0

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

عظمت و شخصیت حضرت امام(ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.

عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیق نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره‌هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل‌های آینده، جاری می‌شود.
"محمد حسین رحیمیان" نویسنده کتاب "یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره" می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!
آنچه در ادامه می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی "محمد حسن رحیمیان" و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای  است که از دیگران شنیده است.

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:14 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

سال 1341 
بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی در فروردین سال 1340 با ارشاد والد مکرمم با نام حضرت امام (قدس سره) به عنوان شخصیت برجسته‌ای که شایسته مرجعیت و زعامت است آشنا شدم ودر مهرماه سال 41 با عشق زیارت امام و برای تحصیل علوم دینی درحدود سیزده سالگی وارد قم شدم.
کمتر روزی بود که از کوچه پس کوچه‌های "یخچال قاضی" عبور نکنم. آنجا دیار یار بود وحتی دیوار‌های گلی‌اش برای زیبا، دل انگیز و دوست داشتنی بود. درمدرسه فیضیه ساکن بودم. گر چه در آنجا و صحنها و حرم حضرت معصومه( سلام الله علیها) نماز جماعتهای متعدد و باشکوه برپا بود، اما همه چیز و همه کس را به هنگام غروب، رها می‌کردم و تا یخچال قاضی به سر می‌دویدم تا پشت سر امام درمنزلشان به نماز جماعت بایستم.
در آن زمان یکی از نشانه‌های برجستگی یک مجتهد یا یک مرجه دراین بود که در مسجدی بزرگ و معروف یا نزدیک به حرم، نماز جماعتش برگزار شود و مأمورین بیشتری داشته باشد، اما  حضرت امام(ره) درحالی که مجلس درسشان در مسجد " سلماسی" واقع در نزدیکی یخچال قاضی آکنده از درسخوان‌ترین طلاب و فضلا بود، برای امامت جماعت هرگز در پی محراب و مسجد نبودند و فقط تعدادی انگشت شمار که به هنگام مغرب خود را به خانه محقرشان می‌رساندند، توفیق می‌یافتند که با امام(ره)، نماز جماعت بخوانند، و حقیر کوچکترین آنها بودم.

آغاز درخشش
تا آن روزگار، همان گونه که اشاره شد، شهرت حضرت امام(ره) عمدتاً درشعاع فضلا و محافل علمی و خواص بود زیرا که امام بر اساس منش و روش زاهدانه خود، همواره خود را از معرض شهرت و ریاست دور می داشتند و توده مردم و حتی طلبه‌های تازه وارد، ایشان را درست نمی‌شناختند تا آنجا که طلبه‌ای مبتدی که هم حجره ما بود، از این که ما مقلد امام(ره) بودیم، اظهار تعجب کرد.
ولی دیری نپایید که با توطئه ننگین رژیم ستم شاهی در قالب " لوایح ایالتی و ولایتی" و محتوای ضد اسلامی آن در پاییز 1341 نهضت امام خمینی آغاز شد و برخورد شجاعانه و دفاع سرسختانه امام از اسلام و قرآن، موجب شد تا ناگهان چهره الهی و شخصیت ملکوتی امام درخشیدن گیرد و نور محبت و عشق الهی او بر دلهای پاک بتابد و چند ماه با تغییر تاکتیک رژیم وطرح آمریکایی به اصطلاح" انقلاب سفید "در ششم بهمن 1341، قیام تمام عیار امام علیه مثلث سوم" شاه و اسرائیل و آمریکا" شکل گرفت و شالود‌ۀ انقلاب اسلامی ریخته شد.

صبح بهاری
این بخش از  نهضت با سخنرانی آتشین حضرت امام(ره) در روز عاشورا در مدرسه فیضیه به اوج رسید.

امام(ره) با خطاب و عتاب شدید الحن به شخص شاه از جنایتها و خیانتهای او به خصوص رابطه با اسرائیل پرده برداشتند. این سخنرانی به دستگیری ایشان درپانزدهم خرداد 42 ( دوازدهم محرم) انجامید، و بعد از طی دوران حبس وحصر درتهران، درشب شانزدهم فروردین ماه 1343، آزاد وحدود ساعت ده وارد قم شدند.
آن شب در قم غوغایی بود و بی‌گمان مدرسه فیضیه تا آن زمان غلغله شادی آن شب را به خود ندیده بود. همه تا صبح بیدار بودیم و اینجانب نیز مشغول نوشتن پلارکاردها بودم.هوا همچنان تاریک بود که بی‌صبرانه پیچ وخمهای کوچه‌های محله یخچال قاضی را پشت سر گذاشتیم.
سیل  جمعیت تمام کوچه‌ها را دربر گرفته بود. عاشقان بیدل، در پی دیدار صاحبدل بودند و شیفتگان دلداده، درانتظار وصل دلدار، لحظه شماری می کردند.
طلوع آفتاب در صبحگاهان بهاری بسی روح افزا و نشاط انگیزاست. اما پگاه روز شانزدهم فروردین ماه 43گویی صبح قیامت بود، صبحی بهشتی و دل انگیز در بهار زندگی، و طلوع خورشیدی دیگر از فجر صادق درآسمان معنویت.
باران رحمت بر دلهای تفتیده از آتش هجر می بارید واشک شوق وصال از دیدگان جاری بود و لبها به قهقهه مستانه گشوده بود و به قول دوست دیرینمان حجت الاسلام محمدحسین بهجتی (شفق) که اشعار شیوایی در توصیف آن روزها سروده بود:

گریه کند دیده زشوق وصال

خنده کند لب زسر وجد و حال

حضرت امام(ره) آن شب را در منزل روبه روی منزلشان - که به نظرم می‌آید آن وقت منزل دامادشان بود- بیتوته کرده بودند.
لحظه‌های انتظار هر چه کندتر می‌گذشت و سرانجام زمان طلووع خورشید فرا رسید. فریاد صلوات، غریو شادی و های‌های گریه در هم آمیخت، با آنکه عرض کوچه کمتر از شش متر است، ولی سیل جمعیت و طوفان عشق، دایرۀ تدبیر رادرهم ریخت و مدتی طول کشید تا امام(ره) عرض کوچه را طی کردند و اوج هیجان در لحظه‌ای بود که علی رغم تلاش مرحوم حاج آقا مصطفی و آقای "اخوی اردستانی" که از طلاب قوی بنیه بود، در آستانه در و به هنگام فرود آمدن از پله‌ها صحنه‌ای نگران کننده و درعین حال بدیع رخ داد: عمامه از سر امام(ره) فرو افتاد و بازه هم شیرینی و تلخی در اوج به هم آمیخت، تلخی آن که مبادا به امام آسیبی رسد و شیرینی سربرهنه دیدن خورشید در صبح وصال و این سرفصلی از دلپذیرترین بهار و رویایی ترین ایام روزگار ما بود.

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:19 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

جشن آزادی
در آن ایام قم یکپارچه نورو سرور بود. جشنی عظیم و تاریخی ک از برگهای زیبای تاریخ انقلاب است در مدرسه فیضیه با شرکت دهها هزار نفر از سرتاسر ایران، برپا  گردید. در این جشن، حجره ما شماره 26 را با خط درشت بالای سر‌آن نوشته بودم ، در کنار زاویۀ معروف " بالخیر" مرکز تهیه و توزیع هزاران کیسۀ نقل بود و ...
جشنها تا هفته‌های متوالی ادامه داشت. جشنهایی که در مساجد و تکایا نمی‌گنجید و هر شب در یکی از خیابانهای اصلی قم برپا می‌شد و حضرت امام نیز شخصاً در برخی از آنها شرکت می‌کردند.
در یکی از شبها که جشن باشکوهی درخیابان حد فاصل میدان " شهید مطهری" و میدان " شهید سعیدی" برگزار شده بود، در پایان و بعد از سخنرانی جناب آقای " مروارید" طبق برنامه قبلی تعدادی اعلامیه_ قطعنامۀ معروف که توسط آقای " علی حجتی کرمانمی" درجشن فیضیه خوانده شد _ را پخش کردم و در همان حال دستگیر شدم، ولی باتوجه به تراکم جمعیت و ریختن تتمه اعلامیه‌ها از زیر عبا جمعیت برای برداشتن آنها هجوم آوردند و همین وضعیت زمینه را مساعد کرد تا ضمن دستپاچه شدن فرد ساواکی ورو کردن به پشت سر و دیدن انبوه اعلامیه‌ها در دست مردم، موفق شدم با یک حرکت سریع دستم را از دست ساواکی کشیده و میان انبوه جمعیت محو شدم وخلاصه ضمن پخش تمام اعلامیه‌ها فرارکنم.

ایفای دو نقش
حضرت امام(ره) در اولین سخنرانی بعد از آزادی، در مسجد اعظم ، روضۀ جانسوزی از عاشورای پانزدهم خرداد را که حدود یازده ماه از آن می‌گذشت، خواندند. او که خود حسین ( ع) زمان بود، نقش زینب(س) را نیز در رساندن پیام خون شهیدان ایفا کرد....
از کودکان بی‌پدر، مادرهای جوان از دست داده، زنهای برادر مرده و ... سخن گفت و از جنایات رژیم ستم شاهی پرده برداشت و بیش از پیش بر دشمن خروشید و چرخ نهضت را تحرکی مضاعف بخشید.
در آن روز و آن مجلس،‌ طوفانی از احساسات و خشم و نفرت از یزید و یزیدیان زمان برخاست. درعمرم چنین گریه و شیونی ندیده بودم و خود هم تا آن روز آنچنان گریه نکرده بودم.( 25/2/43)

در تابستان
تابستان سال 43 فرا رسید. حوزه تعطیل شد و اینجانب برای  مدتی کوتاه به اصفهان رفتم، ولی در این مدت هم طاقت دوری امام(ره) را نداشتم و هر چند روز یک بار به بهانه انجام دادن کاری و رساندن نامه و وجهی، به قم مشرف می شدم.
یک بار که برای بازگشتن عجله داشتم، قبل از ظهر بود که به منزل امام(ره) رسیدم و بلافاصله اذن حضور یافتم و در اندرونی درحالی که مشغول مطالعه بودند به دست بوس نائل شدم.
نامه و امانتی پدر گرامیم را تقدیم کردم و فی المجلس قبضها را خودشان نوشتند و مهر کردند و پاسخ نامه را مرقوم فرمودند و آن را با تفقد و لطف کریمانه همراه نمودند. ( 23/5/43)

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:25 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

کاپیتولاسیون و تبعید امام(ره)
حضرت امام(ره) در تاریخ هجدهم شهریورماه نیز سخنرانی مهمی درمسجد اعظم ایراد فرمودند و  بالاخره در چهارم آبان ماه که مصادف با بیستم جمادی الثانی 1384- سالروز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) – بود، سخنرانی تاریخی و سرنوشت سازشان را رد مخالفت با کاپیتولاسیون در منزلشان ایراد فرمودند. در آن روز جمعیت عظمی سرتاسر کوچه‌های محله یخچال قاضی را فراگرفته بود، و تا شعاع وسیعی درکوچه‌ها بلندگو نصب شده بود. حقیر که از ساعتها پیش از شروع سخنرانی خود را به داخل منزل امام رسانده بودم، در فاصله تقریباًٌ دو متری از پنجره‌ای که حضرت امام(ره) در آنجا نشسته بودند، جا گرفتم.
لحظات پرهیجان و شور انگیزی بود. سخنانشان را بعد از استرجاع این گونه شروع کردند:
من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من درفشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شینده‌ام خوابم کم شده. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند. عزا کردند. عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند و ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و ...
این سخنان جانسوز که از عمق جان پرسوز امام(ره) بر می‌خاست، هر کلمه‌اش چنان شرری بر دل مردم افکند و آنچنان جمعیت را ملتهب کرد که صدای ضجه و گریه شدید آنان تا گوش فلک می رسید .شور و هیجان و گریه بی امان در آن روز جاودانه و فراموش ناشدنی به مراتب از آنچه در سخنرانی مسجد اعظم و ذکر مصیبت شهدای پانزدهم خرداد دیدم بیشتر بود و وصف ناپذیرتر.
حضرت امام(ره) در این سخنرانی مفهوم کاپیتولاسیون رابه بهترین وجه اینگونه تبیین کردند:
ملت ایران را از سگهای آمریکا پست‌تر کردند ... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می‌کنند و چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد... هیچ کس حق تعرض ندارد
امام(ره) در ادامه از اعماق جان فریاد زد:
آقا من اعلام خطر می‌کنم .ای ارتش ایران! من اعلام خطر می‌کنم. ای سیاسیون ایراان! من اعلام خطر می‌کنم ... ای علمای ایران ! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر می‌کنم ... ای نجف! ای مشهد! ای شیراز! من اعلام خطر می‌کنم...
آن آقایانی که می‌گویند باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم. ما را بفروشند وخفه بشویم. قرآن ما  را بفروشند و خفه بشویم. والله گناهکار است کسی که داد نزند. والله مرتکب گناه کبیره است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام! به داد اسلام برسید.... ای شاه! به داد خودت برس... آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلید‌تر.
گفتنی است هنگامی که رژیم از تصمیم امام(ره) برای این سخنرانی آگاه شد، پیکی رابرای ملاقات با امام(ره) گسیل داشت و با امتناع امام(ره) از پذیرش او، از طریق حاج آقا مصطفی ابلاغ کرد که امام(ره) حتی اگر به شخص اول مملکت حمله کند چندان مهم نیست، ولی به هیچ وجه نباید به آمریکا تعرض کند که بسیار خطرناک است.
اما امام(ره) ضمن آنکه به این جمله : " آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر" سیاست پایدار "نه شرقی نه غربی" را نهضت اسلامی فریاد کرد، در ادامه با حساسیت بیشتر روی آمریکا تمرکز کردند و فرمودند:
اما امروز سرو کار ما با این خبیثهاست ، با آمریکاست.
رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفور‌ترین آدم دنیاست پیش ملت ما،  امروز منفورترین افارد بشر است پیش ما
‌آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکا است تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است اسرائیل هم از آ»ریکاست این وکلا هم از آمریکا هستند اگر نیستند  چرا نمی ایستند در مقابل داد بزنند؟
از دیگر نکات مهم این سخرانی امام این بود که ضمن سرزنش شدید نمایندگان مجلس بهخاطر تصویب این قانون ذلت بار فرمودند:
آنهایی که رای دادند خیانت کردند به این مملکت اینها وکیل نیستند دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من غزلشان می‌کردم.
امام(ره) نه از جایگاه مرجع تقلید و در مقام فتوای شرعی بلکه از موضع ولایت شرعی است که می‌تواند وکیل را بر فرض وکیل بودن عزل کند و این جلوه ای از دیدگاه  امام(ره) در مورد ولایت فقیه است که سال ها قبل از انکه در نجف اشرف بحث ولایت فقیه را مطرح کنند عملا آن را ابراز کردند.
حضرت امام(ره) پیام مکتوبشان را در همان روز با آیه: لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا (نسا 141) آغاز کردند و با استنادی قوی به قرآن مساله کاپیتولاسیون را با قاطعیت مردود دانستند و به این ترتیب عملا روشن ترین درس قرآنی را باری اثبات پیوند عمیق دین  و سیاست به جامعه آموختند.
در صبحدم سیزدهم آبان نه روز بعد از آن سخنرانی بود که قم را در سلطه حکومت نظامی و کماندوها یافتیم و خیلی زود در حالی که در مدرسه خان مرحوم حاج آقا مصطفی بودیم که پس از حدود دو ماه به صورت ظاهر آزاد اما بعد از چند روز بار دیگر دستگیر و نزد امام(ره) در ترکیه تبعید شدند.

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:26 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

ترس و آرامش

 در اینجا خالی از لطف نیست که خاطره‌ای  را از مرحوم حاج آقا مصطفی نقل کنم ایشان می‌فرمود:

هنگامی که ایادی بلند مرتبه رژیم همراه با تمهیدات نظامی و امنیتی شدید مرا دستگیر کردند،‌ آنها به شدت نگران و مضطرب از احتمال وقوع  حادثه‌ای غیر مترقبه بودند ولی من که ساعت‌های متوالی، تلاش و تحرک و کم خوابی را در آن روز‌ها تحمل کرده بودم در همان دقایق اول خروجم از قم فرصت را غنیمت شمردم و با کمال آرامش خاطر به خوابی عمیق فرو رفتم و در تهران بیدار شدم! در حالی که آنها تعجب و حیرت خود را از دیدن این منظره نتوانستند کتمان کنند.

ترس و دلهره آنها با همه عده وعده و قدرت سرکششان از  یکسو و آرامش و طمانینه فرزند روح خدا در حال دستگیری و رفتن به سوی سر نوشتی  نامعلوم حائز دقت و تدبر فراوانی است.

 بدیهی است توصیف و بیان آن روز‌ها و سایر حوادث انقلاب و صحنه‌های زندنگی حضرت امام(ره) به عهده مورخین است و حقیر را در این مختصر بیش از این نیست که فقط آنچه خود دیده ام همراه با انطباع خویش بازگو کنم.

 دعای توسل

 بعد از دستگیری و تبعید حضرت امام(ره) به ترکیه، تا مدتی شب‌ها بعد از نماز مغرب جلسات دعای توسل برای سلامتی و آزادی امام(ره) در رواق بالای سر حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار می‌گردید و در راستای احیای مجدد اسلام ناب و با پیروزی از شیوه امام سجاد بعد از حادثه دلخراش عاشورا این جلسات در قلب دعا و گریه و با محتوایی سیاسی و عبادی برگ‌هایی زیبا از تاریخ مبارزه با ستم و طاغوت را رقم می‌زد.

به ویژه هنگامی که در دعای توسل نوبت به حضرت موسی بن جعفر می‌رسید و ذکر مصائب و زندان‌ها و هجران‌های آن حضرت به میان می‌آمد یا دامام و مظلومیتش را تداعی می‌کرد و شعله عشق و سوز هجران را در دل شیفتگان پاکباخته اش که تا آن زمان از او بی خبر بودند بر افروخته تر می‌کرد و همهمه نا له‌ها و گریه‌ها بود که به رساترین  شعار تبدیل می شد و همه رهنگذران و زائران حضرت معصومه را به خود جذب می کرد و آنگه که نوبت به نام حضرت مهدی می‌رسید  همراه بود با اشعاری که هر چند مخاطب آن امام(ره) غایب بود ولی در آن شرایط با نائب غایب او نیز منطبق بود:

 ما را به جهان بی گل روی تو صفا نیست
 زیرا که جهان جسم و تو چون روح و روانی
 پوشیده زحفاش بود چشمه خورشید
 با آن که منور ز رخش گشته جهانی
 یعقوب صفت منتظر دیدن رویت
 تا کی رسد از یوسف گم گشته نشانی

 

 و بدین ساز باز هم سوز فراق جمع پریشان را می‌گداخت و زبان حال هر یک این بود.

سینه  را طوفان غم در هم شکست
 کشتی دل در میان خود نشست

و بالاخره زمینه برای پایانی شور انگیز فراهم می‌شد که در ختم دعا دین و سیاست و تولی و تبری به عنوان دو روی یک سکه به می‌آمیخت و دعاها برای سلامتی و پیروزی امام و نهضت و نفرین‌های کوبنده و صریح علیه نظام ستم شاهی همراه با طنین آمین های محکم عرصه را بر مزدوران سفاک شاه خائن تنگ می‌کرد و بدین گونه  مسجد بالای سر در این مقطع به یکی از میدان‌های ستیز بین حق و باطل در آمده بود از یک سو سربازان امام زمان(عج) با حربه گریه و دعا از دیگر سو مزدوران طاغوت با سر نیزه و با توم برای جلوگیری و بر هم زدن  جلسه دعا که حتی از تجاوز به حریم حضرت معصومه ابا نمی‌کردند و در چند نوبت این  تهاجم وحشیانه تا صحن مطهر کشیده شد و تعداد زیادی را نیز دستگیر کرد و زندانی کردند چنانکه در یک نوبت هیجده نفر که بنده نیز جز آنها بودم دستگیر و روانه زندان شدند.
سرانجام بعد از چندی ماموران رژیم با پیشگیری از تجمع مردم موفق شدند این جلسات را تعطیل کنند، ولی از آن پس، جلسه دعا به صورت مخفیانه و دوره‌ای در منازل طلّاب ادامه یافت و ضمن دعای توسل،‌ سخنرانیهای استاد بزرگوار و عارف وارسته "انصاری شیارازی" که همه در توصیف امام(ره) بود، معنویت ویژه‌ای به جلسات می‌داد تا آنجا که برخی از طلاب پای صحبت ایشان از شدت گریه بیهوش شدند.

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:31 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

مداد پاک کن، کلیشه عکس امام(ره)
با آغاز نهضت و درخشش و محبوبیت حضرت امام(ره)، چهره ملکوتیایشان بر صفحه دلها نقشی پایدار یافت و عکس نورانی‌اش زینت بخش کوی و برزن و بزم یاران شد ولی بعد از دستگیری امام(ره) رژیم تلاشی گسترده را برای محو آثار و تصاویر و نام امام(ره) آغاز کرد و متقابلا عکس و نام امام(ره) به یکی از مهمترین شعارهای نهضت تبدیل شد.
دستگاه های اطلاعاتی و پلیسی رژیم ستمشاهی، تمام چاپخانه ها و عکاسی ها را به منظور جلوگیری از چاپ عکس و آثار امام(ره) به شدت زیرنظر قرار دادند و عکس های موجود نیز در همه جا به وسیله عناصر رژیم برچیده شد.
در این شرایط خداوند متعال حقیر را برای نشر تصویر امام(ره) به روشی دیگر رهنمون شد و با توجه به عدم دسترسی به امکانات فنی پیشرفته به ساختن کلیشه تصویر امام(ره) به شیوه ذیل توفیق یافتند:
با توجه به اینکه مهارت چندانی در نقاشی صورت نداشتم، با استفاده از عکس طبیعی امام(ره) روی عکس را به همانگونه که بود با خودنویسی رنگ آمیزی کرده و مداد پاکنی را با همان اندازه بعد از نم زدن، روی عکس می‌چسباندم و بعد زا جدا کردن،  عکس امام(ره) روی پاک کن نقش بسته بود سپس با نوک تیغ قسمت‌هایی را که باید سفید باشد می کندم و بدینگونه کلیشه نسبتا مطلوبی از عکس امام(ره) ساخته شد و با استفاده  از استامپ به آسانی عکس ها تکثیر می شد و البته روی دیوار گچی و سیمانی صیقل شده و نیز روی دیوار رنگ روغنی دار خیلی خوب منعکس می شد و محو کردن آن بسیار مشکل شود.
با تعدد ساخت این کلیشه ها کم کم مهارت یافتم لکن مشکل اصلی نداشتن پاک کن بزرگ و پول خرید آن بود که وقتی مرحوم آیت الله ربانی  شیرازی اطلاع یافت با هم به بزرگ ترین لوازم التحریر فروشی قم رفتیم و ایشان تمام مداد پاک کن‌های موجود را خرید و در اختیارم قرار داد و تدریجا در اختفا و به گونه ای که حتی نزدیک ترین دوستانم مطلع نشوند آنها را به کلیشه تبدیل می کردم و جهت بهره برداری و توزیع به شهرستان ها به ایشان تحویل می دادم و بدین وسیله در سطح کشور تصویر حضرت امام(ره) بر در و دیوار روی اسکنانس‌ها و پرچم‌ها نقش بست و متاسفانه در برخی شهرستان ها افرادی نیز در این رابطه دستگیر و شکنجه شدند.
نمونه‌ای جالب از استفاده از این روش این بود که در عصر یک روز بحرانی در قم که دهها کماندوی مسلح و سپر به دست سایه ای از رعب و وحشت در میدان آستانه گسترده بودند  و کیوسک وسط میدان مقر افسران و فرماندهان انتظامی و امنیتی بود با مهارت و در یک لحظه به هنگام عبور از کنار کیوسک با همان کلیشه که چند لحظه قبل در دالان مدرسه فیضیه آن را با زدن روی استامپ آماده کرد بودم دیواره کیوسک را به عکس امام(ره) مزین کردم و بعد از چند دقیقه که مامورین متوجه شدند جمعیت ناظر بودند که افسران با چه اضطرابی تلاش می کردند تا با آب و مواد شوینده تصویر را محو کنند و به همین شیوه امکنه مختلف و از جمله تمام ستون ‌های شبستان مسجد اعظم ظرف چند دقیقه دور از چشم مامورین به صدها عکس امام(ره) آراسته شد و چشم دوستان را روشن و اعصاب دشمنان را متشنج کرد و...
 
کارت تبریک
قبل از آن نیز در زمانی که حضرت امام(ره) دوران حبس و حصر را در تهران می گذراندند، به مناسبت نوروز سال 43 برای اولین بار کارت تبریکی با عکس حضرت امام(ره) به وسیله اینجانب طراحی و تهیه شد که مورد استقبال وسیع قرار گرفت و طی مدت کوتاه صدها هزار نسخه از آن مخفیانه تکثیر و با کمک و همت دوستان مبارزی همچون مرحوم شهید قریشی خمینی و آقای کروبی در سراسر کشور توزیع شد.
در این کارت تبریک دو مضمون جالب به کار  رفته بود: یکی استفاده از آیه : "رب السجن احب الی مماید عوننی الیه" به تناسب زندانی بودن حضرت امام(ره) و تشابه با حضرت یوسف در این زمینه و دیگری این بیت شعر:

بود آن روز بر ما عید مطلق
 که در جنبش درآید پرچم حق!

 که دلیل انتخاب این بیت و حتی اینکه از کجا آن را پیدا کرد م و علت تداعی آن برایم نامعلوم و ناشناخته ماند تا حدود پانزده سال بعد که انقلاب به پیروزی رسید و در یوم الله و عید واقعی بیست و دوم بهمن 57  که پرچم حق به اهتزاز درآمد تازه تنبیه و تنبهی شد که "ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی"

 در سال بعد نیز یعنی نوروز 43 که حضرت امام(ره) به ترکیه تبعید شده بودند کارت تبریک دیگری را تهیه کردم که آیات متناسب با حضرت امام(ره) و تبعید ایشان و قضیه کاپیتولاسیون را همراه با اشعاری که زبان حال علاقمندان و عاشقان مهجور بود در آن گنجانده بودم.

کارت تبریک نوروز 1343 که امام(ره) زندانی بودند.


کارت تبریک نوروز 1344 که امام(ره) در تبعید بودند.


از آنجا که در این سال امکان چاپ تقویم با عکس حضرت امام(ره) نبود متن تقویمی را که تصویر آن ملاحظه خواهد شد همراه با عکس حضرت امام(ره) خطاطی کردم و  در یکی از عکس‌هایی قم تکثیر و سپس توزیع گردید.
عکس دیگری را در  همان سال همراه با زیر نویس عربی و انگلیسی که متن آن را مرحوم آیت الله ربانی شیرازی جهت توزیع در مکه مکرمه فراهم کرده بود خطاطی کردم و در مراسم حج تکثیر و توزیع گردید و ظاهرا این اولین عکسی بود که از امام(ره) در راستای تبلیغ نهضت اسلامی در کنگره بزرگ حج توزیع شد.

هر چند بیان این بخش از مطالب از آن جهت که ربطی به اینجانب دارند برایم ناپسند بود اما از آن جهت که مشتمل بر گوشه ای هر چند ناچیز از جریانات نهضت است ناگزیر از طرح آنها شدم و به هر حال بنده بعد از چند بار دستگیری کوتاه مدت سرانجام در تابستان سال 44 تحت تعقیب شدید قرار گرفتیم  و بعد از مدتی اختفا در قم و تهران و اصفهان، مخفیانه  به عراق گریختم و توفیق سال‌ها مجاورت در عتبات عالیات و زندگی در خدمت حضرت امام(ره)، در نجف اشرف، نصیبم شد و بی گمان این سعادت و توفیق که تا لحظه رحلت امام(ره) ادامه یافت، جایزه و تفضلی بود از سوی خدای منان، در همین دنیا و در امتداد همان هدایت‌ها و الطاف الهی در زمان  کودکی و نوجوانی.

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:36 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

چشم گریان
امام(ره) مظهر صلابت و استواری بود، ولی برای آدمهای یک بعدی و کسانی که از اسلام و ایمان به خدا دور هستند، شاید قابل تصور نباشد که یک انسان در عین صلابت و استواری در راه هدف و نیز سرسختی و انعطاف ناپذیری در برخورد با موانع و دشمنان چگونه می‌تواند در بعدی دیگر، مظهر رقت قلب، عاطفه و محبت باشد.
راز و نیازها و مناجاتها و تهجدهای امام(ره) کاملا مخفی و دور از چشم دیگران بود. با این همه در برخی موارد که نمی‌شد مخفی کرد آنچه دیده‌اند و دیده‌ایم، بسیار عجیب است: انسانی که در مرگ فرزند عزیز و ارشدش گریه نکرد و فقط وقتی مطلع شد، گفت: «انا لله و انا الیه راجعون».
همین امام(ره) را کسی ندیده است که ذکر مصیبت امام حسین(علیه‌السلام) و یا حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) و دیگر ائمه معصومین (علیه‌السلام) را بشنوند و گریه نکنند.
یک روز به مناسبت شهادت یکی از ائمه (علیه‌السلام) را بشنوند و گریه نکنند.
یک روز به مناسبت شهادت یکی از ائمه (علیهم‌السلام)، چند نفر برای خواندن دعای توسل، به اتاق امام(ره) رفتیم. همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا کردند بعد از شروع، امام(ره) وارد شدند و در صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند. در ضمن دعای توسل، یکی از آقایان ذکر مصیبت مختصری کرد.
دعای توسل، یکی از آقایان ذکر مصیبت مختصری کرد. با آنکه ذاکر، روضه خوان ماهری نبود و با حضور امام(ره) دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده‌بریده بود، اما همین که شروع به روضه کرد- با آنکه هنوز مطلب حساسی را بیان نکرده بود امام(ره) چنان گریه کردند که شانه‌هایشان به شدت تکان می‌خورد، بنده وقتی زیرچشمی به سیمای امام(ره) نگاه کردم، دانه‌های متوالی اشک را که از زیر محاسن معظم‌له روی زانوهایشان فرو می‌ریخت دیدم. چند لحظه‌ای طول نکشید که یکی از نزدیکان از زاویه‌ای که امام(ره) نبیند، به ذاکر اشاره کرد که روضه را قطع کن. زیرا این گریه‌ی شدید، ممکن بود خدای ناکرده بر قلب مبارک امام(ره) اثر بگذارد.
امام(ره) در مدتی که در نجف اشرف بودند، در تمام شبهای شهادت معصومین (علیهم السلام) در منزلشان ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) این برنامه سه ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام‌‌الله‌علیها) این برنامه سه شب ادامه داشت. آن گریه کردن و اشک ریختن بدون استثنا در همه این روضه خوانیها وجود داشت.
افراد معمولی در مقام ذکر مصیبت و اولیاء حق، معمولا بیشتر از آنکه از یاد مصیبت متاثر شوند تحت تاثیر شرایط جنبی مانند صوت غم‌انگیز و مهارت سخنوری گوینده و گریه و تباکی دیگران قرار می‌گیرند و حالی پیدا می‌کنند، اما در مورد امام(ره) دفعات مکرری را دیدم علی‌رغم آنکه هیچ یک از شرایط جنبی مذکور وجود نداشت، به محض اینکه ذاکر السلام علیک یا. . . را به زبان می‌آورد اشک ایشان جاری می‌شد و به شدت می‌گریست و در واقع گریه امام(ره) بود که در این مجالس بی‌ریا هر دل سنگی را به یاد مصائب اولیاء خدا و ائمه طاهرین ذوب می‌کرد و باشکوه‌ترین شور و حال معنوی را در بزم عاشقانه خود پدید می‌آورد.


دیگر از ساقی نشان باقی نبود
زانکه آن می‌‌خواره جز ساقی نبود
خود به معنی باده بود و جام بود
گر به صورت رند درد آشام بود

دوشنبه 25 فروردین 1393  10:38 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

برنامه تشرف به زیارت 
حضرت امام(ره) در طول مدت سیزده سالی که در نجف اشرف اقامت داشتند، هر شب، سه ساعت بعد از غروب آفتاب- در تمام فصول سال- به عزم زیارت حضرت امیرالمومنین (علیه‌السلام) از منزل خارج می‌شدند. مسافت بین خانه تا صحن مطهر را پیاده در حدود هفت دقیقه طی می‌کردند.  
از در قبله وارد صحن و از کفش‌کن ضلع زوایه جنوبی ایوان، عبور می‌کردند و بعد از اذن دخول در رواق، به حرم مطهر مشرف می‌شدند. 
پایین پا زیارت مختصری می‌خواندند و سپس به طرف ضلع جنوبی ضریح، روبه‌روی صورت و محل دو انگشت حضرت امیر المومنین (علیه‌السلام) می‌ایستادند«زیارت امین‌الله» را می‌خواندند و بر خلاف دیگران و عامه مردم که از همان‌جا بالاسر را دور می‌زدند، حضرت امام(ره) از همان نقطه بازمی‌گشتند و از پایین پا به پشت سر می‌رفتند، ایشان نماز زیارت و معمولا «زیارت جامعه» را نیز نشسته می‌خواندند. 

هرگز از بالای سر عبور نمی‌کردند 
نکته جالب توجه اینکه هیچ‌گاه دیده نشد که حضرت امام(ره) از بالای سر حضرت امیر(علیه‌السلام) بگذرند، چه رسد که توقف کنند. رعایت همیشگی این روش، ضمن اینکه نمودار کمال ایمان و احترام آن حضرت به حریم مقام ولایت بود، اهل نظر و معنی را متوجه نکته‌ای ظریف می‌کرد؛ چرا که طبق یکی از احتمالات و نقلهای چهارگانه، بالای سر حضرت امیرالمونین (علیه‌السلام)، محل دفن سر بریده امام(ره) حسین(علیه‌السلام) است. همین احتمال کافی است که عارفان پاکباخته حقیقت، پای خود را روی چنین مکانی که محتمل است مدفن سر مطهر سیدالشهدا (علیه‌السلام) باشد نگذارند. 
حضرت امام(ره) در مراجعت از حرم مطهر، معمولا به طرف مرقد مرحوم «علامه حلی» و مرحوم«شیخ محمد حسین کمپانی» که در قسمت شمالی ایوان طلا و مجاور گلدسته شمالی قرار داشتند، می‌رفتند و به قرائت فاتحه می‌ایستادند و سپس به طرف زاویه جنوبی ایوان برمی‌گشتند. 
لازم به ذکر است که مقدر بود، در نهایت، فرزند برومند حضرت امام(ره)، مرحوم آیت‌الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی در کنار مرقد مرحوم کمپانی که از نزدیک‌ترین نقاط به مرقد مطهر مولی‌الموحدین است، به خاک سپرده شود!

تقید به زیارت 
حضرت امام(ره) در طول مدت چهارده‌ سال، جز در مواردی مشخص و شبهای که به مناسبت زیارتهای مخصوصه به کربلا مشرف می‌شدند و گاهگاهی که بیمار می‌شدند، به گونه‌ای که درس و نماز جماعت و آمدنشان به بیرونی تعطیل می‌شد و طبعا تشرفشان به حرم نیز میسور نبود- که بحمدالله کم اتفاق می‌افتاد- در تمام شبهای دیگر، به استثنای یک شب، که به خاطر دارم و بعدا خواهم گفت، هرگز برنامه تشرف به حرم و زیارتشان ترک نشد. این در حالی است که عموما کسانی که در عتبات مقدسه، مجاور می‌شوند، هرچند هم علاقمند باشند، کم‌کم وضعیت برایشان عادی می‌شود. چه‌بسا هفته و ماه‌ هم برآنها بگذرد و توفیق تشرف پیدا نکنند، ولی حضرت امام(ره) بر مبنای ایمان و عشق غیر قابل وصفی که به مقام ولایت کبری داشتند و با نظم شگفت‌انگیزی که در کارها و برنامه‌هایشان بود، زیارت حضرت امیر(علیه‌السلام) همچون نماز جماعت و درسشان هرگز بدون عذر، ترک نمی‌شد. گرچه حتی در اوقاتی که به دلایل سابق‌الذکر به حرم مشرف نمی‌شدند، خبر داشتیم که در خانه و احیانا از روی پشت بام زیارتشان را می‌خواندند! 
به این ترتیب با توجه به این که حضرت امام(ره) از تاریخ 13مهر 1344 تا 13 مهر 1357 به مدت 13 سال(4745 روز) در عراق بودند و با توجه به این که جز در موارد استثنایی و ایام زیارتهای مخصوص امام حسین( علیه‌السلام) که به کربلا مشرف می‌شدند، می‌توان نتیجه گرفت که امام(ره) در طی این مدت حدود 4500 بار به زیارت حضرت امیر (علیه‌السلام) و حدود 200 بار به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) تشرف یافتند.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:24 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

نقطه ضعف! 
نکته جالب و در عین حال اسف‌انگیز در حاشیه این جلوه معنوی امام(ره)، این بود که معاندین بیمار دل و مزدوران ساواک و سازمانهای جاسوسی غرب و شرق که بعضا در لباس روحانیت! وظیفه تضعیف امام(ره) را برعهده داشتند، آنگاه که نتوانستند کوچک‌ترین نقطه ضعفی را از امام(ره) پیدا کنند، با وقاحت و بی‌شرمی مخصوص به خودشان سعی کردند که بزرگ‌ترین نقطه قوت امام(ره) را به صورت یک نقطه‌ ضعف القا کنند! آنها در حوزه نجف با ظاهری مقدس مآبانه و با شیوه‌ای شیطنت آمیز مطرح می‌کردند که این روشی که آقای خمینی در پیش گرفته و تقید منظمی که به زیارت حضرت امیر(علیه‌السلام) دارد، موجب شده که سایر مراجع و بزرگان که به طور مرتب و زود به زود به حرم مشرف نمی‌شوند، زیر سوال قرار گیرند و تضعیف و هتک حرمت شوند!! 

توهین به امام(ره) در حرم! 
یکی از همین افراد که متاسفانه از ارکان بعضی بیوت و اطرافیان نزدیک یکی از مراجع بود، با توجه به خباثتی که در او معروف بود و به او نمی‌آمد که اهل حرم و زیارت باشد، بعضی شبها درست در همان ساعتی که امام(ره) به حرم مشرف می‌شدند، به حرم می‌آمد. او تعمد داشت که با امام(ره) برخورد کند و با قیافه‌ای عبوس، مثل برج زهرمار و مار زخم خورده به چهره امام(ره) خیره شود. اینجانب، خود، این شخص را با چنین حالتی، درآن موقعی که امام(ره) در کنار ضریح مطهر، به خواندن زیارت ایستاده بودند، دیده بودم، با آنکه حرم شلوغ نبود، همه‌جا را رها کرد و پشتش را به امام(ره) کرد و به این عنوان که زیارت می‌خواند، در تمام مدتی که امام(ره) مشغول زیارت بودند، بین ضریح و امام(ره) حائل شد! و در حالی که افرادی که توجه داشتند، از شدت ناراحتی و انزجار از این عمل زشت و توهین‌آمیز و عمدی او به خود می‌پیچیدند و در آن شرایط غربت، چاره‌ای جز صبر نداشتند، حضرت امام(ره)، گویی اصلا در این عوالم نبودند و با همان حال و توجه همیشگی مشغول زیارت بودند و گویا زبان حالشان همان شعر منسوب به حضرت امیرالمونین(علیه‌السلام) بود که می‌فرماید:

ولقد امر علی اللئیم یسبینی 
فمضیت ثمه قلت لا یعنینی 

ترجمه: آن‌گاه که بر انسانی پست و فرومایه که مرا فحش می‌دهد، برخورد می‌کنم، از کنارش می‌گذرم، گویی که در این ناسزاگویی منظورش من نیستم.


شبی که امام(ره) به حرم نرفتند 
همان گونه که اشاره شد، حضرت امام(ره)، جز در مواقعی مشخص، هر شب، راس دو ساعت و سی دقیقه بعد از غروب آفتاب، برای ملاقات عمومی به بیرونی تشریف‌فرما می‌شدند و بعد از نیم ساعت تمام، برمی‌خاستند و به حرم مشرف می‌شدند، تا جایی که در نظر دارم، تنها در یک مورد با آنکه به ظاهر هیچ‌گونه محذوری نداشتند، وقتی که موعد مقرر فرا رسید، از جا برخاستند و به جای اینکه مثل همیشه، طول اتاق را طی کنند و به طرف دری که از راه‌پله‌ها به کوچه منتهی می‌شد بروند، برخلاف انتظار از همان‌جا که می‌نشستند در کنار در منتهی به اندرونی به طرف اندرونی بازگشتند. 
طبق روال همیشگی، نعلینهای امام(ره) را هم به آن طرف برده بودند که با حرکت امام(ره) به سوی اندرونی یکی از آقایان به سرعت نعلینها را به این طرف آورد و امام(ره) به اندرونی رفتند! افراد حاضر شگفت‌زده شدند؛ چرا که امام(ره) را در حال سلامت و نشاط مشاهده کرده‌ بودند. تنها بیماری بود که مانع تشرف امام(ره) به حرم بود، همه از سلامت امام(ره) جویا شدند، ولی هیچ‌چیز معلوم نشد و حتی نزدیکان نیز هیچ دلیلی بر این قضیه نیافتند. همه متعجب شده بودیم. به هر حال، ما هم به حرم مشرف نشدیم و به مدرسه رفتیم.
روز بعد، گفته شد که در همان ساعتی که امام(ره) طبق معمول به حرم مشرف می‌شدند، سفیر ایران در بغداد به حرم آمده و به ظاهر به عنوان اهدای فرش از سوی شاه، مراسمی را برگزار کرده بود. با توجه به اطلاع دقیق آنها از زمان تشرف حضرت امام(ره) به حرم و انتخاب همین وقت برای مراسم مذکور و فیلمبرداری از آن، معلوم شد که توطئه‌ای را در سر داشتند، بدین‌سان معمای عدم تشرف امام(ره) به حرم برایمان حل شد.  
 
صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام 
روزهای ملاقات عمومی در حسینیه جماران، هنگامی که مردم از یکی دو ساعت قبل، به تدریج جمع می‌شدند، گاه و بی‌گاه صدای صلواتشان بلند می‌شد. طبعا صدای این صلواتها در داخل به گوش امام(ره) می‌رسید. 
یک روز متوجه شدیم که امام(ره) با شنیدن صدای صلوات و نام مبارک پیغمبر اکرم(ص) آهسته صلوات می‌فرستند. مدتها در این مورد دقت کردم. هیچ‌گاه ندیدم که ایشان صدای صلوات را بشنوند و خود، صلوات نفرستند.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:25 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

رعایت دقیق
حضرت امام(ره) در موضع عمل به وظیفه ضوابط، از ریزترین و ساده‌ترین امور تا مهم ترین مسائل، با هیچ کس، حتی محبوب‌ترین کسان و دوستانشان اهل مداهنه و مجامله نبودند علی رغم کارهای زیاد و تصرفات گسترده ای که در بسیاری از امور داشتند، من هر چه در طول این مدت دقت کردم، موردی را نیافتیم که حضرتش در پیشگاه خداوند گیر و گرفتار باشند.
حضرت امام(ره)، دست به هیچ کاری نمی‌زدند مگر آنگه  یا خود به تشخیص قطعی رسیده باشند یا آنکه از طریق شرعی دیگر، حجت برایشان تمام شده باشند.
نکته جالب  اینکه عموما در بخش اول، یعنی آنچه خود به تشخیص قطعی رسیده باشند یا آنکه از طرق شرعی دیگر، حجت بر ایشان تمام شده باشد.
نکته جالب اینکه عموما در بخش اول،‌ یعنی آنچه خود به تشخیص قاطعی رسیده بودند، اشتباه و پیامد نامطلوب دیده نشد و اگر احیانا اشتباه و خطایی رخ می داد، مربوط به بخش دون بود که موضوعی مثلا از طریق بینه، زمینه صدور حکم امام می شد، همانند انتخاب و تایید برخی از لیبرالها و... که بر حسب  نظر و تاکید افراد موثق و مورد اطمینان انجام دادند. ولی عجیب اینجاست که وقتی هم از اشتباه افراد در این انتخاب سخن گفتند، با کمال بزرگواری و کرامت، اشتباه را خود به گردن گرفتند و دیگران را به خاطر اشتباهشان سرزنش نکردند.
حضرت امام(ره) در اموری که نیاز به بینه، یعنی دو شاهد عادل داشت تا جایی که  خودشان خلاف آن را احراز نمی‌کردند، برحسب بینه که یک حجت شرعی است، عمل می کردند مثلا در صدور اجازات حسبیه برای افراد، چنانچه خودشان شناخت لازم را از فرد درخواست کننده نداشتند، ممکن نبود که بدون توثیق دو نفر عادل مورد تایید حضرتشان، اقدام کنند.
در جماران، یکی از افرادی که با دفتر همکاری داشت، درخواست اجازه رده بود هنگامی که به عرض  رسیده به تایید و توثیق یک نفر از حاضران در خدمتشان و تاکید ایشان، اکتفا نکردند و در حالی که نگاهشان را متوجه حقیر کردند، فرمودند: باید یک نفر دیگر هم ایشان را توثیق کند.
که با سکوت اینجانب، مسئله منتفی شد.
 به یاد دارم در نجف اشرف، مرحوم " حاج شیخ نصرا... خلخالی" که اشاره‌اش برای مراجع، کار دهها شاهد  عادل را می کرد و برای حضرت امام(ره) نیز بسیار مکرم و محترم بود، شخصی را توثیق و برای او مصرا درخواست اجازه امور حسبیه کرد، ولی حضرت امام(ره) با  کمال صراحت فرمودند: شما یک نفر، یک نفر دیگر هم باید ایشان را تایید کند!
اما در اموری که مورد بینه نبود و تشخیص شخص سوال کننده، در صدور اجازه و حکم کافی بود، باز هم مسئولیت را متوجه برطرف می کردند و اجازه و پاسخ را به نحوی می دادند که اگر خطا و خلافی در آن باشد، خودشان پیش خدا گرفتار نباشند و معمولا  پاسخ با" گر" و " چنانچه" و " در فرض مذکور" و امثال آنها همراه بود که نمونه‌هایی از آن ذیلا ذکر می شود:
حضرت امام، صرف سهم مبارک امام (ع) را برای ساختن مسجد اجازه نمی‌داند، مگر دو شرط: یکی مورد نیاز بودن مسجد و دیگر آنکه بودجه آن از طریق دیگری مانند وجود بریه و تبرعات تامین نشود، لذا اگر سوال کننده توجه به دو شرط مذکور داشت و در متن سوال آنها را قید کرده بود، می‌فرمودند: در فرض مذکور مجازند پرداخت کنند.
و اگر توجه نداشت با قید نکرده بود پاسخ می‌دادند: چنانچه مورد نیاز باشد و از طریق دیگری تامین نشود، مجازند پرداخت کنند.
آنچه ذکر شده در مورد اصل مسجد و ساختمان آن بود، اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیر ضروری و درجه دوم از قبیل: سنگ، کاشی، فرش و... معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعی را نمی‌دادند. این امر نمونه‌های بسیاری داشت، از جمله اینکه یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سی هزار تومان بابت سهم مبارک امام (ع) برای فرش مسجدی در خیابان اباذر تهران پرداخت کند، ایشان فرمودند:
اجازه نمی‌دهم. (64/12/5)
  معمولا حضرت امام(ره) برای چاپ کتاب و نشریه نمی‌دادند که از وجوه شرعیه مصرف شود، زیرا با توزیع رایگان و حتی ارزان غیرعادی کتاب موافق نبودند و تا  شخصا از یک تالیف و اثر اطمینان پیدا نمی‌کردند، حاضر به تایید آن  نبودند و او در  حد اجازه صرف وجود شرعیه برای چاپ آن.
  یک از فضلای قم نامه‌ای بود مبنی براینکه امام اجازه فرمایند برای چاپ و نشر جزوه ای عقیدتی، سهم  امام(ره) متعلق به خود و دوستانش را مصرف کند، حضرت امام(ره) فرمودند: من برای کتاب که بخواهد تدریجا چاپ شود، اجازه نمی‌دهم.
 یکی از حاضران ایشان را تایید کرد و باز حضرت امام(ره) فرمودند: برای کتاب، به این صورت اجازه نمی‌دهم.
 یک از فضلای پاکستان طی نامه‌ای بر اتقان و سودمندی مجله پاسداری اسلام برای آن کشور تاکید کرده بود و درخواست کرده بود که امام(ره) اجازه دهند برای ترجمه و نشر آن به زبان اردو، از وجوه شرعیه مصرف شود با توجه به سابقه برخورد حضرت امام(ره) به این نوع  موارد، مطرح کردن موضوع را در خدمتشان منتقی می دانستیم، ولی " جناب آقای رسولی" به لحاظ آنکه از لطف امام  به مجله اما مذکور و حقیر،‌ که تصدی آن را بر عهده داشتم، اطلاع داشتند، نامه را به عرض امام رساندند و حضرت امام، طبق روال همیشگی بدون کمترین تامل و ملاحظه روابط فرمودند: من نمی‌توانم اجازه بدهم.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:27 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

التزام به قوانین جمهوری اسلامی
حضرت امام(ره) در پرتو ایمان خالص و راستینشان در صحنه عمل نیز پیشتاز بودند، نه فقط در التزام شدید به عیادت و آداب الهی که در رعایت  مقررات و تقید به قوانین عمومی نیز سخت پایبند بودند هرگز خود را از مردم عادی مستثنی نمی دانستند و با توجه به اینکه مقررات و قوانین نظام اسلامی همه از مقام  ولایتش مشروعیت می‌یافت، خود ملتزم‌ترین و مقیدترین فرد نسبت به  رعایت آنها بودند ذکر نمونه‌هایی از این گونه موارد نیز می تواند به عنوان الگوی رفتاری مسئولان، در یک جامعه اسلامی نصب‌العین قرار گیرد.
 در مورد وجوهات شرعیه‌ای که از مقلدان  حضرت امام در خارج از کشور و به صورت ارز واصل می شود و گاهی لازم می‌آمد که تبدیل به  ریال شود، امیر دایر بود بین آنکه به بانک مرکزی فروخته شود و نرخ دولتی آن دریافت شود( و در نتیجه مابه‌التفاوت قیمت دولتی و نرخ آزاد از مستحقین مربوطه تقویت شود) یا آنکه به صورت آزاد به فروش رسد و کل آن در موارد مقرره شرعیه صرف شود.
 طبیعی بود که مثلا اگر صد دلار صدقه یا زکات فطریه باید به فقیر داده شود،  لازم بود که عین آن با قیمت واقعی آن به فقیر پرداخت شود با این حال، حضرت امام فرمودند: از آقای موسوی نخست وزیر وقت سوال کنید در صورتی که از نظر دولت اشکال نداشته باشد، آزاد فروخته شود.
درست خودشان  همان گونه عمل می کردند که در پاسخ به دیگران در موارد مشابه بیان می‌کردند.
  این تقید و التزام امام(ره) به مقررات و قوانین فقط به مقررات و قوانین نظام منحصر نبود، بلکه به خاطر رعایت مصالح عمومی جامعه و حفظ بیت‌المال حتی در رژیم باطل پهلوی نیز مشابه این روش را داشتند، نمونه آن قضیه ای بود که مرحوم آیت ا... شهید حاج آقای مصطفی خمینی نقل می کرد ایشان می گفت:" حضرت امام(ره) به هنگام عبور از عرض یکی از  خیابانها ( ظاهرا در شهر همدان) به خاطر اینکه از روی جدول وسط خیابان که چمن کاری شده بود، عبور نکنند، مسافت زیادی را طی کردند تا از تقاطع عبور کنند و مجبور نباشند حتی یک قدم روی چمنها بگذارند."
  اینجانب، به عنوان یکی از خدمتگزارانی که سالها در دفتر امام(ره) بودم، به جرات می توانم بگویم که حتی در محدوده زندگی شخصی حضرت امام(ره) نیز هیچ گونه تخطی از مقررات دولت اسلامی ندیدم. از باب مثال فیشها و صورت حسابهای مربوط  به آب، برق، تلفن و مالیات نوسازی و... به مجرد وصول، در اولین فرصت پرداخت می‌شد و هرگز اجازه نمی‌داند که منسوبان به بیت و دفترشان نیز قدمی خارج از حیطه مقررات و ضوابط دولت اسلامی بردارند.
 
 رعایت حقوق مردم
 حضرت امام(ره) در طول مدتی که در نجف اشرف اقامت داشتند، سالی چند بار به مناسبت زیارتهای ویژه امام حسین (ع) به کربلا مشرف می‌شدند، آنجا در منزل محقری که یکی از اهالی کویت به نام " آقای حاج رئیس" در اختیار آن حضرت قرار داده بود سکونت می‌گریدند.
  در کربلا، به هنگام مغرب بیشتر در حسینیه  مرحوم آیت ا... بروجردی و به هنگام ظهر در همان منزل، نماز جماعت به امامت حضرت امام(ره) اقامه شد. نماز جماعت منزل بیشتر با شرکت جمع معدودی از دوستان در اتاق بیرونی و گاهی که جمعیت بیشتر می‌شود، در حیاط منزل برگزار می‌شد. مساحت حیاط  حدود 50 متر بود و فرش هم به اندازه کافی نبود از این رو  افراد عباهایشان را تا  می‌کردند و به عنوان سجاده و زیرانداز، روی آن به نماز می‌ایستادند.
 وقتی حضرت امام(ره) از اتاق اندرونی که پشت قبله بود، برای اقامه نماز وارد حیاط می‌شدند برای رسیدن به جلوی جمعیت می‌بایست از میان صفوف جماعت عبور کنند. تمام افراد حاضر بی گمان افتخار می کردند که عبایشان با قدم مبارک حضرت امام(ره) متبرک شود و علی‌القاعده معظم له نیز  به این نکته واقف بودند، با این حال هنگام عبور چه از پشت صفوف که کفشها بود و چه در مسیر که عباها پهن بود، حضرت امام(ره) با حرکتی مارپیچ و برداشتن گامهای مناسب، با دقت سعی می‌کردند که به هیچ وجه، پایشان را نه روی کفشها بگذارند و نهر وی عباهای دیگران بدین گونه عملا رعایت دقیق حق مردم را به مقلدان و پیروان خود می‌آموختند.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:28 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

امام(ره)، بهترین مستاجر
 در رابطه با اجاره نشینی حضرت امام(ره) در جماران به قضیه‌ای اشاره می‌کنم، موضوعی که بیانگر تقید شدید امام(ره) به رعایت موازین و احکام شرعی به ویژه در مورد حقوق مردم و الگویی از یک مستاجر خوب و متشرع است با آنکه صاحبخانه امام(ره) از مقلدان و دلبخاتگان آن حضرت بود و سکونت امام(ره) را در خانه خود، بزرگترین افتخار زندگی‌اش می‌دانست، لیکن حضرت امام(ره) مثل یک فرد عادی که گویی هیچ گونه علقه‌ای بین مالک و مستاجر وجود ندارد به احکام شرعی مربوطه متلزم بودند.
 روزی، برای تامین نور کافی و مناسب برای فیلمبرداری از برخی ملاقاتهای رسمی با برنامه‌هایی نظیر پیام نوروزی که در اتاق کار حضرتشان انجام می‌شود، سه نقطه از گچ سقف اتاق را هر یک به اندازه 5×5 سانتی متری از در محل تیرآهن سقف تراشیده بودند تا نورافکنها را به آن نقاط جوش دهند، هنگامی که صبح، طبق معمول خدمت امام(ره) مشرف شدیم، قبل از هر چیز، با لحنی خشن و تند و قیافه ای ناراحت و مضطرب فرمودند: این چیست؟ چرا این کار را کرده‌اند؟
 به عرض رسید که برای تامین نور فیلمبرداری است، بعد از لحظه ای تامل و سکوت تلخ ادامه دادند: چرا بدون  اجازه صاحبخانه این تصرفات را می کنند؟
  با این برخورد تند، جرات ادامه کار سلب شد و اصل قضیه منتفی و جای آن تعمیر شد.
 هنگامی که از خدمتشان مرخص شدیم، " جناب آقای حاج شیخ حسن صانعی" با  توجه به اینکه دهها سال با حضرت امام(ره) بودند، به من گفت: " من در طول عمرم کمتر چنین ناراحتی و تکدر خاطری را در امام(ره) دیده‌ام".
 
امام(ره)، مظهر زهد و وارستگی
  زهد و وارستگی، دارای مفهومی گسترده است و مراتب و اقسام و مصادیق گوناگونی دارد. ممکن است مثلا یک نفر، نسبت به مال دنیا زاهد باشد، ولی در برابر جاه و ریاست، خود را ببازد، حتی ممکن است فردی در این مورد نیز وارسته باشد اما  در قبال شهرت طلبی و محبوبیت اجتماعی، دلباخته باشد و...
  نکته دیگر آنکه وارستگی و زهد،‌ امری است باطنی و درونی که آثار آن، در مقام عمل و نحوه برخورد با امور مادی و دنیوی بروز می‌کند بنابراین ممکن است فردی منافقانه و از روی ریاکاری، با تظاهر به زهد نسبت به دنیا، در صدد رسیدن به آن باشد و یا اصولا عدم دسترسی او به مظاهر دنیا، به خاطر عدم امکانات و ناتوانی او باشد. به این ترتیب ممکن است در عین فقر و تهیدستی و ضعف مادی، همان دلبستگی و تعلق خاطری را که یک میلیاردر به ثروت خویش دارد این تهیدست نیز به یک لباس کهنه با یک کتاب و کفش پاره داشته باشد و... بنابراین، زهد، حقیقتی است  نفسانی و زاهد حقیقی کسی است که امکانات لازم را برای رسیدن به دنیا داشته باشد یا نداشته باشد، دسترسی به دنیا و مظاهر آن،‌ داشته باشد یا دستش از همه چیز کوتاه باشد، دنیایی که بدان دست یافته، کم و ناچیز باشد و بسیار زیاد باشد، در تمام حالات هیچ گونه دلبستگی به دنیا در خود احساس نکند.
حضرت امام(ره)، انسان متکاملی بودند که روح الهی خویش را به حقیقت وارستگی آراسته بودند. با آنکه از بهترین استعدادها و امکانات برای رسیدن به انواع مظاهر دنیا برخوردار بودند ولی هیچ‌گاه، به دنبال دنیا نرفته، بلکه از آن گریزان و رویگردان بودند. درست به همین دلیل و به مشیت خداوند، دنیا در تمام مظاهر گوناگونش به ایشان روی آورد و به اوج محبوبیت، شهرت، قدرت و امکانات دنیا دست یافتند و در این مرحله نیز به نیکویی از پس امتحان الهی برآمدند. ایشان همه‌ آنچه را که در راستای وارستگی و خلوص و خدمت به دین خدا و بندگان او به دست آورده بودند، فقط و فقط در راه خدا صرف کردند و هرگز هیچ گونه اثری از کمترین دلبستگی به ریز و درشت و خرد و کلان امور دنیوی در ایشان مشاهده نشد؛ چرا که او خانه را به صاحبخانه تسلیم کرده و دل را یکپارچه به محبوب سپرده بود و نه «خود» برای خود می‌پنداشت و نه دلی برای «خود» تا چیزی را جز «خدا» برای خود بخواهد یا آنکه به چیزی جز خدا دل سپارد.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:29 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

اشتیاق زائران ایرانی
یک سال، در آخر ماه ذی‌حجه و اوایل محرم، عده‌ای از حجاج ایرانی توانستند از عربستان سعودی، و تعداد زیادی هم موفق شدند که مستقیماً از ایران، به عراق بیایند، در آن سال، در عتبات مقدسه و همه‌ شهرهای مقدس عراق، ایرانیها و اتومبیلهای شماره‌ ایران دیده می‌شد.
 حضرت امام(ره)، نماز مغرب و عشاء‌ را در مدرسه‌ بزرگ مرحوم آیت‌الله بروجردی اقامه می‌کردند. زوار ایرانی که سالها در آتش عشق امام(ره) می‌سوختند و آرزو داشتند که روزی جمال امام(ره) عزیز را زیارت کنند، غالباً بیشترین توقف را در نجف اشرف داشتند. آنها هر روز، از چند ساعت قبل از مغرب، برای گرفتن جا به مدرسه‌ مرحوم آیت‌الله بروجردی می‌آمدند. حیاط مدرسه و ایوانهای طبقه‌های بالا و حتی حجره‌های طلاب به صورت فشرده و متراکم و بیش از دو برابر حد معمول، از جمعیت پر می‌شد.
 هنگام مغرب که امام(ه) وارد می‌شدند، جمعیت بی‌تابانه به پا می‌خواست و فریاد صلوات غریو شادی و های‌های گریه‌ شوق به هم گره می‌خورد و قیامتی عجیب برپا می‌شد!
یک بار، یکی از بی‌خبران از عالم عشق و رابطه‌ شگرف بین امام(ره) و امت که در یکی از حجره‌های مدرسه با هم، ناظر چنین صحنه‌های شگفت‌انگیزی بودیم، وقتی نتوانست محتوای آن را درک کند، بی‌اختیار گفت: «واقعاً که عجب مردم دیوانه‌ای هستند!» و عجیب اینکه همین شخص، بعدها به چهره‌ای انقلابی و پیرو امام(ره) تغییر یافت.
بعد از اتمام نماز، حضرت امام(ره) چند دقیقه‌ای رو به مردم می‌ایستادند و جمعیت با وضع غیرقابل توصیفی به نظاره و دست بوسی امام(ره) می‌پرداختند. سپس امام(ره) به طرف بیرون حرکت می‌کردند و جمعیت نیز پشت سر معظم‌له حرکت می‌کردند. 
ولی همین که حضرت امام(ره) به دالان مدرسه می‌رسیدند، دوباره سرشان را به طرف مردم بر می‌گرداندند و ضمن تشکر و خداحافظی، محترمانه آنها را از اینکه در خارج مدرسه، در خیابان و کوچه، پشت سر ایشان ازدحام کنند،‌ باز می‌داشتند اما این حالت و کنایه و اشاره، طوفان عشق آنان را فرو نمی‌نشاند. مردم می‌خواستند تا آخرین لحظه‌ ممکن و تا در منزل، ایشان را بدرقه کنند، از طرفی امام(ره) نیز با همه‌ علاقه‌ که به مردم داشتند، به هیچ‌وجه نمی‌خواستند که هر روز در کوچه و خیابان، در میان ازدحام انبوه مردم حرکت کنند. ناچار بعد از خروج معظم‌له از مدرسه، برای چند دقیقه درب بسته می‌شد و امام(ره) مثل همیشه، به طور عادی رهسپار منزل می‌شدند.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:31 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

بفرمایید!
حضرت امام(ره) در مواقع دیگر، نسبت به طلاب همین وضع را داشتند و مایل نبودند غیر از یک نفر - که معمولاً همراه ایشان بود - شخص دیگری ایشان را در خیابان همراهی کند. هر گاه نیز متوجه می‌شدند که طلبه‌ای پشت سر و نزدیک ایشان حرکت می‌کند، مکث کوتاهی می‌کردند و می‌گفتند: بفرمایید.
این «بفرمایید» دو معنی داشت: اگر کاری دارید، بفرمایید بگویید و اگر هم کاری ندارید، بفرمایید بروید!
این در حالی است که برخی از انسان‌ها معمولاً تحت تأثیر تمایلات نفسانی خود، علاقه دارند که هنگام حرکت روزمره در کوچه و بازار، جمعیتی انبوه اطراف آنها را بگیرند و بدین وسیله توجه دیگران را بیشتر به خود جلب کنند، ولی خط مشی و روش امام(ره)، این انسان وارسته‌ الهی، آن‌گونه است که نمونه‌ای از آن بیان شد. لذا همه باید همواره متذکر و هشیار باشند تا مبادا بیش از حد ضرورت، آلوده به تشریفات و پس‌روها و پیش‌روها شوند و مسائل امنیتی را فقط در حد اضطرار تأمین نمایند، نه بیشتر.
البته حضرت امام(ره) در مورد استقبال بزرگ مردم به هنگام ورود به ایران و سپس به شهر قم که نمایش وحدت است و اقتدار دشمن شکن اسلام بود هیچگونه ممانعت و برخورد منفی نداشتند.
 
بهره‌کشی از افراد هرگز!
یکی از ویژگی‌های حضرت امام (ره) این بود که هیچ‌گاه با بهره‌گیری از موقعیت و محبوبیت خود، کاری را که برایشان انجام می‌گرفت، بدون مزد نمی‌گذاشتند مثلاً هنگامی‌که دبر نجف اشرف، حضرت امام(ره)، ملحقات توضیح‌المسائل و مسائل مستحدثه را به رشته تحریر آورده بودند و قرار بود برای اولین بار چاپ شود، از آنجا که حروفچینهای چاپخانه در نجف اشرف نمی‌توانستند خط شکسته امام(ره) را بخوانند، اینجانت، دستخط امام(ره) را به خط نسخ بازنویسی کردم. هر چند می‌دانستند اینجانب، با افتخار و اشتیاق استنساخ را انجام داده‌ام، بلافاصله و برای اینکه اینجانب در محذور شرم  حضور قرار نگیرم، به جناب آقای «حاج شیخ عبدالعلی قرهی» فرموده بودند:
اجرت فلانی را بپرس چقدر می‌شود و پرداخت کن!
حاج شیخ موضوع را به اینجانب منتقل کرد. ضمن اینکه شرمنده‌ آن همه بزرگواری حضرت امام(ره) شدم، خواستم از گرفتن اجرت استنکاف نمایم، اما شیخ تأکید کرد که باید دستور انجام گیرد و بالاخره گفتم:«نظر اولیه‌ حقیر را به عرض امام (ره) برسانید، ولی اگر بازنویسی شده را به اینجانب بدهند.» بلافاصله حاج شیخ خدمت امام (ره) رفت و ماوقع را به عرض رساند و حضرت امام (ره) کریمانه نسخه‌ اصلی را که نزدیک به سی صفحه بود، به اینجانب مرحمت کردند و با توجه به این که ارزش پول به هر اندازه می‌دادند، محدود بود و رفتنی و ارزش دستخط امام(ره) نامحدود بود و ماندگار، بسیار خوشحال شدم و خدا را سپاس گفتم که ارزشمندترین یادگار را از امام(ره) دریافت نموده‌ام.
برداشت اینجانب درباره‌ انجام دادن این کار و دقت و ریزه‌کاری‌هایی که حضرت امام(ره) در ادای اجرت آن به کار بستند، این بود که وقتی انجام دادن کاری برای شخصی وجوب و الزام شرعی نداشته باشد، سفارش دهنده باید بدون سوءاستفاده از موقعیت خود، در اولین فرصت - تا عرق انجام دهنده‌ کار خشک نشده - اجرت او را پرداخت کند و اگر قبل از شروع، قیمت کار تعیین نشده، کریمانه رضایت او را تأمین نماید و رعایت این نکات از سوی امام (ره) نشانگر میزان تقید دقیق ایشان در بالاترین حد ممکن به موازین شرعی درباره‌ی حقوق دیگران بود و مشابه این رفتار را در زندگی امام (ره) تا پایان عمر و مخصوصاً در سالهای بعد از انقلاب که روزانه در ارتباط با وظایفی که در دفتر و محضر ایشان به عهده داشتم؛ شاهد بودم؛ به گونه‌ای که با قاطعیت می‌توانم ادعا کنم که با قاطعیت می‌توانم ادعا کنم که یکی از فضایل امام (ره) این بود که در حالی از این دنیا رفت که هیچ گونه حق‌الناسی بر ذمه‌ی ایشان نبود.
 این در حالی بود که حضرت امام(ره)درباره‌ کارهایی که افراد بر حسب وظیفه‌ شرعی یا بر اساس تعهد اداری انجام می‌دادند، برخوردی متفاوت داشتند؛ مثلاً بعد از آزادی امام (ره) از زندان در سال 1343 یکی از وعاظ تهران که گویا مدیر مدرسه‌ای نیز بود، همراه با دانش‌آموزان مدرسه‌اش برای زیارت امام (ره) به منزلشان در یخچال قاضی آمده بودند. بعد از سخنرانی پرشوری که ایراد کرد، در اتاق نزد امام(ره) نشست و شروع کرد به بیان فعالیتهایش،‌ به گونه‌ای که گویا می‌خواست به رخ امام(ره) بکشد! و امام(ره) در پاسخ او تنها به این جمله اکتفا فرمود که: شما وظیفه‌ خودتان را انجام داده‌اید!  

امام(ره) در اوج وارستگی
حضرت امام(ره) در پرتو اخلاص فوق‌العاده و دلسپردگی مطلق به ذات مقدس حق جل‌ و علا، نه فقط از تعلق خاطر نسبت به دنیا و امور مادی رسته بودند، که حتی نشانی از دلبستگی و وابستگی به اعمال و عبادات و دستاوردهای عظیم معنوی خویش در زندگی آن حضرت دیده نمی‌شد. امام(ره) خود را و آنچه را که در طول یک عمر پربار و مبارک تحصیل کرده بودند، با آن همه عظمت و گستردگی در پیشگاه مقدس الهی به هیچ می‌انگاشتند. همه در سخنان و پیامهایشان مکرر شنیده‌ایم و خوانده‌‌ایم که از احساس حقارت، کوچکی و شرمساری خود در برابر بندگان خوب خدا مانند شهدا، بسیجیان، جانبازان  و ... دم می‌زدند. همه دستاوردها را از خدا می‌دانستند و خود و نقش خود را به هیچ می‌انگاشتند.
 عاجزی وامانده از عالم معنی همچون حقیر، کوچک‌تر از آنم که از عظمت معنویت بگویم، اما از نگفتن نکته‌ای که به صورت شبحی حیرت‌انگیز با آن برخورد کرده‌ام، دریغ دارم. آنچه تاکنون در خود و بسیاری از دیگران سراغ داشته‌ایم، این است که اگر صفحه‌ای مطلب هر چند که تکرار مکررات و کم‌محتوا و بی‌محتوا باشد، بنویسیم، مشتاقیم و حداقل مایلیم که چاپ و نشر شود تا به گمانمان، دیگران از دستاورد فکری ما استفاده کنند و حداقل بفهممند که ما این قدر فهمیده‌ایم. در جریان استنساخ و چاپ تعلیقات امام(ره) بر شرح فصول الحکم و مصباح الانس و مراجعه‌های مکرری که در این رابطه خدمت حضرتشان داشتم، افق جدیدی به رویم گشوده شد: متوجه شدم غیر از دنیای تاریکی که اندیشه‌ ما را احاطه کرده است، جهان روشن دیگری است که سالکان خداجو با براق اندیشه‌ الهیشان در فضای لایتناهی آن، به سوی کمال و جمال مطلق و مبدأ بی‌پایان هستی در پروازند.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:34 AM
تشکرات از این پست
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

غارت کتابهای امام(ره) و پیدا شدن آنها
مقارن با جشنهای منحوس تاجگذاری در سال 1347، در حالی که امام(ره) در نجف بودند، یک بار دیگر، مأموران ساواک، به خانه‌ امام(ره) در قم یورش بردند و بخشی از کتاب‌های امام(ره) را به غارت بردند. رییس ساواک، نسخه‌های اصلی تألیفات امام (ره) را که به خط خودشان بود، جدا کرده و د ر جایی خاص نگهداری می‌کند! خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این مجموعه پیدا می‌شود و به امام(ره) باز می‌گردد، ولی در این بین یک کتاب پیدا نشد و آن تعلیقات امام(ره) بر فصوص‌الحکم بود. در سال 1362 یکی از طلاب حوزه‌ علمیه‌ همدان از دستفروش دوره گردی که مجلات کهنه و کتابهای قدیمی را برای فروش عرضه کرده بود، چند کتاب به قیمت 50 تومان خریداری می‌کند که یکی از آنها فصوص‌الحکم و دیگری کتابی خطی بوده است.
بعد از چندی متوجه می‌شود در حواشی کتاب فصوص در ذیل هر بخش از مطالبی که نوشده شده است، کلمات «السید روح‌الله الخمینی» تکرار شده است و ضمناً توجه پیدا می‌کند که این نوشته‌ها چاپی نیست!
طلبه‌ مزبور نمی‌تواند باور کند که این نوشته‌ها نسخه‌ اصلی خط امام(ره) است و به طریق اولی برای او قابل تصور نبود که این نسخه‌ منحصر‌به‌فرد یکی از تألیفات امام(ره) است. اثر بسیار ارزشمندی که شاگردان امام (ره) و دانشمندان علم عرفان سالها است تشنه‌ دسترسی به آن بودند. با این حال کتابها را نزد «آیت‌الله نوری همدانی» که در آن زمان نمایند‌ه‌ امام(ره) و امام جمعه‌ همدان بود، می‌‌برد و ایشان که از شاگردان امام (ره) بود و تألیفات و خط و نگارش امام (ره) را به خوبی می‌شناخت، به مجرد رؤیت کتابها از این که یکی از آثار علمی گرانبهای امام (ره) را به خوبی می‌شناخت، به مجرد رؤیت کتابها از این که یکی از آثار علمی گرانبهای امام (ره)را به همراه کتاب خطی دیگر که آن هم حواشی شهید آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی‌خمینی بر کفایة‌الاصول بود، در برابر چشم خود می‌بیند، به شدت مشعوف و خوشحال و شگفت‌زده می‌شود و با تقدیم هدیه‌ای مناسب به آن طلبه، کتابها را برای رساندن به امام (ره)، تحویل می‌گیرد.
چندی بعد، "آیت‌الله نوری" به محضر امام (ره) رسید و کتابها را تقدم امام (ره)کرد. حضرت امام(ره) کتاب شرح فصوص را کنار گذاشتند و دقایقی در تصفح و مطالعه‌ دستخط و اثر علمی فرزندشان غرق شدند!

بازنویسی و چاپ تعلیقات امام (ره)
با پیدا شدن کتاب فصوص که با تعلیمات امام(ره) و دستخط زیبایشان، آراسته شده بود، با پیشنهاد حاج‌احمد‌آقا به استنساخ آن و همچنین تعلیقات امام(ره) بر مصباح‌الانس پرداختم و به این ترتیب مجموعه‌ای از حواشی امام(ره) بر دو کتاب ذیل در یک مجلد شکل گرفت: 
1- فصو‌ص‌الحکم تألیف محی‌‌الدین ابن عربی با شرح داوود‌ بن محمود‌بن‌محمد الروحی القیصری.
2- مصباح‌الانس بین‌المعقول و المشهود فی شرح مفتاح‌غیب‌الجمع و الوجود، مؤلف متن: ابی المعالی صدر‌الدین محمد‌بن‌اسحاق قونوی و شارح: محمد ‌بن حمزة بن محمد.
استنساخ این دو اثر امام (ره) در آغاز صرفاً به این قصد انجام گرفت که نسخه دومی وجود داشته باشد تا ضریب اطمینان برای نگاهداری این آثار بیشتر شود، اما بعد از بازنویسی و اطلاع تعدادی از شاگردان امام (ره) و علاقه‌مندان به آثار عرفانی ایشان و درخواست و اصرار برای چاپ و نشر آنها و انتقال این درخواست به محضر امام (ره)، با سکوت و عدم مخالفت امام(ره)! حقیر این اقدام به چاپ آن کردم و به وسیله‌ی مؤسسه‌ی پاسدار اسلام منتشر گردید و به این ترتیب تنها اثر علمی-عرفانی امام (ره) که بعد از پیروزی انقلاب، زیرنظر امام (ره)، استنساخ شده بود، به چاپ رسید.
شایان ذکر است که معمولاً حضرت امام(ره) در تألیفات و نوشته‌هایشان چرک‌نویسی و پاک‌نویسی نداشتند و با آنکه بالبداهه و با سرعت می‌نوشتند، دست نوشته‌های ایشان علاوه بر محتوای عمیق از زیبایی تعبیر و بلاغت و خط بسیار خوب و پخته، برخوردار بود و در عین حال قلم‌خوردگی نداشت! که نمونه‌هایی از دست نوشته‌های ایشان در حواشی فصوص‌ و مصباح‌الانس ملاحظه می‌شود.
 
در مکتب آیت‌الله شاه‌ آبادی

حضرت امام (ره)، در حدود بیست سالگی به قم مهاجرت می‌کند. در حالی که تا آن زمان فقط مقدمات علوم حوزوی را پشت سر گذاشته بود و با ورود به قم سطح را ادامه می‌دهد، اما آن چنان در فراگیری علم و دانش با سرعت پیش می‌رود که در حدود بیست و هفت سالگی به مراتب بالای علمی و معنوی صعود می‌کند و در همین سنین در جلسه‌ای به ملاقات مرحوم «آیت‌الله شاه‌آبادی» نائل می‌شود و در همان جلسه‌ اول به عظمت و مقام والای این انسان الهی وقوف می‌یابد. بعد از این جلسه به دنبال ایشان راه می‌افتد و مصرانه درخواست می‌کند که از محضر استاد بهره‌مند شود.
 بعد از اصرار فراوان، استاد می‌پذیرد که برای امام (ره) درس اسفار  ملاصدرا را شروع کند، لیکن امام (ره)  می گوید که اسفار را می‌داند و بر درس فصوص الحکم اصرار می ورزد و سرانجام با جاذبه‌ای که بین آنان حاصل می‌شود، استاد پیر در برابر پافشاری این طلبه جوان و پرنشاط تسلیم می شود و به این ترتیب امام (ره)، در آغاز فصوص الحکم، سپس مصباح الانس را نزد استاد فرا می‌گیرد و این دوره تا زمانی که آیت الله شاه آبادی به تهران مهاجرت می کند، ادامه می‌یابد و در همین سالها است که امام(ره) قبل از سی سالگی تعلیقات بر فصوص الحکم و قبل از سی و پنج سالگی تعلیقات بر مصباح الانس و در بین آن تالیفات ارزشمند دیگری را در عرفان، همچون مصباح الهدایه و شرح دعای سحر به رشته تحریر در می‌آورد.

سه شنبه 26 فروردین 1393  11:36 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها