چرا خداوند نعمتها را به همه يكسان نداده است؟
پاسخ: انسان نه چوب كبريت است و نه صابون و نه ليوان و بشقاب و مانند آن كه همه يك جور باشد. انسان موجودى است با اراده كه بايد آزادانه، آگاهانه و عاشقانه خود را بسازد.
اگر همهى مردم در فهميدن، دارايى، نداشتن، بيان، شكل، قدرت و ... يكسان باشند چگونه كمالاتى از قبيل تعليم و تعلم، صبر و ايثار، كمك كردن به ديگران، اخلاص، فداكارى و مانند آن در انسان رشد كند؟
اين تفاوت براى آن است كه مردم، دست به دست هم دهند، زيرا هر كسى ذوق و استعداد و هنر و قدرتى دارد و چون در زندگى به همهى اينها نياز است، انسانها مجبورند در كنار هم به يكديگر كمك كنند. معلم، علم خود را ايثار مىكند و ثروتمند از مال خود مىبخشد. يكى با قدرت، ديگرى با قناعت و سومى با ايثار يا صبر يا تعاون و يا ... صفات و ملكاتانسانى را در خود زنده كند. قرآن در اين زمينه مىفرمايد: «و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضاً سخرياً» «1» درجات بعضى انسانها را بر برخى ديگر برترى داديم تا برخى از آنها برخى ديگر را به خدمت گيرند.
بنابراين رشد انسان، در خوردن و خوابيدن و پوشاك و مسكن و ديدن و شنيدن و گفتن نيست، بلكه رشد انسان به كمالاتى است كه براى خود برمىگزيند و اين كمالات در صورتى پيدا مىشود كه اين تفاوتها باشد. يكى نمىداند، رشد او در سؤال كردن است و ديگرى مىداند، رشد او در پاسخ دادن.
اگر همهى مردم، همه چيز را بدانند، «تعليم و تعلم» از صفحهى روزگار و زندگى انسان محو مىشود. البته بحث ما در مورد تفاوتهاى خدادادى است. اما در مواردى كه انسانها به خاطر تنبلى، خود را محروم مىكنند و منافعى را از دست مىدهند و گروهى به خاطر سود و تلاش بيشتر به موفقيتهايى مىرسند، حساب ديگرى دارد كه مربوط به خود انسانهاست.