چرا با ما قهر کرده؟
روزی یکی از دوستان که در اثر برخورد ناخوشایند فردی تازهوارد در مسیر، ناراحت شده و برگشته بود. حضرت امام(ره) در اولین لحظاتی که مشرف شدیم سراغ ایشان را گرفتند که موضوع به عرض رسید. بلافاصله با تبسمی تاثرآمیز و محبت انگیز فرمودند: اگر یک... ایشان را ناراحت کرده چرا با ما قهر کردهاند؟
ایشان با اطلاع از مطلب فوق و اظهار محبت امام(ره)، متاثر و طبق روال به کار خود ادامه داد.
در این زمینه نه فقط اعضای خانواده حضرت امام(ره) و مسئولین دفتر که خدمتگزاران بیت، هرکدام داستانهایی جالب و آموزنده از صفا و صمیمیت و محبتها و نوازشهای کریمانهی حضرت امام(ره) دارند.
پابرجا و تغییرناپذیر
بعد از چند ماه که امام(ره) را، در سال 1343، به ترکیه تبعید کردند، مرحوم حاج آقا مصطفی را نیز دستگیر کرده و پیش امام(ره) فرستادند. دربارهی آن روزها مرحوم حاجآقا مصطفی(قدس سره) نقل میکرد:«وقتی در فرودگاه بغداد با امام(ره) از هواپیما پیاده شدیم، هیچ کس ما را نمیشناخت؛ پولی هم برای کرایهی اتوبوس واحد یا تاکسی نداشتیم که به کاظمین برویم.»
واقعا فراز ونشیبهای زندگی شگفتانگیز و آموزنده است! امام(ره)، مرجع تقلید دهها میلیون شیعه و پناه و امید میلیونها مسلمان، اینگونه غریب و بیپول،سرگردان و متحیر که چگونه باید از فرودگاه به بغداد و کاظمین بروند! آیا از یک ناشناس پول قرض کنند؟ یا سوار ماشین شوند و بگویند پول نداریم؟
کمی در محوطه قدم میزنند که ناگهان، اوضاع دگرگون میشود. یکی از علاقهمندان امام(ره) که چند سال قبل از آن، امام(ره) را زیارت کرده بود، با اتومبیل شخصی خود، از آن طرف عبور میکرده که ناگهان چشمش به دو سید معمم میافتد. اندکی سرعت اتومبیل را کم میکند تا آنها را ببیند. چهرهها به نظرش آشنا میآیند. کنار آنها توقف میکند و خیره میشود؛ واقعا درست میبیند؟! فرودگاه است! حقیقت است، نه رؤیا. او امام(ره) را با حاج آقا مصطفی در کنار خود میبیند. باشتاب از ماشین پایین میآید:
سلام علیکم آقا، شما هستید؟ کی رسیدهاید؟ چرا اینجا ایستادهاید؟ آیا منتظر کسی هستید؟ لطف بفرمایید و سوار اتومبیل شوید.
سوار شده و به کاظمین میروند و مستقیم به حرم امام موسیبنجعفر و امام محمدتقی(علیهمالسلام) مشرف میشوند. بعد هم مردم و علما مطلع میشوند و...
حدود سیزده سال از این ماجرا میگذرد و باز هم غربت؛ درمهر ماه 57 در مرز کویت، به هنگام هجرت از عراق. ولی چند ماه نمیگذرد که بزرگترین استقبال تاریخ در دوازدهم بهمن 57 از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا به وقوع میپیوندد؛ و این است نتیجهی پیمودن راه خدا و هجرت به سوی او....
همه در تلویزیون دیدیم و اطلاع داریم که وقتی امام(ره) با هواپیما به طرف ایران میآمدند، خبرنگار ازمعظمله پرسید: «شما الان چه احساسی دارید؟»
و امام(ره) جواب دادند:
هیچ!
تحلیلگران مغرض و کوتاهبین غربی و صهیونیستی با سواستفاده از این صحنه و تحریف مفهوم آن، گفتند: «امام(ره) نسبتی به مردم که این همه برای او اهدافش جان فشانی کردند، هیج احساسی ندارد!»
اما مردم به این تفسیر مغرضانه و احمقانه آنها همچون سایر تفسیرهایشان خندیدند زیرا ملت مسلمان برخلاف دشمنان از خدا بی خبر از دریچه معنویت اوج ایمان را در قله رفیع امامت رهبری خود نگریسته و میدانستند و میدانند که اصولا تمام غربتها، رنجها، زندانها و تبعیدهای امام(ره) برای اسلام بود و اسلام هم برای نجات مردم راز محبوبیت امام(ره) و این همه فداکاری مردم برای او نیز در همین نکته نهفته است.
مسئله فقط در حد دوستی متقابل نبود، بلکه موضوع ایثار و فداکاری متقابل بود.
چون فشاندی جان برای خلقها
خلــــقها باشد برایت جانفشان
اگر امام(ره) در آنجا پاسخ دادند هیچ! «هیچ» نسبت به آن چیزی که در ذهن خبرنگار بود؛ آن ذهن مادی و دنیاگرایانهای که امام(ره) را نیز همچون خودشان و سران بیایمانشان تصور میکرد؛ تصور اینکه امام(ره)؛ عاری از معنویت صرفا به خاطر اینکه الان دهها میلیون طرفدار و استقبالکننده دارد و حالا قدرتمند شده است و به نشستن بر مسند قدرت نزدیک میشود؛ تصور اینکه در همان حال به سوی یک خطر احتمالی بزرگ پیش میرود (به خاطر همین احتمال ترس تمام سرنشینان هواپیما را فراگرفته بود). اینکه شاید مانع از فرود هواپیما شوند یا هواپیما را در آسمان منفجر کنند و ....
اگر در آن لحظه از هر یک از سرنشینان هواپیما سوالی میشد - و او میخواست که صادقانه جواب دهد - نمیتوانست ترس خود را از احتمال یک حادثه مرگبار پنهان کند. در چنین شرایطی و در پاسخ به چنان خبرنگاری امام(ره) میفرماید: «هیچ». نه احساس ترس از مرگ، چراکه مرگ را آغاز زندگی میداند؛ نه احساس سرور، برای رسیدن به قدرت؛ و نه احساس غرور برای اینکه مورد توجه دنیا قرار گرفته است.
هیچ، در پاسخ به هرچیزی که در نظر آنها چیزی حساب میشود و مهم برای ایشان فقط انجام وظیفه الهی است. غربت در فرودگاه بغداد و نداشتن حتی فلس از پول، با شهرت در همه دنیا و میلیونها استقبالکننده، هیچ تغییری به وجود نمیآورد و هیچ احساسی جز برای خدا بودن و در راه رضای او گام برداشتن در وجود ایشان نیست.
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسنـــــــدم آنچه را جانـــــان پسندد