دانشگاه و فضای پرحاشیهاش از دورانهاییست که اغلب خوانندگان این متن عمری را صرف آن کرده و یا خواهند کرد. فضایی که بعد از گذشتن ماههای اولیه و افول ماهعسل سرشار از سرمستیِ قبولی کنکور، اغلب به دوران رکود و رخوتی تبدیل میشود که در سالنهایش جز پچپچ آه و زاری از روزگاری که بیهدف میگذرد، شنیده نمیشود. پرداختن به دانشگاه، با همه عناصر پیچیدهای که آن را شکل دادهاند، کار سختی است. من قصد ندارم با چیدن کلمات در کنارهم به زعم خود، دینم را به وضعیت اکادمیک کشور ادا کرده باشم، بلکه امیدوارم بعنوان دانشجوی ترمآخر در یک دانشگاه متوسط دولتی، به موضوع مهمی بپردازم که این روزها طبق روال عادی کشورم، شعارزدگی در آن بیداد میکند.
![academic.jpg](http://weblogina.com/article/media/images/academic.jpg)
دانشکدههای فناوری اطلاعات که به تدریج به پای ثابت دانشگاههای کشور تبدیل شدهاند، به خاطر ذات مدرن خود باید مملو از روحیهای فعال و خلاق باشند. اهمیت این موضوع در میانرشتهای بودن این رشته تحصیلی و پیوندی است که با مفاهیم کارآفرینی و تکنولوژیک در آن پدید میاید. از سوی دیگر تاکید دولت برای ارتباط بیشتر دانشگاهها با صنعت و تشکیل واحدهای ارتباط با صنعت در اکثر دانشگاههای دولتی، میبایست زمینهساز ارتباط دانشکدههای فناوری اطلاعات با صنعت باشد ولی برخلاف آنچه انتظار میرود، روند باطل آکادمیک همچنان ادامه دارد و در بیشتر مواقع دانشجویان پس از پایان دوران کارشناسی، در فضای کسب و کار آشفته فعلی رها میشوند و یا در بهترین حالت برای حفظ حاشیه امن زندگیشان هم که شده، تحصیلاتشان را ادامه میدهند.
کدام حلقه گم شده است که مانع برقراری ارتباط صحیح بین صنعت و فضای آکادمیک، مخصوصن در رشته فناوریاطلاعات شده است؟ و چرا دانشگاههای ما قدر چهار سال فرصتشان را برای تربیت نیروهای متخصص و آماده به کار نمیدانند؟
سادهترین پاسخ به این سوال، پاک کردن صورت مسئله است. اینکه اصلن دانشگاه را چه به بازار و صنعت و کسب و کار؟ مخصوصن در فضای فناوری به قدری داستان آدمهایی که درس و دانشگاه را ترک کردهاند و به موفقیت رسیدهاند نقل عوام و خواص شده است که برخی حتی ترک دانشگاه و تمسخر فضای آکادمیک را از ملزومات موفقیت میدانند ولی چه بسا بزرگانی که زندگی بشر را با تحقیق و تحصیل در فضای دانشگاه تحت تاثیر قرار دادهاند و به احتمال، خودِ این افراد نیز مرید فکر و مسیرشان هستند. در اینکه دانشگاه چهارچوبهای خاص و دستوپاگیر مخصوص به خود را دارد، شکی نیست ولی تعداد مثالهای نقض از افراد موفق آکادمیک در کشورهای توسعه یافته، به قدری زیاد است که میتوان به راحتی ادعای عدم ارتباط دانشگاه با صنعت را در حوزه فناوری نفی کرد. پس چرا این اتفاق در کشور ما نمیافتد و یا اگر میافتد چرا اینقدر تعداد دفعاتش کم و قابل شمارش با انگشتان دست است؟
لطفن فناوری اطلاعات را تعریف کنید
رشته فناوری اطلاعات از هیجانانگیزترین و متنوعترین سرفصلها تشکیل شده است. از هوش مصنوعی گرفته تا معماری کامپیوتر و مدیریت استراتژیک، از گرافیک گرفته تا سیستمهای توزیعی، مهندسی نرمافزار و تحقیق در عملیات. باصطلاح این رشته را به اقیانوسی به عمق یک فنجان تشبیه میکنند. یک متخصص فناوریاطلاعات باید در نهایت بتواند راهکارهای مدیریتی و استراتژیک سازمانی را با استفاده از متدهای مبتنی بر فناوری بکار گیرد نه اینکه تبدیل به یک کدنویس، گرافیست و یا نصاب شبکه شود. در شرایطی که علاقه درونی افراد نباشد، این راهنماییِ غلط اساتید است که به جای انتقال یک تفکر مدیریتی، دانشجویان را صرفن به یادگیری دانشی خاص ترغیب میکند تا در نهایت بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. در یک کلام باید گفت که خود اساتید فناوری اطلاعات دید صحیحی نسبت به این رشته ندارند و اگر داشته باشند هم ترجیح میدهند، راجع به آن صحبت نکنند. طبق استانداردهای جهانی، تعداد دانشجویان فناوری اطلاعات باید کم باشد و پس از گذر از آزمونهای متنوع شخصیتی وارد این رشته شوند وگرنه طبق آنچه میبینیم خروجی آن مجموعه افرادی میشود که همه چیز شنیدهاند و هیچچیز نمیدانند مگر اینکه در صدتا یکی، خودش پی موضوعی را گرفته باشد. طبیعی است که برای کسی که تخصص ندارد، کار مناسبی پیدا نخواهد شد و در نهایت سر از تاکسی تلفنی و گلدوزی درخواهد آورد.
ما را امید است به خیر کسان...
دیگر آنقدری از سوءمدیریت نالیدهایم که حوصله همهمان سر رفته است. ارتباط بازار و آکادمی، موضوعی نیست که بتوان توسط فعالیتهای دانشجویی انجامش داد. نیازمند پشتوانه قوی مسئولان و اساتید دانشگاهی است. در باب این موضوع، همین بس که دانشگاه محل تحصیل من در جوار یک شهرک بزرگ صنعتی قرار گرفته و تنها خبری که از ارتباط دانشکدهمان با این شهرک شنیده شد، رقم مبلغی بود که از جیب دانشگاه به جیب شخص دیگری به بهانه ارتباط دانشکده با صنعت ریخته شد و صرفن موجبات خنده از سر افسوس ما را فراهم کرد.
-دلسوزی- واژه زیبایی است ولی یافتن آن در مدیران دانشگاهی کار سختی است. آنها به خوبی میدانند که جامعه واقعی با فضای امنی که در آن رقابتی کاذب روی نمرات وجود دارد تفاوتهای فاحشی دارد ولی اغلب آنقدری دلسوز نیستند که بخواهند کاری بکنند و همین بس که خود را با این جمله که تا بوده همین بوده خلاص کنند.
تجربه؟
با گذر زمان، نیاز به مدیرانی که درک صحیحی از فناوری دارند بیشتر و بیشتر حس میشود ولی متاسفانه رشته فناوری اطلاعات رشته بسیار جوانی است. به غیر از دانشکدههای برتر دولتی بقیه دانشگاهها از اساتید کارکشته و با تجربه محرومند و اغلب، دانشجویان دکترا یا فارغالتحصیلان کارشناسیارشد رشتههایی مانند شبکه و تجارتالکترونیک هستند که وظیفه تدریس در این دانشگاهها را به عهده میگیرند. حال اینکه چه اتفاقی قرار است بر سر دانشجوی بیتجربهای بیافتد که زیر دست استادی که خودش نیز تجربه کاری چندانی نداشته، قرار گرفته است؟ همه ما میدانیم که دانش جاری است و هرکسی به میزان ظرفش از آن بهره میبرد. چیزی که کیمیاست، تجربهای است که زمان در وجود اساتید نهادینه کرده و اگر این نیز از دانشگاه گرفته شود، پوستهای بیش نخواهند ماند.
به لیست مشکلات ارتباط دانشکدههای فناوریاطلاعات با صنعت میتوان نبود امکانات کافی آزمایشگاهی و تئوری بودن بیش از حد برخی دروس، عدم وجود برنامه مشخص برای دختران که بخش بزرگی از دانشجویان فناوری اطلاعات را تشکیل میدهند و حاشیههای زندگی دانشجویی که خود دغدغه پیچیدهای است را افزود. مطمئنن آنچه در اینجا آمد، صرفن بخش کوچکی از مشکلاتی بود که دانشکدههای ما با آن درگیرند ولی آنچه که واضح است نیروی عظیم بالقوهای است که در دانشجویان دانشکدههای فناوریاطلاعات وجود دارد. نیرویی که به انگیزانندهای هرچند کوچک برای بالفعل شدن و صنعتی شدن نیاز دارند.
منبع : وبلاگینا