آنچه که اين اتفاق را نزد شيعه مهم ساخته، رواياتي است که از «خروج دابةالارض» به عنوان رجعت اميرمؤمنان عليعليه السلام ياد کرده است.
امام باقرعليه السلام فرموده است: «امام عليعليه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبندهاي هستم که با مردم سخن ميگويم...». «...اِنّي... وَالدَّابَّةُ الَّتي تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شيخ طوسيرحمه الله روايتي از پيامبرصلي الله عليه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْياني وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عيسيعليه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزيرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَي المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزير ده چيز قبل از قيامت رخ خواهد داد: سفياني، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغربش، نزول عيسي بن مريمعليه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزيرةالعرب و آتشي که از قعر عدن خارج ميشود و مردم را به سوي محشر ميبرد».
درباره ماهيت دابة و خروج او - بويژه در ميان اهل سنّت - سخنهاي فراواني گفته و احتمالات بسياري داده شده است. يکي از تفاسير معاصر نيز درباره دابةالارض نوشته است:
«دابة» به معناي جنبنده و «ارض» به معناي «زمين» است. بر خلاف آنچه برخي ميپندارند، دابه تنها به جنبندگان غيرانسان اطلاق نميشود؛ بلکه مفهوم وسيعي دارد که انسانها را نيز در بر ميگيرد؛ چنان که در آيه 6 سوره «هود» ميخوانيم: «وَما مِنْ دَابَّةٍ فِي الاَرْضِ اِلاَّ عَلَي اللَّهِ رِزْقُها...»؛ «هيچ جنبندهاي در زمين نيست مگر اينکه روزي او بر خدا است».
اما در مورد تطبيق اين کلمه، بناي قرآن بر اجمال و ابهام بوده و تنها وصفي که براي آن ذکر کرده اين است که با مردم سخن ميگويد و افراد بي ايمان را اجمالاً مشخص ميکند، ولي در روايات اسلامي و سخنان مفسران، بحثهاي فراواني در اين زمينه ديده ميشود. در يک جمع بندي ميتوان آن را در دو تفسير خلاصه کرد.
1 . گروهي آن را يک موجود جاندار و جنبنده غيرعادي از غير جنس انسان، با شکل عجيب دانستهاند و براي آن عجايبي نقل کردهاند که شبيه خارق عادات و معجزه انبيا است. اين جنبنده در آخِرُالزّمان ظاهر ميشود و از کفر و ايمان سخن ميگويد و منافقان را رسوا ميسازد و بر آنها علامت مينهد.
2 . جمعي ديگر به پيروي از روايات متعددي که در اين زمينه وارد شده، او را يک انسان ميدانند؛ يک انسان فوقالعاده، يک انسان متحرک و جنبنده و فعّال که يکي از کارهاي اصلياش جدا ساختن صفوف مسلمين از کفار و منافقان و علامت گذاري آنان است. حتي از بعضي روايات استفاده ميشود که عصاي موسي و خاتم سليمان، با او است. ميدانيم که عصاي موسي، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سليمان رمز حکومت و سلطه الهي است. بنابراين او يک انسان قدرتمند و افشاگر است.
در روايات متعددي، بر شخص اميرمؤمنان عليعليه السلام تطبيق شده است. (رجعت) در تفسير علي بن ابراهيم از امام صادقعليه السلام آمده است: «مردي به عمار ياسر گفت: آيهاي در قرآن است که فکر مرا پريشان ساخته و مرا در شک انداخته است! عمار گفت: کدام آيه؟ گفت: آيه «وَاِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَيْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دابَةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ...» [4] اين کدام جنبنده است؟ عمار گويد: به خدا سوگند من روي زمين نمينشينم، غذا نميخورم و آبي نمينوشم تا «دابةُالاَرْض» را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد به خدمت حضرت عليعليه السلام آمد، در حالي که غذا ميخورد - هنگامي که چشم امامعليه السلام به عمار افتاد، فرمود: بيا، عمار آمد و نشست و با امامعليه السلام غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجّب فرو رفت و با ناباوري به اين صحنه نگريست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعدهاش وفا نکند، غذا نخورد! گويي قول و قسم خود را فراموش کرده است!
هنگامي که عمار برخاست و با حضرت عليعليه السلام خداحافظي کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجيب است تو سوگند ياد کردي که غذا نخوري و آب ننوشي و بر زمين ننشيني، مگر اينکه «دابةالارض» را به من نشان دهي! عمار در جواب گفت: «من او را به تو نشان دادم اگر فهميدي». [5] .
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: عللالشرايع، ج 1، ص 73؛ کتاب الغيبة، 266؛ و المناقب، ج 3، ص 102، و اهلسنّت ر.ک: بيضاوي؛ انوارالتنزيل و اسرار التأويل؛ ذيل آيه 82 سوره نمل، ابن کثير، تفسير القرآن العظيم، ج 6، ص 210.
[2] کليني، الکافي، ج 1، ص 198، ح 3.
[3] شيخ طوسي، کتابالغيبة، ص436،ح426.
[4] نمل (27)، آيه 82.
[5] تفسير نمونه، ج 15، ص 553 - 551.