در نوشته آمده است از من مطالبه کن و به من به خاطر تأخیر در پرداخت و امت پرخاش کن، و آن چه می‏گویم برخلاف آن عمل مکن. مرد عرب، نوشته را گرفت، وقتی که امام علیه‏السلام به سرمن رأی رفت، گروهی از رجال دولتی و مأموران انتظامی به حضور امام رسیدند آن مرد عرب آمد و نوشته را عرضه کرد و از امام علیه‏السلام خواست تا مبلغ وامی که در ورقه نوشته شده، پرداخت کند و امام شروع به عذرخواهی کرد اما عرب بادیه نشین به امام پرخاش می‏کرد، وقتی که مجلس به هم خورد مأموران انتظامی نزد متوکل رفتند و جریان را به اطلاع او رساندند، متوکل دستور داد، سی هزار درهم خدمت امام ببرند و آن مبلغ را آوردند، و چون مرد عرب آمد، امام علیه‏السلام فرمود: «این مبلغ را بگیر و دین خودت را با آن ادا کن و بقیه را صرف خانواده‏ات بنما...» [4] . مرد عرب این بزرگواری را واجد اهمیت دانست و عرض کرد: دینی که من داشتم کمتر از یک سوم این مبلغ بود... ولی خدا بهتر می‏داند که رسالت خود را به کدام خانواده واگذارد. [5] پولها را گرفت و خوشحال و آسوده خاطر به نزد خانواده‏اش بازگشت، در حالی که به امام علیه‏السلام که او را از تنگدستی و محرومیت نجات داد، دعا می‏کرد. 
4- از جمله داستانهایی که راویان درباره نیکی و احسان امام علیه‏السلام نقل کرده‏اند، آن است که ابوهاشم جعفری سخت دچار تنگدستی شد، به خدمت امام علیه‏السلام رسید، وقتی که چشم امام به او افتاد و از فقر و تنگدستی او مطلع شد خواست تا مقداری از بار اندوه او را بکاهد، فرمود: «ای ابوهاشم، از کدام نعمت خدا برخورداری که می‏خواهی سپاس گویی؟ خداوند به تو نعمت ایمان را ارزانی داشته و بدنت را بر آتش دوزخ حرام کرده و سلامتی داده و بر اطاعت و بندگیش یاریت نموده و قناعت داده است تا توانسته‏ای دچار اسرافکاری نشوی...» براستی این نعمتها را که امام علیه‏السلام برشمرده است از جمله بزرگترین نعمتهای الهی در دست انسان است، آن گاه امام دستور داد تا صد دینار به او دادند. [6] . 

پی نوشت ها:
[1] صفة الصفوه: 2 / 98. 
[2] مناقب. 
[3] بحارالانوار. 
[4] بدیهی است که امام علیه‏السلام با توجه به این که خلیفه غاصب، بیت‏المال مسلمین را غاصبانه به اختیار خود گرفته و موجودی بیت‏المال از صدقات و غیره متعلق به توده مسلمین و از جمله مورد مصرفش ادای دین چنین کسانی است، با این توریه حقی را به حقدار رسانده است - م. 
[5] الاتحاف: بحب الاشراف: ص 68 -67، شرح شافیه ابوفراس: 2 / ورقه 167، جوهرة الکلام: ص 151. 
[6] امالی صدوق، بحارالانوار. 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393  6:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها