0

زندگی به سبک شهید آوینی

 
YASMONTAZER
YASMONTAZER
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1390 
تعداد پست ها : 2
محل سکونت : یزد

زندگی به سبک شهید آوینی

 

بسم رب المنتظر 
 
 
جماعت
 
جعبه شیرینی را جلو بردم و تعارف کردم.
 
یکی برداشت و گفت: می توانم یکی دیگر هم بردارم؟
 
گفتم: البته این حرفها چیه سید؟!
 
و سید یک شیرینی دیگر هم برداشت، اما هیچ کدام را نخورد. کار همیشه اش بود. هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می کردند، بر می داشت، اما نمی خورد. می گفت: «می برم تا با خانم و بچه ها با هم بخوریم.» به ما توصیه می کرد که این خیلی موثر است که آدم شیرینی های زندگی اش را با خانواده اش تقسیم کند. شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می خواند.
 
...........................................
 
مهربان
 
وارد خانه که می شد، آنقدر شوق داشت که گویی مدت هاست ما را ندیده، مهربان بود، مهربان. زیاد اهل حرف زدن نبود، بیشتر به تمام حرف های ما، دل می داد. اگر از رفتاری یا چیزی ناراحت می شد، همیشه سعی می کرد به جای برخورد یا تذکر، شرایط را به گونه ای فراهم کند، تا تغییرات مورد نظرش خود به خود اتفاق بیفتد. و جالب تر این که با وجود مشغله های گوناگون و سنگینی که داشت، اما هیچ وقت خرید خانه را فراموش نمی کرد.
 
گوشه هایی از حیات سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی
 
...........................................
 
ای شهید، ای آن که بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای،
 
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز
 
از این منجلاب بیرون کش. 
 
ahd6.persianblog.ir
 
یک شنبه 31 فروردین 1393  11:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها