0

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

ملاقات استثنایی!
به مناسبت پانزدهم شعبان ملاقات امام(ره) در حسینیه جماران برقرار بود. در آن روز جمعی از افراد حزب الله لبنان هم قرار بود در این مراسم به ملاقات امام(ره) نائل شوند اما به دلیل مشکلی که درمسیر برای آنها پیش آمده بود زمانی به جماران رسیدند که ملاقات تمام شده بود و امام(ره) به محل سکونت خود رفته بودند و به دنبال انجام دادن کارهای دیگرشان. ضمنا حضرت امام(ره) تا بعد از ماه رمضان قرار ملاقات عمومی نداشتند و لبنانیها هم باید یکی دو روز بعد به لبنان بر می‌گشتند لذا از این که تا جماران آمده بودند و توفیق زیارت امام(ره) را نیافته بودند به شدت متاثر و ناراحت بودند. ایشان ملتمسانه از اینجانب درخواست کردند اقدامی کنم اما نزدیک ظهر بود و مسلم بود که هیچگاه امام(ره) در یک روز آن هم بعد از ظهر دوباره برای ملاقات بیرون نمی‌آیند با این حال برای اسقاط تکلیف موضوع را به حضرت امام(ره) منتقل کردم و ناباورانه امام(ره) پذیرفتند و تا آنجا که به یاد دارم برای اولین و آخرین بار بود که بعد از ظهر آن روز مجددا بیرون آمدند و این برادران به توفیق زیارت امام(ره) دست یافتند آنان با این دیدار صمیمانه و خاص چندان خوشحال شدند چرا که بعد از آن نومیدی و تاثر شدید در قبل از ظهر، به جای حسینیه و همراه با انبوه جمعیت، امام(ره) در جمع اختصاصی و معدود خودشان، از نزدیک زیارت کردند و عنایت ویژه امام(ره) را در پذیرفتن آنان در یک دیدار استثنایی دریافتند و خاطره‌ای جاودانه برای آنان شکل گرفت.

آخرین ملاقات، آخرین روز
نمونه دیگری از محبت ویژه امام(ره) به مقاومت اسلامی در لبنان این بود که معمولا در مورد درخواستهای ملاقات چه برای رهبران حزب‌الله و چه افراد عادی یا خانواده‌های معظم شهدای لبنان با گشاده‌رویی و انبساط خاطر پاسخ مثبت می‌دادند و در این رابطه آخرین موردی که اتفاق افتاد، قابل توجه و شگفتی است.
یک روز قبل از انتقال حضرت امام(ره) به بیمارستان بود و مقدر بود که آخرین برنامه ملاقات و دست‌بوسی انجام گیرد. اینجانب نیز طبق معمول سهمی از کارت مخصوص ملاقات برای مراجعه کنندگان در اختیارم بود و آنها را روز قبل به افرادی داده بودم، چند دقیقه قبل از ساعت هشت پیرزنی را به دفتر ما آوردند و بعد از معرفی معلوم شد که ایشان مادر یکی از شهدای برجسته لبنان است.
شهیدی که در یک عملیات استشهادی عظیم، بزرگ ترین ضربه را به ارتش متجاوز صهیونیستی وارد کرده و دهها تن از آنها را به هلاکت رسانده بود. یکی از کارتها را از برادری که قبلا در اختیارش قرار داده بودم، با درخواست پس گرفتم و به این مادر شهید دادم. ایشان بلافاصله موفق به دست بوسی امام(ره) شد و به هنگام دست بوسی به عرض امام(ره) رساندم که ایشان مادر فلان شهید است. چهره حضرت امام(ره) گشوده شد و به گونه‌ای استثنایی از ایشان تفقد نمودند و لحظاتی قابل توجه، مشغول دعا کردن برای این مادر شهید شدند! و بدین گونه بعدا معلوم شد که در آخرین روز، آخرین شخصی که در برنامه ملاقات روزانه امام(ره) به دست بوسی امام(ره) نائل شد یک مادر شهید لبنانی بود.

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:33 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

هنرمندی و هنر پروری امام(ره)
حضرت امام(ره) در زمینه هنرهای گوناگون یک هنرمند به تمام معنی و برجسته بودند. هنری که از فطرت پاک و متعالی او سرچشمه گرفته و در بستر تعلیم و تربیت اسلامی شکوفا شده و با زیباترین قالبها و محتواهای متعالی الهی به ثمر نشسته و همواره در خدمت نشر و ترویج مفاهیم وحی به جامعه اسلامی و انسانی بوده است، هنرهایی همانند: شعر، سخنوری، نویسندگی، خط و . . . که سخن گفتن پیرامون هر یک فصل جداگانه‌ای را می‌‌طلبد. در این راستا مطلب از هنر دوستی و هنر پروری حضرتش فراوان است که چند نمونه از آن را متذکر می‌شوم.

مگر شما اصفهانی نیستید؟!
حضرت امام(ره) در نجف اشرف بسیاری از نوشته‌هایشان را که قرار بود برای چاپ به چاپخانه تحویل شود، چون حروف چینیهای آنجا به خط فارسی شکسته آشنایی نداشتند، لاجرم برای استنساخ به خط نسخ به اینجانب محول می‌فرمودند. در یکی از موارد، هنگامی که مطلب پاکنویس شده را به خدمت حضرت امام(ره) در اتاق اندرونی تقدیم کردم. چند لحظه‌ای را با دقت و تامل به نوشته نگاه دوخته، سپس سرشان را بلند کردند و با ملاطفت و تبسم فرمودند:

مگر شما اصفهانی نیستید؟!
من یقین داشتم که ایشان می‌دانند اصفهانی هستم و با توجه به لحن سوال متوجه شدم که این سوال واقعی نیست. لذا خجولانه سرم را پایین انداختم حضرت امام(ره) ادامه دادند:

بیشتر خط خوب از ترکهاست. ترکها چه در ایران و چه در سطح جهان، در ترکیه عثمانی پیشتازان خط بوده‌اند.
بدین ترتیب خواستند با آهنگی که مهربانی و محبت در آن موج می‌زد، ضمن بیان نکته‌ای از حقیر، تفقد و تشویقی در زمینه خوشنویسی به عمل آورده باشند. در جماران نیز گاهی افتخار پاکنویس یا زیبانویسی برخی از نوشته‌ها نصیب اینجانب می‌شد. یک روز، مطلبی را بر حسب مطالب آن، با سه نوع خط نسخ، نستعلیق و ثلث نوشته بودم، تقدیم حضرت امام(ره) کردم. ایشان بعد از ملاحظه با همان ملاطفت و مهربانی معهود و با تبسم فرمودند: شما هر دو خطتان خوب است.
نکته ظریف در این جمله این بود که با توجه به شناخت دقیق حضرت امام(ره) نسبت به انواع خط و اینکه در نوشته مزبور سه نوع خط با زیبایی یکسان آمده بود، چرا معظم له فرمودند دو خط! که برخی از دوستان حاضر در جمع، چنین به نظرشان آمد که شاید منظور آن حضرت از دوخط: یکی خط نوشتن بود با انواع آن و دیگری خط فکری!

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:35 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)


امانتی که بعد از رحلت...
در موارد زیادی اتفاق می‌افتاد که حضرت امام(ره) به مناسبت و حتی بی‌مناسبت و ابتدا به ساکن، از افرادی سراغ می‌گرفتند که با توجه به تراکم کارها و گرفتاری‌ها و مسئولیت‌های سنگین آن حضرت به ویژه در اوج بحران‌ها و فشارهای روحی و ضعف جسمانی، حالتی غیرمنتظره و غیرعادی به نظر می‌آمد، به ویژه اگر مورد،‌ فردی فراموش شده و مغفول‌عنه در سطح جامعه بود.
از باب نمونه، چندی قبل از رحلت جانکاهشان،‌ یک روز، سراغ یکی از شخصیت‌های علمی حوزه علمیه قم را گرفتند - که هرچند در سطح خواص از چهره‌های علمی و اخلاقی و معنوی بزرگ به شمار می‌آمد، ولی در سطح عموم ناشناخته و فراموش شده بود- سپس دستور فرمودند برای ایشان مبلغی پول فرستاده شود.
قرار شد حقیر در قم، خدمت ایشان برسم و وجه را تقدیم کنم، ماه رمضان و مشکل سفر برای قصد اقامت، موجب تاخیر شد. بیماری امام(ره) شدت گرفت و به بیمارستان منتقل شدند و در پی آن به ملکوت اعلی پیوستند و باز هم توفیق رساندن امانت دست نداد. برای صفر کردن حسابها و تحویل وجوه به مدیریت حوزه علمیه قم- برحسب وصیت حضرت امام(ره)- حواله مزبور را تبدیل به چک بانکی کردیم و بالاخره بعد از چند ماه ایشان را یافتم. نخست تلفن زدم، گفتم فلانی‌ام. به لحاظ لطف دیرینه ایشان به حقیر و ارادتم از سال 1342 به ایشان، خوشحال شد. وقتی گفتم امانتی از امام(ره) برای شما دارم انگار که اشتباه شنیده باشد، فهمیدم که ایشان مطلب را متوجه نشده است.
دوباره تکرار کردم که امانتی از امام(ره) برای شما دارم و عذرخواهی کردم که تاخیر شده است. با آنکه ایشان زبانی طلق و بیانی فصیح دارد با تکلف و لکنت گفت:«از امام؟ امام.. چه امانتی.. » بغض گلویش را گرفت و گریه مجال به ايشان نداد.
طبق قرار با مقداری تاخیر، به طرف خانه ایشان حرکت کردم. وقتی رسیدم، دیدم در کوچه به انتظار ایستاده نگران است. به خانه محقر ایشان وارد و در اتاقک پذیرایی مستقر شدیم. ساعت حدود سه بعدازظهر بود. در تابستان گرم قم، پنکه دستي خراب و کوچک ایشان نمی‌توانست از گرمای سوزان هوا و گرمی صمیمیت آن فضا بکاهد. او هنوز نتوانسته بود باور کند که من از طرف امام(ره) نزدشان رفته‌ام. هنوز باور نکرده بود که بعد از سه ماه از رحلت امام(ره)، باید امانتی از امام(ره) به دستش برسد و هنوز نمی‌دانست امانت چیست. گریه جای احوال پرسی را گرفته بود. به هر ترتیبی، شکسته بسته ماجرا راتعریف کردم. او به شدت می‌گریست. احساس کردم این گریه غیرعادی است و باید نکته خاصی هم در آن باشد. بالاخره ایشان کم‌کم توانست صحبت کند.
معلوم شد که ایشان بیمار است و تابستان را در مشهد بوده و تازه از گرد راه رسیده است. از اینکه امام(ره) بدون اینکه به ظاهر دلیلی داشته باشد، به فکر ایشان افتاده است، شدیدا تخت تاثیر قرار گرفته و داغ دلش در فقدان امام(ره) تازه شده بود. لطف امام(ره) یک طرف قضیه بود، اینکه دستور داده بودند فلان مبلغ برای ایشان ارسال شود و تاخیر آن تا بعد از رحلت و نبودن ایشان در قم و بالاخره وصول امانت در آن روز که اواخر ماه بود و در آن ساعت، طرف دیگر قضیه بود.
به گونه‌ای ظریف معلومم شد که در آن روز، نان شب را نداشتند و گویی دستور امام(ره) همراه با زنجیره علل و اسباب بعدی، آن روز و آن لحظه را و تامین نیاز این مرد الهی را هدف قرار داده بود. گویی هیچ چیز اتفاقی نبوده و این مشیت الهی بوده که به وسیله بنده شایسته‌اش به کرسی عمل نشسته است.

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:39 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

اجازه استخاره
یکی از علمای مبارز و انقلابی فلسطینی که به جمهوری اسلامی سفر کرده بود، همراه با هیئتی به دفتر آمده بود - آن هم در زمانی که ملاقات‌های امام(ره) تعطیل بود - یک جلد کلام‌الله مجید را به منظور امضای حضرت امام(ره) به اینجانب داد. در ضمن، به طور موکد درخواست کرد که از حضرت امام(ره) برای ایشان اجازه استخاره بگیریم. در مورد امضا مشکلی نبود، ولی در مورد اجازه، عذر خواستم و گفتم نمی‌شود. روحانی برجسته فلسطینی در حالی که به کنایه و محترمانه سعی داشت به ما بگوید که شما هنوز امام(ره) را نشناخته‌اید و به عظمت آن حضرت پی نبرده‌اید، گفت:«شما به چه دلیل می‌گویید نمی‌شود؟ چون تا به حال چنین مطلبی را خدمت امام(ره) طرح نکرده‌اید؟ یا آنکه مطرح شده ومعظم له نفی کرده‌اند؟» گفتم:« تا به حال در این مورد، چیزی از امام(ره) نشنیده‌ام» گفت:«پس شما اطلاع ندارید. خواهش من این است که شما سلام مرا به امام(ره) برسانید و این درخواست را به عرض آن حضرت تقدیم کنید. امام(ره) خود می‌دانند و می‌فهمند که چه خواسته‌ام و چه جواب بدهند.»
روز بعد 17/11/67 که مشرف شدیم، ضمن انجام دادن کارها با دوستان، به طورنجوا مشورت کردیم. آنها هم نظر منفی داشتند، ولی بالاخره درخواست مذکور به عرض حضرت امام(ره) رسید و آن حضرت فرمودند:
مجازند
و ما از آنچه تا آن روز اطلاع نداشتیم و برای اولین بار متوجه شدیم تعجب کردیم.

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:39 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

بگذارید اینجا!
یک تابلوی نقاشی از چهره منسوب به دوران نوجوانی پیغمبر اکرم( صلی الله علیه و آله وسلم) برای  حضرت امام(ره) به دفتر آوردند. مدتی نسبتا طولانی در دفتر ماند و در اینکه خدمت امام(ره) ببرم و آیا خوششان می‌آید یا نه، تردید داشتم، به تصور قیاس با عکسهای نقاشی شده از پیغمبر اکرم(ص) و حضرت امیر (ع) که نوعا به دلیل نامربوط بودن آنها مورد توجه اهل معنا قرار نمی‌گیرند. ولی به هر حال تصمیم گرفتیم که برای ادای امانت آن را نزد معظم له ببریم هنگامی که مشرف شدیم تابلو دست اینجانب بود که متوجه شدم حضرت امام(ره) به آن خیره شده‌اند. به عرض رسید این عکس معروفی است که منسوب به پیغمبر اکرم(ص) است و متوقع بودیم که طبق معمول در بسیاری موارد بفرمایند: «ببرید...» ولی بدون تأمل فرمودند: "بگذارید اینجا".
و اشاره کردند به طرف بالای اتاقشان، تابلو را در کنار دیوار گذاشتم. بعد از انجام کارهای روزانه مرخص شدیم. روز بعد که مشرف شدیم،‌ عکس را در آن اتاق ندیدیم دیگر اطلاعی از آن نداشتیم که چه شده است. بعد از مدتی حضرت امام(ره) دچار بیماری قلبی جدیدی شدند بعد از بیمارستان، به خانه منتقل شدند و طبعا برای مدتی به محل و اتاقی که هر روز برای کارها و ملاقات تشریف می‌آوردند، نیامدند.
به همین جهت، ما برای اولین بار، برای انجام کارهایمان به اتاق اصلی که محل زندگی شخصی معظم له بود مشرف شدیم. اولین چیزی که در آن اطاق توجه ما را جلب کرد، همان تابلو بود که در آنجا قرار داده شده بود در نقطه‌ای درست روبرو و مقابل تختی که روی‌ آن می‌نشستند. این عکس سالها و تا آخر زندگیشان در آن مکان باقی ماند.
این عکس تا آنجا مورد علاقه امام(ره) بود که برای‌ آزمایش شخصی که مدعی ارتباط با امام زمان (عج) بود، یکی از سه موضوع سوال آن حضرت برای کشف حقیقت بود و همچنین شنیده شد که غزل معروف: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم...» را حضرت امام(ره) تحت تاثیر شمای این عکس سروده‌اند. گرچه ظاهرا دلیل علاقه حضرت امام(ره) به این عکس، انتساب آن به رسول اکرم(ص) و احتمال آنکه بر حسب نقل، اصل آن به وسیله راهبی که آن حضرت در مسیر مسافرت به شام به او برخورد کرده، ترسیم شده بود لیکن گوئی که حضرت امام(ره) در این عکس چیزی فراتر از یک احتمال ضعیف تاریخی را یافته بودند!

جایزه برای نقاشی کودک
یکی از دوستان همراه با خانواده، به دست بوسی حضرت امام(ره)، نائل شدند. بعد از دستبوسی به حقیر مراجعه کرد و گفت: "این پسرم که کلاس پنجم دبستان  است، دفتر نقاشی‌اش را برای تقدیم به امام(ره) آورده بود که محافظان مانع آوردن آن به خدمت امام(ره) شدند. برای همین خیلی ناراحت شده است". دفتر نقاشی را گرفتم و در روز بعد، ضمن توضیح، خدمت امام(ره) تقدیم کردم.
حضرت امام(ره) با دقت تمام اوراق آن را ملاحظه فرمودند و به ویژه با رویت پشت آن که عبارت از تانکی بود که چرخ‌های آن را مدادتراش و تنه آن را کتاب و لوله شلیک آن را یک مداد و سرنشین آن را یک طفل دانش‌آموز تشکیل داد بود و ... متبسم شدند. سپس دستور فرمودند که برای تشویق این دانش‌آموز خردسال و همچنین طراح آن دفتر که به وسیله امور تربیتی منطقه 3 آموزش و پرورش تهران تهیه شده بود جایزه‌ای متناسب پرداخت شود که جایزه همراه با نامه‌ای ازسوی دفتر به ایشان تقدیم شد.

 

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:42 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

پاسخ به استفتائات
بخش مهمی از نامه‌هایی که به نام حضرت امام(ره) به دفتر می‌رسید سؤالات شرعی و استفاتائات بود. ما این قبیل نامه‌ها را هر چند روز یکبار به دفتر استفتاء (حوزه استفتاء) می‌فرستادیم. بعد از نوشته شدن پاسخها بر اساس فتاوی حضرت امام(ره)، مجدداً به دفتر ارسال می‌شد و ما بلافاصله آنها را به محضرشان تقدیم می‌کردیم.
حضرت امام(ره) آنها را همراه با خود به محل مطالعه‌شان می‌بردند و بعد از مطالعه مجموع آنها، یکی دو روز بعد مجدداً به اتاق کارشان می‌آوردند و اینجانب آنها را مهر می‌کردم. جالب توجه است با آنکه حضرات آیات اصحاب حوزه استفتاء با حدود بیست سال سابقه در انجام این مهم به بالاترین حد تسلط برمبانی و فتاوی حضرت امام(ره) رسیده بودند و کلاً پاسخها را منطبق با نظرات ایشان مرقوم می‌کردند با این حال حضرت امام(ره) با دقت تمام حتی به ظریف‌ترین نکات توجه کرده ودربرخی موارد که قید یا توضیحی را لازم می‌دیدند با خط مبارکشان اضافه می کردند که در اینجا چند نمونه را ملاحظه می‌فرمایید:

سوال: زنی هستم 36 ساله دارای چهار فرزند. مدتی است که به کمردرد و ... مبتلا هستم به طوری که کار زیاد نمی‌توانم انجام دهم و مجبورم استراحت کنم و این برایم امکان ندارد. اطباء گفته‌اند باید عمل کنی که دیگر بچه‌دار نشوی. آیا برای من دراین شرایط بستن لوله‌های رحم – در صورتی که شوهرم نیز راضی باشد - جایز است یاخیر؟
پاسخ: بسمه تعالی اگر موجب نقص یا فساد عضو یا عقیم شدن دائم نباشد، مانع ندارد. "ودر هر صورت برای مثل شما مانع ندارد."

نمونه دیگر
سوال: سجده بر مهرهایی که نوشته یا نقش دارد چه حکمی دارد؟
پاسخ : مانع ندارد "ولی اگر نقش بارگاه دارد به آن سجده نشود".

شنبه 10 خرداد 1393  9:46 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

مورد دیگر
سوال: اگر مرد یا زن هر دو نشوز کنند و هیچ یک از مراتب رفع نشوز موثر واقع نشود آیا می‌شود طلاق داد؟
پاسخ: "بسمه تعالی. اختیار طلاق با مرد است و گاهی در بعضی شرایط مجتهد عادل می‌تواند طلاق دهد اگر اجبار زوج به طلاق میسر نباشد."

قابل ذکر است که برنامه مذکور، مربوط به استفتائاتی بود که پاسخ آن‌ها با مهر حضرت امام بود ولی در چند سال اخیر حوزه استفتاء پاسخ‌ها را مستقیم و با مهر دفتر استفتاء برای سوال کنندگان ارسال می‌کردند.
نکته دیگر آن که تا قبل از سال 1360 متاسفانه بدون آنکه نسخه‌ای از سوال و جواب‌های شرعی در دفتر تهیه و نگهداری شود برای مردم ارسال و پراکنده می‌شد ولی از آن به بعد با لطف الهی به هر صورتی بود موفق شدم یک دستگاه فتوکپی تهیه کنم و از کلیه نامه‌های استفتاء قبل از ارسال، یک نسخه برای دفتر جمع آوری نمائیم که بخشی از آن به وسیله انتشارات جامعه مدرسین تدوین و چاپ گردید.
 در این بخش نمونه‌هایی چند از سوالات و پاسخ‌های مربوط به مسائل شرعی و استجازات، که در محضر امام مطرح و به مناسبت‌هایی آنها را یادداشت کرده‌ام ارائه می‌شود:

نماز!
در تاریخ 62/10/26 نوجوانی سوال کرده بود که پدرش فردی لاابالی و بی دین است و به او گفته که من راضی نیستم که در منزل من، نماز بخوانی! آیا پدر چنین حقی دارد و تکلیف او چیست؟ امام(ره) فرمودند: غلط کرده است، برود نماز بخواند، اشکال ندارد.

شنبه 10 خرداد 1393  9:48 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

نباید شرکت کنند
در تاریخ 66/3/4 یکی از مسئولان وزارت خارجه در مورد سفيران و نمایندگان جمهوری اسلامی در خارج که به مهمانی دعوت می‌شوند سوالی را به این صورت مطرح کرده بودند: همانگونه که در مناسبتها و مراسم مربوط به خودمان، از دیگران دعوت می‌شود، آنها نیز برای مراسمشان از نمایندگان ما دعوت می‌کنند اگر نمایندگان ما در مراسم آنها شرکت نکنند، آنها نیز در مراسم ما شرکت نمی‌کنند اشکال این است که در مراسم و جلسه‌های آنها مشروبات الکلي و... هست. تکلیف ما چیست؟
امام(ره) فرمودند: نباید شرکت بکنند و دلیل آن را هم بگویند که برای این جهت است که شرکت نمی‌کنند.

به جهنم!
در موردی دیگر، یکی از سفیران نوشته بود: "در بعضی مجالس که دعوت می‌شویم، مشروبات الکلی وجود دارد و اگر ما نپذیریم و نرویم؛ حمل بر چیزهایی دیگر می‌شود و مشکلاتی در روابط پیش می‌آید."
حضرت امام(ره) فرمودند: به جهنم، نباید از این چیزها بترسید نباید بروند دلیلش را هم بگویند تا آنها کم کم بفهمند برای چیست.

حکم وسواس
یکی از دوستان به من اطلاع داد: همسرم سالهاست که گرفتار وسواس شدید در طهارت و وضو و خواندن نماز است از ظهر مشغول وضو و نماز می شود و به مغرب می‌رسد و عاقبت نمازش تمام نمی‌شود و از مغرب مشغول نماز مغرب می‌شود تا نیمه شب شرعی و باز هم نمی‌تواند نماز مغرب و عشاء را تمام کند!! به پزشکهای متعدد مراجعه کرده‌ام و از همه راههای ممکن رفته‌ام، ولی بی نتیجه مانده تا آنجا که زندگی ام مختل شده است حتی بچه‌هایم از زندگی سیر شده‌اند و به من اصرار می‌کنند که مادرشان را ترک کنم! حال به آخر خط رسیده‌ایم و توافق کرده‌ایم تکلیف را از امام(ره) سوال کنید و معظم‌له هر چه گفتند، به مورد اجرا بگذارم."
اینجانب، عین مطلب را به  خدمت امام(ره) معروض داشتم، آن حضرت فرمودند: بگویید باید به اندازه مدتی که افراد معمولی برای وضو و نماز صرف می‌کنند به او مهلت داده شود اگر در این مدت وضو و نماز را انجام داد که مسئله تمام است و اگر انجام نداد، تکلیف از او ساقط است تا این حالت از او بیفتد.

باید اجازه بگیرند

در مورد خانه و امثال آن که با پول غیر مخمس تهیه شده و با گذشت بیش از یک سال، به فروش رسیده، اعلام شده بود که اگر برای مکلف، خمس دادن غیر ممکن باشد، امام فرموده‌اند خمس دادن واجب نیست آن هم به صورت یک فتوای کلی و حکم همگانی، گوینده، این مطلب را در پاسخ یکی از دوستان به اینجانب مستند کرده بود در حالی که آنچه حقیر نقل کرده بودم، این بود که حضرت امام در موارد مذکور بر حسب مورد که سوال می شد، می فرمودند: او را بریء الذمه کردم.

و یا فرمودند: هر وقت می‌تواند بدهد.

قرار شد این مسئله را به طور کلی دوباره سوال کنم. لذا در تاریخ 20/11/64 از خدمت حضرت امام سوال کردم آیا در این نوع موارد، برائت ذمه یک حکم کلی و همگانی است یا به صورت موردی است و هر مورد نیاز به اجازه خاص دارد؟ فرمودند: کلی نیست و به حسب موارد باید اجازه بگیرند.

چهارشنبه 21 خرداد 1393  10:52 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

سوال درباره موسیقی
راجع به مسئله موسیقی و حد و مرز بین حلیت و حرمت آن سوال شد مثل همیشه فرمودند:
موسیقی مطرب حرام است.
به عرض رسید: منظور از سوال مشخصا در مورد سرودهایی است که از صدا و سیما پخش می‌شود، فرمودند: "اینها نه"

مصالحه شود
به توصیه یکی از اعضای محترم حوزه استفتاء مسئله 29 صفحه 599 جلد اول تحریر را که در آن آمده بود: "فیه تردد"، خدمت حضرت امام(ره) قرائت کردم و به عرض رساندم که چون مورد ابتلا و نیاز است، باید چه بکند؟ کمی مکث کردند و با تبسم فرمودند:
خوب، تردید دارم.
باز عرض کردم که پس باید چه کار کنند؟ فرمودند:
مصالحه شود

تهران، از بلاد کبیره
سوال شد که آیا شمیران جزء تهران بزرگ هست یا نه؟ فرمودند که جزء تهران بزرگ است و تشبیه کردند به دو دریا که بین آنها فاصله است وقتی که فاصله برداشته شد، دیگر دو دریا نیست، یک دریا می‌شود اگر شمیران و شهر ری و امثال آنها جزء تهران بزرگ نباشند، تهران در این فرض، از بلاد کبیره نیست و با اینهاست که بلد کبیره محسوب می‌شود.

مقصد در سفر
از قول یکی از اعضای محترم هیئت استفتاء سوال کردم، در سفر اگر تا اول شهر مقصد، کمتر از چهار فرسنگ و تا نقطه‌ای که در شهر مقصد طی می‌شود، بیشتر از چهارفرسنگ باشد، آیا کدامیک ملاک است، حضرت امام فرمودند:
اگر مقصد خود شهر است، اول شهر، ملاک است و اگر کاری به شهر ندارد و مثلا می‌خواهد به فلان کارخانه برود و آنجا کار دارد و کاری به شهر ندارد، ملاک آن نقطه است.

مشکل است!
از محضر امام(ره) سوال کردم در حسابهای بانکی که در آن بهره یا پول خمس و غیر مخمس وجود دارد، آیا با قصد و نیت کردن هنگام دریافت، قابل تفکیک است؟ فرمودند: مشکل است!

عیدی کارمندان خمس ندارد
در مورد مبلغی که دولت، به عنوان عیدی به کارمندان می‌دهد، سوال شد که عنوان عیدی در واقع به خاطر این است که اگر بخواهد به طور رسمی حقوق کارمندان را افزایش دهند، پیامد دارد و موجب تورم بیشتر می‌شود لذا به عنوان عیدی می‌دهند که هم مبلغی به حقوق اضافه  شده باد و هم آن محذور را نداشته باشد در حالی که هنوز سوال تمام نشده بود، فرمودند: به خاطر خمس آن می‌گویند؟
عرض شد: بله فرمودند: نخیر، خمس ندارد.

چهارشنبه 21 خرداد 1393  10:54 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

تبیّن در لیالی مقمره
در اوایل ماه مبارک رمضان به طور مکرر درمورد مسئله اذان صبح که حضرت امام(ره) ملاک را تبین می‌دانستند، به خصوص در جاهایی مانند تهران به خاطر روشنی چراغها تبین کمتر قابل تشخیص است، سوال می‌شد. یک روز، درپی صحبت از اینکه چند دقیقه بعد از اذان رادیو، فجر قابل تبین است، در حالی که توجهشان به آقای رسولی و حقیر بود فرمودند:
شما یک روز بروید خارج شهر.
منظورشان جایی بود که روشنایی چراغها نباشد و ببینید چه موقع تبین حاصل می‌شود. به خاطر مشکل قصد اقامت این کار انجام نشد و بعد از چند روز حضرت امام(ره)، با لحنی خاص و تعریض گونه از تاخیر ارائه نتیجه، از قضیه سراغ گرفتند که موجب انفعال و شرمندگی ما شد. به هر حال، محذور هنوز برای اینجانب باقی بود آقای رسولی روز بعد، به تنهایی در پی تحقیق رفتند. آنگاه که مشرف شدیم، به عرض رساند که تا حدود نیم ساعت بعد از اذان، طلوع فجر قابل تبین و مشاهده بود. ولی حضرت امام(ره) ضمن عدم قبول فرمودند:
این طور نیست 10  الی 15 دقیقه بیشتر نیست. (63/3/23)
حضرت امام(ره) در مناسبتی دیگر در مورد تبین لیالی مقمره – که همان شبهایی است که در اثر وجود نور ماه در هنگام طلوع فجر، تبین از زمان واقعی طلوع فجر موخر است – ضمن آنکه تبین را احتیاط واجب دانستند، در مورد لیالی مقمره نیز به بعضی تا بیست و پنجم و بیست و ششم ماه گفته بودند، فرمودند:  تا بیست و دوم، بیست و سوم و شاید فقط تا بیستم ماه باشد.
آقای رسولی معروض داشت در گذشته ظاهرا در مورد تبین فتوا بود. فرمودند: بله، ولی الان احتیاط واجب می‌دانم.
آقای حاج احمد آقا نیز که در وقت، حضور داشتند، گفت به هر حال لازم است که صبر کنند. حضرت امام(ره) فرمودند:
احتیاط واجب است. فرقش این است که می‌توانند به دیگری رجوع کنند. (67/8/16)
قابل ذکر است که طی ماههای قبل، دو نفر از فضلای حوزه علمیه قم رساله‌های تحقیقی پیرامون مسئله عدم وجوب تبین نوشته و برای حضرت امام(ره) ارسال داشته بودند که به محضرشان تقدیم شده بود.

بیش از حد نیاز ...
یکی از طلاب در مورد شهریه حوزه‌های علمیه که از وجوهات شرعیه تامین می‌شود سوال کرده بود که اگر سر سال خمسی، مقداری از شهریه زیاد بیاید خمس به آن تعلق می‌گیرد یا خیر؟ که حضرت امام(ره) فرموده بودند:
بیش از حد نیاز نباید بگیرند.

چهارشنبه 21 خرداد 1393  10:59 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

امام(ره) و مساله حجاب
حضرت امام(ره) علاوه بر افشای دردمندانه فرهنگ منحط و لذتگرای حیوانی غرب و در امتداد آن افشای جنایاتی که رژیم پهلوی به تبعیت از جاهلیت مدرن غربی در مورد زنان مرتکب شدند و علاوه بر حساسیتی که در جنبه‌های مختلف نسبت به مساله حجاب زنان و رعایت حریم محرم و نامحرم داشتند، که این ویژگی همچون سایر مسائل برگرفته از اسلام ناب و قرآن و عترت بود، در مقام فتاوای فقهی نیز چه در رساله‌های عملیه و چه در پاسخ به انبوه استفتائاتی که در این زمینه از محضرشان می‌شد، با صراحت به دقیق‌ترین ابعاد این موضوع پاسخ داده‌اند که نمونه‌هایی از استفتائات و پاسخ‌های امام را مرور می‌کنیم:

سوال: آیا حجاب از ضروریات اسلام است و منکر آن و کسانی که به این دستور الهی مخصوصا در جامعه اسلامی بی‌اعتنایی می‌کنند چه حکمی دارد؟
بسمه‌تعالی. اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن حکم منکر ضروری را دارد و منکر ضروری محکوم به کفر است مگر اینکه معلوم باشد که منکر خدا یا رسول نیست.

سوال: حد حجاب واجب برای بانوان چیست؟
جواب: بسمه‌تعالی – پوشاندن تمام بدن به جز وجه و کفین برای زن واجب است.

سوال: استثناء دست و قرص صورت در حجاب بانوان و جواز نگاه بدون ریبه و مفسده، با آرایش است یا ساده؟ و آیا زینتهایی مانند انگشتر جایز است اظهار شود و اگر صورت آرایش شده باشد پوشاندن واجب است یا خیر؟
جواب: بسمه‌تعالی. اگر در صورت آرایش موجود باشد باید پوشانده شود و بر مرد اجنبی نیز نگاه کردن جایز نیست و همچنین در کفین اگر دارای زینت ولو مثل انگشتر باشد.

سوال: آیا برای زن جایز است در برابر نامحرم صورت آرایش کرده خود را باز بگذارد؟
جواب: بسمه‌تعالی. جایز نیست.

سوال: در صورتی که زن ابرو برداشته باشد واجب است صورت خود را بپوشاند؟
جواب: بسمه تعالی. بلی لازم است زینت را بپوشانند.

سوال: در صورتی که زن بند انداخته باشد واجب است صورت خود را بپوشاند؟
جواب: بسمه تعالی. در حکم مساله قبل است.

سوال: حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست و برای این امر منظور پوشیدن لباس بلند آزاد و شلوار و روسری کفایت می‌کند و اصولا چه کیفیتی در لباس و پوشش زن در برابر نامحرم باید رعایت شود؟
جواب: بسمه تعالی. واجب است تمام بدن زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانع ندارد ولی پوشیدن چادر بهتر است و از لباس‌هایی که توجه نامحرم را جلب کند باید اجتناب شود.

چهارشنبه 21 خرداد 1393  10:59 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

آخرین روزها در محل کار
در طول مدتی که صبح‌ها برای انجام کارهای مربوطه به دفتر و امور وجوهات شرعی خدمت حضرت امام مشرف شدیم و هر روز حدود بیست الی پنجاه دقیقه به سوال‌های مطروحه و استجازات و امثال آنها ما مشغول مطالعه و بررسی گزارش‌ها می‌شدند. تنها در روزهاي یکشنبه و دوشنبه اول و دوم خرداد که روز سه شنبه بعد از آن، مورد عمل جراحی قرار گرفتند وضعیتی خاص داشتند، هر یک از این دو روز یکی دو سوال را با اشاره و حداقل کلمات پاسخ گفتند و پس از آن برخلاف معمول گذشته به مطالعه نپرداختند و با سکوت و سکونی ویژه و چهره‌ای آرام گویی به افق‌های دور دست چشم دوخته بودند.
وضعیت جسمانی امام(ره) تا آن اندازه خوب بود که مثل اوقات دیگری که سالم بودند، به راحتی به محل اقامت و کارهای روزانه می‌آمدند. از جهت جسمانی به ظاهر وضعیت بدی نداشتند و از وضعیت بیماری خود نیز بی اطلاع بودند. تا آنجا که اطلاع دارم تا آخر هم نوع بیماری به حضرتشان گفته نشد. در آن شرایط . وضعیت چنان عادی بود که تا هفته پیش از آن حضرت امام نوشابه میل می کردند و تازه پزشک معظم له معروض داشتند: "ما ترجیح می‌دهیم شما نوشابه ننوشید."
روز دوشنبه 68/3/2  پزشک به عرض رساند: «اجازه بدهید،‌ امروز هم می‌خواهیم کار دیروز را دوباره انجام دهیم.»
روز قبل، حضرت امام(ره) را آندوسکوپی کرده بودند. حضرت امام(ره) که گویی در ذهنشان این بود که خونریزی معده ناشی از خوردن بعضی از قرص‌ها بوده، فرمودند:
من دیروز اذیت شدم. اگر احتمال می‌دهید این عارضه مربوط به قرص‌ها بوده، این قرص‌ها را ده روز نمی‌خورم، شاید ناراحتی برطرف شود.
پزشک به عرض رساند که این کار _ یعنی آندوسکوپی دوباره _ لازم است. اجازه بدهید امروز انجام بدهیم، ولی قول می‌دهیم که مثل دیروز، اذیتتان نکنیم. با توجه به این خصوصیات و با توجه به اینکه در گذشته حضرت امام، بیماری‌های سختی را پشت سر گذاشته بودند، دلیل چندانی بر نگرانی آن حضرت بابت بیماری وجود نداشت؛ گرچه اگر هم اطلاعی از مسئله سرطان و بنای تکه‌برداری در روز دوشنبه را داشتند و حتی از لحظه مرگ خود باخبر می‌شدند، تغییری در روحیه بزرگ امام ایجادنمی‌کرد. ولی در آن روزها به فکری عمیق فرو رفته بودند. آن تفکر ژرف، بیانگر چه معنایی بود؟ گرچه ما هم به اصطلاح تا اندازه‌‌ای از خطر آگاهی داشتیم و حضرت امام(ره) _ به ظاهر _ هیچ گونه اطلاعی نداشتند. اما آیا امام(ره) در ورای همه این امور، چیزی را می‌دیدند که ما حتی از تصور آن، عاجز بودیم؟!

چهارشنبه 21 خرداد 1393  11:11 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

در اتاق عمل و درمانگاه
صبح روز سه‌شنبه دوم خرداد 1368 با آنکه به طور کلی اطلاع داشتیم که قرار است حضرت امام مورد عمل جراحی قرار گیرند، ولی چنان نسبت به این مسئله تلقی ناباورانه داشتم که طبق معمول، کارها و قبوض را برای تشرف آماده کرده و در موعد مقرر به طرف بیت معظم‌له روانه شدم. اما با در بسته رو به رو شدم. دلم لرزید. زانوانم سست شد. مضطربانه و شتابزده خود را به درمانگاه رساندم. همین که به راهرو وارد شدم، چشمم به صفحه تلویزیون افتاد. امام(ره) در اتاق عمل و بیهوش بودند. پزشکان پروانه‌وار گرد شمع وجودشان می‌چرخیدند و روی موضع را برای شروع عمل جراحی آماده می‌کردند.
لحظه‌ها به سنگینی کوه‌ها سینه‌ام را می‌فشرد. جان بر لب، زمزمه دعا بر زبان و ذکر خدا در دل و اشک بر دیدگان داشتیم. به تدریج سران سه قوه: حضرات آقایان «آیت‌الله خامنه‌ای»، «هاشمی رفسنجانی» و «موسوی اردبیلی» نیز وارد شدند. علاوه بر چند نفر از اعضای دفتر و حاج احمد آقا، یکی از صبیه‌های حضرت امام نیز حضور داشتند. چشم‌ها بر صفحه تلویزیون دوخته شده بود و اشک مجال دیدن را نمی‌داد. آرام‌تر از همه، فرزندان امام(ره) بودند که دل شیر را به ارث برده بودند.
نه توان نگاه داشتم و نه می‌توانستم چشم از دیدن محبوب بر بندم. تیغ جراحی بود که سینه او را می‌شکافت و خنجری که جگر ما را می‌درید. نزدیک به سه ساعت همراه با امید و دلهره به طول سی سال گذشت. سی سال خاطرات، خاطرات تلخ و شیرین، تلخی هجران‌ها و شیرینی وصال‌ها. سی سال عشق و ارادت و ...
سرانجام فضا از خوشحالی پر شد و عمل بدون عارضه قلبی با موفقیت پایان یافت. لحظه شیرین فرا رسید؛ به شیرینی نزدیک به سی سال عشق ورزیدن او. لحظه انتقال حضرت امام از اتاق عمل، لحظه‌ای که از فراسوی اشک شوق و عشق، چشمم به دیدن سیمای نورانی و درخشانش روشن شد و دل طوفان‌زده‌ام به ساحل آرامش رسید... می‌خواستم از پزشک و پزشکان تشکر کنم، اما الفاظ مناسب را در ذهنم نیافتم. زبانم بند آمده بود و فقط توانستم دست پزشک را ببوسم...
دیری نپایید که این مسرت جانبخش و آرامش شیرین با دگرگونی‌ها و گزارش‌های پزشکی دستخوش فراز و نشیب‌ها شد. لحظه ها به سنگینی می‌گذشتند و عقربه زمان، به سختی می‌چرخید و ...
گفتنی‌های روزهای درمانگاه زیاد است. آنها نیز که در این روزها شرف حضور داشتند، هر یک شمه‌ای گفته‌اند: از عبادت‌ها، راز و نیازها و گریه‌های شبانه تا ذکر و نماز و اهتمام فوق تصور که سنت دیرینه امام بود. خدا می‌خواست که حداقل در این چند شبانه روز هم که شده، چشمه‌هایی از ابعاد معنوی نادیده و ناشناخته بنده صالحش را به دیگران بنمایاند و با استفاده از این فرصت استثنایی و در عین حال غم‌انگیز، با دوربین مخفی تصویری هرچند ظاهری و نارسا از جلوه‌های عبودیت او برای تاریخ و خدا‌جویان به ثبت رسد و وااسفا!!! که هیچ دوربین ونزدیک‌بین و ذره‌بین و چشم ظاهربینی را امکان دیدن حقیقت مقام عبودیت و خلوص حضرتش نیست. ده‌ها سال عبادت خالصانه، ده‌ها سال مناجات شبانه، ده‌ها سال ریاضت و جهاداکبر واصغر، ده‌ها سال سیر وسلوک الی‌الله و ... و ما کجا و او کجا که: آنجا خیال را نبود قدرت نزول."
با این همه گویی مشیت خداوندی براین تعلق گرفته بود که اگر برای چند روز و چند شبی هم که شده آنچه را درمقام ظهور قابل رؤیت است، باشهود عین و تصویر عیان بر جهانیان ثابت کند که اگر قانون "وَ مَن نُعَمّرْه نُنَکّسْه فِی الخَلْقِ" همگانی است، ولی "خُلق" وشاکلۀ باطنی متکامل و ذوب شدۀ درحق، نه با عمر طولانی وبیماری جسمانی که با مرگ نیز آسیب‌پذیر نیست. اگر انسان‌هایی مصداق " وَمِنْهُم مَنْ یُرَدّ الی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَی لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شیئاً" می‌شوند، ولی این توان الهی نیز درانسان وجود دارد که نه در درۀ انحطاط " ارذل العمر" سقوط کندو نه دانسته‌های خویش را از دست دهد، بلکه دراوج قله شخصیت انسانی و شکوفایی روحی و با برخورداری از تمام مشاعر و حفظ اندوخته‌ها و دریافتهای الهی خویش و توجه کامل به مبدأ هستی و معاد و معارف حقه تا آخرین لحظه، عمر راسپری کرده و درکمال معرفت و قدرت آگاهی، دیوارۀ مرگ را شکافته و به فضای لایتناهی جهان ابدی وملکوت اعلی پروازکرده و به لقاء مبدأ کمال و هستی مطلق راه یابد.
حضرت امام(ره) هر چه به لحظه‌های پایانی نزدیک‌تر می‌شدند، وجودشان از توجه به خدا لبریز‌تر و آثار و نمودار‌های حکمت و معرفت ایشان آشکار‌تر و سیمایشان نورانی‌تر می‌شد، درحالی که هر روز و هر ساعت از نظر جسمی رو به کاستی و ضعف ورنج بیشتر بودند، که برحسب روال طبیعی و سیرمادی و جسمانی بروز و ابراز بیشتر آثار تألم و جزع را می‌طلبید، اما شخصیت شکوفا شده و حقیقت شگفت‌انگیز انسان تکامل‌یافته‌ای مثل امام که روح بزرگش بر جسم و عالم  طبیعت غالب شده و جسم برایش جز قالب و مرکب راهوار نبود، وضعیت دیگری را به منصّه ظهور گذاشته بود.
از نای وجودشان که جز برای خدا ننالیده بود، به جای ناله از آلام جسمانی، زمزمه ذکر خدا و آهنگ روح‌انگیز وصل و قرب و لقاء برمی‌خاست. از شمع چهره ملکوتیشان که جز برای حق نیفروخته بود، به جای اخم و ترشرویی از درد‌های ناشی از بیماری تن، نور ایمان و طمأنیه خاطر و نشاط و انبساط برای لقای دوست متلالی بود.
ایشان مصداق باررز مومنانی بودند که خود در این دنیا به حساب خود می‌رسند، قبل از آنکه درآن دنیا به حسابشان رسیدگی شود. حضرت امام گرچه به ظاهر، هنوزروح بلندشان باکالبد خاکی پیوند داشت، ولی درحقیقت گویی از قفس تن رسته و با رسیدن به کمال انقطاع ازهمه تعلقات مادی به خدا پیوسته بود. با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل او عازم سفر به جایگاه ابدی بودند.
خلاصه آنکه هیچ کس دراین مدت، کمترین ناله واخمی ازدرد و الم جسمانی و شخصی از ایشان نشنید وندید. فقط زمزمه مناجات و نوای عطرآگین عبادت و خشوعشان بود که فضای اطراف وچشم وگوش و دل همه را پر کرده بود. با معجزه وجود الهیشان، همه حاضران درمحفل عاشقانه‌اش را درشگفتی وایمان به مقام والای انسانی راستین و آفریدگان " احسن الخالقین " فرو برده بود.
این بنده کمترین، ضمن آنکه برحسب دستور امام موظف بودم دردفتر به وظیفه محوله بپردازم و گرچه در این مدت، سعی بر این داشتم که حضرتش را در چنین وضعیتی حتی به اندازۀ پاسخ یک سلام، نیازارم ، اما با این حال، چشم از دیدنش نیز پوشیدن نمی‌توانستم.
به هر ترتیب، روزی چند بار، دیده را به جمال جمیلش روشن و دل را به وصالش متیم می‌کردیم. دراین میان، روزهای انجام دادن کار‌های دفتر طبق معمول گذشته برای انجام دادن کار‌های دفتر و مهر کردن قبوض به خدمتشان مشرف می‌شدیم.
روز جمعه دوازدهم خرداد درحالی که نمی‌خواستم صرف دیدارم زحمتی ایجاد کند چنانچه پیشتر اشاره کردم به گونه‌ای به اتاق وارد شدم که فقط بتوانم امام(ره) را ببینم، ولی یکی از دوستان که درکنار تخت مشغول انجام وظیفه بود، از روی محبت به عرض رساند: "آقای رحیمیان آمده‌اند."
درمقابل عمل انجام شده قرارگرفتم. جلوتر رفتم. حضرت امام(ره) چشمان مبارکشان را باز کردند. سلام کردم. جواب دادند. با صدای لرزان و بریده دعا کردم و آن حضرت با تفقد و لحنی محبت‌آمیز فرمودند:
ان شاءالله موفق باشید...
با تمام کردن جمله و رسیدن به حروف آخر، جوهرۀ صدایشان نیز تمام و چشمانشان دوباره بسته شد و درحالی که می‌گریستم خارج شدم.

چهارشنبه 21 خرداد 1393  11:11 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

آخرین روز
روز شنبه سیزدهم خرداد مراجعه‌ها به دفتر زیاد بود و در عین حال، قبض‌ها و کارها را برای انجام در روز یکشنبه، طبق معمول گذشته آماده کردیم؛ قبض‌ها و کارهایی که برای همیشه ماند و دیگر انجام نشد. بعد از ظهر یکی از برادران دفترتلفن زد. که بیا، سران سه قوه از بین جلسه شورای بازنگری، جلسه را رهاکرده و به اینجا آمده‌اند. ممکن است خبری شده باشد. بچه‌های دفترنگران شده بودند و از من خواستند که زودتر خود را به درمانگاه برسانم تا از این طریق مطلع شوند.
ساعت حدود چهار بعد ازظهر بود که با عجله خود را به درمانگاه رساندم. با صحنه‌ای غم‌آلود و فضایی اندوهبار مواجه شدم. همه درمحوطه نشسته بودند. چشمها گریان و رنگها پریده بود و در عین حال، محوطه بی سر وصدا و آرام بود. نمی‌فهمیدم چه شده، زبانم بند آمده بود و زانوانم می‌لرزید. قلبم به شدت می‌زد. دقایقی روی زمین نشستم. کم کم خودم را جمع کردم و برخاستم و به طرف اتاق رفتم. خود را درسخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام یافتم. حضرت امام(ره) درحال اغما بودند. دستگاه‌های متعددی در ارتباط با قلب، تنفس و... امام را احاطه کرده بودند. فضای اتاق یاس آلود و غمبار بود. بیشتر از چند لحظه طاقت نیاوردم و برای اولین بار درزندگی معنی این شعر سعدی را لمس کردم که:

در رفتن جــان از بــــــدن گویند هر نوعی ســــخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود

حدود مغرب، پزشکان گزارشی را به جمع حاضر ارائه کردند. از پیش بینی وضع امام(ره) درروزهای آینده سوال شد و پزشک پاسخ داد که صحبت از هفته وروز نیست. مسئله درمحدوده چند ساعت دورمی‌زد. شنیدن این جمله، تاب وتوان را از همه گرفت. درعین حال، به خاطر بعضی از مسائل، همه مأمور به  حفظ سکوت وآرامش بودند. سکوت تلخ و خفه‌کننده، سیاهی شب و سیاهی غم به هم در آمیخته بود. همه به خود می‌پیچیدندو در دریای متلاطم وتاریک غم و اندوه دست و پا می‌زدند. بالا آمدن یک درجه فشارخون، یک حرکت ابرو یایک تکان پلک امام(ره)، بزرگترین آرزوی همه بود و ...
لحظه‌ها سنگین‌تر از همیشه به کندی و سختی پیش می‌رفت و ناگهان تلخ‌ترین و درد‌ناکترین لحظه رخ داد. ساعت هنوز به ده و نیم نرسیده بود که با سقوط فشار امام(ره) به صفر، قلب تپنده جهان اسلام ازحرکت باز ایستاد. قلم وزبان را یارای توصیف آن لحظه نیست.
دقایقی صداي ضجه و شیون فضا را پر کرد، ولی با توصیه مؤکد و قاطعانه یکی از بزرگان به خاطر بررسی چگونگی اعلام خبر، همه محکوم به خویشتن‌داری و حفظ آرامش شدند و ...
ساعتی بعد ازنیمه شب، جنازه مطهر برای غسل و کفن به حیاط خانه امام(ره)، یعنی همان جایی که ملاقاتها و دست‌بوسی انجام می‌گرفت منتقل شد و نزدیک اذان صبح و بعد از انجام غسل و کفن درسردخانه کوچکی که در سرداب خانه‌ای در نزدیکی بیت ودرمانگاه تدارک شده بود مستقر شد.

آخرین وداع
شب بعد، یعنی شب پانزدهم خرداد که قرار بود فردای آن شب، جنازه مطهر به مصلی انتقال داده شود، نزدیک به نیمه شب، برای آخرین وداع به زیارت پیکر مقدس تشرف یافتم. انگارکه او زنده بود: زنده و زنده‌تر از همیشه. پاهایش را که جز به راه خدا گام ننهاده بود، چندین بار بوسیدم و بر چشم گذاردم. چهره گلگونش را نیز آخرین بار بوییدم و بوسیدم. از او عذر تقصیر خواستم و درخواست دعا کردم و به ناچار مرخص شدم. این لحظه‌ها بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین ودرعین حال غمبار‌ترین و جانکاه‌ترین خاطره زندگی‌ام راشکل دادند. خاطره‌ای که به هیچ وجه نمی‌توانم ازآن، چیزی بگویم و ...
" وسلامٌ عَلَیه یَوم وُلِدَ وَیَومَ یَموتُ وَیَومَ یُبعثُ حَیّاً."


چهارشنبه 21 خرداد 1393  11:18 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

خاطرات زیر با نقل مضامین و پیش‌گویی‌های امام(ره) برگی دیگر از تاریخ را ورق زده است.

اعلامیه سرنوشت ساز
در اخبار ساعت دو بعد از ظهر روز بیست و  یکم بهمن 1357 فرماندار انتظامی تهران ساعت حکومت نظامی را که تا شب قبل از ساعت ده شروع می‌شد، از ساعت چهار بعد از ظهر اعلام کرد مردم از این که برای اولین بار زمان شروع حکومت نظامی را از ساعت ده شب به ساعت چهار بعد از ظهر کشیده‌اند، شگفت زده و غافلگیر شده بودند آقای جبار رضایی که از فرهنگیان مومن و انقلابی و اصالتا اهل طالقان است در این زمینه می‌گوید" با شنیدن اطلاعیه فرمانداری نظامی، احساس بدی به من دست داد و با هر کس صحبت می کردم سخنی برای گفتن نداشت خود را به منزل آیت الله طالقانی رساندم تا کسب تکلیف کنم و نظر ایشان را جویا شدم اما ایشان را هم مثل خودم یافتم هیچ کس درآن شرایط نمی‌دانست چه توطئه ای در کار است و تکلیف چیست.
تا آن زمان امام(ره) در مورد نقض یا رعایت مقررات حکومت نظامی اظهار نظری نکرده بودند، اما در این روز برای اولین بار و بلافاصله در قبال اعلامیه حکومت نظامی و تعیین ساعت جدید واکنش نشان دادند و اطلاعیه‌ای خطاب به ملت شجاع ایران و اهالی محترم تهران صادر کردند و در ذیل آن با صراحت و قاطعیت تکلیف مردم را با این جملات روشن کردند:
اعلامیه امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند براداران و خواهران عزیزم هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی، حق پیروز است
اطلاعیه امام(ره) با سرعت فوق العاده در تهران پیچید برخی از اهل سیاست با شنیدن این از اطلاعیه بیشتر از اعلامیه حکومت نظامی غالگیر شدند و چه بسا آن را غیر منطقی و خطرناک دانستند اما مردم مشتاقانه دستور امام(ره) را گرفتند و عاشقانه به اجرا گذاشتند و طی 24 ساعت تمام پایه‌های رژیم ستمشاهی 2500 ساله را فرو ریختند و حاکمیت طاغوت را برچیدند. فردای آن روز تدبیر حکیمانه، و منطقی بودن فرمان امام(ره) برای همه آشکار شد فرمانی که سفینه انقلاب را با سرعتی برق آسا و بسیار زودتر از حد تصور به ساحل پیروزی رساند.
اما این ظاهر ماجرا بود و هیچکس از طوفانی که در شامگاه 21 بهمن برای غرق کردن این سفینه، در راه بود خبر نداشت اهمیت سرنوشت ساز و معجزه آساي اطلاعیه امام(ره) آنگاه معلوم شد که اسناد سری رژیم و اعترافات پس مانده های آن از توطئه خطرناکی که در پس اعلامیه حکومت نظامی نهفته بود پرده برداشت توطئه‌ای که قرار بود تحت عنوان طرح نجات 1 در عصر و شامگاه این روز به اجرا گذاشته شود و هم زمان با بمباران وسیع مراکز حساس، به خصوص مقر اقامت  امام خمینی، صدها نفر از شخصیتهای موثر و یاران امام(ره) دستگیر شوند.
اما همان طور که شاهد بودیم اطلاعیه امام(ره) در واکنش به اعلامیه حکومت نظامی و حضور گسترده و بی سابقه مردم در صحنه، همه نقشه‌ها را به هم ریخت و بار دیگر آیه "ولا یحیقُ المکرُ السِّی‌ء الا باهله" تفسیر عینی یافت و توطئه دشمن صد در صد نتیجه معکوس داد اطلاعیه امام(ره) هم توطئه را خنثی کرد و هم رسیدن به پیروزی را سرعت بخشید و معجزه پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن به وقوع پیوست.

چهارشنبه 21 خرداد 1393  11:23 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها