0

علل و عوامل مسبب تجلي مذهب جعفري

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

علل و عوامل مسبب تجلي مذهب جعفري

علل و عوامل مسبب تجلي مذهب جعفري
اول فتنه‏اي که در اسلام رخ داد بعد از سقيفه... بود که عمر براي روي کار آوردن عثمان تشکيل داد. اگرچه بايد اين فته را از متفرعات سقيفه بني‏ساعده دانست ولي مخالفين اين شورا زياد هستند اکثر علماء و مورخين به نظر کينه و بغضاء و غدر و حيله به اين شوري تلقي مي‏کنند و لذا پس از شوري بسياري از مردم به اختلاف پرداختند که چگونه افضل اصحاب در سياست عقب رفت و مفضول تقدم يافت. 
هميشه علاقه‏مندان به مقام و منصب متحد و متفق بودند و براي سوار شدن بر گردن ملت دست به دست هم مي‏دادند ولي اهل حق از خدا مي‏ترسيدند و مقامي که حق آنها نبود مطالبه نمي‏کردند. 
پس از شوراي منتخب عمر و روي کار آمدن عثمان مردم مسلمان دو دسته شدند يک دسته شيعه علي بن ابيطالب و دسته ديگر شيعيان عثمان که اکثريت آنها را بني‏اميه تشکيل مي‏دادند و آن اختلافات به شرحي که ديديم به کشته شدن عثمان منجر گرديد اين اختلاف سابقه داشت و از خونخواهيهاي جاهليت سرچشمه مي‏گرفت و شرح آنرا در کتاب سيدالشهداء درباره بني‏اميه در تاريخ نگاشتيم و علي بن ابيطالب را به همين حساب کشتند و حتي سيدالشهداء هم به اين حساب کشته شد [1] . 
و دليل اين حقيقت شعريست که يزيد بن معاويه در کشتن سيدالشهداء گفت 

لست من خندف ان لم انتقم‏ 
من بني احمد ما کان فعل‏ 

لعبت هاشم بالملک فلا 
خبر جاء و لا وحي نزل‏ 

قد قتلنا القوم من ساداتهم‏ 
و عدلنا مثل بدر فاعتدل‏ 

معاويه جنگهاي جمل و صفين و نهروان را روي همين بغض و کينه تعصب جاهليت به ميان آورد تا اولاد علي را کشت و خود به قهر و غلبه بر ملت اسلام سلطه يافت و اهل شام را عليه علويين تربيت کرد عراقيين هم عليه شاميين قيام کردند و اين جنگهاي عراق و شام دامنه وسيعي داشت تا اوايل قرن دوم ادامه يافت و يکي از بني‏ضبه که در جنگ جمل با علي (ع) جنگيد و بغض و دشمني خود را ظاهر گردانيد و گفت. 

نحن «بني ضبة» اعداء علي‏ 
ذاک الذي يعرف قدما بالوصي‏ 

و فارس الخيل علي عهد النبي‏ 
ما انا عن فضل علي بالعمي‏ 

لکنني انعي ابن‏عفان التقي‏ 
ان اولي طالب الثار الولي‏ 

مفادش اين است که ما دشمن علي هستيم با آنکه مي‏دانيم او فارس حجاز بوده و در عهد پيغمبر فضيلتي داشته ولي به انتقام خون عثمان قصاص مي‏کنيم و يکي از روات جاهليت مي‏گويد طلحه به مسيلمه گفت يا مسيلمه اشهد انک کذاب و ان محمدا صادق و لکن کذاب ربيعه احب الينا من صادق مضر 
گفت مي‏دانم تو دروغگوي ربيعه هستي و محمد راستگوي قبيله مضر است ولي دروغگوي ربيعه نزد من بهتر از راستگوي قبيله مضر است. 
اين خبر عصبيت جاهليت و خصومت ديرين آنها را نشان مي‏دهد. 
شيخي از ازد گفت مردي را در طواف خانه خدا ديدم پدرش را دعا مي‏کند ولي از مادرش نامي نمي‏برد گفتم چرا مادرت را فراموش کردي گفت او از قبيله تميمه است - اين اندازه تعصب جاهليت مؤثر بود. 
همين خصومت نژادي و تيره‏گي بين علويين و امويين ادامه يافت تا رسيد بين امويين و عباسيين به شرحي که ديديم که بني‏اميه هزاران هزار از علويين و هاشميين و عبدالمطلبيين را کشتند و بني‏عباس هم که به حکومت رسيدند هزارها از آل سفيان و آل مروان را به قتل رسانيدند و در اوايل قرن دوم بني زبدي و بني حسن و علويين و عباسيين نيز از يک طرف و امويين و مروانيين و زياديين از طرف ديگر باز به جنگها پرداختند و دنبال همان خونخواهي را گرفتند. 
در اين عهد شيعه که به همه هواخواهان اين قبايل اطلاق مي‏شد منحصر به شيعه علويين گرديد و آنها همه از ميدان بيرون رفتند و بني‏عباس از فرط خصومت با دو جبهه جنگ کردند يکي امويين و ديگر علويين عموزادگان خودشان و ديديدم که امامين صادقين را کشتند و قبر امام حسين را به آب بستند در حالي که منصور به احاديث فضل و برتري علي بن ابيطالب استناد مي‏کرد. 
امام جعفر صادق عليه‏السلام در اين عوامل سکوت داشت و اعمام خود را از نزاع و جنگ و خروج و قيام منع مي‏فرمود - و خود در حالي که آنها به اختلاف سياسي مشغول بودند به نشر علم و معارف پرداخت و غرض اصلي دين که ابلاغ احکام حلال و حرام بود شروع و تجديد فرمود. 
بنابراين يکي از عوامل ظهور مکتب جعفري سياست متضاد عرب بود و ديگر بروز و ظهور عقايد و افکاري که روي همان مباني پيدا شده بود بني‏عباس به عموزادگان خود هم ترحم نکردند و همان بغض و عداوت آنها بيشتر سبب توجه مردم به نشر حقايق ديني گرديد. 
منصور امام صادق را مسموم کرد و هارون موسي بن جعفر را در زندان مسموم ساخت و همين مسموميت و مظلوميت بيشتر نسل بعد را متوجه تعليم و تربيت آنها نموده و علما به نشر معارف آنها همت گماشتند. 
يکي ديگر از عوامل تکون و بسط مکتب جعفري ورود فلسفه يونان در اسلام بود که عقايد مردم را مغشوش و منحرف و متشتت ساخت و نحل و آرائي پديدار گرديد و زندقه و الحاد پيش آمد ناگزير امام صادق بايد به اين اختلاف عقايد خاتمه دهد و خط سير فکري مسلمين را به راه صواب هدايت فرمايد اين هم يک عامل بسياري قوي براي سازمان مکتب جعفري گرديد 
جنگهاي حزبي و مبارزات عقيده و آراء به شدت شيوع يافت و چماق تکفير از هر طرف بلند مي‏شد دليل و برهان کمتر بود - مکتب جعفري با منطقي مستدل به اين جنگها خاتمه داد - به شرحي که ديديم همه علماء او را افقه و اعلم خلق زمان شناختند. 
با اين ترتيب ديديم که تأثير سياست در تکوين مذهب اهل بيت موجب تمايل مردم به آنها شد و علم و حلم و اخلاق فاضله اهل بيت مؤيد اين جاذبه گرديد و قلوب صافيه شافيه به مهبط عواطف آنها جا مي‏گرفت و هر کس در اين خاندان دل مي‏بست چون واسطه دل بستن علم و تقوي و فضيلت و کمال بوده ديگر بر کندن آن جز با جان ميسر نبود. 
قدرت فلسفه يونان هم با همه عرفان منطقي در مقابل منطق مستدل زبان وحي نيروئي نداشت - بلکه يک اضطراب و تشويش بر پا مي‏کرد تا در نتيجه ورود فلسفه يونان زندقه پيش آمده الحاد رواج يافت و حضرت امام جعفر صادق (ع) براي ريشه کن نمودن اين عقيده فاسد شروع به افاضات علمي و احتجاجات برهاني فرمود و به طريق علم و منطق مستدل تار و پود فلسفه يونان را از هم جدا ساخت و حکمت توحيد را به جاي آن تعليم فرمود 
همين حقيقت مستدل بود که سبب هجوم روات اخبار شد و مرداني روشن فکر با نبوغ مطلع - سخن سنج پيدا شدند مرداني موثق - معتمد - موجه شروع کردند اين منطق را اشاعه دادن و در موقعيت علمي و روايتي خود از منطق امام ششم بيان حديث کردن چه او مي‏فرمود حدثني ابي عن جدي تا برسد به پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم و جبرئيل و لوح و قلم که منطق مطلق همه ائمه دين بوده و با اين منطق احکام اصول دين و فروع را نقل و تعليم فرموده و لذا به مذهب ائمه اماميه شهرت يافت. 
اين شهرت و اهميت و پاکي منطق مستدل محکم در ميان شاگردان امام جعفر صادق (ع) رواج يافت و مورد توجه قرار گرفت - به طوري که مالک بن انس که در زمره مذاهب خوارج بود به شاگردي امام ششم افتخار کرد و مي‏گفت حدثني الثقة و ابن‏حجر در صواعق مي‏نويسد: 
و نقل الناس عن جعفر بن محمد من العلوم ماسارت به الرکبان و انتشر صيته في جميع البلدان‏ 
و نوح بن دراج براي ابي‏ليلي نوشت در قضاوت و حکومت علمي مردي را چون جعفر بن محمد نديدم. 
و حافظ ابن‏عقده در کتاب رجال خود نام چهار هزار نفر روات موثق امام ششم را ضبط کرده است و ابان بن ثعلب مي‏گويد سي هزار حديث نقل نموده و ابوالحسن بن علي الوشاء مي‏گويد. 
ادرکت في هذا المسجد - «يريد مسجد الکوفه» تسعمائة شيخ کلهم يقول حدثني جعفر بن محمد 
قاضي القضات خوارزمي در کتاب جامع به اسانيد خود مي‏نويسد: ابوحنيفه گفت جعفر بن محمد افقه از تمام علماي عصر است به علاوه علم، حلم و تقوي و فضيلت هم دارد که سايرين مانند يحيي بن سعيد انصاري و سفيان ثوري و ابن‏جريح و ايوب سجستاني و ابان بن تغلب و عمرو بن عبيد و بسياري ديگر اين پارسائي و تقوي را نداشتند. 
در ضعف دولت اموي و نهضت علمي و جنبش فکري مردم آن عصر که افکار عمومي منقلب گرديد همه روات و فقها و فضلا اطراف امام صادق را گرفتند و به ساده‏گي عقايد خود را مي‏گفتند و امام ششم هم بدون هيچ شائبه و يا تندي اخلاق يا تکفير و راندن آنها را به حقايق امر آشنا مي‏ساخت و بطلان عقايد فاسد را بيان مي‏فرمود و منطق علمي و برهان مستدل قابل قبول را مي‏آموخت و لذا همه بدون اختلاف او را بزرگترين عالم عصر مي‏شناختند. 
و يقين مي‏کردند که او خود بحار ذخاريست و پدرانش تا به جدش برسد همه اقيانوس متلاطم علم و فضيلت بوده و در عقيده و ايمان به آنچه مي‏گفتند راسخ و استوار و هيچ گونه اختلافي در تمام سلسله تعليمات آنها وجود نداشت - و همين جهات موجب تمرکز چهار هزار مرد دانشمند مطلع گرديد که همه در پيشگاهش سر تعظيم خم کردند و زانوي ادب بر زمين زدند و افتخار به شاگرديش نمودند. 

پی نوشت ها: 
[1] اصل اين مقاله به قلم علامه شيخ احمدرضا در جبل عامل لبنان بوده که با تصرف ترجمه شد. 

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  12:32 AM
تشکرات از این پست
fatemeh313
دسترسی سریع به انجمن ها