آیا حضرت علی علیه السلام بر جنازه خلفا نماز خوانده است؟
در پاسخ باید گفت به هیچ وجه هیچ روایت صحیح السندی وجود ندارد که آنحضرت بر جنازه خلفا نماز خوانده باشد.
توضیح تفصیلی
در مورد ابوبکر:
آنچه از منابع تاریخی برمی آید اینکه، ان أبا بكر حمل على السرير الذى حمل عليه رسول الله صلى الله عليه و سلم، و صلى عليه عمر في مسجد رسول الله ص، و دخل قبره عمر، و عثمان، و طلحه، و عبد الرحمن بن ابى بكر، و اراد عبد الله ان يدخل قبره، فقال له عمر: كفيت.[1] ابوبکر از دنیا رفت و جسدش را روی سریری که رسول الله را با آن بردند گذاشته و بردند. و در مسجد رسول الله عمر بر او نماز خواند و عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن بن ابی بکر داخل قبر او شدند. در این روایت خبری از حضرت علی علیه السلام نیست . در منابع دیگر هم چیزی یافت نشد.
قال بعض الناس أن أبا بكر لم يحج فى خلافته. و توفى رحمه الله فى جمادى الآخرة لليلتين/ بقيتا منه. و صلى عليه عمر بن الخطاب.[2] بعضی از مردم می گفتند ابوبکر در دوران زندگی اش حج انجام نداد. او دو روز مانده به پایان جمادی الثانی از دنیا رفت و عمر بر او نماز خواند.
اما در مورد عمر:
در مورد اینکه چه کسی بر عمر نماز خوانده است باید گفت: صهیب بن سنان بن مالک بر عمر بن خطاب نماز خوانده است.[3] این اجماع کتب تاریخی است که در آنها به نماز صهیب بن سنان بر عمر اشاره رفته است. اما در ذیل به متنی گذر می نماییم، که گزارشی تک و بدون یاور، در تاریخ است و بجز از ابن اعثم کسی به آن اشاره نکرده است و در ان گفته می شود که امام علی علیه السلام بر عمر نماز خوانده است. این متن البته در ادامه مورد بازکاوی قرار می گیرد تا صحت و سقمش آشکار شود .
الفتوح: كان جعفر بن محمد يقول لأبي: علي بن أبي طالب عليه السلام هو الذي غسل عمر رضي الله عنه بيده و حنّطه و كفّنه ثم وضعه على سريره و أقبل على الناس بوجهه فقال: أيها الناس! هذا عمر بن الخطاب رضي [الله] عنه قد قضى نحبه و لحق بربّه، و هو الفاروق، و قرن من حديد و ركن شديد، كان لا تأخذه في الله لومة لائم، عقل من الله أمره و نهيه، فكان لا يتقدم و لا يتأخر إلا و هو على بينة من ربه حتى كأنّ ملكا يسدّده و يوفقه، كان شفيقا على المسلمين، رؤوفا بالمؤمنين، شديدا على الكافرين، كهفا للفقراء و المساكين و الأيتام و الأرامل و المستضعفين، كان يجيع نفسه و يطعمهم، و يعري نفسه و يكسيهم، كان زاهدا في الدنيا راغبا في الآخرة، فرحمه الله حيا و ميتا! و الله ما من أحد من عباد الله عزّ و جلّ أحب إليّ من أن ألقى الله عزّوجلّ بمثل عمله من هذا المجيء بين أظهركم.
جعفر بن محمد ( امام صادق علیه السلام ) به پدرم گفت: حضرت علی ، عمر را غسل داده حنوط نموده کفن کرد. و او را بر تابوتش قرار داد. و رو به مردم کرده گفت: ای مردم این عمر بن خطاب است که به عهدش وفا کرده به پروردگارش ملحق شده است و او فاروق ( تمیز دهنده حق و باطل) بود. در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسید. امر و نهی او الهی بود. هر کاری که می کرد فرشته ای از جانب خدا او را یاری می نمود. مسلمان دوست و یار مومنین بوده با کافران بسیار شدید و تندخو بود... در دنیا زاهد بود و میل به آخرت داشت و در فکر آخرت بود. به خدا سوگند کسی از بندگان خدا نیست که من او را مانند عمر به خاطر اعمال نیکی که انجام داده است دوست داشته باشم.
قال: ثم أقبل عليّ كرم الله وجهه على صهيب بن سنان مولى بني تميم فقال له: تقدم رحمك الله فصلّ عليه كما أمرك. قال: فتقدم صهيب فصلى على عمر، فكبر عليه أربعا، ثم حمل على أعواد المنايا يراد به إلى بيت عائشة رضي الله عنها ليدفن مع النبي صلّى الله عليه و سلّم، و ضج المسلمون بالبكاء و النحيب. قال: ثم أدخل عمر رضي الله عنه حجرة النبي صلّى الله عليه و سلّم و قد حفر قبره ليدفن هنالك، و إذا بهاتف يهتف سمعه جميع المسلمين و هو يقول: شعر:
ليبكِ على الإسلام من كان باكيا فقد أوشكوا هلكا و كل على العهد
و أدبرت الدنيا و أدبر خيرها و قد ملّها من كان يوفق بالوعد
قال: فدفن عمر إلى جنب أبي بكر رضي الله عنهما فأوّلهم النبي صلّى الله عليه و سلّم، و الثاني أبو بكر و رأسه قريب من كتف النبي صلّى الله عليه و سلّم، و الثالث عمر و رأسه قريب من كتف أبي بكر. قال: و قد ضاق البيت لما دفن فيه عمر فصارت رجلا عمر تحت حائط البيت قريبا من موضع الأساس، و لقد سمع أهل المدينة هاتفا من الجن يسمع جميع أهلها و يرثي عمر [4]. سپس علی برخاسته به صهیب بن سنان گفت بیا نماز عمر را بخوان. او پیش افتاده و نمازی بر عمر، با 4 تکبیر خواند... در این حال مردم صدایی را شنیدند که این دو بیت شعر که معنی اش غم فراوان در از دست دادن عمر است را می خواند و مردم تکرار می کردند.
جالب آنکه در رحلت رسول الله کسی از هاتفی چیزی نشنیده اما در فوت عمر هاتفی آسمانی چنین می سروده است گاهی گفته اند جن بود که مرثیه برای عمر می گفت. اینکه امام علی خودش چرا نماز نخوانده و اینکه در منابع دیگر آمده است که امام علی از عمر به نیکی یاد نکرده است مطلبی است که باعث تردید در پذیرش این مطلب می شود. اینگونه که در این گزارش تاریخی عمر ستایش شده است معلوم می شود نگارنده کتاب علاقه خاصی به عمر داشته است و در ضمره نویسندگان عمری است. مانند صاحب کتاب عقد الفرید یا تاریخ مدینه دمشق . با انکه ابن اعثم شیعه است این گزارش از او بسیار محل نظر است. از یکسو او شیعه است و از یکسو مطلبی را آورده که هیچ یک از اهل سنت نیاورده اند . به نظر می آید او از شیعیان سیاسی کوفه باشد نه از شیعیان اعتقادی . شیعیان سیاسی کسانی بودند که به ابوبکر و عمر هم اعتقاد داشتند ولی عثمان را نمی پذیرفتند.
به هر حال اگر در روایت او دقت کنید می گوید جعفر بن محمد یعنی امام ششم به پدرم این مطلب را گفت. حال آنکه امام صادق در سال 148 قمری شهید شده است و ابن اعثم در سال 314 قمری از دنیا رفته است . یعنی 166 سال پس از امام صادق . از سوی دیگر نه او و نه پدرش در شمار معمرین( کسانی که عمر زیادی کرده اند) نبوده اند و نامشان در لیست معمرین نیست . پس اینجا این سوال پیش می آید که پدر ابن اعثم از امام صادق شنیده است. اگر حتی سن پدر ابن اعثم زمان تولد پسرش (ابن اعثم ) را 80 سال هم فرض کنیم باز هم پدر ابن اعثم به دوره امام صادق نمی خورد. 234 = 80- 314، پس معلوم می شود این روایت راوی اش اشتباه کرده و از دایره اعتبار خارج است.
منابع دیگر درباره دفن عمر آورده اند: كان دفن عمر يوم الأحد و هو اليوم الرابع من يوم طعن و صلّى عليه صهيب بن سنان[5]. عمر یکشنبه ، 4 روز پس از ضربه خوردنش دفن شد و نمازش را صهیب بن سنان خواند.
ابن شادی می گوید: [ ابو لولو ] شش كارد عمر را بزد، عمر بيفتاد و عبد الرحمن عوف را فرمود تا نماز بكرد، و كار خلافت بشورى افكند ميان عثمان، و على، و طلحه و زبير، و سعد وقاص، و عبد الرحمن بن عوف، و همين روز از دنيا برفت، و بروايتى گويند بعد سه روز بمرد و صهيب بن سنان بر وى نماز كرد[6]
لما قضى عمر رضى الله عنه، صلى عليه صهيب، و كبّر عليه أربعا. [7]
صلى عليه صهيب بن سنان النمري [8].
دفن و صلّى عليه صهيب [9].
صلى عليه صهيب في المسجد [10] .
حدثنا معاذ عن أبيه عن قتادة قال: ابن اثنتين و خمسين، صلى عليه صهيب بن سنان بين القبر و المنبر.[11] عمر در حالی که 52 سال سن داشت مرد و صهیب بر او نماز خوانده بین قبر و منبر دفنش کردند.
كانت خلافة عمر على هذا القول عشر سنين و ستة أشهر و أربعة أيّام. و صلّى عليه صهيب، و حمل إلى بيت عائشة، و دفن عند النبيّ، صلّى الله عليه و سلّم، و أبي بكر، و نزل في قبره عثمان و عليّ و الزبير و عبد الرحمن بن عوف و سعد و عبد الله بن عمر[12] .در این روایت آورده اند: حضرت علی پس از دفن عمر وارد قبر او شد و دیگرانی مانند عثمان زبیر و عبدالرحمن و ... نیز وارد قبر او شدند. کنایه از اینکه در دفن یاری کردند و جنازه را در قبر گذاشتند. اگر کمی دقت کنید در منابع دیگر می بینید نام علی علیه السلام را تنها ابن اثیر آورده و دیگران نیاورده اند و وقتی که تامل می کنید در نام کسانی که در کفن و دفن بوده اند می بینید اصلا نام حضرت علی نیست . مثلا همانطور که ابوحاتم تمیمی در کتابش اورده نام علی علیه السلام هرگز نیست.
صلى عليه صُهَيْبٌ الرومي[13]
صلّى عليه «صهيب». و قبر في حجرة «عائشة» مع رسول الله- صلّى الله عليه و سلم- و أبى بكر.[14]
عن أبي عبيدة بن عمّار بن ياسر: أنّ صهيبا صلّى على عمر و كبّر عليه أربعا.[15]
صلى عليه صهيب، و دخل حفرته عثمان بن عفان و عبد اللّه بن عمر، و كانت الخلافة عشر سنين و ستة أشهر و أربع ليال.[16] عثمان و عبدالله بن عمر وارد قبر عمر شدند و او را دفن کردند در حالی که عمر 10 سال 6 ماه و 4 شب خلافت کرده بود.
اما در مورد عثمان:
آنچه ابن سعد نقل مي كند اينچنين است: فكنت أنا [ نیار بن مکارم ] و جبير بن مطعم و حكيم بن حزام و أبو جهم بن حذيفة العدوي. و تقدم جبير بن مطعم فصلى عليه. و كانوا هم الذين نزلوا في حفرته.[17] طبق این گزارش تاریخی، نیار بن مکارم،جبیر بن مطعم، حکیم بن حزام و ابوجهم بن حذیفه عدوی کسانی اند که بر عثمان نماز خواندند.
محمد ابن يوسف قال: خرجت نائلة بنت الفرافصة تلك الليلة و قد شقت جيبها قبلا و دبرا و معها سراج و هي تصيح : وا أمير المؤمنيناه! قال فقال لها جبير بن مطعم: أطفئي السراج لا يفطن بنا فقد رأيت الغواة الذين على الباب. قال فأطفأت السراج و انتهوا إلى البقيع فصلى عليه جبير بن مطعم و خلفه حكيم بن حزام و أبو جهم بن حذيفة و نيار ابن مكرم الأسلمي و نائلة بنت الفرافصة و أم البنين بنت عيينة امرأتاه. در این گزارش می گوید : نائله دختر فرافصه در شب دفن عثمان، در حالی که پیراهنش را از پس و پیش دریده بود و چراغی به دست داشت و ناله می زد ای وای امیرالمومنین کشته شد، از خانه خارج شد. جبیر به او گفت: چراغ را خاموش کن تا گمراهانی که در خون عثمان شریکند و دم در خانه ایستاده اند ما را نشناسند. چراغ را خاموش کرد و ما به بقیع رسیدیم. جبیر بن مطعم نماز عثمان را خوانده و پشت سر او حكيم بن حزام و أبو جهم بن حذيفة و نيار بن مكرم الأسلمي و نائلة و أم البنين بنت عيينة دو زن عثمان، بر او نماز خواندند.
در گزارشی دیگر یزید بن هارون می گوید: أن جبير بن مطعم صلى على عثمان في ست عشر رجلا بجبير سبعة عشر. قال ابن سعد: الحديث الأول. صلى عليه أربعة. أثبت. جبیر بن مطعم نماز عثمان را به همراه 16 مرد دیگر به جا آورد که سرهم 17 نفر بر عثمان نماز خواندند. اما ابن سعد می گوید 4 نفر بر عثمان نماز خواندند و این درست است.
اکنون به عبارتی در باب قتل عثمان اشاره می کنیم که خود گویای کیفیت دفن اوست.
قال: أخبرنا أبو بكر بن عبد الله بن أبي أويس المدني قال: حدثني عم جدتي الربيع بن مالك بن أبي عامر عن أبيه قال: كنت أحد حملة عثمان بن عفان حين توفي. حملناه على باب. و إن رأسه ليقرع الباب لإسراعنا به. و إن بنا من الخوف لأمرا عظيما. حتى واريناه في قبره في حش كوكب[18] . یکی از حمل کنندگان جسد عثمان نقل می کند که، ما جنازه عثمان را می بردیم که دفن کنیم. از در خانه که خارجش کردیم به خاطر عجله زیاد سرعثمان به در خورد. ما به شدت ترسیده بودیم [ چرا که عده ای نمی گذاشتند جنازه دفن شود ] . تا آنکه عثمان را برده در قبرستان حش کوکب (قبرستان یهودیان) دفن کردیم.
پي نوشت:
[1] -تاریخ طبری، طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث، 1387/1967، ج 3 ،ص 422 .
[2] - المحبر، ابن حبیب، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت: دار الآفاق الجدیده، بی تا، ص 13.
[3] - البدایه و النهایه، ابن کثیر، بیروت: دارالفکر، 1407/ 1986، ج 7 ،ص 318 .
[4]- الفتوح، ابن اعثم ، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء، 1411/1991، ج 2، ص 330 .
[5] - انساب الاشراف، بلاذری، تحقیق احسان عباس، بیروت: جمعیه المستشرقین الآلمانیه، 1400/ 1979، ج 5، ص 507 .
[6] - مجمل التواریخ و القصص، ابن شادی، تحقیق ملک الشعراء بهار، تهران: کلاله خاور، بی تا، ص 281 .
[7] - اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت: دارالفکر،1409 /1989، ج 3 ،ص 676 .
[8] - المحبر ، ص 14
[9] - الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء، 1410/ 19990، ج 1، ص 44 .
[10] - امتاع الاسماع، مقریزی، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت: دارالکتب العلیمه ، 1420/ 1992، ج 1 ،ص 382.
[11] - تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1995/ 1415،ص 87
[12] - الکامل، ابن اثیر، بیروت: دار صادر، 1385 / 1965،ج 3، ص 52 .
[13] - مروج الذهب، مسعودی، تحقیق اسعد داغر، قم : دارالهجره، 1409،ج 2 ،ص 305 .
[14] - المعارف، ابن قتیبه، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1992، ص 183 .
[15] - تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، بیروت: دارالفکر، 1415، ج 44، ص 451 .
[16] - السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ابوحاتم تمیمی، بیروت: الکتب الثقافیه، 1417ق ، ج 2 ص 498 .همچنین : المستدرک حاکم نیشابوری، ج 3 ص 92 تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی.
[17] طبقات الکبری ج 3 ص 58.
[18] طبقات الکبری ج 3 ص 58 و 59.
گردآوری و پاسخ:
سید محمد مهدی حسین پور