چرا بدن مطهر حضرت علی علیه السلام شبانه و مخفیانه دفن شد؟
علت دفن شبانه امیرالمومنین علی علیه السلام اولا وصیت آن حضرت بود و ثانیا به علت اینکه آن حضرت دشمنان خبیث بسیاری همچون بنی امیه داشت برای دوری از جسارت به قبر آن حضرت ایشان را شبانه و مخفیانه دفن کردند.
چنانچه نقل شده پس از شهادت حضرت علي ـ عليه السلام ـ بر اساس وصيتش، فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن نازنين بدن را غسل دهند و كفن كنند و به خاك سپارند. پس از انجام غسل و كفن به دستور امام حسن ـ عليه السلام ـ جز فرزندان اميرالمؤمنين و شماري از ياران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئيل و ميكائيل و حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ از كوفه دور شد و بر سوي نجف (منطقه غري) رهسپار گرديد.
در نقطه اي از آن سرزمين، جلو تابوت به زمين آمد و فرزندان آن حضرت نيز عقب آن را بر زمين نهادند و امام حسن(ع) همان گونه كه پدر سفارش فرموده بود، بر آن پيكر پاك نماز خواند پس از نماز، تابوت را كنار زدند و با جا به جا كردن خاك، آرامگاهي ساخته و پرداخته يافتند، كه سنگ نوشته اي نشان مي داد كه آن قبر را حضرت نوح ـ عليه السلام ـ براي بنده برگزيده و شايسته خدا، علي ـ عليه السلام ـ آماده ساخته است.
هنگامي كه بر آن شدند تا آن پيكر مقدس را به درون قبر برند نداي منادي را از آسمان شنيدند كه مي گفت: آن بدن پاك را بر زمين پاك نهيد، كه دوست، مشتاق ديدار دوست است.( قزويني، سيد كاظم، امام علي ـ عليه السلام ـ از ولادت تا شهادت، مترجم علي كرمي، انتشارات دليل ما، چاپ اول، تابستان 1380، ص663 و 664.)
شيخ مفيد در كتاب «الارشاد» درباره مخفی و شبانه دفن شدن آن حضرت آورده است كه: قبر آنحضرت بنابه وصيّتي كه نموده بود، مخفي ماند تا سقوط دولت بني اميّه كه دشمني و كينه ورزي شديدي نسبت به آنحضرت داشتند و چون قدرت به دست بني عباس افتاد، در زمان امامت امام صادق ـ عليه السلام ـ توسط آن حضرت قبر مطهر جد بزرگوارش آشكار شد.( مفيد، الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد، قم، موسسه آل البيت ـ عليه السلام ـ لاحياء التراث، چاپ اول، رجب 1413ه ق، ج اول، ص10)
و به اين جريان شيخ ابو علي طبرسي در كتاب «اعلام الوري بأعلام الهدي» اشاره كرده است.( طبرسي، اعلام الوري باعلام الهدي، قم، مؤسسه آل البيت ـ عليه السلام ـ لاحياء التراث. چاپ اول، ربيع الاولي 1417 ه ق، ج اول ص312)
به هر حال برای اینکه علت این امر روشن شود لازم است به نمونه هایی از خباثت و پلیدی بنی امیه با خاندان رسول خدا اشاره کنیم تا به علت این سفارش امیرالمومنین بهتر پی ببریم:
علامه مقريزي ابوالعباس احمد بن علي شافعي در كتاب خود (النزاع و التخاصم في ما بين بني هاشم و بني اميه) شرح فجايع اعمال بني اميه را به تفصيل شرح داده است. در اينجا به دو واقعه مهم آن اشاره مي كنيم.
در سال 105 هجري قمري، هشام بن عبد الملك بن مروان به خلافت رسيد. اين حاكم قسي القلب، ظلم و ستم نسبت به بني هاشم را به حد اعلاي خود رساند. هنگامي كه زيد بن علي (پسر امام سجاد(عليه السلام)) از مدينه به شام جهت تظلم خواهي از حاكمان بني اميّه نزد خليفه رفت و بالاخره توانست با هشام ملاقات نمايد. در اين ملاقات، قبل از اين كه زيد سخني بر زبان آورد، هشام به جاي خوش آمد گويي و پذيرايي، اهانت ها و دشنام هاي زشتي به آن بزرگوار داد و او را از دربار خلافت خويش بيرون راند. حتي ابن ابي الحديد مي نويسد: بعد از فحاشي ضربات شديدي بر او وارد كرد. ايشان به ناچار از شام به كوفه رفت و براي مبارزه با ظلم به تشكيل نهضتي عليه امويان پرداخت.
يوسف بن عمر ثقفي ـ حاكم كوفه ـ با لشكر بسياري به مبارزه با آن حضرت برخاست. با توطئه وي، ناگهان تيري از سمت دشمن به پيشاني زيد اصابت نمود و شربت شهادت نوشيد. يحيي پسر زيد به اتفاق جمعي ديگر از شيعيان، بدن زيد را محرمانه به بيرون شهر برده، در وسط نهر قبري كندند و جسد زيد را دفن نمودند. پس از گذاردن سنگ قبر، آب را در آن نهر جاري كردند تا
دشمنانش محل قبر زيد را نيابند.
جاسوسان حكومتي محل قبر را شناسايي و به يوسف بن عمر ثقفي گزارش دادند. او دستور داد كه نبش قبر نمايند، جسد زيد را بيرون آورده و سرش را از تن جدا نموده آن را براي هشام به شام فرستاد. هشام نيز به يوسف بن عمر ثقفي دستور داد كه بدن جناب زيد بن علي را، لخت و عريان به دار آويزند. آن ملعون نيز اين دستور را عيناً اجرا نمود. يعني در سال 121 هجري قمري بدن فرزند پيامبر خدا به دار آويخته شد، و تا سال 126 هجري قمري كه وليد بن يزيد بن عبد الملك بن مروان به خلافت رسيد، همچنان بالاي دار بود. سپس وليد دستور داد استخوان هاي زيد را از دار پايين آورده، آتش زدند و خاكسترش را نيز بر باد دادند.
همين عمل را با بدن يحيي پسر زيد در جرجان (گرگان امروزي) انجام دادند. يحيي نيز در ميدان رزم به شهادت رسيد و سرش را بريده به شام فرستادند. بدنش نيز مدت شش سال بالاي دار ماند و دوست و دشمن به حال آن بزرگوار مي گريستند. پس از قيام ابو مسلم خراساني، بدن وي را از بالاي دار پايين آورده و در گرگان به خاك سپردند.
از آنجايي كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) از عداوت اين خاندان خبيث نسبت به بني هاشم و همچنين عداوت خوارج نهروان آگاهي داشت، براي پيشگيري از چنين فجايعي وصيت و اصرار بر پنهان داشتن محل دفن خود و شبانه دفن شدنش داشت. لذا قبر ايشان تا زمان خلافت هارون الرشيد ـ خليفه عباسي ـ مخفي بود.
البته ممكن است مصالح ديگري نیز در نظر آن بزرگوار بوده كه در نظر ما پنهان باشد. از آنجمله به دليل ارادت شديد دوستان و شيعيان آن حضرت با آشكار بودن مرقد مبارك، شيعيان براي زيارت به بارگاه ملكوتي حضرت مشرّف مي شدند و باعث شناسايي ارادتمندان حضرت مي شد و واقعه شهادت حجر بن عدي و ميثم تمّار براي ديگران تكرار مي شد و لذا مخفي بودن مرقد مبارك ایشان در دوران بني اميّه و اوائل دوران بني عباس ممكن است باعث حفظ جان بسياري از شيعيان شده باشد.
گردآوری و پاسخ:
سید محمد مهدی حسین پور