به گزارش خبرگزاری تسنیم، هنگام پذیرش قطعنامه 598 مقام معظم رهبری علاوه بر مسئولیت ریاست جمهوری، امامت جمعه تهران را نیز بهعهده داشتند که هنوز هم ایشان بهطور رسمی امام جمعه دائم تهران میباشند .چهار روز پس از پذیرش قطعنامه در 27 تیر ماه سال 1367، آیتالله خامنهای اولین نماز جمعه پس از این حادثه را امامت فرمودند و در دومین خطبه این نماز جمعه تاریخی، تحلیل مشروح و مبسوطی از مسائل مربوط به قطعنامه 598 ارائه فرمودند که پس از گذشت 20 سال از آن روزها بسیار خواندنی و مفید به فایده است.
مسئله اصلی که در این خطبه مطرح خواهیم کرد مسائل مربوط به پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت است؛ لکن قبل از آن لازم میخواهم بهیاد امام باقر العلوم(ع) اسوه مقاومت و علم و عمل که شهید امروز هست، ادای احترام کنم و به شما برادران و خواهران عرض کنم که زندگی امام باقر(ع) مثل همین زندگی ده سال شما سر تا پا جهاد و مبارزه و پیشرفت و موفقیت بود.
آن روز مردم مجاهدتش را میدیدند و امروز ثمرات عظیمش را میبینیم که در سراسر تاریخ اسلام این ثمرات گسترده و پراکنده است و ما امیدواریم شیعیان خوبی برای آن حضرت باشیم و آن راه را همچنان ادامه بدهیم.
در مورد این قطعنامه مسائل متعدد و مهمی هست که من بهقدر کفاف وقت بهصورت فشرده به اهم آنها اشاره خواهم کرد. اولاً باید دانست که این مسئله، مسئله قبول قطعنامه یکی از پدیدههای بسیار مهم تاریخ انقلاب است، چه قبول قطعنامه به آتشبس و خاتمه جنگ منتهی بشود و چه با خباثت دشمن بهانهگیری و جنگ افروزی او به اتمام جنگ منتهی نشود. بههرحال این حرکت یکی از مهمترین حوادث و مهمترین حرکات و مهمترین آزمایشها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلی چیزها را و خیلی حقایق زیبا را از انقلاب ما آشکار کرد. چیزهایی که اگر این تجربهها پیش نیاید به این روشنی دیده نخواهد شد. شجاعت رهبری کشور و انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را بهخاطر مصلحت اسلام و مسلمین اتخاذ میکند و اعلام میکند که دنیا در مقابل این موضعگیری متحیر میماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است، این شجاعت اخلاقی و روحی است که کمتر کسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد.
دلبستگی رهبر و امت دنبالهروی او به اسلام و مسلمین به مصالح اسلامی آن وقتی که مصلحت اسلام ایجاب میکند ناگهان یک موضعی را در پیش میگیرد که علیالظاهر با موضع گذشته او 180 درجه اختلاف جهت دارد چون اسلام این را میخواهد، چون مصلحت انقلاب و کشور و ملت این را ایجاب میکند یعنی فانی شدن در مصالح اسلام و مسلمین.
یکی از نکات زیبایی که آشکار شد اتحاد و پیوند مستحکم بین مردم و امام بود بهمجرد اینکه معلوم شد که رضایت امام و تصمیم امام پای این قضیه است ناگهان همین ملتی که مشتها را گره کرده بودند و فریاد جنگ سر میدادند گفتند که اماما «پیامت را شنیدیم و ما تسلیم پیام تو هستیم» این اطاعت و انقیاد است. آن هم امتی بیدار، ملتی که بزرگ و کوچک آن سیاسی هستند و مردم ما مردم چشم و گوش بستهای نیستند، یکوقت ملتی اصلاً نمیداند در دنیا چه میگذرد و در کشورشان چه میگذرد، دولت یعنی چه، جنگ یعنی چه، صلح یعنی چه، خوب یک چنین ملتی اشکالی ندارد که به حرکت بزرگترها و پیشوایان خودشان به هرطرف که آنها رفتند حرکت کنند، ملت ما آنطور ملتی نیست، امروز من گمان نمیکنم در دنیا هیچ ملتی باشد که شعور سیاسی و درک سیاسی و قدرت تحلیل سیاسیاش بهقدر ملت ما باشد در شهرها، در روستاها، بزرگ و کوچک، زن و مرد، قشرهای مختلف همه نسبت به مسائل کشور، مسائل دولت، مسئولین کشور، مسائل جهانی، آمریکا، اسرائیل، شوروی، دشمنیها، دوستیها، جبههبندیها، سازمان ملل، شورای امنیت و نسبت به این مسائل سیاسی همه مردم ما امروز آشنا هستند.
یک ملت آگاه، روشن، تصمیمگیرنده، اعتراضکننده، صاحب نظر، صاحب اراده که خیلی جاها ممکن است نظر مسئولین را هم قبول نداشته باشند آن را هم اعلام بکند، یک چنین ملت بیدار، هوشیار، سیاسی، آگاه و بااراده را مشاهده میکنیم که در مقابل رهبرشان آنچنان با اعتقاد، باانقیاد و باقبول برخورد میکنند که این نشاندهنده اتحاد کامل بین امام و امت است، این یکی از آن زیباییهای عظیم این انقلاب ما است، هیچکسی اعتراضی نمیکند، چون رهبرشان را میشناسند، امام هم خودشان فرمودند: من شماها را میشناسم و شما هم من را خوب میشناسید. در این چند سال امام عزیز یکایک این ملت را شناختند، آن روح بزرگ، آن فدایی بودن در مقابل مصالح اسلام آن بیرودربایستی بودن نسبت به حقایق و عدم اغماض از آنچه منطبق بر مصلحت اسلام و مسلمین است و آن آمادگی برای شهادت که در شما هست.
آن روح بلند و بزرگ و فکر حکیمانه و دوراندیش و مصلحتیاب و جهتیاب مردم اینها را در امام آزمایش کردند و تجربه کردند و امام هم ملت خودش را، ایمانشان را، اخلاصشان را، فداکاریشان را خوب شناخته است، حقیقتاً پیوند بین امام و امت هست و معرفت این دو نسبت به همدیگر یکی از آن نکات بسیار زیبا از آن زمان بود که اینطور و به این وضوح آشکار شد.
حتی از همه بالاتر نیروهای مسلح ما بودند سپاه با آن کشور و حماسه خودش و ارتش با آن اقامت طولانی خودش در میدانهای نبرد که نیروهای مسلح معمولاً علاقمندند به اینکه جنگ را ادامه بدهند، آنها مایلند که عظمت و قدرت خودشان را به دشمن نشان بدهند و بینی دشمن را به خاک بمالند، اما همین نیروهای مسلح ما در مقابل امام اظهار انقیاد کردند. چون فرمان امام است، این چیز بسیار باعظمت و باشکوهی است، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی در پاسخ به امام نوشتند و پیام دادند که اماما هرچه شما بگوئید ما قبول میکنیم، در حالی که ما میدانیم طبیعت نیروهای مسلح و روحیه نیروهای مسلح یک روحیهای است که میل به جنگ دارد. آن شور انقلابی، آن روحیه نظامیگری میخواهد که برود در میدان جنگ و خودش را نشان بدهد و دشمن را به خاک بنشاند و چون امام اراده کرد و چون امام این را مفید دانسته و طبق مصلحت تشخیص داده و نظر مسئولین کشور را تأیید فرموده و به این کار اقدام کرده و تصمیم گرفته لذا آنها هم میگویند ما تسلیم هستیم که این از آن نکات بسیار جالبی بود که در این برهه از زمان نشان داده شد و آشکار شد.
نکته دیگر این است که این حادثه در دنیا تحلیلهای زیادی را برانگیخت، بعضیها در دنیا تحلیل اقتصادی کردند، گفتند که ضرورتهای اقتصادی ایران را به این موضع رساند، بعضیها تحلیل نظامی کردند، بعضیها تحلیل سیاسی کردند و هرکسی یک حرفی زد. و حقیقت این است که از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثهای از جمله در این حادثه نتوانستهاند یک تحلیل درست و واقعبینانهای به دست بیاورند و ارائه بدهند. بنده عرض میکنم تحلیلهای دنیا نسبت به آنچه اتفاق افتاد تحلیلهایی ناقص یا سرتاپا غلط و دروغ است.
تحلیل واقعی این نیست، مسئله را در آن حد مجملی که میشود گفت من در یک جمله عرض میکنم و آن جمله را برای شما تبیین میکنم، آن جمله این است که مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه بهصلاح اسلام و انقلاب و کشور است، حالا چطور بهصلاح است، چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد که قبول قطعنامه امروز بهنفع انقلاب است همه مردم مشتاقند که این عوامل و حوادثی که امام در پیامشان اشاره کردند اینها را بدانند. بنده این عوامل و حوادث را خوب میدانم و میتوانم برای شما بیان کنم و هیچ جملهای که به مردم نشود گفت در این عوامل و حوادث نیست. من این را قرص و محکم عرض میکنم ما اگر این عوامل و حوادثی را که امام اشاره کردند به شما ملت عزیز بگوییم مطمئناً نیروی عظیم شما بیشتر بهکار خواهد آمد تا در این مرحله آن کاری را که باید انجام بدهید انجام دهید، تمام ملت ایران مگر افراد معدودی که خائنند و مزدور بیگانه هستند که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا میشوند غیر از آنها تمام ملت ایران محرم هستند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود. البته در حالی که شما محرمها این مطلب را از دهان من میشنوید گوشهای نامحرم هم متأسفانه خواهد شنید، اگر ما میتوانستیم راهی را پیدا کنیم یا بهوجود آوریم که آنچه را به شما گفته میشود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نکند، اگر این چنین فضایی را ما پیدا میکردیم شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام میآمدیم یکی یکی عوامل و حوادث را میگفتیم و مطمئناً نظر موافق همه را جلب میکرد. اما چه کنیم هرچه به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید، گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود، ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشوند، لذا نمیگوییم. یک عدهای ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم، نخیر شما محرمید و شما خودی هستید. قضیه، قضیه خود شماست مربوط به خود شماست ما هم که تصمیم میگیریم کارگزار شما هستیم، چون شما به ما اطمینان کردید ما داریم مسئله شما را بهنفع شما آنطور که تشخیص میدهیم و طبق حجت و وظیفه شرعی خودمان راه میبریم، چطور شما محرم نیستید، شما محرمید، دشمن شما محرم نیست، آن گوش نامحرمی که نباید بشنود و از رموز و اسرار کار شما آگاه خواهد شد، لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت، همانطور که امام فرمودند انشاءالله یک روزی خواهد رسید و آن روز هم مال چند سال دیگر نیست. خیلی زودتر از اینها انشاءالله وقتی خواهد شد که ما بتوانیم انشاءالله برای مردم شرح بدهیم و دلایل و آن عوامل و حوادث و عللی که امام در پیامشان اشاره فرمودند، آن را تشریح کنیم و بگوییم اینهاست.
و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد، و آن چیزی را که امروز باید فهمید این است که آن چیزی که تصمیم گرفته شد این برگشت از شعارهای اصولی ما به هیچ وجه نیست. دشمن نمیتواند در اینجا ما را متهم کند که ما از اصول خودمان برگشتهایم. حاشا و کلا انقلاب اسلامی و رهبری عظیمالشأن و مسئولین این انقلاب و این نظام با ذره ذره وجود خودشان و با لحظه لحظه عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتیناپذیری این انقلاب در مقابل ابرقدرتها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد. (تکبیر نمازگزاران)
* حدیبیه چگونه اتفاق افتاد؟
در تاریخ ما هم یک بار دیگر اتفاق افتاد. در زمان پیغمبر در سال ششم هجرت، یعنی 1402 سال قبل از این رسول خدا با عدهای بهقصد ورود به مکه راه افتادند و خدای متعال به پیغمبر گفته بود و پیغمبر به مردم از قول خداوند وعده داده بود: ما وارد مکه خواهیم شد. مسلمانها آمدند با امید اینکه وارد مکه خواهند شد. دشمن در محلی بهنام حدیبیه راه آنها را سد کرد و مانع از حرکت آنها شد، میخواستند حمله کنند و آنها را قتلعام نمایند و از بین ببرند، خدای متعال مسلمین را حفظ کرد و قضیه به نوشتن یک صلحنامه منتهی شد که به صلح «حدیبیه» معروف است.
وقتی که صلحنامه را مینوشتند، پیغمبر نام خودش را که فرمود امیرالمؤمنین نوشت، بعد از آن کلمه رسولالله را نوشت، آنها اعتراض کردند گفتند: ما به رسولالله بودن تو اعتقادی نداریم، پیغمبر گفتند: بسیار خوب، این کلمه را پاک کن!
امیرالمؤمنین عرض کرد: یا رسولالله دلم نمیآید کلمه رسولالله را پاک کنم. پیغمبر فرمود: بده به من خودم پاک کنم. کاغذ را از امیرالمؤمنین گرفت و آنجایی که رسولالله نوشته بود با دست مبارک خودش آن را پاک کرد.
پیغمبر این صلحنامه را با کلمه «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع کرد که شعار اسلامی است. آنها گفتند: ما قبول نداریم، ما این رحمن، را که تو میگویی نمیشناسیم، بنویسید: «بسمک اللّهم» همان شعاری که مشرکین و کفار قریش داشتند، پیغمبر فرمود بنویسید: «بسمک اللّهم» آنچنان وضعیتی پیش آمد که یک عده، اولاً همه مسلمانها دچار تعجب شدند، یک عدهای از مسلمانهای داغ و تند فریادشان بلند شد: یا رسولالله، داری چکار میکنی، مگر ما حق و اینها باطل نیستند، این چه روشی است که شما در پیش گرفتید؟ یک نفری هم از سرشناسان مسلمانها گفت: من حتی آن روز در پیغمبری پیغمبر شک کردم.
میدانید خدای متعال از این حادثه در قرآن به چه تعبیری یاد کرده است، این آیه معروف و آیات اول سوره «انّا فتحنا» که میفرماید: «إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبیناً» راجع به همین صلح است. این فتح مبینی که در قرآن یادآوری شده این فتح مبین جنگ بدر و حنین و احد و احزاب نیست، صلح حدیبیه است. «إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبیناً» ما فتح آشکاری را برای تو تدارک دیدیم. آنوقت مسلمانها نمیفهمیدند همین آیهای که در اول خطبه اول خواندم این مطلب را بیان میکند: «خدا چیزی را میدانست که شما نمیدانستید» پیغمبر فرمود: صبر و تحمل کنید نتیجه معلوم خواهد شد. در تاریخ اسلام مینویسند: برکاتی که بر صلح حدیبیه مترتب شد بر هیچ جنگی از جنگهای پیغمبر مترتب نشده بود و شش سال تا آن تاریخ با کفار قریش جنگیده بود و این صلح حدیبیه بهمعنای نفی جنگ بدر و احد نبود. در جنگهای قبل از صلح حدیبیه، یک جا پیغمبر بهطور مطلق مثل بدر فاتح شده بود. یک جا مثل بعضی از جنگهای دیگر به متارکه منتهی شده بود. این جنگها سر جای خودش بود. صلح حدیبیه به هیچ وجه شعار جنگ بدر و احد را تخطئه نمیکرد. پیغمبر شعار جنگ با کفار و مشرکین را که پس نگرفته بود. موضع پیغمبر تغییر نکرده بود اما مصلحت آن روز آن بود همچنانکه مصلحت جنگ بدر آن بود، مصلحت جنگ احد و احزاب هم آن بود، این ریشه تاریخی این کار.
میبینید که همه چیز در تاریخ اسلام منطبق با یک نظام منطقی روشن در جای خود گذاشته شده است، مسئله این است.
حالا من اصل ماجرای قطعنامه را مختصری تشریح کنم با اینکه شما نسبت به آن آشنا هستید. قطعنامه 598، قطعنامهای است که شورای امنیت در حدود یک سال پیش صادر کرده بود و چند ماده دارد که ماده اول آن آتشبس است. بعد از آتشبس یک سری کارهای دیگر است از جمله عقبنشینی تا مرزها، از جمله تضمین آرامش در مرزها، تعیین متجاوز و شروعکننده جنگ، بازسازی، استقرار یک آرامش در منطقه و از این حرفها، که این قطعنامه 598 است، که ما قبلاً بهعللی که توضیح دادیم آن را نمیپذیرفتیم و حالا بهجهت همان مصالحی که اشاره شد این را پذیرفتیم و قبول کردیم و قدم اول آن آتشبس است. آتشبس را هم دبیرکل سازمان ملل باید متعهد بشود و اوست که این کار را انجام خواهد داد.
ما گفتیم این قطعنامه را ما قبول داریم. البته قبول قطعنامه بهمعنای این نیست که بهمجرد قبول آتشبس مستقر خواهد شد. نه، این بسته به تلاش دبیرکل است که چقدر انگیزه و همت و توانایی داشته باشد و دنبال این قضیه را بگیرد تا اینکه آتشبس برقرار بشود و بعد از آتشبس هم کارهای دیگری که در آن قطعنامه پیشبینی شده است. این مسئله قطعنامه و سروکار این قطعنامه با سازمان ملل و شورای امنیت است.
*عدم صداقت عراق در مورد قطعنامه 598
چند تا نکته را در اینجا باید پیرامون قطعنامه عرض بکنم. یک مسئله این است که تا این ساعت عراق نسبت به این قضیه صادقانه برخورد نکرده است. این را دنیا باید بفهمد، ما داریم این را اعلام میکنیم، بهانهجویی و بهانهگیری کرده است. این بهانهجویی و بهانهگیری عراق اگرچه ممکن است کار را به تأخیر بیندازد یا موجب شود که اصلاً مسئله آتشبسی پیش نیاید و روند جنگ ادامه پیدا کند اما در عین حال یک فایده بزرگ وجود دارد و آن افشا شدن چهره جنگافروز جنگطلب متجاوز خبیث رژیم صدام حسین است.
این را دنیا خواهد فهمید و اگر این بهانهگیریها ادامه پیدا کند بیشتر خواهند فهمید و حرفی که ما در طول این مدت میزدیم ثابت خواهد شد.
ما از اول میگفتیم که طبیعت رژیم عراق و این بعثیهای عفلقی که بر سر کار هستند طبیعت آتشافروز و جنگطلب است. الآن در همین چندروزه چند تا بهانه را اینها مطرح کردند، یکی از بهانهها این است که گفته: ما آتشبس نمیخواهیم، ما صلح میخواهیم. این را هم اعلام کردند، هم به آقای معمر قذافی گفته که او دیشب تلفنی به من اطلاع داد که صدام حسین میگوید: ما آتشبس نمیخواهیم، ما صلح میخواهیم.
بنده به او گفتم: هر صلحی اگر بخواهد انجام بگیرد با آتشبس شروع خواهد شد. صلح بدون آتشبس که معنی ندارد. اگر او نمیخواست بهانهجویی بکند و آتشبس را عقب بیندازد این حرف یک حرف غیرمنطقی و غلط و غیرقابل قبولی است. ما تمام بندهای قطعنامه را میخواهیم نهفقط آتشبس، ما که تشنه آتش بس نیستیم، این قطعنامه با همه بندهایش باید انجام بگیرد. راه اجرای آن هم دبیر کل سازمان ملل است که ما این را گفتیم.
دیشب هم با آقای قذافی این موضوع را تکرار کردیم، گفتیم به همان طریقه منطقی و قانونی و معمولی خودش باید اجرا شود و ما آماده نیستیم چیز دیگری را قبول کنیم، دبیرکل سازمان ملل مشغول میشود، کار میکند و تحرکات سیاسی خودش را البته با سرعت هرچه بیشتر باید انجام بگیرد که این دشمن بهانهگیر آتشافروز، فرصت بهانهگیریهای بیشتر پیدا نکند.
این یکی از بهانههاست که ما صلح میخواهیم و آتشبس نمیخواهیم. آتشبس مقدمه صلح است. میگفتند که ایران دارد حرکت تاکتیکی میکند، امام فرمودند: نه، این حرکت، حرکت تاکتیکی نیست. یک حرکت واقعی و صادقانه است. در پیامشان فرمودند: اینکه گفته بشود یک تاکتیک است که ایران بهکار میبرد ما این حرف را رد میکنیم. صادقتر و قاطعتر از قول امام امت در این دنیای بزرگ، هیچ قول صادق و قاطعی وجود ندارد و امام به این صراحت اعلام کردند. (تکبیر نمازگزاران)
بهانه دیگری که باز مطرح کردند و تکرار میکنند این است: ما میخواهیم با ایران مذاکرات مستقیم انجام بدهیم. این هم بهنظر ما بهانه است. فرار کردن از وظایفی است که در این مرحله بهعهده طرفین وجود دارد. میخواهند از این وظایف فرار کنند والّا مذاکره مستقیم در جای خودش، آن وقتی که کار به مذاکره مستقیم برسد ممکن است مذاکره مستقیم هم انجام بگیرد. این شرط اضافهای نیست که یک نفر بیاید بگوید ما میخواهیم مذاکره مستقیم بکنیم. در شرایط کنونی دبیرکل واسطه است و باید اقداماتش را انجام بدهد و دنبال بکند. ممکن است در خلال کار، به مذاکره مستقیم هم منتهی بشود. کسانی از دو کشور مینشینند حرفهایشان را ممکن است با همدیگر بزنند. این یک بهانهجویی و یک بهانهگیری است. این برای این است که کار عقب بیفتد.
بنابراین ما تا این لحظه نشانههای بیصداقتی و بهانهگیری و جنگافروزی و تجاوزطلبی را در دشمن خودمان دیدیم که البته قبلاً هم ما بارها این را دیدیم و گفتیم و تجربه کردیم و امروز دنیا دارد این را مشاهده میکند و ما اصرار داریم که دنیا روی این بهانهها تکیه کند و حقیقت آنها را درک کند. این یک نکته.
*لزوم آمادگی نیروها برای دفاع شرارت احتمالی دشمن
نکته دومی که ما به مردممان میخواهیم مؤکداً بگوییم این احتمال وجود دارد که عراق بخواهد با این بهانهجوییها آتشافروزی را همینطور ادامه بدهد. که البته در این صورت چهرهاش افشا خواهد شد. اما ما مردم ایران باید هوای کار خودمان را داشته باشیم. حواس شما مردم باید کاملاً جمع باشد. نیروهایتان باید کاملاً آماده باشند، نیروهایی که در جبهه نبرد هستند باید با آمادگی کامل، با مراقبت و هوشیاری کامل، با برحذر بودن از توطئه دشمن و حیله دشمن، مرزها را حفظ کنند و خطوط خودشان را نگه دارند و عموم ملت هم همینطور. روند حرکت به جبههها باید با همان قوت و قدرت ادامه داشته باشد و نیروهای سرزنده و تازهنفس و قدرتمند ما باید آماده باشند که اگر دشمن به فکر حیلهگری افتاد بتوانند در زمان مناسب و با سرعت لازم پاسخ او را به خودش برگردانند. (تکبیر نمازگزاران)
یک نکته دیگری که باید بگویم این است، یک عدهای آدمهای منافق و دورو و خبیث ممکن است در داخل کشور پیدا بشوند و تبلیغات خارجی هم به آنها کمک بکند و دامن بزند که بخواهند غرور ملی ما را بشکنند. اینجور به ملت ما تفهیم کنند که با قبول قطعنامه غرور ملی ما جریحهدار شده و بخواهند با حرف و کار خودشان غرور این ملت مقاوم و بزرگ را جریحهدار بکنند.
من به شما عرض میکنم ما به مذاکرهکنندههای خارجی هم در این چند روزه این را با قاطعیت و قدرت گفتیم غرور ملت ما امروز از همیشه باصلابتتر و عظیمتر و درخشانتر است. ملت ما آن ملتی است که هشت سال تمام بدون کمک گرفتن از هیچ دولت و قدرتی و بدون تکیه بر هیچ تکیهگاهی غیر از شخصیت خودش و خدای خودش توانسته در مقابل یک رژیمی که شرق و غرب او را کمک کردند و به او کمک تزریق کردند ایستادگی کند و توانسته جلوی حملات ویرانگرانه آن دشمن را سد کند و از کشور و ملت و مرزها و انقلاب خودش دفاع کند، چه غروری بالاتر از این.
آنچه شما ملت بزرگ در این هشت سال انجام دادید پایهگذار یک غرور ملی تمام نشدنی و پایان ناپذیر است. مگر هشت سال جنگ شوخی است آنهم اینچنین جنگی، هشت سال مقاومت، هشت سال دفاع مقدس، اگر این دفاع شما نبود میدانید چه میشد؟ اگر این مبارزه فداکارانه ملت و جوانهای ما نبود میدانید شرق و غرب چه خوابی برای این کشور و انقلاب دیده بودند؟ اگر این شهدای عزیزی که در طول این هشت سال در راه حراست از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به خاک و خون غلطیدند، اگر این فداکاری را از خودشان نشان نمیدادند میدانید امروز از انقلاب چه باقی مانده بود؟
اگر این فداکاری را شما نمیکردید، اگر خانوادههای شهدا آن استقامت را نمیکردند و اگر شهدای عزیز ما اینگونه در جبههها حضور پیدا نمیکردند و خون خودشان را در راه خدا نمیدادند امروز از انقلاب ما هیچ اثری باقی نبود و دشمن بر جان و مال و ناموس این ملت مسلط شده بود. شما توانستید حیات و شرف و استقلال و حیثیت جهانی این ملت را با مقاومت خودتان حفظ کنید.
این کار، کار رزمندگان عزیز ماست و این کار شهدای بزرگوار ماست که امام فرمودند مقامات معنوی و فلسفه شهادت را با این چشمهای ظاهربین نمیشود دید. حقیقت هم همین است شهدای ما توانستند بزرگترین دستاورد اسلامی در طول تاریخ بعد از صدر اسلام تا امروز را با خون خودشان حفظ کنند. آنوقت یک عده یاوهگوی دشمنصفت یا ابله و نادان گوشه و کنار پیدا بشوند و بگویند که بله خون شهدا هدر رفت.
شهدا با خون و فداکاری خودشان توانستند اسلام را حفظ و انقلاب را حراست کنند. این عظمتی که امروز این ملت در دنیا دارد و چشمهای دنیا بهسمت این ملت دوخته است بهخاطر خون همین شهداست و بهخاطر استقامت همین خانوادههای عزیز شهیدان ما و بهخاطر رزم رزمندگان ماست. سپاه، بسیج و ارتش ما توانستند عظمت این ملت را حفظ کنند و این ملت نیروهای مسلح را پشتیبانی کرد و خودش لباس رزم پوشید. این بزرگترین مایه غرور ملی ماست.
یک نکته دیگری که من باید اضافه کنم این است بعضی از این عناصر فرصتطلب و بددل که هیچوقت با انقلاب و با اسلام آشتی نکردند آنها از این فرصتها خیلی استفاده میکنند برای سمپاشی، اینها کسانی هستند که از اول با جنگ مخالف بودند، حالا مؤمنین حزبالله و رزمندگان و پاکباختگان صادق عاشق را مورد خطاب قرار میدهند و میگویند: شما دیدید، حالا رسیدید به آن حرف ما، این بسیار ابلهانه است. این مثل این است که کسانی که در جنگ احد خیانت کردند و در جنگ احزاب با پیغمبر در میدان جنگ شرکت نکردند، اینها بیایند در صلح حدیبیه بگویند دیدید که ما آنجا نیامدیم حق با ما بود. این قضیه غیر از آن قضیه است.
آن کسانی که در این چندساله در بزرگترین حماسه تاریخ این ملت شرکت نکردند تا ابد سرشکسته هستند. (تکبیر نمازگزاران و شعار «اماما، اماما، فریادت را شنیدیم، به جان و دل خریدیم» و «مرگ بر منافق»)
این تجربه عظیم این ملت یک عدهای را برای همیشه و تا ابد سرشکسته کرد، یک عدهای را هم برای همیشه و تا ابد سربلند، آن کسانی که هشت سال خونینترین تجربه این ملت را دیدند و از کنج عافیت خودشان بیرون نیامدند. اینها تا ابد سرشکسته هستند. اینها خیال نکنند که حالا پذیرش قطعنامه حرف آنها را ثابت کرد، نه، حرف آنها بهمعنای نشانه ننگی بر پیشانی آنها تا ابد باقی خواهد ماند.
آن کسانی که نگاه کردند که جوانهای پاک و خالص این ملت توی جبههها میروند، پرپر میشوند و حاضر نشدند یک قدم در این راه بردارند اینها دیگر فرصت هم از دستشان رفت و تا ابد سرشکسته هستند. اما یک عدهای هم تا ابد سربلند هستند، آن مردمی که به ندای امام پاسخ دادند، آنهایی که به ندای انقلاب پاسخ گفتند، آنهایی که هروقت جبهه به آنها نیاز داشت خودشان را در سنگر حاضر کردند، آنهایی که نگذاشتند اسلام و انقلاب غریب بماند، آنهایی که شهید دادند و سلامتی خود را نثار کردند، آنهایی که مال و وقت خود را دادند و تلاش مناسب را در هر برههای از زمان انجام دادند آنها در طول تاریخ ما و تا ابد سربلند و سرافرازند. (تکبیر نمازگزاران)
معذرت میخواهم از اینکه بحث خیلی طولانی شد، من مطالب فراوانی را دلم میخواست با شما در میان بگذارم و نکات گوناگونی را یادداشت کردم که اینجا بگویم، لکن الآن دیر شده و خطبه عربی را هم باید بخوانم.
پروردگارا، بهحرمت محمد و آلمحمد(ص) پیوند مقدس بین امام و امت را همواره مستحکم بدار! (آمین)
پروردگارا، این ذخیره بزرگ الهی، این امام و رهبر بزرگوار و عزیز را برای ما حفظ کن! (آمین)
پروردگارا، به محمد و آلمحمد طعم شیرین پیروزی در میدانهای گوناگون را برای این ملت به این ملت بچشان! (آمین)
انتهای پیام/*