0

شکایت کبوتر از مار و جوشیدن آب از زمین

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

شکایت کبوتر از مار و جوشیدن آب از زمین

شکایت کبوتر از مار و جوشیدن آب از زمین
جابر جعفی می‏گوید: با امام باقر علیه‏السلام به حج رفتیم و من همراه او در محمل بودم. یک کبوتر صحرایی آمد و اطراف محمل آن حضرت نشست و شروع به سروصدا کرد. 
من رفتم تا آن را بگیرم که ناگهان حضرت صدا زد: «ای جابر! این کار را انجام نده، او به ما اهل‏بیت پناه آورده است.» 
پرسیدم: «از چه چیزی به شما شکایت می‏کند؟» 
حضرت فرمود: «می‏گوید سه سال است در این کوه تخم می‏گذارد ولی ماری می‏آید و تخمهایش را می‏خورد. از من خواست که دعا کنم تا خدا آن مار را بکشد، من هم دعا کردم و خدا آن را کشت.» بعد رفتیم تا اینکه وقت سحر شد. امام باقر علیه‏السلام به من فرمود: «پیاده شو ای جابر!» 
پس من پیاده شدم و افسار شتر را گرفتم. آن حضرت نیز پیاده شد و از راهی که می‏رفت، متمایل گردید و به سوی یک تپه‏ی شنی رفت. 
شنها را کنار زد در حالی که می‏گفت: «خدایا! ما را سیراب و پاک گردان.» 
در این حال، سنگی بلند و سفید پدید آمد، حضرت آن را برداشت، ناگهان چشمه‏ی صافی جوشید. پس وضو گرفتیم و از آن چشمه نیز آشامیدیم. سپس به راه خود ادامه دادیم. وقتی که صبح شد، نه آبادی بود و نه درختی. حضرت به طرف درخت خشکی رفت و نزدیک شد و فرمود: «ای نخل! ما را از آنچه خدا در تو قرار داده است سیر گردان.» 
به خدا قسم! دیدم که درخت، خم شد تا اینکه ما از میوه‏اش چیدیم و خوردیم. 
عرب بادیه‏نشینی در آنجا بود، وقتی که این صحنه را دید گفت: «ساحری مانند تو ندیده‏ام.» 
امام باقر علیه‏السلام فرمود: «ای عرب! ما اهل‏بیت پیامبر را تکذیب نکن؛ چون نه ساحر هستیم و نه کاهن، بلکه نامهایی را به ما آموخته‏اند که اگر با آنها خدا را بخوانیم، هر چه بخواهیم به ما داده می‏شود و اگر دعا کنیم اجابت می‏گردد

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
جمعه 5 اردیبهشت 1393  8:43 AM
تشکرات از این پست
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

پاسخ به:شکایت کبوتر از مار و جوشیدن آب از زمین

کاش ایمان بیاوریم

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393  10:15 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها