علی جریر می گوید: در نزد امام جواد علیه السلام نشسته بودم، گوسفندی از خانهی امام گم شده بود یکی از همسایگان را به اتهام دزدی کشان کشان به پیش آن حضرت آوردند، فرمود: وای بر شما از همسایهی ما دست بردارید، گوسفند را او ندزدیده الان گوسفند در فلان خانه است بروید و گوسفند را بگیرید. رفتند گوسفند را در همان خانه یافتند و صاحب خانه را گرفته، زدند و لباسش را پاره کردند، اما او قسم یاد می کرد که گوسفند را ندزدیده است، او را نزد امام آوردند. امام فرمود: وای بر شما بر این شخص ستم کرده اید، گوسفند خودش به خانهی او وارد شده و او اطلاعی نداشته، آنگاه امام علیه السلام آن مرد را به نزد خود فراخواندند و برای دلجویی و جبران خسارت لباسش مبلغی به او بخشیدند