0

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

اشکال ندارد
در تاریخ /12/26/ 64 بعد از انجام کارها به عرض رسید که آیا از پول جبهه می‌شود برای خانواده فرماندهی که خودشان در جبهه هستند و ماهها به خانه‌شان نیامده‌اند و گرفتاری مادی دارند، پرداخت شود؟
فرمودند: اشکال ندارد. اگر آنها به جبهه نروند که جنگ نمی‌شود.

کی این کار را کرده؟
کتابی تحت عنوان البیعة الواجبة علی المسلمین به وسیله نویسنده آن برای حضرت امام(ره) فرستاده شده بود. نویسنده، عربی ناشناس، ظاهرا اهل حجاز و سنی مذهب بود که سعی کرده بود به گمان خود، با استناد به روایات عامه، اثبات کند که امام خمینی(ره) همان مهدی موعود است!!
این کتاب، همراه با توضیحی مختصر از محتوای آن، به عرض حضرت امام(ره) رسید.
حضرت امام(ره) سخت برآشفتند و به طور کم سابقه‌ای ناراحت شدند و با تندی و تلخی فرمودند:
کی این کار را کرده است؟! عجب!!...

تکلیف شرعی
گویا درباره یکی از روحانیون که از طرف حضرت امام(ره) مجاز در اخذ و ایصال وجوه شرعیه و امور حسبیه و مورد توجه آن حضرت بود، گزارشی در رابطه با زیاده‌روی ایشان در استفاده از وجوه شرعیه به حضرت امام(ره) رسیده بود. به همین مناسبت، چند بار از مقدار وجوه تحویل شده به وسیله ایشان به دفتر، از اینجانب سوال شد. من نیز استخراج کرده و تحویل دادم.
متعاقب آن، چند روز بعد، حضرت امام(ره) با آهنگی جدی و قاطع فرمودند:
به ... بگویید باید ظرف ده روز تمام حساب زندگی‌اش را ارائه دهد، ... را از کجا خریده است؟
سپس با لحنی ناراحت و محکم ادامه دادند:
من گرفتار تکلیف شرعی هستم. باید ظرف ده روز حساب همه چیزش را روشن کند والا من ناچارم عکس‌العمل نشان دهم و ایشان ساقط خواهد شد.

یک شنبه 31 فروردین 1393  11:33 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

من نمی‌دانم چگونه...

یکی از چهره‌های معروف و شناخته شده برای امام(ره) در مورد تصرف و پرداخت وجوه شرعیه برای اموری ویژه از امام(ره) درخواست اجازه کرده بود، ولی حضرت امام(ره) با تعبیر:
من نمی‌دانم ایشان چگونه...
جواب منفی دادند این در حالی بود که حضرت امام(ره) هم نسبت به آن شخص علاقه‌ای دیرین داشتند، به خاطر سوابق انقلابی‌اش و هم‌ موردی که برای مصرف مطرح کرده بود مشروع و مطلوب امام(ره) بود، لیکن چون به اطلاع امام(ره) رسیده بود که شخصی مزبور در پرداختهایش کم دقتی و گشاده دستی دارد با تعبیر فوق که همراه با لحنی تند بود جواب منفی دادند.

واجب نیست!
با «خانم دکتر زهرا مصطفوی» دختر حضرت امام(ره)، درباره سیره عملی حضرت امام(ره) نسبت به رعایت حریمهای محرم و نامحرم در داخل منزلشان صحبت بود. ایشان نقل کرد حدودا سیزده ساله بودم و تازه خواهرم با مرحوم «آقای اشراقی» ازدواج کرده بود. آقای اشراقی دریک روز تعطیل ما را به مهمانی در باغشان دعوت کرد. وقتی به همراه اما وارد باغ شدیم در حالی که آقای اشراقی به استقبال دعوت می‌آمد، از امام(ره) پرسیدم من باید به آقای اشراقی سلام کنم؟ امام(ره) فرمودند: «واجب نیست!» گفتم: «من خجالت می‌کشم سلام نکنم.» امام(ره) با اشاره به طرف درختها به من فهماندند دویدن در میان شاخ و برگ درختها را جایگزین رو در رو شدن با دامادمان کنم و به این ترتیب از محظور سلام نکردن خلاص شوم و من همین کار را انجام دادم.
خانم مصطفوی بر این روش کلی امام(ره) نیز تاکید داشت که همواره در داخل منزل امام(ره) اصل بر عدم اختلاط بین محرمها و نامحرمها بود و آنگاه که در بین اعضا، خانواده زن و مرد نامحرمی از قبیل دامادها و نوه‌ها بود، سفره مردها و زنها جداگانه انداخته می‌شد.


دختر خیلی خوب است!
در زمستان  سال 1363 خداوند فرزند دختری به اینجانب عطا فرمود. چند روز بعد از تولد، مادرش او را به بیت معظم‌له آورد. بعد از انجام کارهای معمول، از محضر امام(ره) خارج شدم و نوزاد را برای تشرف به خدمت حضرتشان آوردم. از پله‌های حیاط بالا می‌آمدم که توجه حضرت امام(ره) به حقیر جلب شد. با تبسم و نشاط کم سابقه اذن دخول دادند. قبل از آنکه سخنی بگویم، فرمودند:
بچه خودتان است؟
عرض کردم، بله! بلافاصله دو دستشان را به علامت تحویل کودک جلوآوردند و همزمان پرسیدند: دختر است یا پسر؟
عرض کردم: «دختر است.»
او را در آغوش گرفتند و صورت به صورت او گذاشتند و پیشانی او را بوسیدند و در این حال فرمودند: دختر خیلی خوب است. دختر خیلی خوب است. دختر خیلی خوب است!
و در گوشش دعا خواندند. سپس از اسم او سوال فرمودند. به عرض رساندم: «آقا اسم برایش انتخاب نکرده‌ام، گذاشته‌ایم حضرت عالی انتخاب بفرمایید.»
و حضرت امام(ره) بدون تامل، فرمودند:
فاطمه خیلی خوب است. فاطمه خیلی خوب است. فاطمه خیلی خوب است.
نیاز به تذکر نیست که یکی از ویژگی‌های معروف حضرت امام(ره) که نمودار حکمت و وارستگی آن حضرت است، اصل سکوت و صمت است و سخن گفتن در حداقل و مبتنی بر ادای تکلیف. به همین جهت، زیاد دیده می‌شد که حضرت امام(ره) مثلا در نجف که – به مدت نیم ساعت – هر شب برای دیدار عمومی به اتاق بیرونی تشریف می‌آوردند، جز «سلام و مساکم الله بالخیر» تا آخر جلسه به سکوت برگزار می‌شد.

در طول سالهایی که در جماران صبحها خدمت حضرتشان می‌رسیدیم و هر روز مابین بیست الی پنجاه دقیقه مشرف بودیم، هیچ گاه به یاد ندارم که حتی یک کلمه غیرضروری از امام(ره) شنیده باشم. سوالها از خدمتشان بسیار سنجیده بود؛ یعنی آنکه افرادی که معاشرت یا کاری با معظم‌له داشتند، خیلی زود می‌فهمیدند که امور نامربوط را نباید در خدمتشان مطرح کنند. ولی در عین حال بسیاری از سوالها بود که در پاسخ آنها سکوت می‌کردند و گاهی هم پاسخ با یک نگاه یا یک اشاره دست یا یک کلمه و گاهی یک جمله بود و احیانا تلفیقی از دو یا چند شیوه مذکور توام با تبسم یا اخم بود که همه مبین معنایی دقیق و بیانگر منظور حساب شده و نشات گرفته از سرچشمه جوشان و فزاینده حکمت و اندازه‌گیری دقیق این انسان خدایی بود که به خیر کثیر حکمت و دانش الهی دست یافته بود: «یوتی الحکمة من یشاء و من یوتی الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا»
بگذریم. از امور دیگری مانند لحن و آهنگ صدا که بر حسب موارد می‌تواند دقیقا بیانگر میزان بی‌اعتنایی یا تاکید و اهتمام و ... در انتقال نظر مبارکشان باشد و به هر حال و با توجه به سیره حضرت امام(ره) در زمینه برخوردها و گفته‌هایشان و صرفه‌جویی در سخن گفتن و اکتفا به حداقل ضرورت. جمله «دختر خیلی خوب است» و «فاطمه خیلی خوب است» آن هم به صورت انگار که خطاب «مطلق» است و مخاطب، همگان هستند آن هم با سه بار تکرار هر یک از آن جمله‌ها بی‌گمان امری حساب شده و برخاسته از یک ریشه اعتقادی و فرهنگی نیرومند، در جهت گسترش و تعمیق آن اعتقاد و فرهنگ در جامعه اسلامی است. تاکید بر خوبی دختر، به منظور مبارزه با رسوبات جاهلیت کهنه و مدرن! و تاکید بر نام «فاطمه» به خاطر احیای بهترین الگوی زن مسلمان و ...

شنبه 6 اردیبهشت 1393  10:15 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

از علی بهتر چی؟
مناسب است برای روشن‌تر شدن برخورد حکیمانه حضرت امام(ره) در قضیه قبل، داستان فرزند بعدی را نیز یادآور شوم.
روز پنجشنبه 17/11/64 یعنی حدود یک سال بعد او را خدمت امام(ره) بردم. این بار، برخورد به آن گونه نبود در حالی که زانو زده بودم، نوزاد را در دسترس معظم‌له قرار دادم و حضرت امام(ره) دست روی سرش کشیدند، به عرض رساندم: «این چهارمین فرزند ما است و می‌خواهیم نامش را حضرت علی انتخاب فرمایید و علی نداریم.»
حضرت امام(ره) در حالی که متبسم شدند، فرمودند:
از علی بهتر چی؟ علی باشد.
سپس دست به صورت او کشیدند. بدین‌گونه برخورد نسبت به مورد قبل، کاملا متفاوت بود.
 
من کیف نمی‌کنم!
یکی از آقایان بسیار محترم که از مسئولان اصلی دفتر امام(ره) بود، از مدتها قبل از نوروز 1362، مقدمات سفر به خارج را در تعطیلات نوروزی فراهم کرده بود.
وی در حالی که ویزا و بلیط هواپیما را برای خود و اعضای خانواده‌هایشان گرفته بود، صبح روز اول فروردین، به عرض امام(ره) رساند:
- با اجازه، همراه خانواده فردا صبح، او وقت، عازم سفر عمره هستیم.
حضرت امام(ره) پس از کمی مکث و تأمل، با لحنی خاص فرمودند:
التماس دعا.
به گونه‌ای که نوعی برخورد منفی و ناخرسندی از کیف چهره و آهنگ معظم‌له احساس می‌شد. در نتیجه ایشان عرض کرد:
- اگر اجازه نمی‌دهید، منصرف می‌شویم.
حضرت امام(ره) پس از اندکی درنگ، با ملاطفتی که در صدا و سیمایشان محسوس بود، فرمودند:
من به قول معروف، خیلی کیف نمی‌کنم که شما زیاد مسافرت کنید. ولی حالا... التماس دعا...
از خدمت امام(ره) مرخص شدیم. شخص مزبور پس از ساعتها تحیّر و دودلی شدید، سرانجام - تا عصر آن روز - به انصراف از سفر فردا رسید. اینجانب با توجه به اینکه امام(ره) نفی نفرموده بودند و فقط با تعبیر "کیف نمی‌کنم" ناخرسندی خودشان را مطرح کرده بودند و با توجه به اینکه ایشان با خانواده و بچه‌هایشان عازم سفر بودند و انصراف بچه‌ها بعد از آمادگی کامل، از سفر مشکل می‌نمود، تصور می‌کردم که فردا صبح به مجرد اینکه امام(ره) چشمشان به ایشان بیفتد، از نرفتن و انصراف ایشان از سفر ناراحت بشوند و به هر حال، با شرایط پیش‌آمده حداقل این سفر را بلامانع و مستثنی تلقی کنند. ولی هنگامی که فردا صبح، خدمت امام(ره) رسیدیم، گویی دیروز هیچ صحبتی در بین نبوده و هیچ‌گونه واکنشی در ازای انصراف ایشان از سفر ابراز نکردند! حال باید فکر کنیم که در مواردی که امام(ره) نهی صریح و مؤکّد و مکرّر می‌کردند و باز هم خلاف آن انجام می‌گرفت، چگونه دل پاک امام(ره)، آزرده و مکدّر و متألم می‌شد.
 
"بسم الله" به جای بفرمایید
حضرت امام(ره) حتی در ریزترین و جزئی‌ترین شئون زندگی، نه فقط ملتزم به انجام واجبات و اجتناب از محرمات بودند که در سنن و آداب مستحبّه نیز همین التزام را داشتند و بالاتر اینکه در دوران امر، بین مباحات و مستحبات، مقیّد به انتخاب اصلح و احسن بودند و به مستحبّات عمل می‌کردند، در مجموع می‌توان گفت زندگی ایشان تجسّمی از فرهنگ کامل اسلامی بود. از باب مثال طی دهها و صدها بار که اتفاق افتاد برای تشرّف خدمت ایشان لازم بود برای ورود با دقّ‌الباب به در یا غیرآن اذن گرفته شود، حضرت امام(ره) به جای آنکه از کلمه"بفرمایید" استفاده کنند، می‌فرمودند: "بسم‌الله" و با آنکه "بفرمایید" کلمه مطبوع و متعارفی است به جای آن از کلمه "بسم‌الله" استفاده می‌کردند که ضمن ذکر نام خدا با استعاره‌ای لطیف اجازه ورود و آغاز دیدار را با نام خدا قرین می‌کردند.
همین راه و روش الهی امام(ره) بود که جامعه را به سوی شعائر و ارزشهای اسلامی سوق داد و حتی در ساده‌ترین امور، فرهنگ اسلامی را گسترش داد. تا آنجا که پیروان و رهروان راهش به جای کف زدن در مقام سپاسگزاری، مقید به گفتن "الحمدلله" شدند و ... و ذکر خدا و حمد خدا و صلوات بر محمد (ص) و خاندانش جای حرکاتی را که حداکثر مباح بود و کلمات و لغاتی که نمودار فرهنگ بیگانگان بود گرفت.

شنبه 6 اردیبهشت 1393  10:18 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

مثنوی عاشقان!

از آنجا که علاقه و دوستی امام(ره) نسبت به انسان‌ها، در پرتو عشق خدا و در طول محبت نسبت به همه افراد یکسان نبود. آن‌گاه که نوبت به انسان‌های خوب و مومن و محبوب خدا می‌رسید، محبت و علاقه امام(ره) نسبت به آنها متناسب با خلوص و ایمان افراد افزون‌تر و شدیدتر بود. بی‌گمان، داستان عشق متقابل امام(ره) و امت که هر دو در گرمای عشق به حق ذوب شده بودند و در راستای راه خدا به یکدیگر دل می‌باختند، داستانی است که در هزاران هزار دفتر و دیوان نمی‌گنجد.

در طول ده سال بعد از انقلاب، صدها هزار نامه از امت برای امام(ره) به دفتر رسید که هریک درمعنی، غزلی از عشق و قصیده‌ای از محبت و دیوانی از معرفت بود که همراه با پاسخ‌های خاص و عام حضرت امام(ره) «مثنوی» وحدت را بین امام(ره) و امت به وجود آورد. مثنوی عاشقان پاکباخته‌ای که نه در هفتاد من کاغذ می‌گنجد و نه هفتاد هزار همچون من، ظرفیت درک و توان بیانش را دارند. اما:

آب دریــــــا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید

و اینک قطره‌هایی چند از این دریای متصل به بی‌کران و نمونه‌هایی چند از نامه‌های امت و پاسخهای امام:

نامه یک مادر شهید
محضر مبارک حضرت امام(ره) خمینی سلام علیکم
با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با دورود و سلام به شهدای عزیز انقلاب ایران، اینجانب گلابی پور حسین، مادر شهید و یک زن روستایی هستم. مدتها آرزو داشتم که از نزدیک آن امام(ره) بزرگوار را ملاقات نمایم، موفق نشدم. ولی امید دارم که شما را زیارت کنم. ضمناً یک هدیه ناقابل از دستباف خودم، حضور حضرت عالی تقدیم کردم که از آن، استفاده نمایید.
امام بزرگوار، حال که شما را زیارت نکردم، اگر صلاح می‌دانید، چند کلمه از دستخط حضرت عالی را مرقوم فرمایید تا با دیدن آن دستخط به آرزویم رسیده باشم. امیدوارم که خداوند منان سایه شما را بر سر ما و همه مسلمین جهان، مستدام بدارد. ان‌شاء‌الله. به امید پیروزی هرچه زودتر رزمندگان و نابودی صدام و صدامیان.
گلابی پور حسین (18/6/63)

پاسخ امام (ره)
بسمه تعالی
بانوی محترمه، مرقوم شما و هدیه ارزشمندتان واصل شد. امید است خداوند تعالی، شهید عزیز شما را که هدیه بوده، برای اسلام، با شهدای کربلا محشور نماید و به شما و سایر بازماندگان آن شهید صبر و اجر عنایت فرماید.
روح‌الله‌الموسوی الخمینی
17 ذی‌الحجه 1404

شنبه 6 اردیبهشت 1393  10:20 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

نامه یک خانواده شهید
بسمه‌تعالی
محضر مبارک رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی "آیت‌الله العظمی امام خمینی حفظه‌الله تعالی"
ضمن سلام. سلام یک خانواده شهید عزیز از دست داده و داغدار را به آن مرجع دلسوز و بیدار و قلب پاک شما می‌رسانم. ای عزیز دل خانواده‌های شهدا و ای کسی که نامت تسکین دهنده دل سوخته مادران و پدران در سوگ نشسته است، بدان که ما نه تنها ناراحت نیستیم، بلکه بهترین لحظه‌های زندگی ما آن لحظه‌ای بود که خبر شهادت فرزندمان را شنیدیم و در صف خانواده‌های شهدا قرار گرفتیم.
حال تقاضامندیم که لطف فرموده خط مبارک و امضای خویش را به عنوان یادگاری و تبرک به این خانواده ارسال دارید. در انتظار نامه شما در پایین همین‌ نامه هستیم.

پاسخ امام(ره)
بسمه تعالی
من افتخار می‌کنم  به امثال شما شهید پروران شجاع متعهد، خداوند شهید عزیز شما را رحمت و به شما و دیگر خانواده شهداي انقلاب صبر و اجر ...

نامه مادر یک آزاده همراه با نامه رمزی فرزندش
بسمه تعالی 
خدمت مسئول محترم دفتر امام(ره)
سلام علیکم- پس از عرض سلام و آرزوی موفقیت برای شما. نظر به این که پسر اینجانب مدت 8 ماه است که در قید اسارت صدامیان کافر می‌باشد، اخیرا در نامه‌اش نوشته است که خیلی دلم برای پدربزرگم حاج آقا موسوی تنگ شده است و ما چون نمی‌توانیم به علت محدودیت برای ایشان، عکس یا پوستر امام(ره) را بفرستیم، لذا خواهشمندیم در صورت امکان نامه‌ای را که خدمتتان تقدیم می‌کنم، به حضرت امام(ره) مدظله العالی بدهید تا ایشان برای تبرک و تسلی دل این فرزندان عزیز ما که در زندان‌های تاریک و نمناک عراق به سر می‌برند، چند سطری مرقوم بفرمایند. ضمنا با عرض معذرت آخر نامه را با امضای "پدربزرگ حاج آقا موسوی" ختم نمایید، خدایا، خدایا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار- و از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا. آمین یا رب العالمین- مادر یک اسیر.

شنبه 6 اردیبهشت 1393  10:25 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

فرازی از نامه رزمنده اسیر
.....دلم برای تک تک شما تنگ شده است اما دلم برای یکی دیگر خیلی تنگ شده. نمی‌دونی چه قدر دلم برایش تنگ شده. اونم پدربزرگ عزیزم حاج آقا موسوی است و یکی دیگه هم که سفارش می‌کنم برای شرکت در مراسم هفتگی دانشگاه..........

پاسخ امام(ره)
به نام خدا
فرزند عزیزم، نامه شما واصل شد. امید است ان شالله به زودی خلاص شوی. ما برای شما نگران هستیم لکن خدا بزرگ است. ان شالله موفق باشی. صبر کن که خدا با صابران است والسلام.
پدربزرگت

نامه‌ای دیگر از یک رزمنده اسیر در عراق
بسم‌الله الرحمن الرحیم
اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
مادرم سلام، این نامه مخصوص پدربزرگوارم هست. پدر عزیز و هادیم و مایه دانائیم و دارای روح خدائیم، سلام علیکم. گرچه مشکل است معرفت قدر تو اما این جملاتی است تقدیم به قلب تو. و وصفت را از چند چیز پرسیدم. از کوه، گفت از من استوارتر. از دریا، گفت از من خروشان‌تر، از خورشید، گفت از من تابان‌تر. گاهی که سر انقیاد به حال تحقیر بر دامنت گذاشتیم، به ما فرزندانت فرمودی: اگر لایق باشم، دست و بازویتان را می‌بوسم دانی چرا چنین شاعرانه می‌گویم. دیده‌ای پروانه را گرد شمع مجنون وار، فقط سر سودای وصال نور دارد، من الان چنیم و یا وصال در خاطرم هست که از او دورم، اما عیان می‌بینم که اگر مولایت بخواهد، به زودی شاید تو را ببینم، و گر نبینم وعده ما بر سر حوض با مادرت. ان شالله
خداحافظ التماس دعا (پدر ما را حلال کن) 66/4/22

پاسخ امام(ره)
به نام خدا
فرزند عزیزم، نامه شما که از سلامت مزاجتان به حمدالله خبر داد، واصل شد و موجب خرسندی از این جهت و افسردگی از جهات دیگر شد. عزیزم ما سلامت هستیم و به شما و سایر دوستان در بند دعا می‌کنم. شما نگران نباش. این نحو گرفتاریها برای دوستان خدا همیشه بوده و موجب بلندی مقام و رحمت خدا هست. امیدوارم به زودی همگی با سلامت به وطن خود بازگردید. به دوستانتان سلام مرا برسانید. خداوند به شماها صبر و اجر عنایت کند.
عبدالله

شنبه 6 اردیبهشت 1393  10:27 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

نامه یک فرزند شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر عزیز و بزرگوار خوبمان، سلام
ان شاءالله حال شما خوب باشد که اگر حال شما خوب باشد و سرحال باشید ما هم خوشحال خواهیم بود. دو سال است که بنیاد شهید برای ما فرزندان شهدا، اسرا، مفقودین اردوی سراسری می‌گذارد و در اردوی هر ساله آرزوی دیدار با شما را داریم، اما نتوانسته‌ایم. امسال که برای سومین بار برای اردو می‌رویم از شما که به جای پدرمان هستید، می‌خواهیم که برای ما پیامی بدهید و ما را چند نصیحت بکنی که ما پس از پدرمان چه کارهایی باید انجام بدهیم و در جامعه چه بکنیم.
خداحافظ شما ان شاءالله بتوانیم روزی با شما دیدن کنیم.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
یک فرزند شهید که از جانب همه شرکت کنندگان این آرزو را دارد.

پاسخ امام(ره)
بسمه تعالی
فرزند بسیار عزیزم!
نامه محبت آمیز شما که از جانب خود و دیگر فرزندان عزیز شهدا و مفقودین و اسرا بود موجب خرسندی شد. امید است شما عزیزان خردسال که یادگار فداکاران در راه خداوند تعالی و اسلام عزیز هستید چون پدران بزرگوار خویش خود را برای دفاع از اسلام بزرگ میهن عزیز مهیا سازید و با فرا گرفتن علم و ادب و کوشش در راه به دست آوردن کمال انسانی و اخلاق اسلامی برای اسلام عزیز و کشور خودتان فرزندان شایسته‌ای باشید. شماها با از دست دادن عزیزان خود فرزندان اسلام و پیامبر عظیم‌الشان انشالله تعالی در پناه خداوند عالم موفق شوید.
با کسان خود مخصوصا مادران داغدیده به خوبی رفتار نمایید. از خداوند منان سلامت برای شما و رحمت برای شهیدان، سلامت و رهایی برای اسراء و مفقودین شما خواستارم.
والسلام علیکم.
شوال 1405- روح‌الله الموسوی الخمینی

نامه یک جانباز
بسم‌الله الرحمن الرحیم
حضور محترم زعیم عالیقدر و رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ناخدای کشتی محرومان حضرت امام خمینی مدظله‌العالی، امام عزیز!
اینجانب سعید پورسراج فرزند کاظم ساکن شهر شوشتر مسئله‌ای را خواستم مطرح کنم. امید است که جواب بفرمایید و با عرض پوزش از اینکه وقت مبارک و گرانبهای شما را می‌گیرم. امام عزیز! من در حدود 19 سال است درخانواده‌ای مذهبی زندگی می‌کنم.
از ابتدای جنگ – اگر خداوند قبول کند ان شاءالله – چند نوبت در جبهه‌های حق شرکت کرده تا آخرین بار در عملیات والفجر مقدماتی پای چپم از زیر زانو قطع گردیده. اما از آنجا که در طول مدت این جنگ دوستان زیادی را از دست داده‌ام و عشق جبهه رفتن مرا آرام نمی‌گذارد، مدتی پیش به هر نحو که بود برای دعا خوانی به جبهه اعزام شدم ولی هر چه خواهش کردم که با برادران به خط مقدم و عملیات بروم، برادران اجازه ندادند و حالا دیگر از ناراحتی طاقتم سرآمده و می‌خواهم این مسئله را از شما، جناب فرمانده کل قوا، درخواست کنم و تنها ناراحتی من این است که می‌بینم هر روز یکی از دوستانم شهید می‌شود و با از دست دادن این همه دوست، می‌ترسم در شهر و یا در بستر بمیرم و خیلی عشق به شهادت دارم و تلاش می‌کنم که به دوستانم ان‌شاءالله ملحق شوم. امیدوارم که جواب مصلحت آمیز را بفرمائید.
ضمنا اماما، اگر خط مقدم به صورت پدافندی باشد و کاری از من ساخته باشد می‌توانم شرکت کنم و اگر شرکت کنم و مثلا کشته شوم،‌ آیا شهید هستم یا نه؟ در آخر امید آن دارم که با دستخط مبارک خودتان به طور خلاصه جواب دهید و ان‌شاءالله ما را حتما در جواب نامه نصیحت بفرمایید.
عاشقی که تا خون در رگ دارد، شما را فراموش نمی‌کند و همیشه قلبش برای شما می‌تپد: سعید پورسراج.

پاسخ امام(ره)
بسمه تعالی
فرزند عزیزم، من از خداوند منان مسئلت می‌کنم که شما را با شهدای اسلام محشور نماید و شما که سلامت خودتان را در راه اسلام داده‌اید از زمره شهیدان هستید و حق خودتان را به اسلام عزیز ادا نمودید و از اینکه به جبهه نمی‌شود بروید ناراحت نباشد. امید است خداوند شما را حفظ فرماید. والسلام علیکم و رحمةالله».
11 اردیبهشت 63 – روح الله الموسوی الخمینی

شنبه 6 اردیبهشت 1393  10:30 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

نامه دانش‌آموزان کلاس پنجم دبستان دخترانه فاطمیه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم
سلام بر امام عزیز و بزرگوارمان، خمینی روح خدا
اما عزیز، ما بچه‌های کلاس پنجم جهاد مدرسه فاطمیه هستیم. چون در کتاب دینی ما نامه امام محمدتقی (علیه‌السلام) را به فرمانده سیستان و نصیحتهایی را که امام(ره)، به ایشان کرده‌اند، نوشته، ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامه‌ای نوشته و شما را نصیحت کنیم. ولی اماما، ما شما را نمی‌توانیم نصیحت کنیم زیرا شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید. شما آن امام بت شکنی هستید که مدت چهل سال است نمازهای شبتان ترک نشده. ای بزرگی که ما را از قعر زشتیها و فسادها و بی‌ایمانیها به ساحل نجات رساندی ما در این ماههای عزای محرم و صفر، عزا می‌گیریم، زیاد نمی‌خندیم و سینه زنی و نوحه خوانی می‌کنیم؛ چون شما به آن تاکید کرده‌اید.
اماما! اگر می‌توانستیم که چهره پاک و نورانی شما را از نزدیک ببینیم، خیلی خوب می‌شد، ولی باز شکر که لیاقت آن برای ما پیدا شده که برای شما نامه بنویسیم. ای خمینی عزیز و جانمان! شما پدر همه ما بچه‌ها هستید. ای پدر بزرگوار! ما شما را به اندازه ریگهای روی زمین،‌ آبهای توی دریا و ابرهای آسمان، دوست داریم. اماما! ای کاش مسئولین مدرسه وسایلی فراهم کنند که بتوانیم از نزدیک، شما را ببینیم.
همه ما امیدواریم یک بار هم که شده در عمرمان تو را ای آنکه وصفت را فقط خدا می‌تواند بکند، ببینیم. ای امام عزیزمان! خواهش می‌کنیم از اینکه از شما تعریف کردیم، ناراحت نشوید. به خدا، قلم در وصف شما خود می‌رود و نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم.
اماما! بدان که ما مانند مردم کوفه تو را تنها نخواهیم گذاشت. اماما! ما از همین بچگی نماز می‌خوانیم، ‌مقنعه سر می‌کنیم. برای مبارزه با آمریکای جنایتکار و شوروی کثیف و برای کوری چشم دشمنان، حتی ورق دفترمان را تا آنجا که بتوانیم، نمی‌کنیم. ای امام عزیزمان! بگذار آخرین حرفهایمان را، گو اینکه دلمان نمی‌خواهد نامه را تمام کنیم، بنویسیم. ای امام عزیز، تو مانند قلمی می‌مانی که همیشه سعی داشته‌ای و سعی می‌کنی که بر روی کاغذ دلها، نام خدا را بنویسی.
اماما! ما بچه‌های کوچک از ته قلبمان، سه خواهش از شما داریم و امیدواریم لیاقت آنها را داشته باشیم. اول آنکه: ای پدر بزرگوارمان! ای پیر جماران! ای روح خدا! با خط زیبای خودتان برای ما جواب بنویسید و ما و آموزگارانمان را در آن نصیحت کنید. دوم آنکه: عکسی از خودتان را با امضایتان همراه آن، برای ما بفرستید و در آخر آنکه: امام جان! همه ما فدای یک لحظه عمر تو، ای رهبر عزیز! با چشمانی مشتاق، منتظر جواب نامه شما هستیم. تو ای صدام پست! ای ریگان خائن و ای بگین بی‌حیا! بدانید که خون بر شمشیر پیروز است. این گفته روح خدا، امام است. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار – از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا – از صحنه روزگار منافقین روبردار – ستارگان چو رفتند، تو خورشید را نگهدار.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

پاسخ امام(ره)
بسمه تعالی
فرزندان عزیزم! نامه محبت آمیز شما را قرائت کردم. کاش شما عزیزان مرا نصیحت می‌کردید که محتاج آنم. امید است با نشاط و خرمی درسهایتان را خوب بخوانید و در همان حال، به وظایف اسلامی که انسانها را می‌سازد، عمل کنید و اخلاق خود را نیکو کنید و اطاعت و خدمت پدران و مادرانتان را غنیمت شمارید و آنها را از خود راضی کنید و به معلمهایتان احترام زیاد بگذارید. سعی کنید برای اسلامی و جمهوری اسلامی و کشور خودتان مفید باشید. از خداوند تعالی، سلامت و سعادت و ترقی در علم و عمل برای شما نور چشمان آرزو می‌کنم. سلام بر همه شماها.»
29 شهر صفر 1403 – روح الله الموسوی الخمینی

یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  11:01 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

نامه یک دختر بچه
بسمه تعالی
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی‌ امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی دام ظله.
سلام عرض می‌نمایم، سلام علیکم هر چند قلم قاصر است و نمی‌توانم برای شما فرزند پاک رسول الله (ص) نامه بنویسم اما می‌بخشید که به خود این جرات را داده‌ام.
امام عزیز! این هدیه ناقابل را بنده حقیر به شما تقدیم می‌نمایم امیدوارم که قبول بفرمایید خداوند ان شاء الله عمر با برکت شما را تا ظهور حضرت مهدی (عج) ارواحنا‌ له فداه طولانی بفرماید.
امیدوارم که ما را در آن دنیا از شفاعت خود بی بهره نگذاری.
امام عزیز! جواب نامه مرا با دستخط مبارک خودت بنویس که این هدیه به دست شما رسیده است بیشتر از این مزاحم اوقات شریف و گرانبها‌یتان نمی‌شوم از شما می‌خواهم که برای من دعا بفرمایید که خداوند به من و همه توفیق خدمت به اسلام عنایت بفرماید.
والسلام التماس دعا
دختر کوچک شما – عاملی

پاسخ امام(ره)
بسمه‌تعالی
دخترم، هدیه شما واصل و موجب تشکر شد ان شاء‌الله‌ تعالی موفق و سعادتمند باشید و‌السلام علیک و رحمه‌الله"
روح الله الموسوی الخمینی

دوشنبه 8 اردیبهشت 1393  10:49 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 نامه یک دانش آموز 12 ساله
بسم‌الله الر‌حمن ‌الرحیم
سلام علیکم. امیدوارم که حالت، ای امام عزیزمان! ای رهبر گرامی! خوب باشد و همیشه در سلامتی کامل به سر ببرید من،‌ مجتبی سلمان خاکسار از دز‌فول، 12 ساله می‌باشم بار‌ها این آرزو را داشتم که خدمت شما برسم و از نزدیک شما را ببینم و افتخار و اعتماد به نفس کنم اما متاسفانه از بخت بد تا حالا نتوانسته‌ام صورت مبارک شما را زیارت کنم حالا امیدوارم جواب نامه‌ام را با خط خودت بنویسی تا با نگاه کردن خط مبارکتان افتخار کنم و دوست دارم برایم دعا کنی.
خداحافظ شما


پاسخ امام(ره)
بسمه تعالی
«ان شاء الله تعالی موفق باشید و خداوند به شما برکت، مرحمت فرماید.»
روح الله الموسوی الخمینی

نامه یک خانم خانه‌دار
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدمت رهبر کبیر انقلاب و  نایب بر حق امام زمان سلام.
امیدوارم این سلام گرم و ناقابل من را که از فرسنگ‌ها راه دور می‌آید، بپذیری، سلامی مملو از مهر و محبت، سلامی که از اعماق قلبم بر می‌خیزد و به سوی شما می‌آید سلامی که از این تونل‌های پر پیچ و خم جاده‌ها گذشته و هزاران خاطره‌های گوناگون در بر گرفته و برای شما بازگو می‌کند سلامی که از وجود اینجانب، به شما، امام عزیز، گزارش‌ها می‌دهد ان شاء الله که حالت خوب بوده و در پناه ایزد متعال،  به سلامتی هر چه تمام تر زندگی کنی و در پناه امام زمان، خوش و  خرم باشی.
من زنی 33 ساله هستم که شش دختر دارم من گردنبندی را که از دسترنج خودم تهیه کردم برای شما فرستادم امیدوارم که قبول فرمایید.
امام عزیز! ما شما را خیلی دوست داریم و خیلی دلمان می‌خواهد شما را زیارت کنیم، ولی چون نمی‌توانیم به دیدن شما بیاییم، می‌خواهیم یک چیزی از شما داشته باشیم از شما خواهش می‌کنیم که جواب نامه را به دست خودت برایمان بفرستی و.... دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما خدایا،  خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار- از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای. به امید پیروزی اسلام.
زهرا جعفری

پاسخ امام(ره)
بسمه تعالی
خواهرم! نامه محبت آمیز و هدیه‌ای که فرستاده بودید واصل شد از شما تشکر می‌کنم و امیدوارم خداوند متعال شما و فرزندانتان را سلامت و عافیت و سعادت دین و دنیا و آخرت عنایت فرماید چون میل دارم که خود شما از هدیه‌ای که برای من فرستاده‌اید و آن را قبول نموده‌ام استفاده کنید لهذا برای شما فرستادم و السلام علیک و رحمت الله"
روح الله الموسوی الخمینی

سه شنبه 9 اردیبهشت 1393  9:08 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

اینجانب دست و بازوی شما‌ها را می‌بوسم!
عکس زیر را یکی از بچه‌های بسیار خوب جبهۀ جنوب،  در دی ماه 1365 نزد اینجانب آورد و گفت:" می‌خواهیم آن را برای اهدا به رزمندگان تکثیر کنیم. آن را خدمت حضرت امام(ره) ببر و درخواست کن تا مطلبی را در رابطه با رزمندگان روی عکس مرقوم فرمایند."
گفتم:" طبق معمول، بعید است که غیر از امضاء چیز دیگری بنویسند. "ولی هنگامی که مشرف شدم و مطلب را به عرض رساندم، حضرت امام(ره) بدون تأمل قلم را برداشتند و درکنار عکس، این جمله‌ها را همان گونه که در تصویر آمده، نوشتند:


بسمه تعالی
از خداوند تعالی پیروزی نهایی رزمندگان عزیز را خواستارم. عزیزان من بکوشید؛ خداوند تعالی با شما است. اینجانب، دست وبازوی شماهارا می‌بوسم.
والسلام علیکم و رحمه الله
روح الله الموسوی الخمینی


 

چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393  11:13 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

حدیثی دیگر از عشق
عشق متقابل امام و امت و حماسه‌ها و ادبیات نشأت گرفته از آن حدیثی است ناگفته که درهیچ دفتر و کتابی نمی‌گنجد.
حدیثی باهزاران هزار فصل وباب که هر فصلش بهاری از حیات جاودان وهر بابش راهی به سوی بهشت بی‌کران است.
و این هم چشمه‌ای از این حدیث که بسیجیان عاشق و پابرهنگان سر به دار از دیار عشق و از خطوط مقدم جبهه حق در پاسخ به ندای پیر جماران برای کمک به سیل زدگان با جمع آوری مخارج راه و موجودی اندکشان آن راهدیه کرده‌اند و چه باشکوه و زیبا است حماسۀ اینان که هم دست از جان شسته و دل از خانه وخانمان بریده، درمیدان نبرد از مرز‌های ایمان وعشق دفاع می‌کنند و هم درحالی که خود از کمترین متاع دنیا برخوردارند همان رانیز در راه معشوق و بندگان خسارت‌دیده‌اش نثار و با ایثار جان ومال خود هم از امنیت و ناموس جامعۀ اسلامی در برابر دشمنان وهم از درماندگی آنان در برابر آسیب طبیعت دفاع می‌کنند و اینک متن نامه آنان که همراه با رسید بانکی مبلغ اهدایی برای دفتر امام(ره) ارسال کرده‌اند:
بسم رب الشهداء والصدیقین
دفتر حضرت امام خمینی روحی له الفداء
با سپاس از حضرت حق، اکنون ما دردیار عشق و خون وایثار، با نام حضرتش صبرو قرار گرفته وبا توفیقاتش دلبسته و با توکل بر نعماتش به سجود نشسته و شاکریم.
و با نصرت و یاری از انفاس طیبۀ حضرت بقیه الله الاعظم مهدی فاطمه (عج) و با عرض ادب و پیشگاهش، به عنایتش امیدوار و بر فرماندهیش قائم و در انتظار، وبه لطف و مرحمتش چشم دوخته‌ایم ودلبسته به الطاف حضرتش می باشیم و بادعای پیر جمارانمان، روح خدا، این مائده آسمانی ومراد همه عارفان شب و عاشقان پیکار و جهادر روز واین یگانه مظهر کمال انسانیت قرن، به درگاه حق تعالی به دریوزگی نشسته و بااشکهای نیمه شب حضرتش عسل شهادت کرده و به انتظار فرمان حضرتش به قیام ایستاده‌ایم و جهت غسل شهادت کرده و به انتظار فرمان حضرتش به قیام ایستاده‌ایم وجهت ضربه آخرین، با تلالؤی از جیش مهدی(عج) و با مقاومتی از سپاه محمد(ص) وبا خشمی عصیان برانگیز بر کفر جهانی و استکبار، و با اندیشه‌ای به بلندای آفتاب جهانتاب و با آرزویی بزرگ برفتح کربلا و قدس و با ندایی از وحدت و تکبیر الله اکبر، آماده‌ایم تاتار و پود تمام فرعونیان و ملحدان را به آتش کشیده و تمام هستی عفلقیان و ظلم وتباهی را برای همیشه مدفون سازیم که زمان آن فرا رسیده وچشم به راه آن فرمانیم که از حضرت امام برسد.
اکنون پیام امام بزرگوار و عزیزمان را از ورای سرزمین خونین خویش شنیدیم و با جان ودل پیوند زده‌ایم و با اشک چشم به انتظار نشسته کربلای حسین(ع) شستشو داده و از ماترک کوله بار همراهی خود که تصور بر خرجی راه ودیار شهیدانمان بود و بر عزیمت کاروانیان کربلا ذخیره داشتیم هدیه خیر نمودیم که به راستی طاقت اشک محرومان و ناله ستمدیدگان قهر طبیعت و تحمل بار سنگین ویرانی سیل بنیان کن و ویرانگر را از یاران خویش درشهر و قصبه‌ها را نداریم.
بلکه همان اشک فرزندان شهدای گرانقدر و جنگ و انقلاب درراه پرفراز مسئولیتها ما رابس، و بر ماگران است و کوله بار داشتن گناه ما را کفایت می‌کند که از حضرت رب العالمین تقاضای مغفرت و آمرزش گناه را خواهیم داشت و اکنون این جمع آوری شده ناقابل رزمندگان با هزاران تقاضا و امید جهت التماس دعا و همدردی فرزندان اسلام وامام و این آب وخاک  تقدیم و از همه انسانهای متعهد و دردمند تقاضا مندیم تا در این راه انسانی به پیام امام عزیز و بزرگوار نهایت عنایت خود را مبذول فرمایند  ان شاء الله
گردان حضرت رسول(ص) از سپاهیان حضرت محمد (ص) از تیپ 12 قائم علیه السلام استان سمنان.
با امید و توفیق از حضرت حق جهت طول عمر حضرت امام عزیز.
و با آرزوی پیروزی رزمندگان برکفر جهانی و با توفیق شفای عاجل مجروحین و معلولین و آزادی اسراء دربند.
و به امید زیارت کربلا حسین ان شاالله.

چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393  11:13 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

تکریم فرزند شهید
عاطفه و محبت امام(ره) نسبت به مؤمنان و مستضعفان به همان اندازه عمیق و شگفت‌انگیز است که انعطاف‌ناپذیری و سرسختی معظم‌له در برابر مستکبران و ستمگران و آن عاطفه و این سرسختی را در عواطف محرومان و مستضعفان و نیز کینه و دشمنی مستکبران و ستم‌پیشگان نسبت به ایشان - به طور متقابل - می‌توان ارزیابی کرد.
روزی یک خانم ایتالیایی که شغل او معلمی و دینش مسیحیت بود، نامه‌ای آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت به امام(ره) و راه او! همراه با یک گردنبند برای ایشان فرستاده بود. وی متذکر شده بود که "این گردنبند را که یادگار آغاز ازدواجم است و به همین جهت آن را بسیار دوست دارم، به نشان علاقه و اشتیاقم نسبت به شما و راهتان تقدیم می‌کنم."
مدتی آن را نگه داشتیم و بالاخره با تردید از اینکه امام(ره) آن را می‌پذیرند یا نه، همراه با ترجمه نامه خدمت معظم‌له بردیم. نامه به محضر ایشان رسید، گردنبند را نیز گرفتند و روی میزی که در کنارشان قرار داشت، گذاشتند. دو سه روز بعد، اتفاقاً دختربچه دو یا سه ساله‌ای را آوردند که پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود.
امام(ره) وقتی متوجه شدند، فرمودند:
الان بیاوریدش داخل.
سپس او را روی زانوان خود نشاندند و صورت مبارکشان را به صورت بچه چسبانیده و دست بر سر او گذاشتند. حالتی که نسبت به فرزندان خودشان هم از ایشان دیده نشده بود. مدتی به همین حالت – آهسته – با آن دختربچه سخن گفتند. با آنکه فاصله ما با ایشان کمتر از یک و نیم متر بود،‌ شنیدن حرف‌های ایشان برای ما دشوار بود. بچه که افسرده بود، بالاخره در آغوش امام(ره) خندید و به دنبال آن، انگار امام(ره) هم احساس سبکی و انبساط خاطر کرد.
آنگاه دیدیم که معظم‌له همان گردنبندی را که زن ایتالیایی فرستاده بود،‌ برداشتند و با دست مبارکشان بر گردن دختربچه انداختند. دختربچه در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید، از خدمت امام(ره) بیرون رفت.

تاثر شدید
یکی از آقایان در رابطه با موشکبارانها به مسجد سلیمان سفر کرده بود. در بازگشت و هنگام تشرف به محضر امام(ره)، ظاهرا از قول امام جمعه آنجا نقل کرد که بر اثر اصابت یک موشک عراق به مسجد سلیمان و شهادت و جراحت عده‌ای، بعد از ساعتهای متمادی هنگامی که هنوز با برداشتن آوار در جستجوی کشته‌ها و زخمیهای احتمال بودند،  کودکی خردسال که به شکلی فوق العاده،  بعد از این مدت زنده مانده بود، از زیر آوار خارج شد. هنگامی که این کودک، خاک و انبوه جمعیت کمک رسان را دید، بدون مقدمه و قبل از هر سختی با صدای رسا فریاد کشید: " جنگ جنگ تا پیروزی"، "خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار".
حضرت امام(ره) که گزارش و داستان را به دقت گوش می‌کردند و نگاهشان به گوینده بود، وقتی مطلب به جمله اخیر رسید با آنکه صلابت چهره امام(ره) تاثرهای درونیشان را در خود محو می‌کرد و معمولا ایشان اندوه و رنج خود را در سراپرده سینه فراخشان مستور می‌داشتند، گویی ماجرای این کودک معصوم  و درنده خوبی دشمن، چنان طوفانی در امام(ره) ایجاد کرده بود که تاثری شدید در چهره ملکوتیشان نمودار شد اشک در چشمانشان حلقه زد، نگاهشان را به پایین انداختند، چشمهایشان را به هم فشردند و...

دعا برای رزمندگان
در تاریخ 26/10/62 مقداری پارچه که جمله های " الله اکبر"،" عاشقان کربلا"، " راهیان‌قدس" و... روی آنها چاپ  شده بود و قرار بود به منظور " پیشانی بند " برای رزمندگان به قرارگاه کربلا فرستاده شود، به خدمت حضرت امام(ره) بردم و درخواست کردم که تبرک فرمایند حضرت امام(ره) دستشان را داخل پارچه‌ها فرو بردند و شروع کردند به خواندن دعا تا وقتی که من از اتاق خارج شدم، ایشان همچنان به خواندن آن دعا مشغول بودند.

شنبه 13 اردیبهشت 1393  11:06 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

انسان دوستی بی مرز!
فطرت پاک و دست نخورده تمام مستضعفان و همه آزادگان جهان و حتی غیر مسلمانها، مجذوب انسان دوستی، آزادگی، وارستگی و جاذبه معنوی امام(ره) بود و شعاع این جاذبه تا اعماق زندانهای نژاد پرستانه آمریکا و آفریقای جنوبی نفوذ کرده بود. تا آنجا که یکی از مجله های معتبر آمریکا طی گزارشی از یکی از زندانهای آمریکا به این واقعیت اعتراف کرده و همراه با این گزارش، عکسی را به چاپ رسانده بود که نشان می داد که زندانی سیاهپوست، عکس حضرت امام(ره) را در سلول خود بالای سرش نصب کرده است.
در طی سالهای بعد از انقلاب، هزاران نامه از مردم غیر مسلمان در سرتاسر جهان به ویژه از  سیاهپوستان و سرخ پوستان و ملتهای دربند برای حضرت امام(ره) به دفتر رسید که هر یک با زبانی، شور و شوق و عشق وعلاقه خود را به امام(ره) ابراز می داشتند و برخی خواستار کتب و آثار و بیوگرافی امام(ره) و یا کتابهای اسلامی وقران بودند گروهی نیز طالب عکس و امضای حضرت امام(ره) یا نصیحت و اندرز و یا قطعه‌ای از لباس و وسایل شخصی حضرتشان بودند.
حضرت امام(ره) نیز در مقابل، آنان را مورد محبت و تفقد خود قرار می‌داند و ضمن آن، نامه هاى وارده را به طور شخصی جواب می‌داند. ایشان اجازه فرموده بودند که در سایر موارد، برحسب تناسب درخواست به وسیله دفتر یا وزارت امور خارجه یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پاسخ شایسته همراه با قرآن مترجم و یا کتابهای درخواست شده تا حدی که از جهت متن و ترجمه مورد اطمینان باشد برای آنان فرستاده شود که اینجا دو نمونه از مواردی که حضرت امام(ره) شخصا پاسخ فرمودند ذکر می‌شود:

نامه دانش آموزان مدرسه " اسپرینگ دال" آمریکا
نمونه اول، نامه‌ای بود که از سوی دانش آموزان مدرسه "اسپرینگ دال"  واقع در " ارکانزاس" آمریکا همراه با یک جفت جوراب برای حضرت امام(ره) فرستاده شده بود و ضمن آن تقاضا کرده بودند که حضرت امام(ره) یک جفت جوراب مستعمل و کهنه یا هر لباس دیگری را از خودشان که بی ارزش و کهنه باشد برای آنان بفرستند. نامه مذکور بعد از ترجمه، همراه با جوراب خدمت امام(ره) تقدیم شد، معظم له به جای فرستادن  جوراب یا لباس، دستور فرمودند، کتابی به وسیله کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از سخنان پیغمبر اکرم (ص) در رابطه با کودکان تهیه شده بود، ترجمه و همراه با نامه‌ای که در زیر، متن آن به نظر می‌رسد، برای آنان فرستاده شود.

پاسخ امام(ره)
بسم ا... الرحمن الرحیم
فرزندان عزیز خوب دبیرستان " اسپرینگ دال" از کانزاس آمریکا نامه محبت آمیز و هدیه ارزشمند شما عزیزان را دریافت نمودم. من می‌دانم که سرخ پوستان و سیاه پوستان در فشار و زحمت هستند. در تعلیمات اسلام فرقی بین سفید وسرخ و سیاه نیست، آنچه انسان‌ها را از یکدیگر تميز می‌دهد تقوی و اخلاق  نیک واعمال نیک است. از خداوند بزرگ می‌خواهم شما فرزندان عزیز را موفق کند و به راه راست هدایت فرماید.
یک جزوه از کلمات نصیحت آمیز پیغمبر بزرگ اسلام را که برای کودکان ایرانی هدیه داده‌اند برای شما عزیزان می‌فرستم و به شما دعای خیر می‌کنم، امید است در ارزش‌های انسانی موفق باشید."

شنبه 13 اردیبهشت 1393  11:11 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

درخواست یک دختر آلمانی
درمورد دیگر، یک دختر خانم آلمانی طی نامه‌ای و ضمن درخواست عکس و امضای امام(ره) از محضر امام(ره) تقاضا کرده بود که معظم‌له چند جمله پندآمیز روی کارتی که در پشت نامه فرستاده بود، برای او بنویسد و حضرت امام(ره) جمله‌های زیر را مرقوم فرمودند و نامه برای او فرستاده شد:
بسمه تعالی
سعی کنید برای جامعه فرد مفیدی باشید. سعی کنید تحت تاثیر قدرت‌های شیطانی واقع نشوید. سعی کنید انسان متعهد باشید. ان شا‌الله سلامت باشید."
روح الله الموسوی الخمینی

دوستان را کجا کنی محروم
توکه با دشمـــنان نظر داری

حضرت امام(ره) تا آنجا که مربوط به شخص خود و در توانشان بود و درچهار چوب عقل وشرع می‌گنجید، هیچ گاه درخواست و تقاضای کسی را جواب ردّ نمی‌دادند.

هر روز صبح، در خلال برنامه‌های روزانه، کارهای متعددی را نیز در این رابطه انجام می‌دادند. تا آخرین روز قبل از انتقال به بیمارستان، درخرداد 1368 وعلی رغم کهولت سن و ضعف متزاید ومشاغل زیاد وسنگین مربوط به رهبری جهان اسلام، بدون اینکه حتی در یک مورد و یک بار! اظهار ملامت وگرفتگی و ناخرسندی کنند، این نوع کارها را که به ظاهر بسیار جزئی می‌نمود، انجام می‌دادند:

امضاء
روزانه چند قرآن و چند عکس از حضرت امام(ره) که بیشتر مربوط به خانواده‌ِ شهدا و بچه‌های جبهه بود، به وسیله‌ی ما و دیگر اعضای دفتر، نزدشان برده می‌شد. ایشان آن‌ها را امضاء می‌کردند و معمولاً چند استخاره نیز که درمورد درخواست مومنان بود، انجام می‌دادند.
تا چندی پیش از رحلتشان، روزانه عکس تعدادی از شهدا را که به وسیله‌ِی خانواده‌هایشان برای امضاء به دفتر رسیده بود، خدمتشان می‌بردیم. حضرت امام(ره) علاوه بر امضاء در بسیاری از موارد، جمله‌هایی را نیز روی عکس شهدا می‌نوشتند.
در بعضی موارد می‌نوشتند:
خداوند رحمت کند شهید سعید ما را.
و گاهی می‌نوشتند:
خداوند رحمت كند این شهید سعید را.
در بسیاری از موارد، هنگام امضای عکس شهدا، آثار غم واندوهی سنگین در چهره‌ی مبارک و مهربانشان ظاهر می‌شد. گاهی از اسم و رسم صاحب عکس سوال می کردند. از جمله یک روز که " عکس شهید غلامرضا رضایی" را که در هنگام شهادت، هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، برای امضاء به دست مبارکشان دادم. حضرت امام(ره) چند لحظه ای به عکس خیره شدند و سپس سوال کردند:
این عکس کیست؟
آقای رسولی گفت: "اخ الزوجه آقای رحمیان است."
حضرت امام(ره) با آهنگی غم آلوده ذکر "لا اله الا الله " را به زبان آورند و سپس جمله‌هایی را همراه با امضاء زیر عکس نوشتند.
به هر حال، امضای عکس شهدا هنگامی متوقف شد که حضرت امام(ره) دچار یک سکته قلبی مجدد شدند. پزشکان توصیه کردند که چون دیدن عکس شهدا امام(ره) را متاثر می‌کند و ممکن است روی قلب مبارکشان اثر بگذارد، از آوردن آنها برای امضاء خودداری شود بدین ترتیب، این برنامه ترک شد، ولی در عین حال، بعضی از افراد باز هم گاهگاهی عکس شهدا در می آوردند و حضرت امام(ره)، با اشتیاق امضاء می‌فرمودند.
قابل ذکر است که چندی قبل، بریده یکی از جراید آمریکا را برای حضرت امام(ره) فرستاده بودند که در آن گزارش شده بود که امضای حضرت امام(ره)، به عنوان گران ترین امضاء در یکی از بازارهای بورس به فروش رسیده است که به عرض امام(ره) رسید و هیچ اعتنایی نکردند.

اجرای صیغه عقد
از دیگر کارهایی که حضرت امام(ره) تقریبا به طور روزانه، بیشتر در روزهایی که ملاقات و برنامه دست بوسی برقرار بود انجام می دادند، اجرای صیغه عقد ازدواج بود که در برخی روزها تا چهار مورد می رسید، برنامه اجرای عقد را حتی در سردترین روزها، با اینکه تقریبا در فضای باز و بی حفاظ می‌نشستند، انجام می‌دادند، حضرت امام(ره) در اجرای عقد، همچون سایر امور، گذشته از جهات شرعی، سخت ملتزم به رعایت مقررات قانونی بودند، به طوری که افراد متلزم بودند که قبل از تشرف برای عقد، حداقل کارهای قانونی را انجام دهند، در هنگام جاری ساختن صیغه عقد، حداقل زوجین و پدر دختر حضور داشتند حضرت امام(ره) وکالت زوجه را به عهده می گرفتند و بعد از اجرای  عقد، به زوجین تبریک می‌گفتند. سپس آنها را به رعایت اخلاق اسلامی و سازگاری با یکدیگر توصیه و برای آنها دعا می‌کردند.

شنبه 13 اردیبهشت 1393  11:18 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها