0

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

تولید مثل!
درس فقه حضرت امام(ره) در نجف اشرف به موضوع حکومت اسلامی رسیده بود و فضای درس، جذابیت و طراوت بی‌مانندی داشت. در محیطی که بسیاری از مباحث دوره‌ عالی حوزه و درس‌های خارج فقه حول محور موضوعات و مسائلی بود که اصلاً در عصر حاضر موضوع خارجی نداشت یا کمتر مورد نیاز بود، حضرت امام(ره) با طرح استدلالی حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تحقق آن زلزله‌ ای در افکار حوزویان پدید آورد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مسائل فقه اسلامی و شیعی را که درغبار ناباوری نسبت به تحقق آن، مورد غفلت قرار گرفته بود، در مرحله‌ نظری به روشنی روز اثبات کرد و در مقام عمل نیز آنچه را در طول قرن‌ها برای مومنان یک آرزوی دست نایافتنی بود محقق ساخت و آنچه را در تصور نمی‌گنجید به تصدیق آورد.
در یکی از روزهای درس که استدلال‌های مستحکم حضرت امام(ره) به اوج خود رسیده بود و اصحاب درس به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و همگان راهیچان زده کرده بود، یکی از شاگردان گویی به این احساس رسیده بود که همین الان باید به هر نحوی سلاحی به دست آورد و به ایران برگردد و کار را آغاز کند، لذا با آهنگی شتابزده و آمیخته با هیجان درمیان اوج سخنان امام(ره) با صدای بلند گفت:" ما الان باید چه کار....؟" اما هنوز جمله‌ او تمام نشده بود که امام(ره) با همان لحن قاطع و سریع خود فرمود: " فعلاً باید تولید مثل کنید!"
معلوم بود که امام(ره) فرزانه هر سخن را در جای خود و هر کاری را در فرصت مناسب خود می‌دید و در آن شرایط آنچه ضرورت داشت زمینه سازی برای این امر مهم بود و اساسی ترین کار در این راستا کادر سازی بود، یعنی همان " تولید مثل" درعین حال با شنیدن تعبیر تولید مثل، نگاه‌ها متوجه حاج آقا مصطفی شد و خنده‌ای آرام بر لب‌ها نشست! که او مصداق تولید مثل به هر دو معنی بود.

به توضیح المسائل مراجعه کنید!
همراه حضرت امام(ره)، پس از درس، از مسجد شیخ انصاری در نجف اشرف به طرف منزل معظم له یک مسئله شرعی در ذهنم بود با استفاده از فرصت مسئله را سوال کردم حضرت امام(ره) فرمودند:
به توضیح المسائل مراجعه کنید.
از این برخورد حضرت امام(ره) جا خوردم ولی با مقداری تامل متوجه شدم که معظم له ضمن راهنمایی در مورد مسئله، درس بزرگ‌تری را به من آموخته اند یک طلبه و اصولاً هر کسی که توان مطالعه وتحقیق متناسب را دارد، باید تا این اندازه به خود زحمت بدهد وبه منابع معتبر مربوطه مراجعه کند تا ضمن رسیدن به پاسخ به راه و روش تحقیق و مطالعه و کشف و دریافت مطالب و بالاخره روی پای خود ایستادن و حرکت در این راه آشنا شود. درعین حال دراین راستا هر گاه به اشکال ومشکلی برخورد کرد، به بالاتر از خود متوسل شود، نه آنکه از همان اول، راحت طلبانه مسئله‌ای را که می‌توان از توضیح‌المسائل و اگر نشد، از تحریر و عروه و اگر باز هم به نتیجه نرسید، از هیئت استفتاء پاسخ گرفت، بدون طی مراحل و حفظ مراتب، به سیم آخر بزند.

از دفتر استفتاء سوال شود
این روش را در موارد گوناگون و در سال‌های اقامت در جماران نیز به طوری مکرر شاهد بودیم از جمله به عنوان نمونه از قول " آقای سید کمال موسوی شیرازی" سوال شد: اگر کسی قضای روزه برعهده دارد و وقت موسّع است می‌تواند روزه استیجاری بگیرد؟
فرمودند:
رساله را ببینید.
از قول سید کمال به عرض رسید که در رساله نیست. حضرت امام(ره) فرمودند:
از دفتر استفتاء سوال شود!
و نمونه‌های بسیار دیگر از این قبیل که به ما آموخته‌اند که باید سلسله مراتب و نظم در کار حفظ شود. بدین ترتیب عموماً این نکته رعایت می‌شد تا آنکه اگر با دفتر استفتاء درحل مسئله‌ای به بن بست می‌رسیدند و با قید اینکه دفتر استفتاء مسئله سوال می‌شد امام(ره) در این صورت مسئله را جواب می‌دادند.
حضرت امام(ره) در حفظ نظم طولی و رعایت سلسله مراتب در سایر امور به ویژه در زمینه‌ مسائل اداری نیز مفید بودند جز در مواردی خاص که اطلاع پیدا می‌کردند که دایره یا مسئولی وظیفه‌ِ محموله‌ِ خود را انجام نداده است یا مرتکب خلافی شده، برحسب مورد برخورد متناسب می‌کردند حتی در مواردی خود به طور مستقیم، دخالت می‌کردند، مانند آنچه درمورد برخی از مسائل قضایی انجام دادند.
ولی  عموماً به عنوان اصل اولی، وقتی تشکیلات یا مسئولانی را مورد اعتماد و امین می‌دانستند، اگر کاری خارج از دایره‌ نظم و رعایت سلسله مراتب، به معظم له مراجعه می‌شد، صریحاً می‌فرمودند:
این کار به من مربوط نیست، چرا به اینجا فرستاده‌اند؟
گاهی هم سکوت می‌کردند و گاهی نیز می‌فرمودند:
به آقای ... مسئول مربوطه ارجاع شود.
در این زمینه، چند مورد به عنوان مثال یادآوری می‌شود:

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:02 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

سکوت به عنوان پاسخ
در مورد یکی از شهرهای معروف مطرح بود که قرار است فلان کس فرماندار شهر شود. یکی از چهره‌های سرشناس آن شهر که با حضرت امام(ره) علاقه و ارتباط دیرینه داشت، پیغام مؤکد و درخواست مصّرانه داشت که به دلیل فلان نقص – که البته نقص نبود – از انتصاب آن شخص به فرمانداری شهر ممانعت فرمایند.
مطلب با همان تأکید به عرض حضرتشان رسید، ولی حضرت امام(ره) انگار که اصلاً سخنی در این رابطه‌ نشنیده‌اند، هیچ گونه واکنشی نشان ندادند و با سکوت محض، پاسخ مورد نظرشان را ادا کردند.

چرا اینجا فرستاده‌اند؟
یکی از مسئولان عقیدتی‌ - سیاسی در یکی از نهادها نامه‌ای فرستاده بود در مورد تأسیس یک صندوق قرض‌الحسنه. او ضمن برشمردن مزایای آن، از حضرت امام(ره) درخواست کمک کرده بود، حضرت امام(ره) فرمودند:
چرا اینجا فرستاده‌اند؟ این مربوط به دولت است.

به من چه ربطی دارد؟
فردی از رهبران یکی از گروهک‌های سیاسی طی تلگرافی از حضرت امام(ره)، درخواست آزادی چند نفر از همفکرانش را کرده بود که به دلیلی دستگیر شده ‌بودند. متن آن به عرض رسید. فرمودند:
به من چه ربطی دارد؟ مگر من آن‌ها را دستگیر کرده‌ام؟

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:03 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

بی خود اینجا فرستاده‌اند
نامه‌ای از دادگاه کیفری 1، در یکی از شهرهای آذربایجان خدمت حضرت امام(ره) فرستاده‌ شده بود که به دلیل نقص در پرونده تقاضا کرده بود که حکم اعدام را لغو نمایند! فرمودند:

شما در جریان این نامه هستید؟

عرض کردم: "بله"
فرمودند:

این را باید به دیوان عالی کشور بفرستید.

و با لحنی تند ادامه دادند:

بی خود اینجا فرستاده‌اند. من نمی‌دانم اینها کی هستند.


ارجاع به مسئولان
حضرت امام(ره) سعی داشتند همیشه کارها از طریق مسئولان انجام شود و همچنین جایگاه آن‌ها و شان و مرتبه‌شان را مورد نظر داشتند اگر چه خود، بالاترین مقام و نافذترین کلام را داشتند ولی همواره کارها را به مسئولان مربوطه ارجاع می‌فرمودند، ضمن آنکه خطوط کلی واساسی تمام مسئولیت‌های نظام اسلامی را ترسیم می‌کردند وبه طور مداوم مسئولان را در حوزه مسئولیتهایشان زیر نظر داشتند ومعمولاً در حوزه کار آن‌ها دخالت موردی نمی‌کردند اگر احیانا درخواست یا یا شکایتی از فرد یا اداره‌ای به محضرشان می‌رسید و تصمیم بر پیگیری می‌گرفتند، از طریق بالاترین مقام مربوطه اقدام می‌کردند و در حالیکه حکم کلی را بیان می‌کردند، تشخیص مصداقها و موضوع‌ها را به عهده مسئول مربوطه می‌گذاشتند. از باب نمونه موارد متعددی که از مسائل مربوط به جنگ، سوال می‌شد،‌ می‌فرمودند:

از آقای هاشمی (رفسنجانی) سوال کنند.

بر اساس حکم امام(ره)، آقای هاشمی رفسنجانی - در آن زمان - جانشینی فرماندهی کل قوا را بر عهده داشتند. مثال دیگر اینکه در یک مقطع، بعضی از دانشجویان و طلاب از چگونگی رفتنشان به جبهه و جمع بین درس و جبهه و تعیین اولویت هریک سوال کرده بودند که به عرض رساندم. حضرت امام(ره) فرمودند:

بگویید از آقای هاشمی سوال کنند.


حفظ مراتب در برخورد با افراد
حضرت امام(ره) ضمن آن‌که به طور شگفت‌انگیزی افراد را شناسایی و ارزیابی دقیق می‌کردند، با هر کس که با معظم‌له به نوعی ارتباط داشت، برخوردی متناسب با شأن و داشتند. همیشه در حفظ شئون و رعایت مراتب افراد، براساس معیارهای الهی خویش مقید و پایبند بودند. البته در بعضی موارد، رمز و راز برخورد آن حضرت در تأئید یا نفی، با بعضی افراد غیرمنتظره بود، گرچه در بعضی موارد با گذشت زمان معمّا حل می‌شد ولی معمّای بینش عمیق امام(ره) شگفت‌انگیزتر می‌نمود.

زمانی یک چهره‌ انقلابی و افسانه‌ای دیرین قرار بود برای اولین بار در کربلا به محضر امام(ره) مشرف شود. جمعی از دوستان نیز در ساعت موعود در منزل امام(ره) گرد آمدند و در قیاس با خود که دلباخته‌ی آن شخصیت بودند، انتظار ملاقات پرهیجانی را بین امام(ره) و او داشتند. اما وقتی که ایشان وارد شد، با کمال تعجب دیدیم در حالی که آن شخص با کمال احترام و تواضع در برابر امام(ره) زانو زد و دست مبارکشان را بوسید، حضرت امام(ره) در حد یک فرد معمولی با ایشان برخورد کردند. درحالی که تمام جمعیت حاضر در اتاق، با ورود مشارالیه به اصطلاح از جا کنده شدند، حضرت امام(ره) حتی کمترین حرکتی هم نکردند!‌ دیدن این صحنه همه را در شگفتی توأم با ابهام و نگرانی فرو برد. اما بعد از مدتی که اطلاع پیدا کردیم، فرد مذکور با اختیار خود، راهی ایران و آزاد شده‌است، تازه متوجه ژرف نگری امام(ره) شدیم. آن‌ها که آن روز در ذهنشان به وجود آمد، بعد از چند ماه پاسخ مناسب را یافتند و مثل بسیاری از موارد دیگر، با گذشت زمان، معمایی حل شد، اما معمای بینش عجیب و دوراندیشی امام(ره) دست نایافتنی‌تر شد.

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:06 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

شیخ مسیّب خودمان!
از سوی دیگر، حضرت امام(ره) گاهی نسبت به افرادی که به نظر دیگران نمی‌آمدند، نظری وی‍ژه و محبت‌آمیز داشتند. از جمله مرحوم «شیخ مسیّب» که از علاقه‌مندان امام(ره) در نجف اشرف بود و مدت کمی قبل از رحلت امام(ره) در اثر بیماری سرطان فوت کرد. حضرت امام(ره)، فوق آنچه در مورد مثل ایشان متصور و متوقع بود تا آخرین روزهای حیات وی نسبت به او اظهار علاقه می‌فرمودند تا جایی که یک بار در محضرشان نامی از ایشان مطرح شد. حضرت امام(ره) در مقام سوال فرمودند:

شیخ مسیّب خودمان؟


در بیرونی
یکی از صحنه‌هایی که مراتب احترام و درجات برخوردهای حضرت امام(ره) نسبت به افراد گوناگون را مشهود و آشکار می‌کرد، جلسه‌های بیرونی حضرت امام(ره) در نجف اشرف بود. در این جلسه‌ها که هر شب دو و نیم الی سه ساعت بعد از مغرب، برقرار می‌شد، معمولان مرحوم حاج آقا مصطفی کنار در ورودی می‌نشست. حضرت امام(ره) نیز در ضلع مقابل و در کنار در دیگری که به طرف اندرونی بود می‌نشستند. دراین جلسه‌ها معمولا طلاب، فضلا و علمای نجف و احیانا افراد متفرقه، برای زیارت حضرت امام(ره) حضور می‌یافتند. با ورود هر فردی تقریبا بدون استثنا مرحوم حاج‌آقا مصطفی تمام قامت برمی‌خاستند. اما حضرت امام(ره) به گونه‌ای دیگر بود. برای بعضی افراد فقط جواب سلام می‌دادند، برای بعضی دیگر «مسّاکم الله بالخیر» نیز می‌گفتند. برای عده‌ای مقدار کمی به همان حالت نشسته خم می‌شدند و برای برخی دست مبارکشان را به علامت اینکه می‌خواهند بلند شوند، روی زمین اهرم می‌کردند. برای برخی از افراد مقدار کمی هم نیم‌خیز می‌شدند و برای بعضی نيم خیز بلند می‌شدند. در مواردی هم تمام‌قامت می‌ایستادند و فقط برای دو نفر – در حدی که من شاهد بودم – غیر از بلند شدن تمام قامت در هنگام مراجعت و مرخص شدن نیز تا آستانه در آن‌ها را بدرقه می‌فرمودند، یکی مرحوم «آیت‌الله سید محمدتقی بحرالعلوم» و دیگری مرحوم «آیت‌الله شیخ محمد حسین دهاقانی» که هر دو از علمای معمّر و محترم نجف اشرف بودند.
نکته‌ی قابل توجه اینکه برخوردهای حضرت امام(ره) نسبت به افراد، درعین اینکه از جهت طولی بر حسب مراتب و شئون افراد کاملا گوناگون و متفاوت بود، اما نسبت به فرد واحد تقریبا از ثبات و یکنواختی محسوس برخوردار بود، ولی نکته‌ی جالب‌تر اینکه گاهی برای یک نفر در صورتی که دارای دو شأن و دو جایگاه بود، برای هریک از دو شأن او برخوردی متفاوت و متناسب با هر شأن داشتند.

کمال محبت
در محیط کار و در جایگاه انجام وظایف، جدی، منظم و قاطع بودند. اگر مدتی می‌گذشت و در مقام دیگری برخورد با امام(ره) پیدا نمی‌کردم، فراموش می‌کردم که آن حضرت از کمال محبت و عواطف بسیار رقیق برخوردارند. ولی آن‌گاه که در محیط و شرایط دیگر و در شأن یک مرید به محضرشان مشرف می‌شدم، برخوردی متفاوت داشتند. مثلا در چند نوبت اتفاق افتاد که با فاصله‌ی چند دقیقه شاهد این تفاوت بودم.
هر بار که والد مکرمم از اصفهان به جماران می‌آمد، طبعا برای دست‌بوسی تشرف می‌یافتند و در صف دست‌بوسان قرار می‌گرفتند. هر بار، بدون استثنا حضرت امام(ره) متوجه حضور ایشان در جمع می‌‌شدند، با اشاره‌ی دست مبارک، ایشان را به طرف ایوان فرامی‌خواندند. حتی یک بار که ایشان متوجه‌ی اشاره‌ی امام(ره) نشد معظم‌له چندین بار تکرار کردند. آنگاه که به ایوان می‌آمدند، باز می‌فرمودند:

بفرمایید داخل.

هنگامی که برنامه‌ دست‌بوسی تمام می‌شد، خودشان نیز به اتاق باز می‌گشتند و در اتاق ایشان را به حضور می‌پذیرفتند. به هر حال، به این مناسبت اینجانب نیز با آنکه قبل از برنامه‌ دست‌بوسی برای انجام کارها در محضرشان بودیم، دوباره به عنوان همراهی با والد به اتاق امام(ره) وارد می‌شدم. آن‌چه می‌خواستم بگویم مربوط به اینجاست:‌ حضرت امام(ره) در حالی که چند دقیقه قبل، طبق معمول در محیط کار روزانه آهنگی قاطع و قیافه‌ای جدی داشتند، در این مقام – و در هر بار- با آهنگی فوق‌العاده محبت‌آمیز و سیمایی منبسط و متبسم، ضمن تفقد و احوالپرسی از والد، با اشاره به اینجانب می‌فرمودند:
ایشان اینجا خیلی زحمت می‌کشند.... 

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:09 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

اطلاع دقیق
حضرت امام(ره) برای اطلاع از اوضاع و احوال جاری در داخل و خارج از تمام راه‌های موجود و ممکن استفاده می‌کردند، به گونه‌ای که اولا در حد ممکن از همه‌ مسائل مهم مطلع شوند، ثانیا اطلاعاتشان نه فقط از یک طریق، بلکه از طرق متعدد و گوناگون باشد که می‌توان آن‌ها را به محرمانه، غیرمحرمانه، داخلی، خارجی، دوست و دشمن تقسیم کرد.
گذشته از اطلاعاتی که از طریق ملاقات‌های حضوری و نامه‌هایی که به طور باز و از همه‌ی جناج‌ها و حتی ضد انقلاب و غیرانقلابی‌ها به امام(ره) می‌رسید، تمام بولتن‌های محرمانه‌ نهادهای جمهوری اسلامی مورد استفاده‌ی حضرتشان قرار می‌گرفت. در این میان بولتن ویژ‌ه‌ خبرگزاری جمهوری اسلامی از بولتن‌هایی بود که روزانه به محضرشان تقدیم می‌شد. به یاد دارم در اوایل، این بولتن روزهای جمعه نیز آماده می‌شد، ولی ارسال آن همراه با بولتن روز شنبه بود که حضرت امام(ره) با سراغ گرفتن از ان در روزی که واصل نمی‌شد، ما را متوجه می‌فرمودند که نباید تأخیر شود. با تماس با خبرگزاری مقرر شد که روزهای جمعه نیز طبق روزهای دیگر، بولتن ارسال شود.
روزنامه‌های صبح و عصر نیز در اولین فرصت ممکن به دست حضرت امام(ره) می‌رسید.
در میان بولتن‌ها، بولتنی که هر چند روز یک‌بار، تهیه می‌شد و حاوی ترجمه‌ مهم‌ترین مقاله‌ها و تحلیل‌ها از روزنامه‌ها ومجله‌های خارجی بود، مورد توجه حضرت امام(ره) بود. به گونه‌ای که گاهی که چند روز فاصله می‌شد، سراغ آن را می‌گرفتند.
حضرت امام(ره) گذشته از گوش کردن مستمر اخبار از صدا و سیمای جمهوری اسلامی در نوبت‌های متعدد، بسیاری از رادیوهای بیگانه را به طور مرتب گوش می‌دادند؛ به طوری که اگر تغیير در ساعت پخش یا فرکانس هر یک از آن‌ها پیش می‌آمد، اولین کسی بودند که متذکر می‌شدند. یک روز اینجانب را احضار فرمودند که فلان ایستگاه دریافت نمی‌شود. بلافاصله با مسئولان فرکانس‌ یکی از نهادهای خبری تماس گرفتم و موضوع را پرسیدم، ولی او که مسئول و متخصص این مسئله بود، هنوز متوجه‌ این تغییر نشده بود! بالاخره بعد از جست‌و جو تماس گرفت و گفت «ساعت جلو افتاده.» حقیر، ساعت اعلام شده را به عرض امام(ره) رساندم. چند دقیقه‌ی بعد از ساعت اعلام شده، مجددا حضرت امام بنده را احضار کردند و فرمودند:

دریافت نمی‌شود!

عرض کردم: «شاید اشتباه گفته‌اند. ممکن است رأس ساعت ... و نیم باشد.» در حالی که مشغول قرائت قرآن بودند، فرمودند:

پس شما بنشینید اینجا تا ...

ساعت را جلوی خودم گذارم و به انتظار موعد به نظاره‌ی جمال جمیل و منور معظم‌له نشستم. در آخر شاهد نکته‌ عجیبی شدم. در اثنای قرائت قرآن مجید، حضرت امام(ره) سرشان را بلند کردند و فرمودند:

ساعت ... و نیم شده!

نه ساعت را از جیبشان درآوردند و نه ساعتی جلوی چشمشان بود، بلکه همان گونه که گفتم، غرق در قرائت قرآن بودند! به ساعت خودم نگاه انداختم، دیدم با محاسبه‌ی ثانیه، دقیقا همان است که امام(ره) می‌گویند. بلافاصله رادیو را روشن کردم، ولی باز هم خبری نبود. به عرض رساندم حتما اشتباه دیگری در کار است و مرخص شدم. بعد از پیگیری معلوم شد غیر از تغییر زمان، فرکانس هم تغییر یافته و فردا صبح، به حضرتشان عرض کردم و سپس فرکانس را نیز اصلاح کردم.
 

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:26 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

استفاده از وسائل ارتباط جمعی دشمن
قابل توجه است که تقید حضرت امام(ره) به استماع برنامه‌های خبری و تحلیلی بعضی از رادیوهای بیگانه، فقط به خاطر آگاهی از رویدادهای داخلی و خارجی نبود، بلکه مطلب بسی فراتر از این بود. مطلبی که چه بسا توجه به آن یکی از رموز مهم شخصیت سیاسی امام(ره) را مکشوف می‌کند و برای سیاستمداران مسلمان و مستقل درسی مهم به شمار می‌رود. قبل از پرداختن به نکته‌ مورد نظر، لازم است به چند مقدمه اشاره شود:
1- حضرت امام(ره) به عنوان یک متخصص عالی‌مقام در رشته‌های گوناگون علوم اسلامی تقریبا تمام عمرشان را همچون تمام فقها و فلاسفه‌ی اسلامی به تعلیم و تعلم و تحقیق در این رشته‌ها گذرانده بودند، اگر چه از اهتمام جدی به مسائل سیاسی ایران و جهان نیز غافل نبودند، لکن حضرت امام(ره) نه یک سیاستمدار حرفه‌ای بودند که تمام عمرشان را صرفا درگود مسائل سیاسی و دست و پنجه نرم کردن با سیاستمداران گذرانده باشد و نه یک فارغ‌التحصیل رشته‌ علوم سیاسی که فقط در مورد مسائل سیاسی به غور و تحقیق و مطالعه و بررسی پرداخته باشد.
2- یکی از ابزارهای سیاست، اطلاعات دقیق و گسترده از واقعیات موجود و اوضاع و احوال رقبا و دشمنان است و سیاست‌مداران حاکم در دنیا با برخورداری از شبکه‌های نیرومند و مجهز اطلاعاتی و جاسوسی محصول تجربه‌ی ده‌ها و صدها سال کار خبری و اطلاعاتی و ده‌ها و صدها هزار نفر را با استفاده از کاربرد تجهیزات مدرن کامپیوتری، توان لازم را در موضع‌گیری‌های مربوطه به دست می‌آورند و در غیر این صورت امکان رقابت و حفظ موقعیت برای هیچ کشوری در مقابل دیگران وجود ندارد. این در حالی است که جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام نوپا فاقد چنین امكاناتي بود و آن‌چه تاسیس شده بود به خصوص در سال‌های اول انقلاب در قیاس با سازمان‌هایی مثل «سیا» در حد صفر بود.
3- حضرت امام(ره) در کوران انقلاب اسلامی و سال‌های بعد از پیروزی در یک رویارویی تمام‌عیار با تمام حاکمیت استکباری به ویژه آمریکا که شیطان بزرگ و مجهز به نیرومند‌ترین دستگاه‌های اطلاعاتی جهان است، علی‌رغم آنکه‌ نه یک سیاستمدار حرفه‌ای بود و نه از ابزار نیرومند و برتر اطلاعاتی برخوردار بود، معجزه‌ای شگفت‌انگیز در تاریخ سیاست آفرید و توانست در سرتاسر این مدت با در دست نگه‌داشتن ابتکار عمل، همواره آمریکا و تمام جهان استکباری را در حالت انفعال قرار دهد و در حالی که آن‌ها علی‌رغم تمام تلاششان هیچ‌گاه نتوانستند، مواضع امام(ره) را پیش‌بینی و از آن پیشگیری کنند، امام(ره) با حرکت‌ها و شیوه‌های غیرقابل پیش‌بینی، همواره آمریکا و همراهانش را در بن‌بست‌ها و تنگناهای مهلک و ساقط کننده‌ای فرو برد و ارکان هیبت و عظمت دروغین آن‌ها را متزلزل کرد.
با توجه عمیق و بررسی واقعیت فوق‌الذکر یکی از شگفتی‌های شخصیت امام(ره) آشکارتر می‌شود که بی‌گمان ریشه‌ آن را همچون سایر ویژگی‌های ایشان باید در امدادهای غیبی مربوط به نورانیت معنوی و روحانیت الهی و ایمان و فراست حضرت امام(ره) جستجو کنیم. اما در زمینه‌ی علل و اسباب ظاهری، مسئله‌ استفاده از اخبار و تحلیل‌های برخی از رادیوهای بیگانه و همچنین مطالعه ی بعضی از بولتن‌هایی که حاوی ترجمه‌ی مقالات و سرمقاله‌های مطبوعات معروف غربی بود، آسان‌ترین، کوتاه‌ترین و ارزان‌ترین راهی بود که حضرت امام(ره) برای اطلاع و دستیبابی وبه اهداف، دیدگاه‌ها و روش‌های دشمنان انتخاب کرده بود.
حضرت امام(ره) با در نظر گرفتن چهار اصل زیر:
1- آن‌ها دشمن قسم‌خورده‌ی اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند.
2- مصالح آن‌ها عموما در نقطه‌ی مقابل مصالح اسلام راستین قرار دارد.
3-وسائل ارتباط جمعی آن‌ها دقیقا به صورت ابزاری در خدمت سیاست‌های استکباری آن‌ها عمل می‌کنند.
4- سیاست‌های آن‌ها محصول تلاش جمعی سازمان‌های اطلاعاتی، جاسوسی و برنامه‌ریزی آن‌ها است.
به این نتیجه رسیده بودند که با اطلاع از موضع‌گیریهای و جهت گیری‌های دشمنان در وسائل ارتباط جمعی‌شان، همواره خلاف و عکس آن را مورد توجه قرار دهند و بدین‌گونه از مجموعه‌ تلاش‌های گسترده و پرهزینه‌ آنان در جهت حفظ منافع و مصالح اسلام ناب و مسلمین به آسانی بهره می‌گرفتند.
در سخنان حضرت امام(ره) نیز در مواردی متعدد به این معیار توصیه و تأکید شده‌ است که نمونه‌ای از آن در مورد تصمیم بر سفر از پاریس به ایران بوده و نمونه‌ دیگر آن، این جملات است:‌
آن روزی را که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت. آن روز که «کارتر» و «ریگان» از ما تعریف کنند معلوم می‌شود در ما اشکالی پیدا شده‌است. آن‌ها باید فحش دهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم. (62/9/20)
و بالاخره حضرت امام(ره) نه تنها هرگز و هیچ‌گاه تحت تأثیر القائات اثباتی یا سلبی وسائل ارتباط جمعی غرب قرار نگرفت بلکه تا پایان عمر بر تضاد با آن‌ها و القائاتشان استوارتر شد و همه‌ی پیروانشان به ویژه سیاستمداران و زمامداران را بر پایداری به همین شیوه توصیه‌ی موکد فرمودند.

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:27 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

بگذارید مردم عادت کنند!
هر بار که چند روزی بین ملاقات‌های خبری حضرت امام(ره) فاصله می‌افتاد، بلندگوها و رادیوهای بیگانه، موجی از شایعات را درباره‌ی سلامت و گاهی هم رحلت امام(ره) به راه می‌انداختند و با توجه به حساسیت و علاقه‌ی فوق‌العاده‌ی ملت ایران و دیگر مسلمانان جهان،نسبت به حضرت امام(ره)، این شایعات باعث نگرانی مردم می‌شد و اگر این وضعیت ادامه می‌یافت، بر تشدید و تأثیر شایعات و نگرانی مردم می‌افزود. چندی قبل از رحلت امام(ره)، با اینکه ایشان برنامه‌های متعارف خودشان را داشتند، اما به دلیل عدم ملاقات‌های خبری طی یکی دو هفته، شایعه‌پراکنی دشمن به اوج رسید و شیفتگان امام(ره) در داخل و خارج به شدت نگران و پیوسته از طریق تلفن‌های دفتر جویای احوال امام(ره) بودند.
همانطور که اشاره شد برنامه‌های کاری امام(ره) طبق معمول برقرار بود و ما هم هر روز صبح برای انجام وظایف محوله خدمت امام(ره) می‌رسیدیم. موضوع شایعات و نگرانی مردم به عرض امام(ره) رسید و پیشنهاد شد ملاقاتی ترتیب یابد تا با انعکاس خبری آن شایعات خنثی گردد. حضرت امام(ره) فرمودند:

بگذارید مردم عادت کنند.

در آن شرایط فکر کردیم منظور امام(ره) فقط این  است که بگذارید مردم به دروغگویی بلندگو های دشمن عادت کنند و به طور طبیعی هرچه بیشتر در افکار عمومی رسوا و بی‌اعتبار شوند، اما آن گاه که چندی بعد ناباورانه با رحلت ملکوتی حضرت امام(ره) مواجه شدیم معنای عمیق دیگری هم برای آن جمله‌ی کوتاه متصوّر شد. امام(ره) که از شدت دلبستگی و وابستگی ملت اسلام نسبت به شخص خود آگاه بودند گویی می‌خواستند مردم با شرایط فقدان خود به طور ناگهانی مواجه نشوند، مردمی که دعا و شعار «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» را همواره از اعماق وجودشان فریاد می‌کردند و هرگز تصور انقلاب و نظام جمهوری  اسلامی منهای امام(ره) حتی به ذهنشان راه نمی‌یافت. اما گویی امام(ره) خود باور داشته باشند به این که مردم باید آرام آرام برای شرایط بعد از امام(ره) و  ادامه‌ انقلاب و حفظ نظام آماده شوند.

شنبه 27 اردیبهشت 1393  10:27 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)


سکته‌ امام(ره) و ناآگاهی دشمن
جالب بود که در تمام مواردی که دشمن پیرامون بیماری حضرت امام(ره) شایعه پراکنی می‌کرد دروغ محض بود، لیکن در یک مورد که امام(ره) دچار سکته‌ شدید قلبی شد و حدود یک ماه در بیمارستان بستری بودند، دشمنان بویی از این حادثه بزرگ نبردند و به لطف خدا، با توجه به شرایط فوق‌العاده حساس آن ایام هیچ ‌گونه اطلاعی به بیرون از بیت امام درز نکرد!
ایام نوروز سال 66 بود و رزمندگان سپاه اسلام در یکی از حساس‌ترین شرایط دفاع مقدس قرار داشتند و «جبهه‌ی فاو» زیر سخت‌ترین فشارهای ناشی از کاربرد سلاح‌های شیمیایی دشمن در وضعیتی ویژه و دشوار بود و انعکاس این خبر می‌توانست آثار منفی و زیان‌باری را در جبهه‌ها پدید آورد، اما با امداد و لطف الهی اولا همان‌گونه که اشاره شد اصل این حادثه‌ تلخ کاملا پنهان ماند و جز افرادی که با امام مرتبط بودند کسی از این قضیه مطلع نشدند و به طور نمونه در طول این مدت حتی خانواده‌ اینجانب علی رغم این که منزل ما از نزدیک‌ترین خانه‌ها به منزل امام(ره) بود، هیچ‌گونه اطلاعی از بیماری امام(ره) و بستری شدن ایشان در بیمارستان پیدا نکردند.
از سوی دیگر معجزه عمر دوباره‌ امام(ره) بود که با مشیت خدا امام(ره) زنده بماند و گام‌های نهایی نهضتش را بردارد و با اقدامها و پیام‌های سرنوشت‌سازش در چند سال بعد از آن حجت را بر همگان به اتمام رساند و بعد از آن بنده‌ شایسته‌اش را به لقاء خویش فراخواند.
در هنگام ایست قلبی امام(ره) نوبت آقای دکتر «پور مقدس» بود که هفته‌ای یک شبانه روز برای مراقبت پزشکی امام(ره) از اصفهان به جماران می‌آمد. انجام تنفس دهان به دهان و.... و برگشتن نبض امام(ره) حدود شش دقیقه طول کشیده بود. از نظر پزشکان برگشت حیات بعد از توقف کامل قلب و نرسیدن خون به مغز به مدت شش دقیقه یک امر غیر طبیعی به حساب می‌آید و آنچه درباره‌ امام(ره) اتفاق افتاد، شبیه یک معجزه بود. به هر حال بعد از بازگشت علائم حیاتی فورا حضرت امام(ره) به درمانگاه جماران منتقل شدند و آنگاه که به هوش می‌آمدند، به تصور این که در بیمارستان قلب (شهیدرجایی) هستند از این که برای مردم و سایر بیماران ممکن بود محدودیتی ایجاد شده باشد اظهار نگرانی کردند و با توضیح حاج احمد آقا مبنی بر این که در درمانگاه جماران مستقر هستند نگرانی امام(ره) برطرف شد.
البته درمانگاه جماران در  حد چند اتاق در آن زمان بدون اطلاع امام(ره) ساخته شده بود و همواره این نگرانی وجود داشت که اگر امام(ره) از احداث درمانگاه اطلاع یابند ناراحت شوند اما با آن چه پیش آمد که اولا مشکل قلبی امام(ره) را برطرف کرد و ثانيا مجاورت درمانگاه مزبور با خانه‌ امام(ره) در قیاس با بیمارستان قلب که چند کیلومتر فاصله داشت. لازم به ذکر است این درمانگاه بعد از رحلت امام(ره) توسعه یافت و در خدمت عموم قرار گرفت.
در مدتی که حضرت امام(ره) بستری بودند جز چند روز اول که با تعطیلات نوروز هم مصادف بود، کارهای دفتر طبق معمول انجام می‌گرفت و ما با اندکی تغییر در زمان‌بندی صبح‌ها به خدمت امام می رسیدیم. حضرت امام(ره) بعد از بهبود و استقرار وضعیت سلامتشان به خانه منتقل شدند و همه چیز حالت عادی به خود گرفت، اما اتاق پزشکان از این به بعد تغییر یافت. محل زندگی امام(ره) در ساختمانی نسبتا قدیمی و کوچک دو طبقه‌ای بود که اتاق طبقه‌ی فوقانی به محل استقرار پزشکان اختصاص یافت و به طور مستمر وضعیت قلب حضرت امام(ره) به وسیله‌ دستگاهی که روی سینه‌شان قرار داشت و از طریق بی‌سیم نوسانات نبض را روی مانیتور منعکس می‌کرد بررسی می‌شد.

 

سه شنبه 30 اردیبهشت 1393  8:55 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

آرامش و طمأنینه‌ خاطر
در یکی از مقاطع زمانی که دشمن به شدت و به طور متوالی، جزیره‌ خارک و تأسیسات نفتی آن را بمباران می‌کرد، با پیشنهاد وزیر نفت وقت همراه چند نفر از دوستان دفتر امام(ره) به جزیره‌ خارک رفتیم. وقتی وارد جزیره شدیم، دوستان مطرح کردند که طبق روال و ملاک‌هایی که داشتند، آن لحظه، زمانی بود که معمولا هواپیماهای دشمن می‌آمدند. از این رو از ما خواستند که در محل  استراحت بمانیم و بعد از پایان بمباران به اسکله‌ها برویم. قبول نکردیم و بلافاصله برای بازدید از اسکله‌ها راه افتادیم.
روی اسکله‌ها بودیم که هواپیماهای میگ 29 آمدند و هجده بمب پانصد کیلویی روی جزیره ریختند. تعدادی در آب افتاد و بقیه هم در نقاط مختلف جزیره، ولی هیچ‌کدام به اسکله‌ها اصابت نکرد، اما اتفاقا یکی از آنها روی همان ساختمانی افتاد که قرار بود برای پیشگیری از خطر در‌آنجا بمانیم.
به هر حال، وضعیت را از نزدیک مشاهده کردیم و شب جمعه برگشتیم. صبح جمعه باآن‌که معمولا حضرت امام(ره) بعد از گوش کردن به خلاصه‌ اخبار ساعت هشت، بلافاصله به حمام می‌رفتند، وقتی گفتم:«به جزیره‌ خارک رفته بودیم»، نشستند. وضعیت را گزارش کردم و پیغام مسئولان آنجا را به عرض رساندم. آنها گفته بودند:
«به طور مسلم تا دو روز دیگر، طبق این روال، صدور نفت، قطع می‌شود.» و آن شرایط‌ حساس جنگ و مشکلات ارزی، نگرانی اصلی همین بود. حضرت امام(ره) با دقت به عرایضم گوش کردند و سرانجام با آرامش غیر قابل تصوری دعایشان کردند. آرامشی که دلیل آن، گذشته  از ایمان و پیوند او با خدا، با گذشت زمان و ادامه‌ صدور نفت تا آخر جنگ علی رغم همه‌ فشارهای دشمن برای ما روشن شد و معلوممان شد که اگرچه امام(ره) در جزیره‌ حضور نداشتند، ولی از کسانی که در آن‌جا مباشرت در  کار داشتند، نسبت به وضعیت حال و پیش‌بینی آینده آگاه‌تر بودند!

چرا لاغر شده‌ اید؟
در سال 1349 از نجف اشرف با اتوبوس به مکه مشرف شدم. تا حدی گرفتار وسواس بودم و در حج شدت یافت. عمده‌ی اعمال و مناسک را چند با انجام دادم و باز هم با شک‌های متعدد و ده‌ها سؤال که در آن‌جا با رساله‌ و کمک فضلا حل نشده بود به نجف بازگشتم. به خدمت حضرت امام(ره) مشرف شدم - در اندرونی- تا آن موقع و با توجه به این که همیشه معظّمله کم‌تر در چهره‌ افراد نگاه می‌کردند، تصور می‌کردم متوجه خصوصیات قیافه‌ حقیر نیستند، ولی لدی‌الورود و بعد از پاسخ سلام، با لحنی نگران و ملاطفت آمیز فرمودند:
چرا لاغر شده‌اید؟ مریض شده‌اید؟
با تشکر عرض کردم:«خیر، ولکن...» شروع به سؤال‌هایی کردم که یادداشت کرده بودم. سؤال اول را پاسخ فرمودند. همین که سؤال دوم را مطرح کردم، متوجه شدند که مریضی من، وسواس بوده است. نگذاشتند سؤال دوم تمام شود و فرمودند: صحیح است.
عرض کردم که سؤال‌های متعدد دارم. فرمودند: حج شما صحیح است. این سؤال را بگذارید کنار.

سه شنبه 30 اردیبهشت 1393  8:57 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

به شک‌هایتان اعتنا نکنید
در تاریخ پنج‌شنبه 14/3/66 خدمت امام(ره) عرض کردم:«بنده از نجف نیابتأ به حج مشرف شدم و چند برابر اعمال حج را انجام دادم و در اثر وسواسی که به خصوص در نیت داشتم، سختی زیادی را متحمل شدم، الان ظاهرا مستطیع هستم و شبیه به همان حالت و زمینه‌ آن در من وجود دارد. با توجه به عسر و حرج، آیا می‌توانم حج را به تآخیر بیندازم.» فرمودند:
نباید این‌طور باشید. به شک‌هایتان اعتنا نکنید. حتی به قطع خودتان نباید ترتیب اثر بدهید. شما که اهل فضل هستید، نباید این‌گونه باشید.
در این‌جا متبسم شدند و ادامه دادند:
گرچه بعضی از علما و بزرگان هم وسواسی بوده‌اند! شما می‌توانید یک نماز بی‌نیت انجام دهید؟! اصلا کار بی‌نیت نمی‌شود انجام داد.

 

خلاف دستور خدا برای خدا؟!
در تاریخ 19/3/66 بعد از کارهای روزانه به عرض حضرت امام(ره) رساندم: «سالانه حساب وجوهاتم را کرده و پرداخت نموده‌‌ام ولی از شما تقاضا می‌کنم احتیاطا بنده را برئ الذّمه فرمایید.» فرمودند:

برئ الذّمه کردم.

سپس مبلغ حدود سی هزار تومان که بخشی مخمّس و بقیه عیدی یا از درآمد سال جاری بود به معظّم له تقدیم و معروض داشتم که این‌ها هدیه‌اند و... فرمودند که هدیه‌ها خمس ندارد. ادامه دادم که این‌ها را خدمت حضرت‌عالی تقدیم می کنم و شما برای رفتن به حج به بنده بذل فرمایید. حضرت امام(ره) آن‌ها را گرفتند و در حالی‌که جواب مثبت دادند، به حقیر مسترد داشتند و آن‌گاه فرمودند:
شما از این وسواس دست بردار. زندگی خودتان را خراب می‌کنید. با این کارها شما خلاف شرع و دستور خدا انجام می‌دهید، برای خدا!!!
این کار برای آن بود که اگر کسی در واقع مستطیع نباشد در صورتی که شخصی دیگر هزینه‌ انجام حج را به او بذل کند طبق حکم فقهی حج بر او واجب و مجزی می‌شود.
حضرت امام(ره) ضمن انجام درخواست حقیر چون احساس کردند این کار از روی وسواس است با لحنی محبت‌آمیز اما قاطع اینجانب را از وسواس نهی فرمودند.

دعای سفر
در تاریخ سه شنبه 6/5/66 بعد از انجام کارها، جناب آقای رسولی با اشاره به اینجانب به عرض حضرت  امام(ره) رساند که: «فلانی امروز عازم مکه است.» و حقیر که برای دست‌بوسی خداحافظی جلو رفتم، با صحنه‌ای مواجه شدم که هرگز در مخیله‌ام خطور نمی‌کرد. حضرت امام(ره) به جای آن که دستشان را جلو بیاورند، صورت مبارکشان را جلو آوردند برای معانقه! در حالی که  از شدت هیجان و شوق می‌لرزیدم و سر از پا نمی‌شناختم، صورت خود را بر صورت منور امام(ره) یافتم و امام(ره) شروع کردند به خواندن آیه‌ مبارکه‌ی «انّ‌الذّی فرض علیک القرآن لرادّک إلی معاد‍» «فالله خیر حافظأ و هو ارحم الراحمین» و باز هم دعا کردند. درحالی که دستشان را می‌بوسیدم، با تفقد و مهربانی و در عین حال قاطعانه فرمودند:

شما در اعمالتان احتیاط نکنید.

جالب این‌که این جمله گویی یک تصرف تکوینی بود که در طول سفر و مناسک حج در گوشم طنین‌انداز بود. آن‌چه را غیرممکن می‌پنداشتم، ممکن بلکه محقق کرد و به طور کلی وسواس برطرف شد.

سه شنبه 30 اردیبهشت 1393  9:00 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

در بازگشت، گزارش حج خونین
قبل از تشرف، جناب آقای رسولی گفت: «حضرت امام(ره)، چند بار سراغ شما را گرفته‌اند.» هنگام تشرف از پله‌‌ها که بالا می‌رفتم. حضرت امام(ره) در اتاق و از پشت شیشه متوجه حقیر شدند و تبسم کردند. وارد شدیم و سلام کردم. با خوشرویی و تبسم جواب فرمودند و ادامه دادند:
قبول باشد. کی آمدید؟
عرض کردم:«دیروز.»
سؤال کردند:
ان‌شاءالله سالم هستید؟ آسیبی ندیدید؟
مختصرا جواب عرض کردم و مشغول کارمان شدیم. بعد از کارها و ملاقات‌های دست‌بوسی، دوباره خدمت مشرف شدم و به عرض رساندم:«بسیاری از مسلمانان کشورهای دیگر، از من به عنوان ایرانی مصرانه خواسته‌اند دست شما را از طرف آنان ببوسم.» و بوسیدم. صحنه‌ کشتار حجاج و سلاح‌هایی که به کار گرفتند را به عرض رساندم.
سؤال کردند:
تیراندازی زیاد بود؟
همه‌ آن‌چه را که دیده‌ بودم رساندم. سپس از ملاقات با گروهی از فلسطینی‌های ساکن در فلسطین اشغالی گفتم که بعد از حادثه‌ «جمعه‌ خونین» در بعثه‌ برای اظهار همدردی با ایشان و خوشحال از فرصتی که پیش آمده آماده می‌شدیم تا با تشریح مواضع انقلاب اسلامی در مورد مسائل جهانی اسلام به ویژه مسئله فلسطین، آن‌ها را هرچه بیشتر به مشارکت در انقلاب و جهاد اسلامی علیه صهیونیسم ترغیب نماییم ولی با کمال تعجب و ناباوری، واقعیت را فوق تصور خود یافتیم! آن‌ها بعد از احوالپرسی در حالی ‌که به شدت متأثر و گریان بودند، مشاهدات غمبار خود را از صحنه‌ کربلای خونین مکه بازگو کردند. از قساوت‌های سعودی‌های آل یهود، گفتند که چگونه بر پیکر پاک زنان شهید چکمه می‌کوبیدند و کیف‌های پول و دستبند و گردنبند آن‌ها را با خشونت و ایجاد جراحت بیشتر بر جسد خونین آ‌ن‌ها می‌ربودند! از مظلومیت ملت ایران گفتند که ما تاکنون فکر می‌کرديم کسی مظلوم‌تر از ما فلسطینی‌ها نیست، ولی در این‌جا فهمیدیم که شما همه مظلوم‌ترید و دشمنان شما از همه بی‌رحم‌تر  و پست‌تر! تا این‌جا برای ما چندان غیرعادی نبود، زیرا هر انسان و مسلمان فهمیده‌ای که شاهد این فاجعه بود، جز این قضاوتی نداشت، آن‌چه ما را به شگفتی بیشتر وا داشت، تحلیل آن‌ها از اصل قضیه بود و پیوند بنیاد ارتجاع با صهیونیست‌ها و دیدگاه عمیق آ‌ن‌ها از جنگ تحمیلی بود. آن‌ها بدون‌ این‌که مجالی به ما بدهند بهتر و کامل‌تر از آن‌چه ما می‌خواستیم بگوییم، گفتند از این‌که رهبری الهی  انقلاب اسلامی تنها امید است برای مستضعفین و رهایی قدس و فلسطین از جنگ که سرنوشت تمام منطقه و کل مستضعفین به سرنوشت آن گره خورده است و از اینکه راه قدس از کربلا می گذرد و از مکه و مدینه! و استدلال کردند که تا صدام کافر  و آل سعود منافق بر کشورهای منطقه حکومت می‌رانند، فلسطین آزاد نخواهد شد،زیرا که آن‌ها عامل بقای اسرائیل هستند، همان‌گونه که اسلافشان عامل ایجاد اسرائیل بودند. آن ها می‌گفتند که جنگ شما در برابر صدام نیست بلکه علیه اسرائیل و تمام استکبار جهانی  است و ما پیروزی خود را بر غاصبان فلسطینی در پیروزی شما در این جنگ می‌بینیم و...و صحبت با برادران فلسطینی  به درازای شب کشید و افق سخنان دلپذیرشان سپیده‌ی سحر و فجر صادق را نوید می‌داد و ما خود را در رؤیایی شیرین می دیدیم و در شاهدان غروب جمعه‌ خونین، طلوع انقلاب جهانی اسلام را....
و بالاخره در پایان به محضر امام(ره) معروض داشتم که همه تا قبل از جمعه خونین مکه از اینکه حضرت عالی آیه‌ی «و من یخرج من بیته مهاجرا  الی الله و رسوله ثمّ یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» را در آغاز پیام حج امسال انتخاب کرده بودید، متعجب و شگفت زده بودند. آن گاه که حادثه اتفاق افتاد، به نکته‌ی انتخاب این آیه پی بردیم و در عین حال، تعجب و شگفت‌زدگی همه دوچندان شد.
تا قبل از این قسمت از عرایضم، حضرت امام(ره) با سؤال‌ها و نگاه استماعشان، زبانم را در بیان ماوقع گویا می‌کردند و استقبالشان، گویای این بود که در جستجوی اخبار جدید و اطلاع از مشاهده‌ها بودند، اما وقتی از آیه و پیام گفتم و خواستم در لفافه و کنایه از کرامت حضرتش حرفی به میان آورم، چشمهایشان را پایین انداختند و چهره‌شان در هم کشیده شد به گونه‌ای که زبانم بند آمد و جمله در گلویم خشکید؛ گویی که نخواستند حتی با نگاه و در نگاهشان، چیزی را در این زمینه افشا کنند، که:

هر کـــــــــــــه را اسرار حق آموختند
مهـــــــــــــــر کردن و دهانش دوختند

در پایان عرض کردم به لطف خدا و نفس شما اعمال را بدون وسواس انجام دادم و امام(ره) فرمودند:
سعی کنید بعد از این هم همین طور باشید.
روز بعد که جناب حاج احمد آقا جهت دیدار اینجانب به منزل تشریف آورند نقل کرد که امام(ره) به ایشان فرموده بودند که فلانی-رحیمیان- حرفها و خبرهای خوبی داشت و این نشان می‌داد که در شرایطی که عمده اخبار از حج خونین غم‌انگیز بود،‌ ظاهرا برای اولین بار از پیامدهای مثبت و سازنده آن به خصوص در مورد فلسطینی‌ها مطالبی را شنیده و خوشحال شده بودند.

سه شنبه 30 اردیبهشت 1393  9:05 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

پاسدار اسلام در خدمت امام (ره)
معمولا هر یک از ناشران مجله‌ها چند نسخه از مجله شان را برای دفتر می‌فرستادند. ما هم از هر یک از آنها نسخه‌ای را خدمت امام(ره) می‌بردیم. یک روز حضرت امام(ره) فرمودند:
من که مجال مطالعه این همه مجله را ندارم. اینها را (اشاره به مجله‌ها) برای من نیاورید.
اینجانب،‌ موقع را مناسب دیده و اجازه گرفتم که مجله پاسدار اسلام برای تبرک به محضرشان تقدیم شود. بدین ترتیب تا شماره اردیبهشت ماه سال 1368 یعنی آخرین شماره‌ای که حضرت امام(ره) در قید حیات بودند، به طور مرتب، تقدیم محضرشان می‌شد. ایشان معمولا مجله را تصفح و عناوین مطالب را مرور می‌کردند. توجه امام(ره) به پاسدار اسلام تا همین حد هم برای اینجانب و دیگر برادران دست‌اندرکار مجله، باعث کمال خوش وقتی بود و این اطمینان قلب را به ما عطا می‌کرد که اگر خدای ناکرده اعوجاجی در مجله وجود داشته باشد، امام(ره) ما بینش الهیشان آن را خواهند یافت و به اینجانب گوشزد خواهند کرد. به همین دلیل، به طور معمول یک نسخه از اولین مجله‌هایی را که از صحافی خارج می‌شد در اولین فرصت به محضر امام(ره) تقدیم می‌کردم. ایشان نیز در اثنای تشرف،‌ ضمن سایر کارهایشان به تصفّح و مشاهده رو و پشت جلد مجله می‌پرداختند.
به یاد دارم پشت جلد شماره‌هایی که شامل یک تابلوی رنگی از سخنان معصومین (علیهم السلام) بود، برای ایشان جالب توجه‌تر بود. چنان که آن را با سایر گزارش‌ها، برای بررسی‌ و مطالعه بیشتر به اندرونی می‌بردند.
مورد دیگر اینکه در زمانی که مسئله توطئه آیات شیطانی و «سلمان رشدی» نویسنده مرتد آن مطرح بود،‌ مجله پاسدار اسلام از برخورد نامناسب بعضی از وزارتخانه‌ها در قبال این توطئه و مرکز آن، یعنی انگلیس،‌ به طور نسبتا شدیدی انتقاد کرده بود. متعاقب آن، از سوی وزیر محترم مربوطه به محضر امام(ره) از اینجانب شکوه و گلایه شده بود. از آن روز و آن شکایت،‌ روزها و هفته‌ها گذشت و تا آخر هم حضرت امام(ره) علی‌رغم اینکه هر روز به حضور ایشان می‌رسیدم، هیچ گونه عکس‌العملی در ارتباط با آن انتقاد و این شکایت نشان ندادند. این نمونه‌ای بود از جمع بین حمایت شدید از مسئولان نظام اسلامی و اجازه انتقاد سازنده در مورد عملکرد آنها به نشریه‌های حامی انقلاب و نظام.

شما این کار را نکنید
بعد از عزل «آقای منتظری» در اوایل فروردین 1368 در جلسه هیئت تحریریه ماهنامه پاسدار اسلام در مورد ادامه یا عدم ادامه درسهای نهج‌البلاغه آقای منتظری در مجله بحث شد. برخی از دوستان به استناد نامه 8/1/68 امام(ره) موافق ادامه بودند و بعضی هم مخالف، اینجانب به نظرم رسید که موضوع را مستقیما از خود امام(ره) سوال کنم و روز بعد که خدمت امام(ره) رسیدم، ضمن اشاره به مضمون نامه 8/1/68 که می‌توانست مجوزی برای ادامه بحث علمی آقای منتظری باشد و با یادآوری این نکته که بحث نهج‌البلاغه ایشان از آغاز شکل گیری مجله پاسدار اسلام در مجله چاپ شده است، برای ادامه آن کسب تکلیف کردم حضرت امام(ره) با لحنی قاطع فرمودند:

شما این کار را نکنید.


کلمه «عید» را حذف کنید
در اواسط فروردین 1362 متنی از سوی دفتر، به منظور پاسخ و تشکر از تمام کسانی که به مناسبت نوروز و یوم‌الله دوازدهم فروردین برای حضرت امام(ره) تلگراف و پیام تبریک فرستاده بودند، تهیه شده بود. متن مزبور جهت تصویب، خدمت حضرت امام(ره) قرائت شد. در متن، کلمه «عید» نوروز آمده بود. حضرت امام(ره) فرمودند:
عید را حذف کنید.

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:24 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

روز نوروز
قابل ذکر است که امام(ره) معمولا هر روز، ساعت هشت صبح، در اتاق کارشان حضور داشتند. در ضمن استماع خلاصه اخبار، زنگ مخصوصی در کنارشان بود که به صدا در می‌آورند. با شنیدن صدای آن، در زمانی کمتر از یک دقیقه به خدمتشان مشرف می‌شدیم و معمولا ورود ما هم زمان با پایان خلاصه اخبار بود. خلاصه اخبار که تمام می‌شد، رادیو را خاموش می‌کردند. ابتدا پزشک،‌ فشار خون معظم له را می‌گرفت و پس از خروج پزشک، ما مشغول کارمان می‌شدیم.
روز بیست و نهم اسفند 1361 فرمودند:
من فردا صبح، ساعت نه الی نه و ربع می‌آیم.
به هر دلیلی تاخیرهای استثنائیشان هم روی نظم و حساب بود. ایشان مقید بودند که خبر دهند تا در یک مورد استثنایی هم بی‌نظمی و بدقولی به وجود نیاید. به هر حال، ما روز نوروز- یعنی فردای آن روز - ساعت نه و چند دقیقه به اتاق حضرت امام(ره) وارد شدیم. امام(ره) هنوز نیامده بودند،‌ ولی طبق قرار روز قبل، هنوز ساعت نه و ربع نشده بود که تشریف آوردند؛ با نشاط تر از روزهای گذشته و متبسم و با قبای نو وارد شدند و به افراد حاضر که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم، چند بار «مبارک باشد» گفتند. سپس خودشان سراغ سکه‌های یک ریالی را گرفتند و کف دست قرار دادند. افراد حاضر نیز بعد از دست‌بوسی هر کدام چند عدد برداشتند. مشابه این برنامه در نوروز سالهای دیگر نیز تکرار می‌شد.

تعطیل غیر از انحلال است
در اوایل مرداد ماه 1362 بعد از سخنرانی حضرت امام(ره) که در آن، بدون ذکر نام، «انجمن حجتیه» را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامه‌ای که از سوی این تشکیلات فرستاده شده بود،‌ مبنی بر اعلام تعطیلی فعالیت‌ها و جلسه‌هایشان،‌ به عرض حضرت امام(ره) رسید. قبل از قرائت متن،‌ به عرض رسید که انجمن حجتیه اعلام انحلال کرده است. وقتی متن قرائت شد که در آن، تعبیر «تعطیل» به کار رفته بود، با تبسم فرمودند:
تعطیل غیر از انحلال است. اینکه فایده ندارد. اگر فکر می‌کنند، منظور (اشاره به آنچه حضرت امام در صحبتشان گفته بودند) آنها هستند، این کار اثری ندارد. آنها که فاسد هستند،‌ کار خودشان را می‌کنند و آنها که سالم بوده‌اند،‌قبلا هم...

 

اینها، همانهاست؟

تازه اسکناسهایی با عکس مرحوم مدرس چاپ شده بود. چند بسته از آنها برای تبرک به محضر امام(ره) ارائه شد. حضرت امام(ره) همین که چشمشان به آنها افتاد با انبساط خاطر فرمودند:

اینها، همانهاست؟

حضرت امام(ره) از طرح و چاپ این اسکناس جدید مطلع بودند و قبلا نکته‌ای درباره آن، در محضرشان مطرح شده بود. آقای رسولی یک برگ از آنها را جدا کرد و به دست حضرت امام(ره) داد. همین که خواست درباره نکته مورد اشاره توضیح دهد، فرمودند:

می‌دانم.

عینک زدند و دقیق به آن نگاه کردند و سپس مجموع آنها را تبرک فرمودند.

اهتمام بر نتیجه آرا و نمایندگان منتخب
حضرت امام(ره) بعد از خلاصه اخبار ساعت هشت صبح،‌ زنگ مخصوص احضار را به صدا در می‌آورند ولی در روز بیست و هفتم و بیست و هشتم فروردین ماه 1363 که نتیجه رأی گیری و انتخابات مجلس شورای اسلامی اعلام می‌شد، حضرت امام(ره) در این دو روز با چند دقیقه تاخیر و دقیقا همزمان با اعلام آخرین نتایج آرا و اسامی نمایندگان، زنگ را به صدا درآوردند که این استثنا نشان اهتمام موکد آن حضرت به مسئله انتخابات و نمایندگان منتخب بود.

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:28 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

چرا بسم‌الله ندارد؟
صبح یکشنبه 11/2/64 مجموعه گزارش‌ها و بولتن‌ها خدمت حضرت امام(ره) تقدیم شد. حضرت امام(ره) طبق معمول، در حالی که ما مشغول کارمان بودیم، به بررسی و مطالعه آنها پرداختند. در این ضمن، در حالی که بولتنی مربوط به یکی از ارگان‌های تبلیغی را در دست داشتند، فرمودند:
بگویید چیزی که از ... است، چرا بسم الله ندارد؟
این، نمونه‌ای از تیزبینی و دقت همه جانبه حضرت امام(ره) بود که ظریف‌ترین نکته‌ها را نیز مدنظر داشتند و به رعایت آداب اسلامی تا این اندازه تاکید داشتند.

تعجب شهید فتحی شقاقی
«دکتر فتحی شقاقی» دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین، در یکی از سفرهایش به ایران قبل از ملاقات با امام(ره)، با «آقای منتظری» به عنوان قائم مقام رهبری در قم ملاقات کرده بود و سپس به جماران آمد و به ملاقات با امام(ره) تشرف یافت. بعد از این دو ملاقات در حالی که بسیار شگفت‌زده بود، از نگاه متفاوت و حتی متضاد مقام و قائم مقام صحبت کرد. او می‌گفت:«در ملاقات با قائم مقام توصیه بر این بود که درگیریها باید محدود به نیروهای نظامی، امنیتی و امثال اینها در رژیم صهیونیستی باشد ولی مردم عادی یهود...»
اما در ملاقات با امام(ره) در حالی که حضرت امام(ره) حسب ظاهر هیچ گونه اطلاعی از صحبت‌های آقای منتظری نداشت و از ناحیه دکتر فتحی شقاقی هم سوالی در این زمینه مطرح نشده بود. حضرت امام(ره) در ضمن صحبتهایشان با قاطعیت تمام فرمودند(نقل به مضمون):
یهود مهاجر به فلسطین با یهود در سایر کشورها فرق دارد. یهود در فلسطین با هر خصوصیتی اعم از مسلح و غیر مسلح و دولتی و غیر دولتی همگی غاصب و دشمن محسوب می‌شوند.
طبیعی است که با قید توصیه اول تقریبا زمینه هر نوع عملیات جهادی منتفی می‌شد، در حالی که دشمن غاصب و اشغالگر که از ارتکاب هر گونه جنایت و کشتاری نسبت به صاحبان خانه دریغ نداشته و ندارد.اما در نگاه روشن و الهی امام(ره) که اسرائیل «غده سرطانی» می‌داند و با قاطعیت بر نابودی این غده باید نابود شوند. یهودی که بر اساس عقیده باطل خود یا فریب صهیونیست‌ها به سرزمین غصبی فلسطینیها مهاجرت کرده به هر حال عامل شکل گیری دولت غاصبی شده که بدون این یهودیان امکان شکل گیری نداشته و ندارد و بنابراین هر عنصری که موجب قوام و دوام چنین دولت مجعول و غاصبی در داخل فلسطین وجود داشته باشد نباید از امنیت برخوردار باشد.

در مورد بهاییها
از کمیته امداد سوال کرده بودند که در یکی از مناطق بسیار محروم جنوب که در سالهای اول انقلاب در اوج فقر بودند، در برخی از روستاها خانواده‌هایی بهایی هستند که به نان شب محتاجند آیا می‌توانیم از محل بودجه کمیته امداد و صدقات به خانواده‌های بهایی کمک کنیم؟ حضرت امام(ره) با قاطعیت جواب منفی دادند. این در حالی که بود که حضرت امام(ره) در مورد اقلیت‌های مذهبی کمال عنایت را درچهارچوب اصول اخلاقی و فقهی می‌شمردند و از جهت حقوق شهروندی و سیاسی، نظام اسلامی را به گونه‌ای سامان دادند که یک یهودی یا مسیحی یا زردشتی از همان حق رای برخوردار است که رهبری انقلاب و نظام. اما در مورد بهاییت بر مبنای فقهی نسبت به مرتدین از دین نه فقط کمک به آنها را جایز نمی‌دانست که حتی خرید هر چیز از آنها و فروش هر چیز به آنها و هر نوع تعامل با آنها را حرام می‌دانست.

 

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:30 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

توجه ویژه به لبنان
حضرت امام(ره) به حزب الله و مقاومت اسلامی در لبنان علاقه ویژه‌ای داشتند و در زمینه‌های مختلف شیعیان و مسلمانان لبنان را مورد حمایت قرار می‌دادند و این نکته عمدتا به این جهت بود که درشرایطی که تمام مرزهای رژیم صهیونیستی را آرامش مرگ و تسلیم ذلت بار فرا گرفته بود، لبنان تنها و مهم‌ترین جبهه بود که از جنوب آن بازوی نیرومند انقلاب اسلامی، خط تجاوز را شکسته و همواره با ضربه‌های مهلک خود آرامش و رویای شیرین اسرائیل و آمریکا را آشفته و متلاشی می‌کرد.

اجازه استثنایی
در یک مقطع زمانی حضرت امام(ره) کلیه اجازات امور حسبیه و وجوه شرعیه را به ثلث تقلیل دادند، ولی در مورد علمای لبنان- که رابط اصلی آنان در این زمینه جناب حجت الاسلام آقای سید عیسی طباطبایی بود، در حدود دو ثلث تثبیت فرمودند. و عجیب تر آنکه ثلث باقی مانده را که هر بار از مجموع وجوهات دریافتی جهت گرفتن رسید به دفتر ارسال می‌کردند، در تمام دفعات مجددا اجازه می‌دادند که دوباره به لبنان برگردد و در صندوقی که به نام صندوق بیت المال و به منظور کمک به مستمندان و امور خیریه تاسیس شده بود، واریز نمایند و در واقع حضرت امام کل وجوهات شرعیه مربو ط به لبنان را به لبنان برمی گرداندند و این روش نقش مهمی را در جهت تقویت معنوی و اقتصادی حالت اسلامی در لبنان ایفا می‌کرد.
درواقع نه با پول ایرانیها بلکه با وجوهاتی که خود شیعیان لبنان به امام پرداخت می‌کردند، برکات بسیاری برای اسلام و مسلمانان حاصل شد.
از جمله این برکات نقشی بود که این صندوق در شکل گیری و تاسیس ایستگاه تلویزیونی «المنار» داشت که نقش فوق‌العاده این شبکه در رساندن پیام انقلاب و مقاومت به جهانیان بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد.

المنار یکی دیگر از برکات امام(ره)
جرقه تاسیس شبکه تلویزیونی المنار در دفتر امام(ره) زده شد یک روز که چند نفر از شخصیتهای حزب الله بعد از دست بوسی امام(ره) در اتاق حقیر مشغول صحبت بودیم از وجود دهها شبکه تلویزیونی در لبنان صحبت شد و بنده سوال کردم آیا شیعیان هم شبکه تلویزیونی دارند؟ آنها جواب دادند«نه!» و همین سوال و جواب شروع کار بود، چند ماه بعد که امام(ره) رحلت کرده بودند و حقیر به عنوان قائم مقام در بنیاد شهید خدمت می‌کردم موضوع را پیگیری کردم و با اختصاص مبلغی که از طرق مختلف تهیه کردیم کار تاسیس شبکه تلویزیونی توسط بنیاد شهید لبنان و با تلاش آقای سید عیس طباطبایی شروع شد. در آن زمان جنگهای داخلی لبنان در نقطه اوج بود و به همین جهت استودیوی تلویزیون در زیر زمین یک برج مسکونی بلند مرتبه با کمترین امکانات راه اندازی شد و فرستنده آن هم در بالای مناره مسجد «رسول اعظم» که در محوطه بیمارستان «رسول اعظم» (ص) متعلق به بنیاد شهید بود، نصب شد و به همین مناسبت شبکه، المنار نامیده شد و به این ترتیب محدوده ضاحیه و بیروت زیر پوشش این شبکه قرار گرفت سال بعد ضمن سفری که به لبنان داشتم طی مذاکره‌ای که با مرحوم «شهید سید عباس موسوی» داشتم تصمیم گرفتم برای توسعه این شبکه، حزب‌الله را به طور پنجاه درصد شریک کنیم و آنها هم با سرمایه‌گذاری خود شبکه را به کل لبنان توسعه دهند که این کار به نحو احسن انجام شد و مدیریت شبکه را هم به حزب الله واگذار کردیم و در مرحله بعد تمام سهام شبکه به حزب الله واگذار شد تا با تمرکز مدیریت، امکان توسعه بیشتر آن فراهم شود و با استفاده از ماهواره به کل جهان برسد که بحمدالله با توامندی حزب‌الله این کار انجام شد و الان علی رغم همه کارشکنیهای غربیها و مزدورانشان این شبکه خاری است در چشم دشمنان و محبوب‌ترین صدای حق است برای همه عرب زبانان شیعه و مسلمانان در سراسر جهان.

چهارشنبه 7 خرداد 1393  10:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها